واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دوره طلايي عمر شهيد تندگويان(1) گفتگو با سيدعلي اصغر تقوي، پژوهشگر درآمد: سيدعلي اصغرتقوي،پژوهشگر و داراي تحصيلات عاليه حوزوي، مدرس دانشگاه هاي آزاد و دولتي و نويسنده و فيلم ساز، از سال 1373 نويسندگي را با نوشتن خاطراتي از دو برادرشهيدش آغاز كرده و تاكنون زندگي تعدادي از شهداي جنگ تحميلي را مورد پژوهش و مطالعه قرار داده است. در اين گفت وگو، تقوي، ضمن برجسته داشتن دوره جواني و زندگي شهيد تندگويان آن را دوره طلايي عمر شهيد ميداند و به بررسي ويژگي هاي اين دوره ميپردازد. ازآن جايي كه ميدانيم مدت هاست در زمينه جمع آوري و نوشتن زندگي نامه شهدا و ايثارگران هشت سال دفاع مقدس فعاليت ميكنيد و آثاري را نيز در اين زمينه به چاپ رساندهايد،قصد داريم از شما درباره زندگي شهيد محمدجواد تندگويان سؤال كنيم،درابتدا كمي از انگيزه و اهداف خود در انتخاب اين موضوع براي نوشتن بگوييد. اززماني كه 7 يا8 سال بيشتر نداشتم، يعني حدود سال هاي 1363 و 1364 ،نسبت به موضوعاتي ازقبيل جبهه جنگ،شهيد و شهادت احساس خوبي داشتم.البته محيط زندگيام در ايجاد اين احساس دروني بيشترين تأثير را بر من داشت، چون از همان روزهاي اول نهضت و انقلاب و بعد جنگ تحميلي، خانواده ما به طور كلي درگير اين مباحث بودند و من ناخودآگاه به حوادث انقلاب و جنگ نزديك بودم. هر چند به واسطه صغرسنياي كه داشتم بروز احساس،ازمن انتظار نميرفت، اما اين احساس براي بروز و ظهور در زمان خودش در درون ما فعال بود.خانواده ما در انقلاب و جريان نهضت در دوران نهضت فعال بودند و درزمان جنگ و دفاع مقدس هم از مجموع خانواده هاي من و عموهايم شهداي زيادي تقديم انقلاب شد و فقط از خانواده ما دو برادرم كه در جريان انقلاب هم فعال بودند درجنگ تحميلي به شهادت رسيدند، لذا از همان زمان احساس تعلق خاطر زيادي به اين موضوعات ميكردم و تاكنون لحظهاي خودم را بيگانه با اين موضوعات و دورافتاده از اين مفاهيم نپنداشتهام كه همواره حس اداي دين و وظيفه به شهدا و ايثارگري هاي مردم فداكارمان مرا به حداقل كاري كه ميتوانستم دراين سال ها انجام بدهم يعني نوشتن درباره شهدا فرا خوانده است. مهم ترين انگيزه براي من، همين احساس رابطه عميقي است كه به لحاظ قلبي نسبت به شهدا و ايثارگران دارم وديگري احساس تعهدي كه نسبت به جوانان اين مرز و بوم دارم و تمام تلاشم را به كار ميبندم تا لحظهاي بتوانم جوانان عزيزمان را به جوانان جان بر كف روزگارجهاد و از خود گذشتگي وصل كنم. درهاي توفيق،براي ثابت قدم بودن در اين راه را كافي ميدانم و براي رسيدن به آرمان هاي بلندتردرمسير فرداهاي خوب و خوب تر تلاش ميكنم. پس شما هم ازجمع ايثارگران و خانواده شهدا هستيد،اگرچه اميدواريم در يك فرصتي هم به شهداي عزيزتان بپردازيم و از شما بخواهيم تا در يك فرصت مناسب كمي هم ازآن ها براي مان تعريف كنيد، اما موضوع ما زندگي شهيد محمد جواد تندگويان است كه بدون توضيح اوليهاي، از شما ميخواهيم مقدمهاي را درباره اين شهيد عزيزبفرماييد تا مسائل بعدي را به طور تفصيلي از حضرت عالي جويا شويم. لازم ميدانم پيش از هرگفتاري درباره شهيد سعيد- محمد جواد تندگويان- كه در خلال تحقيقاتي كه پيرامون زندگي ايشان كه در زمره عُمرهاي پربركت براي بشريت و اسلام و ايران بوده است و من از حركت و نشاط و فعاليت اين شهيد عزيز در دوران جوانياش كه مصادف با حوادث سرنوشت ساز براي انقلاب بود،حقيقتاً درس گرفتهام، نكاتي را براي استفاده جوانان ميهن عزيز اسلامي مان گوشزد كنم،چراكه احساس ميكنم به طورقطع و يقين؛جوانان پرشور و با نشاط ما،امروز با مسؤوليت هاي سنگين تري براي تداوم انقلاب مواجهاند و راه هاي دشوارتري را براي تكفل آينده در پيش روي خود دارند. لذا اميدوارم كه با طرح مباحثي ازاين دست كه سعي خواهيم كرد همراه با درس هايي از زندگي شهداي عزيزمان باشد،به نقش جوانان عزيز در تداوم راه شهدا نيز بپردازيم.