واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: درنشست عصر همايش آموزش علوم سياسي مطرح شد: *طرح خبرنگاري سياسي از 15 تير شروع ميشود *مشكل، سياستمدار بودن همه است؛ سياست بايد حرفهيي شود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
نشست بعدازظهر همايش «آموزش علوم سياسي، چشمانداز و راهكارها» در دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران با سخنراني استادان و صاحبنظران علوم سياسي برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ايسنا، در اين نشست دكتر محمدعلي شيرخاني به بررسي مشكلات تدريس اقتصاد سياسي بينالمللي پرداخت.
اين دانشيار دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران گفت: تدريس اقتصاد سياسي با توجه به ماهيت تركيبي آن، اقتصاد به عنوان علمي دقيق و سخت حداقل از زمان انتشار كتاب اصول اقتصاد مارشال در 1890 و سياست به عنوان علمي نرم به دليل توجه به هنجارها و ارزشهاي جامعه حداقل با دو مشكل روبروست.
شيرخاني، مهارت تدوينكنندگان و سابقهي علمي تحصيلكنندگان را از اين مشكلات دانست و گفت: در مورد مهارت تدوينكنندگان بايد گفت آنها بايد هم فلسفه اقتصاد و هم فلسفه سياست بدانند و هم از نحوهي تعامل بازار و دولت شناخت لازم را داشته باشند تا سابقه تحصيلي مدرس ناخواسته اولويتبندي در اهميت نقش يكي را در تعامل بين اين دو القا نكند.
وي افزود: مشكل دوم سابقهي علمي تحصيلكنندگان به ويژه در دوران تحصيلات تكميلي است؛ دانشجويان عموما سابقهي تحصيلي يك رشتهاي دارند كه با توجه به مصوبه وزارت علوم و تحقيقات ميتواند نه اقتصاد باشد و نه علوم سياسي.
دكتر مهدي مهدوينيا در ادامه اين همايش افزود: دانشجويان ما بايد بتوانند به منابع مراجعه كنند و روش استفاده را از آنان ياد بگيرند.
وي كه با عنوان بررسي وضعيت زبانآموزي دانشجويان رشته علوم سياسي و روابط بينالملل سخن ميگفت اظهار داشت: 90درصد مطالب علمي به زبان انگليسي است و ما در زبان نيز 4 مهارت گفتن، شنيدن، خواندن و نوشتن را جدا از هم آموزش ميدهيم اما بايد گفت اين 4 مهارت را بايد با هم ببينيم. در روشهاي نوين آموزش، دانشجويان با آموزش درگير ميشوند و روشهاي نو بيشتر جواب ميدهند.
در ادامه دكتر قاسم افتخاري، رييس انجمن علوم سياسي ايران و استاد گروه روابط بينالملل دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران نيز به بيان و بررسي اجمالي تحولات روش تحقيق در قرن بيستم پرداخت.
وي ادامه داد: از اينجا بايد به مكتب فرانسه برگشت و ميشل فوكو در دههي 60 مباحث جديدي مطرح كرد كه با هيچيك از مواردي كه گفته شد سازگاري نداشت. او بر اين اعتقاد بود كه آنچه علم و دانش را به وجود ميآورد، قدرت است و هركه قدرت دارد، علم را بنيانگذاري ميكند. علم از قدرت سرچشمه ميگيرد نه با استدلال و برهان. پس از آن پاريس به آنارشيسم فلسفي تبديل شد و در دههي 80 و 70 عدهاي مطرح كردند كه همه چيز درعالم ساختهي ذهن است و در واقع چيزي در عالم وجود ندارد.
افتخاري گفت: پس از اين مطرح شد كه اگر همه چيز ساختهي ذهن است، تحقيق و تفحص معنا ندارد. چيزي نگذشت كه عنوان شد اصلا خود ذهن هم وجود ندارد.
وي گفت: انسانها متوجه شدهاند كه دانش براي زندگيشان لازم است و بعد هم دانستند كه دانش هم ميتواند نادرست باشد و ميتواند انسان را گرفتار مشكلات فراوان كند و آنچه كه به درد زندگي بشر ميخورد دانش درست است كه پس از آن معرفتشناسي و روششناسي به وجود آمد.
عضو هيات علمي دانشگاه تهران ادامه داد: عنوان شد كه دانش درست عبارت است از تطابق تصورات ما از واقعيات با خود واقعيات. اين تطابق نه تنها بايد وجود داشته باشد بلكه بايد ادامه هم داشته باشد. البته اين هم مطرح شد كه انسان بايد چيزي را بشناسد كه تغيير نميكند بنابراين ظاهرپژوهي كنار گذاشته شده و عنوان شد از آن چيزي به دست نميآيد و باطن و حقيقت مطرح شد. از آن تاريخ به بعد حقيقتپژوهي به وجود آمد. بايد حقيقت را شناخت اما براي آن هيچ چيز مشخصي نداريم.
