تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827688320




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ليدرها كمپ را روي سرشان گذاشتند


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ليدرها كمپ را روي سرشان گذاشتند


فوتبال- باد داشت شاخه‌هاي درختان كنار چمن را مي‌شكست.

باد شديد يكباره عصر گرم بهاري را خنك كرده بود اما به قدري شدت داشت كه همه چيز را به هم مي‌ريخت. استپ كردن و ضربه زدن به توپ كاري محال بود اما با شوخي و خنده يا هر ترفند ديگر بايد آنها كه روي چمن بودند، كارشان را انجام مي‌دادند چون نبايد وزش باد تمرين تيم ملي را تعطيل كند.

تمرين عصر سه‌شنبه تيم ملي روي چمن كمپ كه گل‌هاي سفيد كوچك زيادي روي آن روييده اند، حال و هوايي ويژه داشت. سكوهاي كمپ كه 20 نفر هوادار را روي خود جاي داده بودند، جايي شده بودند براي جولان دادن ليدرها. ليدرهايي كه آمده بودند تا با هم كري بخوانند.

ساعت 17 همه بازيكنان روي چمن بودند اما خبري از علي دايي نبود. براي همين 30 دقيقه‌اي تمرين با تاخير آغاز شد تا سرمربي از راه برسد. در اين دقايق بازيكنان روي چمن نشسته بودند و با هم شوخي مي‌كردند. رضا عنايتي كه انگار نود را به دقت ديده بود، اداي فريدون زندي را در مي‌آورد. آنجا كه فريدون به خبرنگار نود در اردبيل گفته بود؛ «فكر مي‌كنم اردبيل، بهتر از تهران است!». كمي آن طرف‌تر محسن خليلي با رحمتي شوخي مي‌كرد. آندو و مجتبي مثل هميشه با هم بودند و نيكبخت شايد تنها كسي بود كه سگرمه‌هايش در هم بود و دور از خبرنگاران، تك و تنها ايستاده بود.

دو دروازه‌بان، لباس‌هاي زردشان را پوشيده بودند و يكي مشكي. رحمان احمدي و ابراهيم ميرزاپور، لباس‌هاي زرد به تن كرده بودند و رحمتي، تي‌شرت مشكي به تن داشت. اين شايد تنها بي‌نظمي ظاهري در پوشش بازيكنان بود. غير از رحمتي، همه لباس‌هايشان را درست به تن كرده بودند. همه بازيكنان غير از گلرها، لباس‌هاي آبي با مارك دايي، كادر فني لباس‌هاي خاكي شركت دايي، كادرپزشكي و تداركات هم لباس‌هاي دايي به رنگ قرمز را به تن كرده بودند. رحمتي اما لباسش متفاوت از سايرين بود، «بابا از اول هفته قرار شد كه صبح‌ها لباس زردها را بپوشيم، عصرها هم لباس مشكي.» رحمتي اين جمله را در پاسخ به اعتراض غلامپور به تفاوتش با بقيه گفت. او مي‌گفت كه اشتباه از ابراهيم ميرزاپور بوده است اما ابراهيم در جوابش گفت:«بابا من كه سر ناهار گفتم لباس زرده، حالا سوتي دادي، نيندازش گردن ما!»

دايي كه از راه مي‌رسد، تمرين رسميت پيدا مي‌كند. بازيكنان كه قبل از اين، هركدام شان گوشه‌اي از زمين بودند، دور هم جمع مي‌شوند و شروع مي‌كنند به دويدن. دايي كمي ديرتر از سايرين آمده بود چون قبل از تمرين، رفته بود در مراسم توديع و معارفه مديران سابق و جديد باشگاه سايپا حاضر باشد. در دويدن، نيكبخت پيش از همه بازيكنان مي‌دود. او مياندار است چون ابراهيم ميرزاپور و ديگر گلرها با تيم نمي‌دوند و نكونام هم به‌دليل مسموميت، همراه تيم نيست تا عليرضا كه به عكس همه تيم با شلوار گرمكن مي‌دود، بزرگتر تيم باشد. در اين فاصله لباس زرد رحمتي را هم برايش آورده‌اند و عليرضا با گرمكنش، تنها يار ناهمگن تيم است. او تا مي‌تواند سعي مي‌كند با فاصله از خليلي بايستد. كاملا پيداست كه اين دو با هم قهر هستند. قهري كه از دل اختلافات پرسپوليس با خود به تيم ملي آورده‌اند.

