واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در جست وجوى هوش برتر ترجمه: احمد آرين خو از ديدگاه برخى از زيست شناسان و حاميان طرح سنتى عبارت «بقاى انسب» بيانگر اين واقعيت است كه هوش بيشتر ضرورتاً شانس ادامه حيات و همچنين تكثير از طريق انتخاب طبيعى را بيشتر مى كند. اما زيست شناس مشهورى به نام ارنست ماير (دانشگاه هاروارد) معتقد است كه بسيارى از ستاره شناسان و فيزيكدانان بيش از حد در رابطه با حتمى بودن هوش خوش بين اند. وى در شماره هاى ماه مه سال 1996 در مجله پلنترى ريپورت چنين مى نويسد: فيزيكدانان هنوز بيش از زيست شناسان تمايل دارند كه نظريات جبرگرايانه را سرلوحه كار خود قرار دهند. فيزيكدان ها به اين نظر گرايش دارند كه هر كجا كه حيات پديدار شود هوش نيز در زمانى مقتضى پديد خواهد آمد اما در سوى ديگر زيست شناسان شالوده تفكرات خود را در اين رابطه بر پايه نظرياتى بنا نهاده اند كه احتمال چنين تحول و تكاملى را رد كرده و منتفى مى داند. جاى بسى شگفتى است كه هر دو گروه موافق و مخالف ادعاى خود را بر پايه يك مشاهده مشابه بنا كرده اند و آن، عبارت زير است. «تكنولوژى و تمدن بر روى سياره ما پس از چهار ميليارد سال پديد آمده است» طرف بدبين اين مجادله از جمله ماير (البته اين طور به نظر مى رسد كه آنها بيشتر راضى خواهند بود اگر به جاى بدبين آن را رئاليست خطاب كنيم) در مورد مطلب فوق از جمله مذكور به عنوان مدركى استفاده مى كنند كه حامى نظريه عدم احتمال پديدار شدن هوش به عنوان حاصل يك سير تكاملى است. اما براى گروه مقابل (يعنى سوى خوش بين اين بحث) اين امر موجب تقويت اعتقادشان مبنى بر وجود تمدن هاى ديگر مى گردد. گروهى كه بر يافتن تمدن هاى فرازمينى نظر مثبت دارند بر اين مطلب اشاره مى كنند كه زمين پيش از آنكه توسط خورشيدى كه (به دليل نزديك شدن به زمان مرگ) در حال گسترش است پخته شود بيش از يك ميليارد سال را در صلح و صفا سپرى خواهد كرد. اين زمان بيش از دو برابر مقدار زمانى است كه از هنگام خزيدن نخستين موجودات ساده از دريا به سوى خشكى مى گذرد. بر طبق نظرات طرف خوش بين اين جدل اگر پديدار گشتن هوش، دشوار (كمياب) و نامعمول بود آنگاه احتمالاً با توجه به زمانى كه در دست داشته آنقدر زود نمايان نمى شد. با توجه به اينكه ما هنوز در ابتداى اين مسير قرار داريم مى توان انتظار داشت كه چند نوع حيات ديگر در خلال اين دوره بر پهنه زمين خودنمايى كند. اين مورد بازتاب نكته اى است كه از پديدار شدن زودهنگام ميكروارگانيسم ها بر روى زمين به دست مى آيد. گروه بدبين در مورد اين مطلب اين گونه پاسخ مى دهند كه «ما نمى دانيم كه زمين تا كى اينچنين رئوف و مهربان باقى مى ماند (آب و هواى به ظاهر باثباتى كه هم اكنون وجود دارد ممكن است حاصل مجموعه اى از اقبال هاى نيك بوده باشد). پس در واقع اين امر محتمل مى نمود كه ما با بازه زمانى موجود در زمان هاى ديرترى پديدار مى شديم. برخلاف باور عمومى اين واقعيت كه وضعيت كنونى ما و همين طور نمايان شدن هوش تنها يك بار واقع شده يا نه هيچ كمكى به ما، در حل اين مسئله نمى كند و ما را در راه رسيدن به اين نكته كه آيا مورد فوق امرى معمول است يا نه يارى نمى رساند. به عنوان يك دليل ساده ما مى توانيم به خودمان به عنوان يك نمونه اشاره كنيم! حتى اگر حيات هوشمند آنقدر نامانوس و بعيد باشد به طورى كه تنها يك بار و در گوشه دور افتاده اى از عالم