وي گفت: بعد از آن عدهاي گفتند كه بايد با توسل به عقل ميتوان به حقيقت رسيد كه باعث به وجود آمدن فلسفه شد. فلسفه در تلاش است كه با توسل به نيروي عقل به حقيقت برسد. عدهاي اعتقاد پيدا كردند عقل ناقص است. بايد از تمام قواي ذهني استفاده كرد نه فقط عقل كه اشراقيون نام گرفتند. گروه سوم معتقد بود كه عقل و درونكاوي به حقيقت نميرسد و بايد معرفت را از طريق وحي جستوجو كرد كه هر سه هنوز هم ادامه دارند. در طول تاريخ چند بار به هر سه اين روشها ايراد گرفته شد. در زمان سوفسطائيان كه معتقد بودند حقيقت، حقيقت ندارند، پيشنهاد آنها اين بود كه به دنبال ظاهرشناسي برويد. 2 هزار سال بعد دوباره حقيقتجويي با همان 3 راه ادامه يافت تا قرن 16 و 15 در اروپا كه به علت تحولات عظيم در راه مبارزه با كليسا بر اين اعتقاد برآمدند كه حقيقتجويي را بايد رها كرد و به دنبال تجربهگرايي رفت. اين بود كه ظاهرشناسي علمي بايد براي خود روش جديدي مييافت و معرفتي به وجود آمد در ذات خود نسبي.
افتخاري در ادامه بيان كرد كه اين بحث مطرح شد كه شناخت هميشه نسبي خواهد بود. خصلت روش علمي، نسبيگرايي قابل اعتماد است اما قطعي نيست و ممكن است نادرست درآيد.
وي ادامه داد: پوپر به اين دليل ثباتگرايي را رد ميكرد كه از طريق تجربه، هيچ وقت نميشود به حكم قطعي رسيد.
افتخاري افزود: پس از پوپر انديشمندان ديگري بينش فلسفي را بر روش علمي تحميل كردند اما نتيجه نگرفتند و بعد از يك قرن به نقطه اول بازگشتند. امروز قبول وجود روش تجربي و اينكه اين روش تجربي هيچوقت ما را به قطعيت نميرساند و واقعيتي خارج از ذهن وجود دارد از روشهاي تحقيق است؛ بنابراين امروز تجربهگرايي انتقادي مطرح است. قبول كردن تجربهگرايي با ديد انتقادي كه البته ممكن است اشتباه درآيد.
به گزارش ايسنا، در ادامه دكتر حاكم قاسمي نيز گفت: بوميسازي و كاربرديسازي رشته علوم سياسي يكي از دغدغههاي اين رشته است. آموزش علوم سياسي، آموزش قدرتمحور است و به علت اين موضوع بوميشدن و كاربردي شدن را تضعيف كرده است.
وي توضيح داد: تاكيد دروسي كه در دوره كارشناسي علوم سياسي عنوان ميشود بر عملكرد دولتهاي قدرتمند و عملكرد آنهاست. تجربه و تحليل رفتار اين قدرتها مبناي بسياري از درسهاست. در مجموع 84 واحد درسي، 33 واحد آن چنين ماهيتي دارد كه به عملكرد قدرتهاي بزرگ ميپردازد. از 65 واحد درسي اختياري نيز 32 واحد داراي اين ويژگي هستند.
قاسمي، عامل تاريخي را يكي از علل اين مساله دانست و افزود: در دروس، شناخت قدرتهاي بزرگ و نقش و عملكرد آنها و استعمار بررسي ميشود.
وي با بيان اينكه علت ديگر، مساله قدرت در علوم سياسي است، گفت: عامل ديگر اين مساله ايفاي نقش و عملكرد قدرتمندان در دورهي جنگ سرد بود و همين يافتن راهحل براي خنثي كردن استعمار و آثار آن در كشورها بوده است كه در نتيجه باعث محدود ماندن مطالعات در سطوح كلان و سياست خارجي، نپرداختن به مسايل خرد و تقويت گرايشهاي تاريخي بوده است. اين مشكلي است كه بايد از آن گذر كرد.
قاسمي گفت: تمركز دانشجويان روي اين مسايل روي كاربردي كردن علوم سياسي اثر ميگذارد. رابطهي قدرت دوجانبه است. يك طرف قدرت را اعمال ميكند و ديگري آن را ميپذيرد. نميشود فقط يك بخش را مطالعه كرد. دانشجوي علوم سياسي بايد روي اين بخشها مطالعه كند و سياست را فقط در اين حوزهها نبيند. قدرت ابعاد مختلفي پيدا كرده است. بايد اين تغيير را در ساختار دروس ايجاد كنيم كه تمركز فقط بر مبناي قدرت نباشد.