آن چه اين شهيد عزيز را در روزگارجواني براي من ممتاز كرد تا بتوانم به تفصيل زندگي ايشان را از بدو تولد تا حيات معنوياش كه هم چنان ادامه دارد به رشته تحريردربياورم،برخورداري ايشان از يك سري ويژگي هاي ممتاز فردي بود كه جمع آن ها براي هرجواني در آن روزگار بحران، سخت و دشوار مينمود. يعني شما جز پژوهش گراني هستيد كه پرداختن به وجوه برجسته و شاخصه هاي شهدا را بر ديگر ويژگي هاي شان مقدم ميدانيد؟ بله، شهيد محمدجواد تندگويان كه روزگار جوانياش مصادف با تحولات جدي براي نهضت بود،همزمان در صحنه هاي مختلف-اعم از كار، تحصيل، تدريس و فعاليت هاي انقلابي و مذهبي- حضور فعال داشت.شورانقلابي،خلاقيت فردي، هوش و ذكاوت سرشار دركنارشعورو آگاهي سياسي، مطالعه عميق ديني، توان بالاي مديريتي، همواره از محمد جواد تندگويان فردي ممتاز در بين هم سن و سالان خود ميساخت و قدرت هضم مسائل و دورانديشي نيزبه همراهي اين ويژگي هاي فردي توان او را براي اداره امورخانه و خانواده و كارخانه و پالايشگاه و وزارت خانه روز به روزبالاتر ميبرد،تا جايي كه در سپردن مسؤوليت هاي مهم به ايشان، هيچ كس ترديد نميكرد. حفظ اين روحيات در كنارهم،چه در فضاي انقلابي سال هاي پيش از انقلاب و چه در فضاي بحراني روزهاي پس از پيروزي انقلاب تا روزهاي جبهه و جنگ،سبب شده بود تا شهيد تندگويان حتي در شرايط ويژهاي كه بيشتر مواقع در اطراف ايشان پيش ميآمد،پا را ازدايره مكتب اسلامي ناب محمدي و قرآن بيرون نگذارد و همواره ازهرگونه تذبذب و التقاط به دور بماند،تا جايي كه مبارزه با التقاطي ها و شبه كمونيست ها در يك دوره خاص از اهم برنامه ها و فعاليت هايش پس از انقلاب بود كه درادامه به آن نيز به تفصيل خواهيم پرداخت. همه ما به خوبي ميدانيم كه انقلاب اسلامي تحولي بنيادي در همه عرصه هاي زندگي در كشور به وجود آورد.افق آرماني اين نهضت مقدس،چنان است كه هرگز با غفلت و سهل انگاري،سازگاري نداشته است و ندارد.نسلي كه امروز پرچم دارجلوه هاي ايثار و مقاومت اسلامي و مشعل دار كاروان تمدن و فرهنگ ايراني است، بايد به همان اندازه كه در فراگيري علم و دانش و تهذيب نفس وتزكيه اخلاق تلاش و مجاهده ميكند،نسبت به مسائل و مشكلات اجتماعي و سرنوشت مردم و جامعه اسلامي احساس تكليف و مسؤوليت كند.التزام به ارزش ها و تعهد به معيارها،ازجمله مسائلي است كه جوانان را باسرنوشت اجتماعي مردم پيوند ميدهد و آنان را درپيمودن مسيردشوار انقلاب و ترسيم آينده روشن،ياري ميبخشد. شهيد تندگويان روزگارجواني را چگونه گذراند و نقاط ويژه و برجسته زندگي او در دوره جواني چه بود؟ چگونه است كه شما نسبت به اين دوره از زندگي ايشان تأکيد بيشتري داريد؟ درست است كه شهيد تندگويان وزير نفت مادردوره شهيد رجايي بود،اما اويك جوان نمونه بود كه به واسطه برخوردش با مسائل از سنش فراتررفته بود.ايشان متولد 22 خرداد 1329 هجري شمسي بود و در زمان صدارتش دروزارت نفت تنها 29 سال داشت.او دراين زمان به لحاظ علمي به جايگاه خوبي رسيده و دوره فوق ليسانس را به اتمام رسانده بود.به لحاظ فني و مديريتي تجربه هاي زيادي را كسب كرده بود.