واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ليدرها كمپ را روي سرشان گذاشتند
فوتبال- باد داشت شاخههاي درختان كنار چمن را ميشكست.
باد شديد يكباره عصر گرم بهاري را خنك كرده بود اما به قدري شدت داشت كه همه چيز را به هم ميريخت. استپ كردن و ضربه زدن به توپ كاري محال بود اما با شوخي و خنده يا هر ترفند ديگر بايد آنها كه روي چمن بودند، كارشان را انجام ميدادند چون نبايد وزش باد تمرين تيم ملي را تعطيل كند.
تمرين عصر سهشنبه تيم ملي روي چمن كمپ كه گلهاي سفيد كوچك زيادي روي آن روييده اند، حال و هوايي ويژه داشت. سكوهاي كمپ كه 20 نفر هوادار را روي خود جاي داده بودند، جايي شده بودند براي جولان دادن ليدرها. ليدرهايي كه آمده بودند تا با هم كري بخوانند.
ساعت 17 همه بازيكنان روي چمن بودند اما خبري از علي دايي نبود. براي همين 30 دقيقهاي تمرين با تاخير آغاز شد تا سرمربي از راه برسد. در اين دقايق بازيكنان روي چمن نشسته بودند و با هم شوخي ميكردند. رضا عنايتي كه انگار نود را به دقت ديده بود، اداي فريدون زندي را در ميآورد. آنجا كه فريدون به خبرنگار نود در اردبيل گفته بود؛ «فكر ميكنم اردبيل، بهتر از تهران است!». كمي آن طرفتر محسن خليلي با رحمتي شوخي ميكرد. آندو و مجتبي مثل هميشه با هم بودند و نيكبخت شايد تنها كسي بود كه سگرمههايش در هم بود و دور از خبرنگاران، تك و تنها ايستاده بود.
دو دروازهبان، لباسهاي زردشان را پوشيده بودند و يكي مشكي. رحمان احمدي و ابراهيم ميرزاپور، لباسهاي زرد به تن كرده بودند و رحمتي، تيشرت مشكي به تن داشت. اين شايد تنها بينظمي ظاهري در پوشش بازيكنان بود. غير از رحمتي، همه لباسهايشان را درست به تن كرده بودند. همه بازيكنان غير از گلرها، لباسهاي آبي با مارك دايي، كادر فني لباسهاي خاكي شركت دايي، كادرپزشكي و تداركات هم لباسهاي دايي به رنگ قرمز را به تن كرده بودند. رحمتي اما لباسش متفاوت از سايرين بود، «بابا از اول هفته قرار شد كه صبحها لباس زردها را بپوشيم، عصرها هم لباس مشكي.» رحمتي اين جمله را در پاسخ به اعتراض غلامپور به تفاوتش با بقيه گفت. او ميگفت كه اشتباه از ابراهيم ميرزاپور بوده است اما ابراهيم در جوابش گفت:«بابا من كه سر ناهار گفتم لباس زرده، حالا سوتي دادي، نيندازش گردن ما!»
دايي كه از راه ميرسد، تمرين رسميت پيدا ميكند. بازيكنان كه قبل از اين، هركدام شان گوشهاي از زمين بودند، دور هم جمع ميشوند و شروع ميكنند به دويدن. دايي كمي ديرتر از سايرين آمده بود چون قبل از تمرين، رفته بود در مراسم توديع و معارفه مديران سابق و جديد باشگاه سايپا حاضر باشد. در دويدن، نيكبخت پيش از همه بازيكنان ميدود. او مياندار است چون ابراهيم ميرزاپور و ديگر گلرها با تيم نميدوند و نكونام هم بهدليل مسموميت، همراه تيم نيست تا عليرضا كه به عكس همه تيم با شلوار گرمكن ميدود، بزرگتر تيم باشد. در اين فاصله لباس زرد رحمتي را هم برايش آوردهاند و عليرضا با گرمكنش، تنها يار ناهمگن تيم است. او تا ميتواند سعي ميكند با فاصله از خليلي بايستد. كاملا پيداست كه اين دو با هم قهر هستند. قهري كه از دل اختلافات پرسپوليس با خود به تيم ملي آوردهاند.