در ادامه اين همايش، دكتر مسعود سپهر نيز براي تغييرات بنيادي در آموزش علوم سياسي پيشنهادهايي ارايه داد و گفت: سرفصلهاي آموزش علوم سياسي سالهاست كه ثابت است و در شرايطي سرفصلها ارايه شد كه ايران شرايط خاصي داشت و با گذشت 20 سال عليرغم تمام تغييرات انجام شده هنوز سرفصل مطالعات تغيير نكرده است. دنياي امروز دنياي در حال تحول است؛ ما اصلا به اين موضوع توجه نداريم.
وي گفت: مهمترين مشكل ما اين است كه همه سياستمدار هستند در حالي كه سياست بايد حرفهيي شود و به دست كارشناسان علوم سياسي باشد. بايد راهبردهاي جديدي براي آموزش علوم سياسي داشته باشيم. بايد به تنوع آدمها و نياز جامعه توجه داشته باشيم و انعطافپذير باشيم.
سپهر بيان كرد: اصل انعطافپذيري مهمترين راهبرد آموزش در دنياي جديد است. ما به تحول تكنولوژيك توجهي نداريم و از روشهاي جديد اصلا استفاده نميكنيم. همه متكلم وحده هستيم. بايد در تغيير آموزش علوم سياسي به اين اصول توجه داشته باشيم.
وي تاييد كرد: تا زماني كه تغيير بنيادي در روشهاي آموزشي ندهيم فكر نميكنم تلاشها فايدهاي داشته باشد.
دكتر كاووس سيدامامي ، عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق (ع) نيز به بررسي برخي از پارادوكسهاي روششناسي در علوم سياسي در ايران پرداخت و گفت: ميتوان به 4 پارادوكس در اين زمينه اشاره كرد؛ 1- تاكيد بر چگونگي شناخت ما از دنياي سياست كه معرفتشناختي است در برابر آموزش، آموزش فنون متداول تحقيق، 2 - تدريس تئوريك مباحث روششناختي در برابر آموزش حين كار در جريان اجراي پروژههاي تحقيقاتي، 3- تاكيد حداكثري بر روشمندي و ساختار روشمند مقالههاي پژوهشي در برابر تلاش براي ارايه محتواي مفيد و 4 - تاكيد بر اصول ثابت روش شناختي در برابر آشنا كردن دانشجويان با تنوع روششناختي.
وي در پاسخ به بخشي از سخنان دكتر افتخاري مبني بر رد تجربهگرايي گفت: برداشتهاي روششناختي و معرفتشناختي بسيار متنوع شده است؛ آن دور باطلي كه اشاره كردند به اين شكل وجود ندارد. ما در عصر فرارفتارگرايي در علوم سياسي و تجربهگرايي در عرصهي جامعهشناسي به سر ميبريم. ويژگي اين دوران، پذيرش پارادايمهاي مختلف است. جا افتاده است كه علوم اجتماعي چند پارادايمي هستند. ما اين دور باطل را طي نكرديم، اتفاقا امروز تساهل در شناخت پارادايمها به وجود آمده است. اگر مباحث معرفتشناسي را دنبال كنيم ميبينيم ميزان زيادي از تكثر روششناختي به وجود آمده است. در خود حلقهي وين هم ميل به حقيقت به شدت ديده ميشود.
در ادامه دكتر محمدباقر حشمتزاده نيز گفت: به تقارن اين نشست با افتتاح مجلس هشتم فكر كنيد. چه خوب بود عرصهي علوم سياسي، ستاد فكري براي عرصهي تقنيني باشد.
وي ادامه داد: بحث آموزش خبرنگاري سياسي در نظر گرفته شده است كه ما مداركي هم به آنها خواهيم داد. در حال حاضر قريب به 20 هزار دانشجو در كارشناسي علوم سياسي در ايران تحصيل ميكنند كه چشمانداز فرصتهاي شغلي يا ادامه تحصيل براي آنان بسيار محدود است. طرح ارتقاي علمي و عملي رشته خبرنگاري سياسي ميتواند براي بخشي از انبوه دانشآموختگان اين رشته در مقطع كارشناسي فرصتهاي شغلي ايجاد كرده و در عين حال اين رشته هرچه بيشتر كاربردي و عملياتي شود.
وي گفت: طرح خبرنگاري سياسي از 15 تير شروع خواهد شد و به مدت 3 تا 4 هفته برگزار خواهد شد كه از سوي وزارت علوم نيز تاييد شده است.
