واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا، اين كارگردان قديمي تئاتر كه با فيلم ماهي ها عاشق مي شوند در جشنواره بيست وسوم فيلم فجر خوش درخشيده بود، به خوبي اين دو دنياي كاملا متفاوت را درك كرده و فيلمش را براساس اسلوب هاي سينمايي بنا نهاده است. حال پس از غيبتي شش ساله وي با آقا يوسف پا به عرصه بخش مسابقه گذاشته و به دومين روز نمايش فيلم در سالن ميلاد گرماي ويژه اي بخشيد. وي در فيلم فوق به سراغ سينمايي كاملا داستان گو رفته و قصه ساده و سر راستش را بدون توسل به بازي هاي روشنفكرانه به تصوير كشيده و تماشاگرانش را به چالشي جدي در باب اخلاقيات فراخوانده است. شخصيت آقا يوسف به عنوان محور داستان نقشي كليدي در كيفيت اثر داشته كه تنها با اندكي لغزش مي توانسته كليت كار را تحت تاثير خود قرار دهد. اما نه تنها اين اتفاق رخ نداده بلكه رفيعي با ظرافت خاصي اين نقش را به واقعيت نزديك كرده تا جايي كه ديگر مرزي ميان او و بسياري از آدم هاي دوروبرمان نمي بينيم. وي پايه فيلمنامه اش را براساس دو مفهوم كليدي قضاوت و رضايت از زندگي به همان شكل كه هست، استوار كرده و در آخر هم قضاوت نهايي را به خود تماشاگر واگذار كرده است. زندگي آرام و سرشار از آرامش يوسف در بخش هاي ابتدايي كار به خوبي به تماشاگر رودست زده و غافلگير مي كند به گونه اي كه با وي احساس نزديكي فراواني مي كند. تاكيد رفيعي روي زحمتكش بودن يوسف نظافتچي اين امر را پررنگ تر كرده و به قضاوت درباره رعنا (دختر او) وامي دارد. اين همان نكته كليدي فيلمنامه است كه قضاوت زودهنگام يوسف درباره خطاكار بودن دخترش را به چالش مي كشد. رفيعي در كنار خلق شخصيت فوق العاده يوسف، شخصيت هاي ديگر را به حال خود رها نكرده و هر يك را به اندازه خود وارد ماجرا كرده و كاركرد خاصي را از آنها طلبيده است. به عنوان نمونه مي توان به دوست قديمي يوسف كه زندگي از هم گسيخته اي دارد اشاره كنيم كه در بخش هاي پاياني فيلم كاركرد ويژه اي پيدا مي كند. رابطه ميان اين دو نيز به واسطه خلق درست شخصيت ها دلنشين و دوست داشتني با رنگ و بوي رفاقت هاي قديمي از آب درآمده و كيفيت خاصي به كليت كار بخشيده است. رفيعي پس از 30 دقيقه اول فيلم نقطه عطف فوق العاده اي كه همانا خيانت رعنا به پدرش مي باشد را قرار داده و داستان را برپايه آن پيش مي برد. در اين بين ظرافت هاي خاصي توسط وي به كار رفته كه بدون زياده گويي منظورش را به تماشاگر منتقل مي كند. مثل خريد نان سنگك صبحگاهي كه از سه تا به دو و سپس يك عدد كاهش يافته و قهر پدر با دختر را يادآوري مي كند. در اين بين داستانك هايي مانند دادن نان به زن همسايه كه هر صبح توسط يوسف تكرار مي شود و يا نگهداري پدر بيمار دكتري كه يوسف برايشان كار مي كند توسط برادر دكتر و ... كه البته اين دومي مي تواند تصويري درخشان از ارج گذاشتن به زحمات تمامي پدرهاي كشورمان باشد كه به شكل دلنشيني به تصوير كشيده شده است. رفيعي كه در كارهاي تئاتري اش بازي هاي درخشاني را از بازيگرانش گرفته در انتخاب بازيگرانش عالي عمل كرده به خصوص در رابطه با مهدي هاشمي و هانيه توسلي كه به شكل غريبي ارتباط دلنشين و پرفراز و نشيب پدر و دختري جوان را به تصوير كشيده اند. هاشمي پس از بازي درخشانش در هيچ با نقش يوسف نشان داد كه همچنان سزاوارترين بازيگر براي دريافت سيمرغ بلورين است. اما كارگردان رودست نهايي را در پايان فيلم به تماشاگر خوشحال از غلط از آب درآمدن شك يوسف به رعنا زده و براي فيلمش پاياني متفاوت و در عين حال تلخي را رقم مي زند كه تنهايي قهرمان خسته اش تا مدت ها از قلب و ذهن تماشاگرانش نمي رود. فراهنگ **ج**1918
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 655]