واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در سرزمين هيولا نويسنده: محمد مهدي بهمني خودتان ببينيد ايرانيان باستان براي محافظت از گنجينه هاي شان چه خلاقيت بي نظيري داشتند. براي محافظت از گنج هاي كهن متمولان ايراني، سرپنجه اي قوي، بازويي ورزيده، بالي فراخ و سري پرتدبير لازم بود كه هيولاهاي ايراني همه اينها را يكجا داشتند. آنها كه هميشه در خيال مردمان باستان حضور داشتند به همت هنرمندان اين دوره قابل رويت شدند تا به پاسداري از كاخ ها، معابد و گنجينه ها مشغول شوند. حالا بعد از گذشت هزاران سال و با وجود ويران شدن كاخ ها و به يغما رفتن گنجينه ها هيولاها با همان قيافه مصممشان، انگار كه همچنان در حال محافظت ازچيزي هستند و جانوران تركيبي ايراني كه زماني همه جا به چشم مي خوردند. حالا بربالاي ستون ها يا ميان كتيبه هاي كاخ هاي سوت و كور شاهي يا پشت ويترين موزه هاي معروف دنيا رها شده اند. آنها نماينده هيولاهايي اند كه سال هاست نسلشان منقرض شده است. هيولا شناسي ايرانيان براي خلقت موجودات تركيبي دلايل زيادي داشتند. ترس مردم ازعوامل مخرب طبيعي، ارواح شرور و دشمنانشان باعث شد تا آنها دست به دامن هيولاها شوند. بعضي از جانوران تركيبي وسيله اي براي به جا آوردن مراسم مذهبي و آييني بودند و تعدادي ازآنها هم از بين داستان ها و اسطوره هاي ايزدان، جانوران و قهرمانان مردم باستان بيرون آمده بودند. موجود عاريتي زماني هيولاها نه تنها بر بالاي ستون ها كه بر در و ديوارهاي كاخ هخامنشيان در شوش هم جولان مي دادند و براي هر غريبه اي شاخ و شانه مي كشيدند. موجود بالدار را ديگر نمي شود شير دال گفت چون به جاي سر عقاب، سر يك شير غران را به تن كرده و آن شاخ هاي تاب دار را هم از يك بز به عاريت گرفته است. مردمان باستاني معتقد بودند كه درنده خويي هيولاها، ارواح شرور و دشمنان را از آنها دور مي كند. اثرات جادويي يك نوشيدني نوشيدن جرعه اي از محتويات جامي كه گاو سيمين تعارف مي كند نيروي فوق انساني به آدمي مي بخشد كه براي نوشيدن اين جرعه تا موزه متروپوليتن رفته باشد. مردمان باستان جام هايشان را شبيه حيوانات و هيولاها مي ساختند تا چيزي از نيروي مافوق طبيعي شان نصيب آنها شود. گاو نقره اي دنيا ديده كه 5000 سال از عمرش مي گذرد، همين كه جامه در بركرده و به رسم و عادت آدميزادها نشسته است به جمع هيولاهاي ايراني مي پيوندد. هيولاي متفكر گاو مردها و اسفنكس ها (ابوالهول)، نگهبانان ويژه اي بودند كه خود را از آشور به ايران رسانده بودند و درايران حفاظت از كاخ ها را به دست گرفتند. سرآدميزاد بر تن اسفنكس نشانه هوش و ذكاوت آنها و بدن گاو نشانه قدرت و نيروي فوق العاده بود. اگر هم بالي بر كتف آنها علاوه شده بود، سرعت هم به خصوصيت هاي آنها اضافه مي شد. بين اعضاي جانوراني تركيبي، سرازهمه مهم تر بود. براي سازنده هيولا خرد و تفكر از باقي ويژگي ها مهم تر بوده است. توليد سيمرغ هيولاي نقره اي كف بشقاب كه آتش نيمه جاني از دهانش شعله مي كشد، همان سيمرغ شاهنامه است كه وقتي رستم يكي از پرهايش را آتش مي زند، دردم براي كمك به او ظاهر مي شود. به نظر مي آيد ساساني ها در سر هم كردن اجزاي «سيمرغ» يا «سمرو» از شير دال افسانه اي كمك گرفته اند. بازو بند قدرت نيويوركي هاي خم شده بر ويترين هاي موزه متروپوليتن مي توانند از نزديك اثرات جادويي بازو بند