به گزارش ايسنا، دكتر علياشرف نظري، عضو هيات علمي دانشگاه يزد نيز در اين همايش به بررسي روانشناسي و رفتارشناسي سياسي پرداخت و اين رشته را حوزهي معقول علوم سياسي در ايران خواند.
نظري با بيان اينكه هدف اصلي دانش سياسي فراهم آوردن بنيانهاي نظري و عملي لازم جهت توصيف، تبيين و پيشبيني «رفتار» و «كنشي» انساني در دو عرصه خصوصي و عمومي است خاطرنشان كرد: بايد در بررسي عوامل تاثيرگذار به بيتوجهي به رشتههاي روانشناسي سياسي پرداخت كه متاثر از عدم كاربردي بودن رشته علوم سياسي در ايران است. روانشناسي سياسي سعي ميكند وجوه مختلف علوم سياسي را بر ما روشن كند و به فهم روندهاي كلي حاكم بر رفتارهاي ارادي و واكنشي كمك كند. اين مفهوم سعي ميكند حوزههاي مختلف سياسي را در چشمانداز سياسي مورد بررسي قرار دهد.
وي، ضمن تشريح اجمالي حوزه رفتارشناسي و روانشناسي سياسي گفت: تمام حوزههاي علوم سياسي در اين زمينه با نگرشي متفاوت مورد بررسي قرار ميگيرد. اما متاسفانه در اين حوزه منابع و علاقه وجود ندارد. و عدم كاربردي بودن آن نيز بر اين مسايل ميافزايد.
دكتر بهاره سازمند، عضو هيات علمي دانشگاه يزد نيز مطالعات منطقهاي را يكي از شاخههاي مهم علوم سياسي دانست و خاطرنشان كرد: اين رشته در دانشگاههاي مختلف جهان به مطالعات مختلف در حوزههاي قارهاي ميپردازد.
وي با اشاره به عوامل تاثيرگذار در عدم توجه به اين رشته را در دو سطح خرد و كلان دانست و گفت: در سطح خرد ميتوان به كمبود نيروي متخصص و منابع معتبر علمي، نوع برنامهريزي درسي در رشته علوم سياسي در مقطع كارشناسي و ساختار فعلي دانشگاههاي كشور و فهرست دروس منبع امتحان كارشناسي ارشد اشاره و كمبود و نبود نيروي متخصص در اين زمينه را قابل توجه عنوان كرد.
دكتر بهرام مستقيمي، استاديار دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران نيز به بررسي كاركردهاي آموزشي روابط بينالملل پرداخت و گفت: تربيت نيروي انساني كه بتواند نيازهاي جامعه را در مناسبات بينالمللي تامين كند يكي از نيازهاي جامعه است. اين نياز خود دايم در حال تحول است و آموزشها هم بايد دگرگون شود. چالشها و تلاشهايي كه براي پاسخ دادن به نيازهاي بهروز شونده وجود دارد، نياز به آموزش و بهروز شدن آن را نشان ميدهد.
وي گفت: آموزش با انتقال ارزشها و شناخت انباشته شده در جامعه گونهاي از نيروي انساني را توليد ميكند كه ميتواند در مجموع از مهارتهاي مختلف بهرهمند باشد و با تقسيم كار مبتني بر اين مهارتها نيازهاي جامعه را تامين كند و به بقاي آن ياري رساند.
به گزارش ايسنا، در پايان روز اول اين نشست، عبدالله قنبرلو نيز با طرح موضوع آسيبشناسي درسهاي اقتصاد سياسي بينالمللي خاطرنشان كرد: شناخت اصولي و جامع در رشته علوم سياسي و روابط بينالملل بدون توجه لازم به مباحث اقتصادي و سياسي بينالمللي از يك طرف و شرايط و مقتضيات جديد جهاني از طرف ديگر امكانپذير نيست. مجموعه تحولات جهاني در امور سياسي، اقتصادي و امنيتي در كنار پيشرفتهاي عرصه فناوري، جهاني يكپارچه ولي بسيار پيچيده را پديد آورده است.
عضو هيات علمي دانشگاه مازندران گفت: در يك دستهبندي كلي 6 حوزه در آسيبشناسي مسايل مطرح هستند كه ميتوان به ماليه تجارت و ماليه بينالملل، روابط شمال و جنوب و هژموني اشاره كرد.
اين همايش فردا نيز با حضور كارشناسان و استادان حوزهي علوم سياسي ادامه مييابد.
قرار است در پايان اين همايش با حضور اعضاي انجمن علوم سياسي ايران، انتخابات مجمع عمومي اين تشكل برگزار شود.
انتهاي پيام
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]