از پالايشگاه تهران و گازبوتان گرفته تا كارخانه توشيباي سابق و مسؤوليت در پالايشگاه نفت آبادان،مسؤوليت هاي داشت كه به خوبي ازعهده آن ها برآمده بود. او درفاصله همين سال ها درسال 1352 ازدواج ميكند و درهمين مدت صاحب فرزنداني ميشوند و در همين سال ها- فاصله 1350 تا 1358 كه دوره جواني اين شهيد است-اوج درگيري ها و مسائل انقلاب پيش ميآيد كه نقش وي دراين جريانات از پخش اعلاميه تا زمينه سازي براي اعتصابات دانشجويي و سخنراني و روشنگري درجريان به ثمرنشستن انقلاب، فراموش نشدني است. اين هشت سال، دوران پربركت عمرشهيد تندگويان در حقيقت دوره طلايي عمراوست كه با حوادث بسياري براي او و انقلاب اسلامي همراه بوده است. اين شهيد جوان و انقلابي در اين سال ها هم چنان از عمق مطالعه مكتبي و دينياش نكاسته و از تشويق ديگران براي خواندن و مطالعه فروگذارنكرده است و اين در حالي است كه لااقل 11 ماه ازهمين فرصت هشت ساله را در زندان انفرادي ساواك و زندان كميته شهرباني شكنجه شده است.جواني او با تلاطم هاي زيادي همراه بود كه از محمد جواد با همه ملاحظاتي كه بايد ميكرد،يك انقلابي پرشور و با شعور،اما با رفتارهايي پخته و سنجيده ساخت كه همواره از او چهرهاي سالخورده تر از يك جوان بيست و چند ساله دراذهان تصوير ميكرد.او بايد ملاحظه مادرش را كه بيمارقلبي داشت ميكرد و نيزملاحظه همسر و فرزند را براي تحمل دورياش،ولي با اين همه، اقداماتش،حتي بعد ازپيروزي انقلاب،همان روحيه انقلابياي را از خود به نمايش ميگذارد كه درانتشار و پخش اعلاميه هاي امام(ره) داشت. به انقلابي بودن و سوابق انقلابي شهيد اشارهاي داشتيد.شهيد تندگويان از چه سوابق مبارزاتياي دراين زمينه برخوردار بود و تحت چه عنوان هايي فعاليت ميكردند؟ شهيد تندگويان به واسطه اين كه از خانواده هاي متوسط مناطق جنوب تهران بود- كه عموماً خانواده هاي مذهبي و متدين در اين مناطق سكونت دارند-ازكودكي اهل مسجد رفتن و شركت در مجالس مذهبي بود. پدر و پدربزرگ ايشان از اعضاي هيأت بني فاطمه و فاطميون در خاني آباد تهران بودند. و در آموختن درس حق طلبي و حقيقت جويي به محمد جواد نقش عمده و به سزايي داشتند.او درس خضوع و خشوع در برابر و ايستادگي درمقابل ظلم و استكبار را در جلسات همين هيأت ها كه به طور خصوصي برگزارمي شد آموخت. او مبارزه مكتبي را ازمسجد آموخت و تا پايان عمر به بركتش درهيچ گروه و دستهاي عضو نشد مبارزات او جنبه حق طلبانه داشت و هيچ سند قابل ملاحظهاي از وابستگي گروهي به طور واضح از ايشان موجود نيست.عوامل ساواك با شكنجه هاي زياد قصد احراز وابستگي ايشان را به گروه هاي انقلابي داشتند و درحقيقت باورشان نميشد كه اين جوان از روي آموزه هاي مكتبي و درس هايي كه خود از اسلام وزندگي ائمه(ع) گرفته بود،درمسير نهضت قرار گرفته و هيچ گونه آموزشي براي مبارزه با رژيم نديده بود و عضو هيچ گروه خاصي نبود.شهيد تندگويان مبارزه با ظلم طاغوت را ازمسجد و با آموزه هاي ديني آغازكرد و تا آخرين دقايق عمر از مبارزه مكتبي دست نكشيد؛به گونهاي كه برخي از همراهان ايشان،دردوره اسارت، به ياد دارند كه تا آخرين لحظات، شهيد تندگويان، دست از دعا و نيايش و حق خواهي و حق طلبي به وسيله همين آموزه هاي مكتبي بر نداشت. از دستگيري شهيد تندگويان توسط ساواك و وضعيت ايشان در زندان ساواك و شهرباني سابق بگوييد؛ چه اتفاقي افتاد كه ايشان را دستگير كردند؟ با توجه به اين كه شهيد تندگويان در زمان دستگيري يك جوان بيست و چند ساله بود و تحمل شكنجه هاي شديد ساواك براي ايشان سخت مينمود،فكر ميكنيد چه چيزي اين شكنجه ها را براي شان آسان ميكرد؟ دوره تحصيل شهيد تندگويان در دبيرستان، با اتفاقات مهمي ازجريان نهضت اسلامي مردم ايران همراه بود؛واقعه 15 خرداد 1342 و اتفاقات متعاقب آن در تهران از جمله رخدادهاي آن روزها بود. خانواده تندگويان هم به علت ارادت ويژهاي كه به حضرت امام(ره) داشتند،وقايع نهضت و اتفاقات آن روزها را به خوبي دنبال ميكردند و محمد جواد هم به سهم خودش، از همان اوايل، نقش آفريني لازم را ميكرد. از جمله مواردي كه در آن روزگار اهميت فراواني داشت، با توجه به اين كه موضوع اطلاع رساني هم در جريان نهضت از اهميت بالايي در آن روزگار خفقان برخوردار بود،پخش و انتشار اعلاميه ها و بياناتي بود كه توسط رهبري نهضت،حضرت امام(ره)،ايراد ميشد. شهيد تندگويان اين اهميت را دريافته بود نسبت به پخش و انتشاراطلاعيه هاي حضرت امام(ره) اقدام ميكرد.البته اين اقدام شهيد تندگويان در رابطه با جريان خاصي در آن روزگارنبود و كاملاً يك اقدام خود جوش و از سرتعهد نسبت به دين و مكتب بود.به عنوان مثال، زماني كه رساله حضرت امام(ره) ممنوع بود و در هر خانهاي كه رساله معظّم له ديده ميشد، افراد آن خانواده را تحت تعقيب قرار ميدادند و ميگرفتند، پدر محمد جواد، يك زرنگي به خرج داده بود و جلد رساله امام(ره) را با جلد رساله يكي ديگر از علماء عوض كرده بود تا بتواند هم چنان از رساله امام(ره) استفاده كند. اين خانواده تا اين حد به امام(ره) ارادت داشتند و تمام افعال و اعمال شان را با فرمايشات ايشان تنظيم ميكردند. شهيد تندگويان هم در جريان پخش اعلاميه ها در يكي از مواردي كه اقدام به پخش اعلاميه كرده بود،پس از دستگيري يكي از افراد ضعيفالنفسي كه اعلاميه را از وي كشف كرده بودند،توسط ساواك شناسايي و دستگير شد. اين اتفاق مربوط به سال 1352 است كه درنهايت ايشان پس از دستگيري توسط ساواك،ماه ها در زندان كميته شهرباني و در زندان ساواك مورد شكنجه هاي شديد عوامل ساواك قرار گرفت كه برخي مدت زنداني ايشان را تا 11 ماه هم اعلام كردهاند و آزادي تندگويان، به سال 1353،يعني يك سال پس از دستگيري، برميگردد. شكنجه هايي هم كه ايشان در سال 1352 در زندان ساواك متحمل شد خيلي سنگين بود، از جمله اين كه نقل ميكنند ناخن هاي ايشان را كشيده و كف پاهاي شان را با مته سوراخ كرده و شوك هاي عصبي شديدي هم به ايشان داده بودند،اما يك فرد بايد به چه حدي ازپاي بندي به اهداف و آرمان هايش رسيده باشد كه اين گونه آزارها را به جان و دل بخرد و ذرهاي از مواضع اصولياش عدول نكند؟به نظرحقير،شهيد تندگويان وامثال ايشان در درجه اول،از يك شناخت و بصيرت كامل و جامعي نسبت به خود و حيات شان و آن چه در قالب اهداف آن ها به عنوان يك آزاده مسلمان ميگنجيد، رسيده و آن وقت دست به انتخاب زده بودند. اگرمقدمه انتخاب، يك آگاهي و بصيرت جامع باشد، يقيناً تحمل سختي ها را به دنبال دارد و ديگر تحمل سختي براي فرد،مثل دويدن درسرازيري است. شهيد تندگويان چه در زندان ساواك و چه در زندان عراق يعني چه در آن يازده ماه و چه در اين يازده سال،شكنجه ها و آزار دژخيمان را به نيروي ايمان به جان و دل خريدار بود، زيرا كه آن چه براي او جلوهاي داشت و رخ مينمود،تنها رضايت حق تعالي بود. او نظر به وجهالله داشت، نگاه ميكرد و خشنودي خدا را ميديد و از راحتي خودش ميگذشت. اين گونه بود كه تنها به فراق معبود ميانديشيد و وصالش را طلب ميكرد. منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 47
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 757]