واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در رثاي شهيد سيدعباس موسوي اديب فرهيخته و مسيحي لبناني مرحوم استاد سليمان كتابي درآمد: كيست كه اديب فرهيخته و مسيحي لبنان مرحوم استاد سلمان كتابي را نشناسد؟ او نويسندهاي توانا و روشندلي است كه تاريخ زندگي پيامبراكرم(ص)و 8 تن از ائمه معصومان(ع)زهراي اطهر(س)را به رشته تحرير در آورده است.دنياي فاني به او اجازه نداد اين راه را تا نگارش زندگي دوازدهمين معصوم به پايان برساند. شهادت سيدعباس موسوي براي اين انديشمند آگاه لبناني سخت و سنگين بود. سليمان كتاني با نگارش سوگنامهاي همه عاملان و مدافعان اين اقدام جنايتكارانه را رسوا كرد.خواندن اين سوگنامه بسيار شيرين و دلنشين است. تقديم به بزرگ مردي كه به درجه رفيع شهادت نايل آمد تا به نمادي شكوهمند تبديل شود. گمان كردند چون او را به صليب كشيدند، حذفش كردند.با كفن كينه ورزي او را پيچاندند.هزار بار درون دوزخ شان دفن كردند.گمان كردند او را به باد نيستي سپردهاند.اما، همه نشانه هاي زمين و آسمان و همه كهكشان ها گواهي ميدهند كه آنها پست و فرومايهاند.درغ گفتند. آنها گمراه و زيان كارند و بي ترديد كسي كه روح خداست حذف و منزوي نميشود و در كفن خاكسپاري نميگردد.او عيساي زيباي زمان ماست كه ماهيت پليد يهوديان را آشكار كرد.ما را تسليم روح ملكوتي كرد و به ما وعده بهشت هاي درخشان داد.بهشت هايي كه زينب بخش جوامع انسانياند.با وجود آنكه دو هزار سال مي گذرد اما، هنوز كمربند روحانيون ناپاك وگناه آلودشان، از آلودگي خون عيساي مسيح پاك نشده است.با همان گلوله هايي كه استخوان هاي عيساي مسيح را منفجر كردند، پيكر پاك تو را نيز، اي سيدعباس موسوي هدف قرار دادند.تا تو را خاموش و ذوب كنند.تا از رگ هاي تو خون مردانگي و شجاعت حسين جاري شود. ميخواستند از گلوي پاك و روان تو آن نداي حق را كه پيامبر بزرگ مان بر زبان جاري ساخت خفه كنند.ميخواستند هاله هاي جهاد را مخدوش كنند.اي شهيد بزرگ از راه حق و حقيقت كه به آن ايمان آورده بودي و با عزمي استوار و افتخار، همچون شمشيري برنده دفاع كردي و جان خويش را در راه آن نثار كردي، تو را در برابر نيستي مصون داشت و به نماد شجاعت و قهرماني تبديل كرد، كه اهداف مقدس جهاد زينت بخش آن است.حق و حقيقت و هفت آسماني كه بر فراز آن عروج كردهاي گواهي ميدهند.مهم تر از همه خداي آفريننده زمين و آسمان گواهي ميدهد.كه يهوديان ناپاك در منجلاب پستي و فرومايگي گرفتار شدهاند.آنها در گمراهي و گناه فرو رفتهاند و راه گريزي از آن ندارند. پيام آراسته به خون، با پيام شكننده دژهاي تسخير ناپذير خيبر تكامل يافت.پيام اسلام با پيام صلح و آزادي پيوند خورد.صليب به خميدگي هلال پيوست.فروتني به آغوش گرم و مهرباني در آميخت.آنگاه بهشت، سبز و خرم گشت و امت، زاينده قهرمانان شد.باورهاي راستين، درون دل ها تداوم يافتند.حق و حقيقت به جان مژده برپايي عدل و برابري داد و ياد خدا را در دل ها زنده كرد.زمين گلستان عشق و نوعدوستي شد.گلهاي عطرآگين و سرشار از مهر و محبت و پرهيزكاري در زمين شكوفا شدند.آرامشي برپا شد كه انسان درنده و خون آشام را آرام ميكند و او را در دايره ماهيت انساني مهار ميكند.
ولي چه كساني هستند كه ميكوشند نام مسيح را حذف كنند، تا انوار درخشان امت را خاموش كنند؟ چه كساني هستند كه با نشانه گيري سيدعباس موسوي، كوشيدند او را زير شن هاي جنوب دفن كنند تا اراده مردم را سست و نشانه هاي قهرماني و دليري را بي رنگ كنند؟ آيا آنان هنوز همان قبله گاهي هستند كه احساس حقارت و كينه توزي و افراط گرايي گريبانگيرشان شده و به انزوا كشيده شدهاند؟ آيا آنان همان قبله گاهي هستند كه سرگرداني و سر افكندگي گرفتارشان کرده و به مأموريت هاي كينه توزانه دست ميزنند؟ به درستي كه آنان قبيله كوچكي از اراذل و اوباش و رانده شدگان امت اصيل يهودند.گنه كاري، آنان را خوار و ذليل ساخته بود، پس توبه كردند اما، رستگار نشدند و از توبه فقط معني يهوديت را گرفتند ولي، هدايت نشدند.دروغ گفتند و نام يهودي زده بر آنان ماندگار شد. يهوديت كاذب آنها را از سرزميني به سرزميني ديگر و از زماني به زماني ديگر پراكنده كرد.وانمود كردند كه از آغوش خدا بيرون آمدهاند و به دژ ايل باز ميشوند.اين چنين بود كه به دروغ چنگ زده و به ادعاهاي اسرائيلي پناه بردند ولي، آنها مقتدرانه به قلمرو ما يورش آوردند، و با چوب صليب به خون ريزي پرداخته و مردم بي دفاع را غارت كردند.زمين را آلوده كردند.آيا از اين بيم نداشتند كه فسق و فجور و گمراهي و يكه تازي هرگز پايدار نمي ماند؟ آيا ترس نداشتند كه خورشيد هميشه پشت ابرها ماندگار نميماند؟ باشد كه پرورش دهندگان اين نوزادان سر راهي به آنچه بزرگ كردهاند مهربان باشند!با خودخواهي و خود بزرگ بيني اين ننگ آلوده به گناه را به جان بخرند! نامردانه و زير چشمي، جنايات اين نوزادان بي پدر را تماشا كنند، و خم به ابرو نياورند!اين جنايت كاران را نوازش دهند، و در اين سرزمين لانهاي براي آنان تدارك ببينند تا اين جنايت كاران نان و شيريني عيد و درخت بوستان مورد نيازمان را مشخص كنند.آيا بايد ارزش سرزمين فلسطين و اردن و لبنان با همه شكوفه هاي جولان كمتر از ورزشگاه موش ها باشد؟ آيا امريكا كه با مدرنيته ترين تمدن هاي معاصر، خود را آراسته است، نبايد از حقوق حيوانات حمايت كند و بر سرزمين ديگران دولتي براي موش ها بسازد؟ اكنون پرده ها دريده شده و به اين حقيقت پي بردهايم كه همواره مورد چشم داشت متجاوزان بودهايم.متجاوزاني كه به نعمت هاي خدا كفر ورزيدند و از ماهيت انساني خارج شدند.اكنون فرزندان اين امت اصيل براي دفاع از حقوق از دست رفته و كرامت و عزت انساني شان به پا خاستهاند.شاهرگ رزمندگان مقاومت شريف و نجيب به جوش و خروش آمده است و مردان شريف به نداي شهادت لبيك ميگويند... نام شهدا، برجسته و با حروف نوراني آراسته شده است از نام شهيد سناء محيدلي گرفته تا نام شيخ الشهداء راغب حرب و تا نام شهيد احمد قصير، تا نام شهيد احمد شعيب ميدرخشند.سنگ در فلسطين نيز به مقاومت برخاسته و به حركت درآمده است.از آن خون حسين جاري است. ولي، مقاومت اسلامي لبنان زينت بخش همه اين نام ها است.چه شده كه اين عباس موسوي سربلند در حريم شهادت ايستاده و خونش را با خون فرزندش حسين، و همسرش ام ياسر آميخته است؟ چه شده است كه ام ياسر جامه جهاد به تن كرده است؟ جامهاي كه با نخي از دستمال حضرت مريم(ع)و نخي از عباي حضرت زهرا(س)و نخي از روپوش حضرت زينب(س)دوخته شده است. سيدعباس را چه شده كه خاك سرزمين جنوب را با اين خون معطر عجين كرده تا گل هاي شقايق از آن سيراب شوند؟ برخيزيد.اي فرزندان امتي كه حق را زيبنده خود ميدانيد به سيماي قهرمان گندم گون لبيك گوييد.شايسته است كوه ها و رودخانه ها و هر آنچه روي زمين تان است به رقص درآيند و سرودهاي حماسه ساز بخوانند. اي فرزندان امتي كه در برابر مجد و عظمت گذشتهتان آرام گرفتهايد.اينك ابو ياسر راه بيداري تان را همواركرده است. خويشتن زيباي خود را بشناسيد و گذشته شكوهمندتان را با شرايط فعلي تان پيوند زنيد.مگر نه اينكه راه و منش او هميشه حسيني است.حق را به زيباترين شكل تجلي بخشيد و براي ماندگاري امت، حسين گونه شهيد شد.امروزه سيدعباس مان به اين شهادت افتخار ميكند، و به وسيله آن جاودان شده است.اي امت، هرگاه به نداي سيدعباس موسوي قهرمان لبيك گفتي، و از حريم خويش در برابر متجاوزان فرومايه دفاع كردي، آنگاه قابل ستايش هستي. منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]