تيم شروع به بازي تمريني كرده است كه دو گروه ليدر به سكوهاي كمپ ميآيند. كنار زمين، ماموران حراست سازمان سعي ميكنند از خبرنگاران بخواهند به محدوده زمين نزديك نشوند. اين تصميم پس از فرياد اعتراض دايي به عكاسي كه داشت روي چمن قدم ميزد گرفته شد. دايي دقايقي قبل، ابتدا كمي سربهسر خبرنگار واحد مركزي خبر گذاشت كه هيچ اطلاعي از مسائل فوتبالي نداشت و بعد دادي بر سر عكاس خاطي كشيد تا رسميت تمرين را اعلام كند.
«رضاي عنايتي» چند ليدر سرشناس پرسپوليس، نام عنايتي را فرياد ميكنند. آنها درست همان ليدرهايي هستند كه در بازي با زامبيا با شعارهايشان باعث رنجش عنايتي شده بودند تا او تصميم به خداحافظي بگيرد. هرچند دايي، عنايتي را از اين تصميم منصرف كرد و او باز هم در تمرينات حاضر شد. ليدرها آمده بودند تا با او آشتي كنند اما ليدرهاي استقلال هم به كمپ آمده بودند تا حال ليدرهاي قرمز را حسابي بگيرند؛ «رضاي آقاي گل، 3 سال آقاي گل.» اين فرياد بارها و بارها از سوي 15 ليدر استقلالي حاضر روي سكو تكرار شد. آنها مجتبي جباري را هم به شدت تشويق ميكردند.هاشم بيكزاده را هم تشويق ميكردند و ميخواستند به جاي پرسپوليس به استقلال بيايد. تمرين حسابي خندهدار شده بود در آن داد وفريادها و باد شديد. كعبي هم در اين شلوغي پشت سر عنايتي ميدويد و فرياد ميزد؛ «رضاي آقاي گل!» اخم دايي در هم رفته بود. سرپرست تيم ملي كنار زمين داشت حرص ميخورد اما چارهاي نبود. اينجا، جايي بود براي تسويهحساب.
«بابا ما اصلا به عنايتي فحش نداديم. ما منظورمان از تشويق محسن، گير دادن به يكي ديگر بود!» عباس، ليدر معروف پرسپوليس اين جمله را گفت. او مدعي بود كه
هدف شان نيكبخت بوده است و عنايتي به اشتباه ناراحت شده است. آنها كه تعدادشان در برابر ليدرهاي استقلالي كمتر است حتي وقتي آبيها قهرماني پرسپوليس را مسخره ميكنند، مجبور به سكوت هستند. ليدرهاي پرسپوليسي خاطره به هم زدن اردوي تيمشان پس از بازي استقلال اهواز را با هيجان براي خبرنگاران تعريف ميكنند و از نيكبخت بد ميگويند. نيكبخت هم كه سكوهاي مقابل اورا«هو» ميكنند، با خشم به ليدرهاي سرخ نگاه ميكند و بازياش را ادامه ميدهد.
تمرين بازيكنان بعد از دو دست فوتبال دستگرمي تحت فشار كه با درخشش ويژه ميلاد ميداوودي و مسعود شجاعي همراه بود و پس از آن كرنرهايي كه از 4 طرف روي دروازهها ريخته ميشد، به پايان رسيد. در زمان كرنرها، دايي هم با ديگران بازي ميكرد. او با شوتهايش حسابي رحمتي و ميرزاپور را به دردسر انداخته بود. در پايان تمرين، در زماني كه دايي و كادر فني به گلرها پنالتي ميزدند، نيكبخت سمت يكي از ليدرها آمد و گفت: «واقعا كه من.... استقلاليها فحشم ميدهند چون به پرسپوليس آمدم و اينجا هم شما به من فحش ميدهيد. او خيلي زود لباسهايش را ميپوشد و عنايتي را صدا ميكند. گپ كوتاهي با احمد ابراهيمي سرپرست تيم ميزند و بعد از تمرين ميرود. يكي از حاضرين ميگويد: «تاتوي پايش را عوض كرده، براي همين هم هست كه با شلوار تمرين ميكند!»
غلامپور و دايي در پنالتي با هم كري دارند، مربي گلرها پنالتي سرمربي را گرفته و ديگر حاضر نيست در دروازه بايستد، كاري كه خشم دايي را به همراه دارد. سرانجام غلامپور به دروازه ميرود و دايي حسابي تلافي ميكند. 5 پنالتي به گوشه دروازه و 5 گل!
تاريخ درج: 8 خرداد 1387 ساعت 12:00 تاريخ تاييد: 8 خرداد 1387 ساعت 16:41 تاريخ به روز رساني: 8 خرداد 1387 ساعت 15:38
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]