قدرت هخامنشي را حس كنند. تن ظريف بز كه روي دو پا بلند شده براي اجداد ما نشانه باروري بود و سر و بال عقاب به آنها نويد سرعت و شجاعت مي داد. تن هيولاهاي روي بازو بند زماني آراسته به در و گوهر بوده است. اين يك بازو بند جادويي است. هيولاهاي آرام از هيولاهاي لرستان نبايد زياد انتظار قد و قواره و جثه اي رشيد داشت. ديوهاي مفرغي لر، يا بت هاي چند سري هستند كه به درد مراسم مذهبي مي خوردند يا لگامي مي شوند بر دهانه اسب. هيولاهاي لرستاني چندان قصد ترساندن كسي را ندارند چون اصلاً قرار نيست از چيزي پاسداري كنند. اسب بالدار براي لرها مركب مردگان است مركبي براي رفتن به آن دنياي باقي. نگهبان قابل اعتماد چشمان خيره و گوش هاي به جلو متوجه، آن قدر شيردال را ترسناك و هوشيار جلوه مي داد كه ايرانيان با خيال راحت مال و منالشان را به آنها بسپارند. كم كم بين النهريني ها و يوناني ها هم طالب آنها شدند و آنها هم از موقعيت استفاده كردند. مدام تكثيرشدند و به هر جايي سرك كشيدند. حالا افسانه هاي يونان زمين پر است از شير دال هايي كه آنها گريفين صدايشان مي كردند. تولد يك هيولا شيردال را ايراني ها ابداع كردند تا محافظ اموال و گنج هايشان باشد. آنها كار نگهباني را از 3500 سال قبل از تولد مسيح با محافظت از حيوانات شروع كردند و وقتي كارشان را به خوبي انجام دادند، بر در معابد عيلامي به نگهباني گماشته شدند. شير دال ها حتي به شكل طلسم هم درآمدند تا ايراني ها را از شر ارواح شرور و جادوگران خلاص كنند. شير دال هاي سنگي نشسته بر ستون هاي بلند بالاي كاخ هاي هخامنشيان، سال ها ملاقات كنندگان شاه را متكبرانه زير نظر داشته است. پنجه در پنجه شاه شير دال ها كمتر شرارت مي كردند. آنها فقط در صحنه هايي كه با شاه مملكت پنجه در پنجه مي شدند نقش منفي پيدا مي كردند و در باقي موارد مي شد به راحتي به آنها اعتماد كرد. پنجه هاي شير آسا به شير دال ها قدرت افسانه اي مي داد و سر عقاب بر تن آنها نشانه سرعت و تيزي آنها بود نمونه بالدارآنها هم درميان اشياي مردمان باستان زياد ديده شده است. بد نيست بدانيد جانوران تركيبي كه در اصطلاح هيولا گفته مي شوند تمام نيروي جانوراني كه از اعضاي آنها جمع و جور شده اند را يكجا در خود دارند. *بيشترين و قديمي ترين هيولاهاي ايراني را مي شود روي مهرهاي استوانه اي عيلامي ديد. هيولاها تا قبل از اسلام بر آثار هنري جولان مي دادند اما كم كم از ياد هنرمندان رفتند. *جانوران تركيبي كهن تر بيشتر جنبه خداگونه داشتند و هر چه كه از عمر آنها مي گذشت بيشتر تبديل به يكي از موجودات اساطير ايراني شدند. *بال ها به جانوراني وصلند كه ديوها، حيوانات درنده و فريبكار را مي كشند. بال نشانه ايزدي و قدرت محافظ است. بال هاي در حال پرواز آزادي و پيروزي را نويد مي دهند. *نمونه آشوري گاو مردهاي محافظ تخت جمشيد را لاماسو مي گويند. لاماسوها بال هايي بسته دارند و بر پنج پايشان ايستاده اند در حالي كه نمونه هاي ايراني شان بال هاي افراشته دارند و چهار پا هستند. *نوع ديگري از هيولاها جانوراني با چندين سر هستند. نمونه اين هيولاها را مي شود بر جام حسنلو، مهرهاي عيلاميان و بت هاي لر سراغ گرفت. *نقش شاه درگير با جانوران افسانه اي در واقع نمايش قدرت و قوت شاه مملكت است. منبع:نشريه همشهري جوان- ش293
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 693]