هستى واقع شده باشد، به طور قطع ما خود را آنجا خواهيم يافت چون ما خود همان مورد هستيم. نكته شگفت انگيز آن است كه هر دو سوى جبهه اين نبرد بر سر اصل (به اصطلاح) كوپرنيكى توافق دارند، همان اصلى كه مدعى است «نوع بشر هيچ نقطه اى در فضا يا زمان را به عنوان نقطه ارجح برنمى گزيند.» شكاكان از جمله ماير در مورد اين مطلب بيان مى دارند كه اعتقاد بر اين مورد كه هوش از نوع بشرگونه آن بار ها در عالم پديد آمده عقيده اى به شدت انسان محور است. افرادى كه (از جمله درك) به تعدد محل هاى تشكيل حيات هوشمند معتقدند مايل نيستند كه تنهايى ما را (در عالم) بپذيرند زيرا پذيرفتن اين مطلب ما را در مسيرى كاملاً غير از مسير كوپرنيك قرار مى دهند. بنا بر شواهد و قرائن مقدار متغير fi بحث برانگيز ترين عامل در معادله درك است. برخى از دانشمندان معتقدند كه مقدار اين عامل تقريباً نزديك به صفر است و ديگران بر اين امر توافق دارند كه اين مقدار عددى است نزديك به 1. اين طور به نظر مى رسد كه در اين مورد مقدارى ميانى وجود ندارد. اين سئوال كه هوش اجتناب ناپذير و قطعى است سئوالى است كه بيش از هر موضوع ديگر بحث درباره پروژه ستى را به تضاد كشانده است. حتى اگر هوش نتيجه اى محتمل براى سير تكامل باشد باز هم مقدار fi به احتمال زياد، خيلى كمتر از يك است، همانطور كه نگرش اخير درباره ثبات منظومه شمسى و وضعيت آب و هوايى سياره اى گواهى است بر همين مطلب. در ميان موارد ديگر، شبيه سازى هاى كامپيوتر ى كه توسط فردر اسيو و اريك فورد در موسسه تكنولوژى ماساچوست انجام شده است نشان مى دهد سياراتى كه مانند زمين هستند نمى توانند در مقابل كشش دوجانبه اى كه توسط دو يا چند سياره غول پيكر پرجرم، مانند مشترى بر آنان اعمال مى شود تاب بياورند. سياراتى از اين دست يا به خارج از سيستم پرتاب مى شوند و يا به سمت ستاره مركزى متمايل مى شوند. در وضعيت معكوس، سيستم هاى بدون سياره هاى غول پيكر هم براى سياره هايى كه قابل سكونت باشند مناسب نيستند. شبيه سازى كامپيوترى توسط جورج وتريل در موسسه كارنگى واقع در واشينگتن بيانگر اين مطلب است كه سياره مشترى به عنوان يك جاروبرقى گرانشى در منظومه شمسى عمل مى كند و به ميزانى در حد كفايت تعداد ستارگان دنباله دارى را كه مدار زمين را قطع مى كنند تقليل مى بخشد. وتريل مى گويد: بدون وجود سياره مشترى در منظومه شمسى برخورد هاى كنونى دنباله دار ها با زمين هزار برابر بيشتر مى شد و برخورد هاى فاجعه بارى كه اكنون 65 ميليون سال از واپسين آن مى گذرد هر صد هزار سال يك بار اتفاق مى افتد. اين مسئله به طور قطع موجب توقف هرگونه روند تكاملى مى شد، از اشكال ساده حيات گرفته تا مراتب بالاتر هوش.همچنين مطالعات پويا و مستمر توسط فيليپ روبوتل و در پاريس نشان داده است كه سيارات سنگى زمين شكل تغيير و تحول هاى بدون نظمى را در انحرافات مدارى خود نشان مى دهند، كه همين مطلب مى تواند منجر به تغييرات شديد آب و هوايى شود. خوشبختانه گرايش زمين در مورد اين بى نظمى ها توسط برهمكنش كشندى ماه مهار مى گردد. بدون وجود يك قمر بالنسبه بزرگ، احتمالاً زمين دگرگونى هايى را در انحرافات مدارى خود همانطور كه در مريخ اتفاق مى افتد تجربه مى كرد. احتمالاً به ميزانى معادل 20 تا 60 درجه سانتى گراد. اين واقعه موجب تغييرات بسيار شديد در وضعيت فصل ها مى شود. با اين تفاسير هر كسى مى تواند حدس بزند كه اين مسائل چقدر بر سير تكامل حيات و همين طور، احتمال پديدار شدن هوش تاثير مى گذارد. زيست شناسان بر اين باورند كه ديگرگونى ها و فشار ها سبب پديد آمدن انواعى از موجودات شده كه قابليت سازگارى با محيط را دارند. پاول اف هافمن (دانشگاه هاروارد) و سه تن از هم درسان او اين تئورى را پيشنهاد كرده اند كه مجموعه اى از اعصار يخى عالمگير در حدود 550 تا 760 ميليون سال قبل كه تمامى سطوح اقيانوس ها را حتى در استوا منجمد كرد فاجعه اى بود كه حاصل انفجار پركامبرين بود (لازم به ذكر است) كه در همان حول و حوش زمانى حيات شكل گرفت. نتايج انهدام هاى عظيم و مصيبت بار بر روى زمين (در آن دوران) با شكل گيرى تعداد زيادى موجود تازه در دوران زمين شناسى بعدى جبران شد. گاهى اوقات از پديدار شدن ما به عنوان يك موجود زنده در دورانى غيرعادى از اعصار يخى به عنوان يك مثال محتمل در رابطه با تكامل تحت فشار ياد مى شود. اما فجايع سياره اى كه بيش از حد زياد و يا غيرمعمول باشند همه چيز را نابود خواهند كرد و يا اينكه حيات را در سطوح پايين آن متوقف خواهند كرد. در هر حال اين طور به نظر مى آيد كه حضور ما بر روى اين سياره و در اين زمان محصول تصادف و اتفاق بوده (اتفاقاتى نجومى) كه در سال 1961 متصور نبود. آيا موجودات فرازمينى اقدام به انتشار امواج مى كنند؟ (fC) فرض را بر اين مى گيريم كه تعداد هوش هاى فرازمينى كم، اما موجود باشد، آيا ما مى توانستيم كه از آنها انتظار برقرارى ارتباط راديويى داشته باشيم؟ چه كسرى از اين تمدن ها قادر و مايل به انتشار امواج به طريقى هستند كه براى ما قابل آشكارسازى باشد؟ به ديگر كلام، مقدار fC چقدر است؟ حاميان پروژه ستى بر اين باورند كه مقدار مولفه fC زياد است و اينگونه بيان مى دارند كه «بالاخره زمانى فرا مى رسد كه هر تمدن داراى فناورى، كشف مى كند كه راديو كارآمدترين مسير جهت برقرارى ارتباط در فواصل نجومى است و بدون شك درصدد بهره گيرى از آن برخواهد آمد.» آيا ممكن است در اين مورد تفكرى ساده لوحانه از انسان محورى وجود داشته باشد؟ آيا اين امر منطقى به نظر مى رسد كه ما متوقع باشيم كه حيات بر روى سياره اى كه ديگر با ميكروارگانيسم هاى تك سلولى آغاز مى شود منتج به تشكيل موجوداتى بشود كه راديوتلسكوپ بسازند؟ شايد ما تنوع حقيقى در تكامل زيستى و همين طور آن بخش از علوم و فناورى را كه براى بشر ناشناخته باقى مانده است نپذيرفته ايم. شايد راديو در مقايسه با آنچه كه ما بايد در آينده كشف كنيم به طرز نااميدكننده اى ابتدايى باشد. طول عمر (L) پس از آنكه ما موفق به تعيين مقدار مولفه هاى fi و fC نشديم به سراغ آخرين عامل در معادله درك مى رويم: (L) طول عمر متوسط تمدن هايى كه قابليت برقرارى ارتباط را دارند در اينجا هم موافقان و مخالفان نظرات بسيار متفاوتى دارند.گروه خوش بين بر اين باورند كه جامعه هوشمند اگر جاودان نباشد حداقل مى تواند براى ده ها ميليون سال پابرجا بماند. اين نظر به طور قطع تنگنا هاى موجود در اوايل معادله درك را تا حدى قابل عبورتر مى سازد.گروه مخالف ابراز مى دارد كه انسان تنها چند دهه پيش راديو را اختراع كرد در حالى كه انسان در زما ن هاى بسيارى به دليل جنگ و همين طور افزايش آلاينده ها خود را در معرض نابودى قرار داده است. منبع:www.sharghnewspaper.com ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : sabamm
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]