تيم شروع به بازي تمريني كرده است كه دو گروه ليدر به سكوهاي كمپ مي‌آيند. كنار زمين، ماموران حراست سازمان سعي مي‌كنند از خبرنگاران بخواهند به محدوده زمين نزديك نشوند. اين تصميم پس از فرياد اعتراض دايي به عكاسي كه داشت روي چمن قدم مي‌زد گرفته شد. دايي دقايقي قبل، ابتدا كمي سربه‌سر خبرنگار واحد مركزي خبر گذاشت كه هيچ اطلاعي از مسائل فوتبالي نداشت و بعد دادي بر سر عكاس خاطي كشيد تا رسميت تمرين را اعلام كند.

«رضاي عنايتي» چند ليدر سرشناس پرسپوليس، نام عنايتي را فرياد مي‌كنند. آنها درست همان ليدرهايي هستند كه در بازي با زامبيا با شعارهاي‌شان باعث رنجش عنايتي شده بودند تا او تصميم به خداحافظي بگيرد. هرچند دايي، عنايتي را از اين تصميم منصرف كرد و او باز هم در تمرينات حاضر شد. ليدرها آمده بودند تا با او آشتي كنند اما ليدرهاي استقلال هم به كمپ آمده بودند تا حال ليدرهاي قرمز را حسابي بگيرند؛ «رضاي آقاي گل، 3 سال آقاي گل.» اين فرياد بارها و بارها از سوي 15 ليدر استقلالي حاضر روي سكو تكرار شد. آنها مجتبي جباري را هم به شدت تشويق مي‌كردند.‌هاشم بيك‌زاده را هم تشويق مي‌كردند و مي‌خواستند به جاي پرسپوليس به استقلال بيايد. تمرين حسابي خنده‌دار شده بود در آن داد وفرياد‌ها و باد شديد. كعبي هم در اين شلوغي پشت سر عنايتي مي‌دويد و فرياد مي‌زد؛ «رضاي آقاي گل!» اخم دايي در هم رفته بود. سرپرست تيم ملي كنار زمين داشت حرص مي‌خورد اما چاره‌اي نبود. اينجا، جايي بود براي تسويه‌حساب.

«بابا ما اصلا به عنايتي فحش نداديم. ما منظورمان از تشويق محسن، گير دادن به يكي ديگر بود!» عباس، ليدر معروف پرسپوليس اين جمله را گفت. او مدعي بود كه
هدف شان نيكبخت بوده است و عنايتي به اشتباه ناراحت شده است. آنها كه تعدادشان در برابر ليدرهاي استقلالي كمتر است حتي وقتي آبي‌ها قهرماني پرسپوليس را مسخره مي‌كنند، مجبور به سكوت هستند. ليدرهاي پرسپوليسي خاطره به هم زدن اردوي تيمشان پس از بازي استقلال اهواز را با هيجان براي خبرنگاران تعريف مي‌كنند و از نيكبخت بد مي‌گويند. نيكبخت هم كه سكوهاي مقابل اورا«هو» مي‌كنند، با خشم به ليدرهاي سرخ نگاه مي‌كند و بازي‌اش را ادامه مي‌دهد.

تمرين بازيكنان بعد از دو دست فوتبال دست‌گرمي تحت فشار كه با درخشش ويژه ميلاد ميداوودي و مسعود شجاعي همراه بود و پس از آن كرنر‌هايي كه از 4 طرف روي دروازه‌ها ريخته مي‌شد، به پايان رسيد. در زمان كرنرها، دايي هم با ديگران بازي مي‌كرد. او با شوت‌هايش حسابي رحمتي و ميرزاپور را به دردسر انداخته بود. در پايان تمرين، در زماني كه دايي و كادر فني به گلرها پنالتي مي‌زدند، نيكبخت سمت يكي از ليدرها آمد و گفت: «واقعا كه من.... استقلالي‌ها فحشم مي‌دهند چون به پرسپوليس آمدم و اينجا هم شما به من فحش مي‌دهيد. او خيلي زود لباس‌هايش را مي‌پوشد و عنايتي را صدا مي‌كند. گپ كوتاهي با احمد ابراهيمي سرپرست تيم مي‌زند و بعد از تمرين مي‌رود. يكي از حاضرين مي‌گويد: «تاتوي پايش را عوض كرده، براي همين هم هست كه با شلوار تمرين مي‌كند!»

غلامپور و دايي در پنالتي با هم كري دارند، مربي گلرها پنالتي سرمربي را گرفته و ديگر حاضر نيست در دروازه بايستد، كاري كه خشم دايي را به همراه دارد. سرانجام غلامپور به دروازه مي‌رود و دايي حسابي تلافي مي‌كند. 5 پنالتي به گوشه دروازه و 5 گل!

تاريخ درج: 8 خرداد 1387 ساعت 12:00 تاريخ تاييد: 8 خرداد 1387 ساعت 16:41 تاريخ به روز رساني: 8 خرداد 1387 ساعت 15:38
 چهارشنبه 8 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن