تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834741719




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(2)
آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(2)     گفتگو با دكتر سيد محمود كاشاني، فرزند مرحوم آیت الله کاشانی خاطراتي را كه از آن دوران در محيط خانواده مي شنيديد، براي ما نقل كنيد.   البته اين خاطرات را من در جاهايي يادداشت كرده ام و اميدوارم در جلد اول اسناد زندگي آيت الله كاشاني به تفصيل بيان كنم، اما نكته مهمي كه در اين مرحله وجود دارد اين است كه آيت الله كاشاني در اين دوران از نظر علمي و فقهي در اوج قرار دارند و در همين زمان است كه آيت الله ميرزا محمدتقي شيرازي احتياطات خود را به ايشان ارجاع مي دهند و من اين خاطره را مكرر از ايشان شنيده ام كه مي گفتند من در شرايطي بودم كه از بسياري از شهرهاي ايران مثل قم، كاشان، اصفهان ديگر شهرها به من مراجعه و درخواست مي كردند كه رساله بدهم، ولي چون من احساس مي كردم كه با انگليسي ها نبردي را در پيش داريم و اگر من در عرصه مرجعيت وارد شوم، از آن عرصه، دور خواهم شد، بنابراين از مرجعيت چشم پوشي كردم. اين هم از نكات قابل توجهي است كه من مكرر از ايشان مي شنيدم. آيا ايشان در حوزه نجف تدريس هم داشتند؟   من يادم نمي آيد، ولي چون پدر ايشان درگير با مسائل سياسي و اجتماعي بودند، آيت الله كاشاني هم در آن زمان، اين گونه ارتباطات را داشتند، يعني ارتباطات فراوان سياسي، هم با حاكم عثماني در عراق و هم با عشاير عراق و اساسا بسيج عشاير عراق در جريان انقلاب 1920 عراق كه ثوره العشرين مشهور شده است، كار شخص آيت الله كاشاني بود، چون پدر ايشان در سال 1337 قمري به دليل صدمات و سختي هايي كه در جريان مبارزه در برابر انگليسي ها متحمل شدند، فوت كردند و آيت الله كاشاني در اين شرايط، به تنهايي رهبري سياسي و نظامي انقلاب را به عهده گرفتند كه البته كمك علماي بزرگي چون آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي، آيت الله شيخ مهدي خالصي، اينها همه در واقع در ايجاد يك قيام مسلحانه عليه انگليسي ها، بسيار موثر بودند. حتما اين را هم مي دانيد كه انگليسي ها تصميم داشتند قيمومت خود را بر عراق و فلسطين، تحميل كنند، يعني در واقع عراق و فلسطين را به صورت دو كشور تحت الحمايه درآورند. اعلام قيمومت را در فلسطين و عراق منتشر كردند و آن موقع، حاكم انگليس به نام ويلسون، در حقيقت به عنوان سرپرست عراق، تعيين شد. در اين مقطع، آيت الله كاشاني تصميم گرفتند با قيمومت انگليسي ها بر عراق مخالفت كنند كه داستان آن بسيار جالب و طولاني است و در كتابهاي تاريخ عراق به ثبت رسيده است. آيت الله كاشاني در اين مرحله، از علماي بزرگ عراق، به ويژه آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي، فتاوايي مي گيرند كه بر اساس آنها هيچ عراقي نبايد زير بار قيموميت انگليس برود و عراق توسط مردم آنجا اداره شود كه اينها يادآور وضعيت امروز كشور عراق هم هست. انگليسي ها اصرار داشتند و با تكيه بر نيروي نظامي، اراده كرده بودند كه قيموميت خود را بر عراق تحميل كنند و در اين مرحله بود كه آيت الله كاشاني با عشاير گوناگون عراق وارد گفتگو مي شوند و آنها را تشويق مي کنند كه دست به اسلحه ببرند و در برابر امپراتوري انگليس بايستند. اين هم از رويدادهاي جالب تاريخ است، چون وقتي سران عشاير با ويلسون ملاقات مي كنند، او آنها را تهديد مي كند و مي گويد، «آيا شما مي دانيد داريد با چه كسي حرف مي زنيد؟ شما در برابر امپراتوري انگليس قرار داريد. يك دولتي كه تصرفات و قلمروش سراسر جهان را گرفته است.» و واقعا هم راست هم مي گفت. تا آن زمان هيچ كشوري از مستعمرات انگليس، جرئت مقابله با آن كشور را پيدا نكرده بود، يعني حتي تصور ايستادگي را نكرده بودند، اما وقتي سران عشاير از نزد ويلسون بر مي گردند و موضوع را با آيت الله كاشاني در ميان مي گذارند، ايشان فرمان قيام مسلحانه مي دهند. البته همه درحضور آيت الله شيرازي هم حاضر مي شوند وايشان هم قيام مسلحانه را تاييد مي كنند كه خودش داستان مفصلي دارد. در همين ايام است كه سران عشاير، علما و مراجع تقليد عراق، آيت الله كاشاني رابه عنوان نماينده سياسي تام الاختيار كشور عراق به مراجع جهاني معرفي مي كنند و همگي سندي را امضا مي كنند و در اختيار ايشان مي گذارند كه خوشبختانه اين سند موجود است و در كتابهاي مزبور چاپ شده است. سرانجام، هر چند اين قيام به شكست انگليسي ها منجر نمي شود، اما دولت انگلستان مجبور مي شود از فكر قيموميت بر عراق صرفنظر كند كه اين خود پيروزي بزرگي بود و من يادم هست كه آيت الله كاشاني وقتي افرادي از عراق به ايران مي آمدند، به آنها مي گفتند كه اين استقلال نيمبندي كه در عراق داريد، مديون مبارزات من و علماي عراق است و بنابراين، قدر علما وحوزه عراق را بدانيد. داستان متواري شدن ايشان از عراق را بر اساس آنچه كه از خودشان شنيده ايد، نقل كنيد.   آنچه كه من شنيدم اين است كه وقتي انگليسي ها موفق مي شوند اين قيام را سركوب كنند، تصميم مي گيرند عده اي را كه از سران اين نهضت و انقلاب بودند، بازداشت كنند كه در راس آنها‌،آيت الله كاشاني قرار داشتند. در اين هنگام روساي عشاير و سران انقلاب مسلحانه به اين نتيجه مي رسند كه ايشان نبايد دستگير شوند، چون دستگيري ايشان، اولا برابر با اعدام بوده و از جهتي از نظر حيثيتي هم براي آنها قابل نبود كه يك رهبر مذهبي به چنگ انگليسي ها بيفتد. در نتيجه، به ايشان لباس كردي مي پوشانند و ايشان به سوي مرز ايران حركت كنند و يكي از عربهاي همرزم ايشان هم همراه مي شود و از منطقه پشتكوه در كردستان وارد ايران مي شوند. ايشان چندين روز، آن هم در زمستان دشوار منطقه، پياده روي مي كنند تا بالاخره به مناطقي از ايران مي رسند و به كرمانشاه مي آيند و وارد يكي از روستاهايي مي شوند كه به پدر آقاي دكتر حسن سالمي تعلق داشت. در آنجا مردم كرمانشاه از حضور آيت الله كاشاني باخبر مي شوند و به استقبال ايشان مي روند و ايشان را به كرمانشاه مي آورند. آيت الله كاشاني مدت كوتاهي در كرمانشاه مي مانند و سپس تصميم مي گيرند به تهران بيايند. آيت الله كاشاني گاهي تفالي به قرآن مي زدند و استخاره مي كنند و استخاره، بسيار خوب مي آيد و نكته جالب اين هست كه در آن زمان ارتش انگليس در ايران حضور داشته و بخشهايي از مناطق قزوين و شمال ايران و نيز تا همدان، زير كنترل آن بوده است. آنها با خبر مي شوند كه آيت الله كاشاني به ايران آمده اند و در كرمانشاه هستند و نيرويي را مي فرستند كه ايشان را در مسير، در گردنه اسدآباد دستگير كند، ولي چون استخاره، خوب آمده بود، ايشان فورا از كرمانشاه حركت مي كنند و قبل از اين كه نيروهاي انگليسي به همدان برسند، از آنجا عبور مي كنند و وارد قم مي شوند. در قم عده زيادي از علما به ديدار ايشان مي روند و داستانهاي جالبي از اين دوره وجود دارند كه اگر بخواهيم وارد جزئيات آنها بشويم، به خاطرات ساير مراحل زندگي آيت الله كاشاني نمي رسيم. آيت الله كاشاني، چه از نظر علمي و چه از نظر اتخاذ شيوه هاي مبارزاتي، تا چه حد تحت تاثير تجربه و دوران تحصيل و مبارزه در عراق بودند؟   آيت الله كاشاني زبان عربي را بسيار خوب صحبت مي كردند، به دليل اين كه از سن شانزده سالگي به عراق مي روند و در آنجا در حقيقت، هم آموزشهاي فقهي و اصولي را مي گذرانند و هم با مردم ارتباطات قوي و گسترده اي دارند، به اين جهت به زبان عربي را بسيار خوب سخن مي گفتند، دوره تحصيل و مبارزه در عراق، يك سرمايه بزرگ براي زندگي سياسي آيت الله كاشاني بود. علماي عراق اين واقعيت را كه فضل و آگاهي ايشان در سطح بالايي بود، قبول داشتند. من داستاني را از فرد معتمدي شنيدم كه نقل مي كرد مرحوم امام راحل(ره) گفته بودند كه اگر آيت الله كاشاني، مسير مرجعيت را دنبال مي كردند، نوبت مرجعيت به مرحوم آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني و ديگران نمي رسيد. اگر نامه هايي را كه علما درباره رتبه علمي و فضائل آيت الله كاشاني نوشته اند، ملاحظه كنيد، مشاهده خواهيد كرد كه شايد درباره معدودي ازعلما، چنين نامه هاي جالب و پرمعنايي نوشته شده باشند. به هر حال اين توشه علمي به اضافه استعداد، جسارت و شجاعت ذاتي آيت الله كاشاني، از ايشان شخصيت ويژه اي ساخت كه در مسائل بعدي تاريخ ايران تاثير گذار بود. آيا اين حضور گسترده ايشان در عالم سياست، آن هم در مقطعي كه حضور علما در سياست و دخالت روحانيت در امور سياسي چندان تثبيت نشده بود، به وجهه ايشان نزد كساني كه به هر حال چنين رويكردي را بر نمي تابيدند، صدمه نزد و آيا آنها به رغم تفاوت مشربي كه با آيت الله كاشاني داشتند، همچنان نسبت به ايشان ارادت داشتند؟   علما عموما با آيت الله كاشاني، روابط حسنه داشتند و برتري علمي ايشان را قبول داشتند، چون يكي از شگفتيهاي شخصيتي آيت الله كاشاني اين بودكه با آن كه شديدا وارد مسائل سياسي شده بودند، ولي نيروي استعداد و فقاهت در ايشان به حدي بود كه هر وقت علما اجتماعي را تشكيل مي دادند و من خود شاهد بودم، آيت الله كاشاني از مسائل سياسي كه فارغ مي شدند، مي گفتند يك فرعي را عنوان كنيد و به طور عميق وارد بحثهاي فقهي مي شدند. براي بسياري از علما شگفت آور بود كه با اين كه ايشان وارد مرجعيت و دروس فقهي نبودند، ولي چقدر حضور ذهن دارند و اين، يكي از ويژگيهاي ذاتي ايشان شده بود و به همين دليل هم با علما، چه در قم و چه در شهرهاي ديگر، ارتباطات فراواني داشتند و همين موضوع هم در كشاندن علما به عرصه هاي اجتماعي و سياسي، تأثير داشت. ايشان هنگامي كه به تهران آمدند، ظاهرا حوزه درسي را تاسيس كردند و شاگردان ايشان هنوز هستند. در اين باره چه خاطرات و گفتني هايي داريد؟   در دوره رضاشاه، هنگامي كه آيت الله كاشاني از سياست دور شدند، بيشتر به تدريس روي آوردند. در آن زمان، تنها حوزه درسي مهم، همين حوزه بود. چون رضا شاه با قدرتي كه پيدا كرده بود، از تشكيل حوزه هاي درسي بزرگ در تهران خبري نبود. در قم مرجعيت وجود داشت و حوزه درس هم بود، ولي در تهران، تنها حوزه هاي كه وجود داشت، همين حوزه اي بود كه آيت الله كاشاني در منزل خود تشكيل داده بودند و دروسي بودند كه ايشان در زمينه فقه و اصول مي دادند، به همين جهت، عده اي از افراد كه روحانيون بودند و يا غير روحانيون كه در مشاغل خاصي بودند، مثل قضات و سردفتران و كساني كه بعدها به استادي دانشگاهها رسيدند. در درس ايشان حضور پيدا كردند و در خاطراتشان، اين موضوع را غالبا بيان كرده اند. اين سئوال براي بسياري مطرح است كه چرا آيت الله كاشاني با آن كه در عراق، به شدت درگير مسائل سياسي بودند، در دوره رضاشاه، تا حدي از سياست دور شدند و اين دوران فترت، چرا به وجود آمد؟   آيت الله كاشاني در 30بهمن 1299 خورشيدي، از قم به تهران آمدند. احمدشاه كالسكه سلطنتي را فرستاد كه ايشان را از حضرت عبدالعظيم با كالسكه به تهران بياورند. ايشان به محض اين كه وارد تهران شدند، به طور جدي در مسائل سياسي، وارد عمل شدند. ملاقاتهائي با احمدشاه داشتند و نيز علما را در تهران جمع و از آنان دعوت كردند كه وارد مسائل سياسي شوند. ظاهرا پس از اين دعوت، عده اي از علما از اين امر استنكاف كردند.  
آيت الله كاشاني از عراق تا ايران(2)
آيت الله كاشاني مي گفتند موقعي كه وارد ايران شدم، ديدم علما در اينجا بر خلاف عراق، بسياري از مسائل اجتماعي، دور هستند و در اينجا اوضاع اجتماعي، پريشان است. جريانهاي تجزيه طلبانه در سراسر كشور به وجود آمده اند و اوضاع زندگي مردم هم بسيار نابسامان است. اين براي من قابل تحمل نبود و ناگوار بود. به اين ترتيب بود كه از علما يك دعوت عام كردم كه به منزل من بيايند و حتي اين جمله را هم از آيت الله كاشاني شنيدم كه مي گفتند اگر در آن روز، كسي مي خواست در تهران يك فرد روحاني را پيدا كند، نمي توانست، چون همه در منزل من اجتماع كرده بودند. در اين جلسه،آيت الله كاشاني به علما مي گويند كه علماي اسلام نبايد نسبت به مسائل اجتماعي كشور بي تفاوت باشند و ما با اين موقعيتهايي كه داريم، بهتر است با هم متحد شويم در كشور اثر گذار باشيم و براي اين كه تصور نكنيد من اين بحثها را براي خودم مطرح مي كنم، حاضرم منشي گروهي بشوم كه شما تاسيس مي كنيد و مي خواهيد در مسائل كشور اثر بگذاريد. ايشان مي گفتند يكي از علماي تهران احتمالا شايد امام جمعه خوئي بوده باشد، گفت، «اختلافي بين ما علما وجود ندارد.» آيت الله كاشاني مي گويند «اگر من چشمهايم را هم بگذارم و اختلافات را ناديده بگيرم، باز هم صرف عدم اختلاف، كافي نيست. بايد اتحاد به وجود آيد و يك برنامه اي براي حركت و اقدام داشته باشيم كه به بركت اين وحدت واقدامات ناشي از آن، اثراتي در كشور به وجود بيايد و در زندگي اجتماعي، اقتصادي و امنيت كشور، اثر گذار باشيم.» ايشان مي گفتند، با اينكه جلسه جالبي بود، وقتي تمام شد، عده اي از اين فكر، استقبال كردند و عده اي هم آيه ياس خواندند و گفتند كه ايشان تازه ازعراق آمده و به فكر رياست در ميان علماست و در كل، آن جلسه و آن پيشنهادات، نتايج مطلوب را به بار نياورد. فلسفه دوره فترت و اشتغال به تدريس چه بود؟   آيت الله كاشاني در خلال سالهاي 1299 تا 1304 و 1305 و پس ازتغيير سلطنت، نقشهاي زيادي داشتند،ولي هنگامي كه رضا شاه به قدرت رسيد، به هر حال يك جريان جديدي را در كشور به وجود آورد. اولا در آن دوران، يكي از خطرات ومشكلات بزرگ، حركتهاي تجزيه طلبانه بود. در شمال ايران، در جريان رويداد جنگل، بلشويكها نفوذ كرده بودند، در كاشان جريان نايب حسين كاشي و خانواده او بود. در كردستان چندين جريان تجزيه طلبانه وجود داشتند. اين وضعيت به شدت موجب نگراني بود. به هر حال علما در آن زمان از ادامه سلطنت قاجاريه نااميد بودند. با شروع سلطنت رضاشاه، به هر حال حركتهائي در كشور آغاز شدند، چون آن كشوري كه پايان دوره قاجاريه، به خصوص دوره مظفرالدين شاه، در حال ضعف و زبوني و دوره محمدعلي شاه و احمدشاه، دچار هرج و مرج و درگيري مشروطه خواهان و مستبدين بود و جريانات تجزيه طلبانه هم وجود داشتند، اينها سامان نسبي پيدا كردند و يك دولت مركزي قوي در ايران به وجود آمد، بنابراين تهديد جدي متوجه كشور نبود، اما سرانجام، متاسفانه به دليل پاره اي از گرايشات نسنجيده، مثل مسئله كشف حجاب و برخوردي كه با روحانيون صورت گرفت، روابط آيت الله كاشاني با رضاشاه، تيره شد. با توجه به اسناد موجود، از اعتراضات آيت الله كاشاني نسبت به مسئله كشف حجاب و مبارزه هايي كه عليه موضعگيري هاي رضاشاه براي حفظ شعائر ديني مي كردند، چه خاطراتي داريد؟   آيت الله كاشاني در برابر مسئله كشف حجاب، ايستادگي كردند هر چند در آن زمان، مقابله با رضا شاه كار بسيار خطرناكي بود. اين مسئله از اين جهت قابل توجه است كه رضا شاه شديدا به شخصيت آيت الله كاشاني احترام مي گذاشت و به همين جهت هم، بدون اطلاع قبلي، يك يا دو بار به منزل ايشان آمد و به ديدارشان شتافت و اين جمله هم از رضاشاه نقل شده است كه مي گفت،«آيت الله كاشاني هر چه مي گويد از روي اعتماد شخصي است.» و به همين دليل احترام خاصي براي ايشان قائل بود. در آن هنگام قانون نظام اجباري ارتش تصويب و اجرا شده بود، ولي ضابطه اي براي معافيت روحانيون وجود نداشت،چون لباس بسياري از مردم عادي و مشاغل تفاوت چنداني با لباس روحانيون نداشت، بنابراين فكر تغيير لباس و جدا ساختن لباس مردم عادي از روحانيون مطرح شد. در اين مرحله روحانيوني مي توانستند در اين كسوت باقي بمانند كه از مراجع كسب مجوز مي كردند. آيت الله كاشاني در اين زمينه نامه هاي فراواني به مقامات دولتي نوشتند و اشخاصي را براي داشتن لباس روحاني معرفي كردند. به هر حال دوران سختي بود. يك استبداد جدي در كشور وجود داشت و در عين حال جريانات مثبتي هم وجود داشتند. با توجه به روحيه مشروطه خواهي و پارلمانتاريستي آيت الله كاشاني، اين استبدادي كه آن نام برديد، تا چه حد مورد انكار ايشان بود؟   