واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نكات نغزي درباره محسن ميرمهدي! - امير حسين آهويي
آن قدر مي داند كه آدم واقعا جلوش كم مي آورد. در مورد فلسفه اديان چيزهايي مي گويد كه اصلا من فكر نمي كردم وجود داشته باشد. نظر همه فلاسفه از گذشته تا حال را مي داند و جديدترين نظريات به همراه تفسير آن را از بر است. اولين بار سال پيش بود و اواخر ارديبهشت كه براي اجراي قطعاتش با اركستر سمفونيك تهران به رهبري عزيز به ايران آمده بود و از بي نظمي ها و كارشكني هاي فراوان آن روزها سرش را پايين مي انداخت و پشت سر هم مي گفت : " من نمي دونم ، من نمي دونم ، من نمي دونم ، من نمي دونم ! ... "
شايد چون چهل سالي است كه در خارج از مرزها به سر برده و با كمبود لغت فارسي مواجه بود، همه اش فقط همين را مي گفت. اما معلوم بود به شدت تحت تاثير اشعار امام قرار گرفته بود و چيزهايي را در مورد اين اشعار مي گفت كه متوجه شدم بايد بيش از چهل بار آنها را خوانده باشد و پي بردم از بطن اشعار به اين موسيقي رسيده كه در نوع خود بي نظير هستند.
به هر حال، من محسن مير مهدي را از آن روز به بعد تا به امروز هميشه با شلوار و پيراهن مشكي به همراه يك كتاني مشكي و يك عدد آب معدني كوچك نصفه ديده ام كه هميشه نصفه بود و هيچ وقت هم نديدم از آن آبي بخورد و هيچ وقت هم نفهميدم بقيه اش را كي خورده است. حتي شب كنسرت كه براي توضيح دادن قطعاتش به روي صحنه مي رفت، از آن مي ترسيدم كه مبادا با اين بطري آب برود كه خدا را شكر نرفت. آن شب براي توضيح هدف آهنگسازي اش بيست دقيقه اي صحبت كرد و آناليزي از قطعاتش هم ارائه كرد كه خيلي سنگين بود. در مورد مساله اي كه به نقد مي كشد، آن قدر دليل و مدرك از ما قبل تاريخ تا حال رو مي كند، به همراه نظر كليه فلاسفه ، عرفا و اديان كه اصلا زشت است اگر آنها را نپذيري. اين قدر مي داند و مي فهمد كه واقعا كمتر كسي را ديده ام كه همه حرف او را بفهمد. بعضي مواقع در جلسه نقدي، يك بيچاره اي دعوت مي شود، بعد از نيم ساعت از چهره اش معلوم است كه گيج شده و حرفهاي محسن مير مهدي را كه كاملا عليه وي است را چنان تاييد مي كند كه آدم دلش برايش تيكه تيكه مي شود.
يك سري چيزهاي بسيار عجيب و غريبي دارد! به عنوان مثال در تابستانها يك عينك دودي بسيار عجيب دارد كه من هميشه فكر مي كردم حدود چهل سال است كه كسي ديگر از اين عينك ها استفاده نمي كند. قضيه از اين قرار است كه دو دايره شيشه اي و مشكي رنگ به بالاي عينك طبي ايشان اضافه مي شود و زماني كه احتياج به آنها نباشد با دست اين دو شيشه به بالا چرخانده مي شود! يادم مي آيد سال گذشته، زماني كه سرگرم يك بحث كاملا جدي در مورد اجرا شدن قطعات ايشان بعد از دوازده سال بوديم ، وقتي با دست شيشه هاي مشكي را بالا دادند و با حركات دستشان در حال توضيح دادن بودند من ديگر چيزي نشنيدم و در عمق هزار پايي عملكرد اين تكنولوژي در حد غرق شدن بودم و كاملا از بحث جدا شده بودم كه با صداي نادر مشايخي عزيز به خودم كه آمدم، در حالي كه با آن لحن خاص خودش مي گفت : " مي دونم ( " در اين نوع تلفظ، ، كمي بيش از حد كشيده مي شود.)
ديشب در جلسه اي كاملا جدي، يكي از حضار بحثي را در مورد تحجر به پيش كشيد و در مورد خروس ها نكته اي را متذكر شد كه كمي خنده دار بود. چند ثانيه اي كه گذشت، متوجه صداهاي عجيبي شدم. وقتي سرم را برگرداندم محسن مير مهدي را در وضعي كاملا جديد در حال خنده و صداي خنده عجيب تر ديدم! با مشاهده اين وضع، خودم به شرايطي بدتر دچار شدم. خنده او را خيلي كم مي شود ديد و وقتي هم كه واقعا مي خندد ، هيچ ملاحظه اي در كار نيست مثل نقد كردنش.
از هر چه بگذريم، محسن ميرمهدي يك انديشمند با تمام خصوصيات آن است. از فلسفه اديانش كه بگذريم، آهنگسازي بسيار متفاوت است و از منظري ديگر مي نويسد. بايد بگويم او كنجكاوترين انساني است كه تا حالا ديده ام و در مورد مسائلي كه مطرح مي كند جوري عجيب متفاوت و از زاويه اي نگاه مي كند كه تا حالا هيچ كس نديده است. او قدرت نقد و استدلال عجيب بالايي دارد.
مشكلات اساسي و غير قابل باور وضعيت موجود موسيقي هم آكادميك و هم غير آن را هم مي بيند و يك نفس براي رفع معضلات موجود مي دود. خلاصه اين كه، محسن مير مهدي مجموعه اي از چيزهاي خفني را داراست كه در نوع خود كاملا كمياب هستند.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 578]