آيت الله كاشاني با استبداد به شدت مخالف بودند و به همين دليل هم هيچ گاه شعله ايستادگي در برابر استبداد، در ايشان خاموش نشد و در همان زمان رضاشاه كه روضه ها ممنوع بود، در مسجد پامنار در كنار منزلشان، جلسه روضه تشكيل مي دادند كه ازآن ممانعت شد، سپس ايشان روضه را به خانه شان منتقل كردند كه كسي متعرضشان نشد، در حالي كه در جاهاي ديگر، تحمل نمي كردند و همين نشان مي دهد كه در آن دوران هم، آيت الله كاشاني تسليم دستگاههاي دولتي نمي شدند، ولي در هر حال شرايط، بسيار سخت بود. با توجه به اين كه در جريان جنگ جهاني دوم، فشارهاي دول بيگانه هم بر دولت زياد شده است، اساسا صلاح نبود كه دولت مركزي تضعيف شود. اين جريانات تا اشتغال كشور در شهريور 1320 ادامه پيدا كردند ودر اين زمان، فصل جديدي در زندگي آيت الله كاشاني آغاز مي شود. با توجه به فترت نسبي در دوره رضاشاه، كدام رويداد سبب شد كه آيت الله كاشاني، بار ديگر، مثل دوراني كه در عراق بودند، به شكل همه جانبه اي وارد عرصه مبارزات سياسي شوند؟   با اشغال ايران، اساسا سياست انگليس توانست به موفقيتهايي برسد، در دوره رضاشاه تا حدودي فعاليتهاي انگليسي ها در ايران محدود و زيرزميني شده بود و اين وضعيت برايشان قابل قبول نبود، اما وقتي ايران را اشغال كردند، عملا كنترل نظامي و سياسي كشور را در دست گرفتند، به طوري كه ريدبولارد، وزير مختار انگليس در ايران، عملا فرماندهي نظامي و سياسي ايران را به عهده داشت، البته روسها هم در قسمتهاي شمالي بودند، ولي نفوذ تاريخي انگليسي ها به ترتيبي بود كه قدرت سياسي در دست آنها بود. آيت الله كاشاني در روياروئي با انگليسي ها تجربه اي در عراق داشتند. انگليسي ها هم خيلي خوب از اين قضيه آگاه بودندكه اگر آيت الله كاشاني آزاد بمانند، يك حركت عمومي ديگر را در ايران و عليه اشغالگري آنها،آغاز مي كنند. آيت الله كاشاني در اين دوران با گروهي از نظامي ها و ارتشهاي دوران رضا شاه ارتباط برقرار مي كنندو گفتگوهايي براي برخورد با انگليسي ها، آغاز مي شود. انگليسي ها اين اخبار را به دست مي آورند و درصدد دستگيري آيت الله كاشاني بر مي آيند و موقعي كه مي خواهند ايشان را بازداشت كنند، رئيس كلانتري خيابان پامنار در اين ماجرا شكست مي خورد كه شرح تفضيلي آن را، ما در جلد دوم اسناد زندگي آيت الله كاشاني آورده ايم كه اميدواريم به زودي اين بخش ها منتشر شوندكه مردم در جريان رويدادهاي دوران اشغال ايران از سوي متفقين قرار بگيرند. اما بايد به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه آيت الله كاشاني، در تهران يك سال زندگي مخفي داشتند و در فاصله اين دوره در خانه هاي متعددي زندگي مي كردند و خاطرات جالبي از اين دوران ها وجود دارند. دوستان آيت الله كاشاني كه در اين جريانها، يارو مددكار ايشان بوده اند، اينها را تعريف كرده اند. در همين دوران، انتخابات دوره چهاردهم مجلس در جريان بود و آيت الله كاشاني فعاليت شديدي را براي تشويق مردم به مشاركت در انتخابات، آغاز كردند، چون در دوره رضا شاه انتخابات معمولا فرمايشي برگزار مي شدند.دوران مشروطيت هم كه بسيار كوتاه بود و مردم براي حضور در انتخابات تجربه اي نداشتند. در اين دوره است كه دوستان آيت الله كاشاني در حقيقت درصدد اجراي نيات ايشان بر مي آيند و فعاليت گسترده اي را در تهران آغاز مي كنند تا دست كم انتخابات تهران به صورت آزاد برگزار و افراد صالحي وارد مجلس شود. البته يكي از اهداف هم اين بود كه با انتخاب آيت الله كاشاني به نمايندگي مجلس، موجبات خارج شوند و در عرصه سياسي كشور حضور پيدا كنند. در اين دوره، خاطرات زيادند، ولي خاطره اي را از مادرم شنيدم كه تعريف مي كردند كه توبچه بودي و من تو را در بغل داشتم. آقا در خانه عموزاده خودشان، مرحوم سيد محمدتقي مصطفوي كاشاني، رئيس سابق اداره باستانشناسي بودند. اين خانه در خيابان خراسان بود. آقا پيغام داده بودند كه مادرم نزد ايشان بروند و به مادرم گفتند كه به بستگان سربزنند و آنها را به شركت در انتخابات تشويق كنند. مادرم مي گفتند من اين پيام را براي بستگان بردم و از آنها خواستم كه قطعا اين خواست آيت الله كاشاني را اجرا كنند. آنها هم ابراز آمادگي كردند و در انتخابات فعاليتهايي را انجام دادند. يكي از ويژگيهاي بارز آيت الله كاشاني اين بودكه براي وادار كردن مردم به شركت در مسائل سياسي و مشاركت در مسائل اجتماعي از هر فرصت و هر امكاني استفاده مي كردند و اين، اصولا شكل مبارزه آيت الله كاشاني بود كه پيوسته پيشگام بودند، اما اعتقاد داشتند كه مردم بايد پرورش فكري و فرهنگي پيدا كنند و در تعيين سرنوشت خودشان دخالت داشته باشند. ايشان در حقيقت، اصلاحات واقعي را تنها در پرتو حضور مردم در صحنه ودخالت در مسائل سياسي و استفاده از حقوقي كه قوانين كشور به مردم مي دهند، امكان پذير مي دانستند و از اين جهت در تمام مراحل زندگي آيت الله كاشاني، از شهريور 1320 تا سال 1329 كه سه انتخابات در ايران انجام شدند، مشاهده مي كنيم كه ايشان پيوسته پيشگامي مبارزه را بر عهده داشتند و اين را هم مي دانيد و در تاريخ هم به ثبت رسيده كه در هر سه مورد هم، ايشان بازداشت مي شوند كه اين بازداشتها بخشي از سوي دولتهاي هوادار استبداد و براي دخالت در انتخابات انجام مي شدند. پشت صحنه هم انگليسي ها بودند كه يك مجلس نيرومند و متكي به ملت را تحمل نمي كردند و نمي خواستند كه يك انتخابات آزاد برگزار شود و بنابراين موجبات بازداشت آيت الله كاشاني را فراهم مي آوردند، چنانچه در همين انتخابات دوره چهاردهم مجلس در سال 1323 با آنكه آيت الله كاشاني از تهران به عنوان نماينده مجلس انتخاب شدند، ولي نيروهاي اشغالگر به راي مردم ترتيب اثر ندادند و ايشان دستگير و بعد به اراك تبعيد كردند. منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16 ادامه دارد... /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن