محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855187184
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند
مريم مهتديميترا الياتي با نخستين مجموعه داستانش؛ «مادموازل كتي و چند داستان ديگر» در سال 81 جايزه بهترين مجموعه را از بنياد هوشنگ گلشيري گرفت. شش سال طول كشيد تا سردبير نشريه «جن و پري» مجموعه بعدي اش را منتشر كند. انتشار مجموعه داستانً «كافه پري دريايي» در نخستين روزهاي نمايشگاه بين المللي كتاب تهران اتفاق خوبي بود و بهانه يي شد براي اينكه در همان روزها با ميترا الياتي درباره اين مجموعه داستان و فعاليت هاي ادبي اش گفت و گو كنم. ---- تجربه نشان داده نويسنده هايي كه بعد از يك دوره نوشتن، وارد كار رسانه يي مي شوند، از نوشتن بازمي مانند، خيلي كم مي نويسند و دير به دير كار منتشر مي كنند. اما شما با وجود مجله جن و پري، نوشتن را رها نكرديد و الان مجموعه جديد منتشر كرده ايد. به عنوان يك نويسنده، هنوز هم اعتقاد دارم كه حرفه يي كار نمي كنم. در درجه اول اين كم كاري ام را نمي خواهم گردن جن و پري بيندازم. من نويسندگي را كار حرفه يي براي خودم نمي دانم. كتاب در آوردن بعد از چند سال، كار حرفه يي نيست. كار حرفه يي يعني كه مثل همه جاي دنيا و همه نويسنده هاي دنيا كه سالي- دوسالي يك كتاب چاپ مي كنند، نويسنده صبح زود بلند شود، صبحانه اش را بخورد، برود اتاقش، پشت ميز كارش بنشيند و كار كند. در جاهايي كه نويسندگي نيز، چون ساير حرفه ها محسوب مي شود، مسلماً حاصل كار نيز حرفه يي است؛ يا انتظار آن مي رود كه حرفه يي عمل شود. چرا، چون تامين حرفه يي مي شود. چاپ كتابش - تا آنجا كه شنيده ام - با تيراژي بيش از ده هزار نسخه يا بيشتر و كمتر در هر نوبت چاپ، زندگي اش را زير و رو مي كند. او مي تواند كل زندگي اش را تامين بكند. با آن خانه بخرد، ماشين بخرد و اميد اين را داشته باشد كه كتابش، امكان آن را دارد كه به چندين زبان ترجمه شود. متاسفانه ما اينجا از اين شانس محروميم. در حوزه ادبيات، يك كتاب خوش شانس و جايزه گرفته و معتبر، خيلي هنر بكند دوهزار تيراژ دارد و احتمالاً سه چهار بار تجديد چاپ مي شود كه جز شهرت و دردسرهاي جانبي، چيز دندان گيري نصيب نويسنده اش نمي شود و چند درصدي هم كه با ناشرش قرارداد بسته، آنقدر نيست كه به زخمش بزند چه رسد كه با درآمد حاصله امرار معاش هم كند. نتيجه اين مي شود كه اكثر نويسندگان ما انگيزه شان را از دست مي دهند. لابد خواهيد پرسيد پس چرا مي نويسيد؟ بقيه را نمي دانم اما من مي نويسم، چون نوشتن آرامم مي كند، با نوشتن از روياهايم خالي مي شوم تا رويا و روياهاي ديگري ببينم. از تجربه هايم به كشف جديدي از زندگي برسم كه حاصلش مي شود كاري كه بعد از «مادموازل كتي و چند داستان ديگر» با شش سال تاخير چاپ شده است كه خيلي كم كاري است. از شما چه پنهان خودم هم از اين كم كاري كلافه ام ولي فرجي نيست. سوژه هايي دارم كه در ذهنم رسوب كرده. طرح هايي در كشوي ميزم به اميد بازنويسي خاك مي خورد و روياهايي كه به تحرير در نمي آيد. درست كه فكر مي كنم مي بينم به جز كار در بيرون از خانه - كه بخش مهمي از زماني را كه مي توانم به خودم بپردازم از من مي گيرد - بخشي از فراغتم هم فداي نشريه ام مي شود. - از انتشار «مادموازل كتي» تا «كافه پري دريايي» تقريباً شش سال گذشته. با توجه به اين فاصله زماني، فكر مي كنيد چه چيزهاي جديدي به اين مجموعه اضافه شده و جايگاه خودتان را كجا مي بينيد؟ما هيچ وقت نمي توانيم بگوييم آدم هاي امروز همان آدم هاي ديروزند. بالطبع مثل هر فرد ديگري كه به طور روزمره تغييراتي در زندگي اش پيش مي آيد و حوادثي به اينجا و آنجاي زندگي پرتابش مي كند، من هم به مرور زمان تغييراتي در زندگي ام ايجاد شده، گيريم گاه كم رنگ و گاه پررنگ اما در اساس فرق نمي كند. همين كه آدم ديروزي نيستي، داري خودت را در عرصه حوادث تازه زندگي محك مي زني و خودت را ارزيابي مي كني، اين حوادث يا اتفاق ها، منجر به شناخت تازه يي از «من» هايت مي شود. مثلاً انواع برخوردهاي اجتماعي، آدم هايي كه روزي برايت مهم بودند و شماره تلفن شان در دفترت ثبت بود و حالا خط خورده ،خانه يي كه پر از خاطره برايت بوده و به هر دليل از آن اسباب كشيد ه يي و به جاي ديگري نقل مكان كرده يي، انواع شكست ها و موفقيت ها، آشنايي ها... بديهي ا ست كه همه اين اتفاق ها در زندگي باعث تغيير شيوه نگاهت مي شود، پس انداز مي شود براي روز مبادا.- خودتان چه مخاطبي را براي كارهايتان در نظر مي گيريد؟موقعي كه من مشغول به كار مي شوم تقريباً به مخاطب و منتقد فكر نمي كنم. وقتي مشغولم، سعي مي كنم حداكثر استفاده را از وقتم ببرم. سوژه ام كه روي كاغذ پياده شد و داستان اوليه كه شكل و شمايلش را پيدا كرد، دست از كار مي كشم و مي بوسمش مي گذارم كنار تا به وقتش، وقتي كه حسابي ازش فاصله گرفتم دوباره سراغش مي روم. در آن صورت است كه بازنويسي كار شروع مي شود. وقتش رسيده كه نگاهي انتقادي به كارم بيندازم.- در فاصله بين اين دو مجموعه، داستان هاي كافه پري دريايي را نوشتيد؟معدل كار من هرسال يك داستان و نصفي بوده است. وقت فراغتم، بيشتر مطالعه كرده ام و كتاب هايي را كه دوست داشتم خوانده ام، فيلم هايي را كه دلم خواسته ديده ام و در جلسات ادبي كه برايم جالب بوده شركت كرده ام. اينها از جمله كارهايي بوده كه كرده ام.- از خصوصيات داستان هاي شما مي توان به زبان موجز و روان و خصوصاً ديالوگ نويسي هاي زنده و با طراوت اشاره كرد. چقدر روي اين زبان كار كرده ايد؟ خصوصاً در داستان هايي كه ديالوگ ها در آنها نقش زيادي دارند.راستش را بخواهيد معمولاً روي هر داستاني كه مي نويسم زياد كار مي كنم. اضافه ها را خط مي زنم و حشو و زوائد را مي زنم. چون با ميني ماليست ها هم عقيده ام كه «كم هم زياد است.» - راجع به فرم هاي داستاني هم مطالعه مي كنيد؟مگر مي شود نويسنده فارغ از مطالعه باشد؟ كسي كه نويسنده است دغدغه اش خواندن است و بايد با زمانه خودش پيش برود. اتفاقاً حرف خوبي زديد كه بهانه يي شد تا يك صحبت هايي بكنم. من مصاحبه يي از شما خواندم با يكي از نويسندگان زن و كارهايش. طبعاً خيلي خوشحالم، نويسنده زن موفقي داريم. اما ايشان مدعي است كه تنها نويسنده يي است كه برعكس ساير زنان نويسنده، نه تنها بيكار نيست بلكه شغل مهمي هم دارد، والله تا جايي كه من دور و برم را مي شناسم، اكثر نويسندگان زن در بيرون از خانه هم كار مي كنند؛ فرخنده حاجي زاده هم مجله دارد، هم شاعر است و هم نويسنده؛ ناهيد توسلي هم شاعر است و هم نويسنده و هم مدرس و مترجم. فرخنده آقايي هم نويسنده است و هم كارمند بانك؛ شهلا پروين روح و شيوا ارسطويي هم كه علاوه بر نويسندگي، دست اندركار تربيت داستان نويسان جوان اند؛ فرشته احمدي هم كه به جز نويسندگي، هم منتقد ادبي است و هم مهندس آرشيتكت. و تو خود از اين مختصر بخوان حديث مفصل را. در اين گفت و گويي كه خواندم، اين خانم نويسنده متاسفانه - البته نظر شخصي ام را مي گويم - نه تنها به جامعه زنان نويسنده كه حتي به مردان نويسنده هم كم لطفي كرده است. خلاصه حرف ايشان اين است كه يك مشت نويسنده بي سوادً انگليسي ندانً كتاب نخوان داريم كه دارند فارغ از جهان اتفاقات ادبي جولان مي دهند. حالا كاري با اين ندارم كه تاكيد اين خانم بر سر حرف هايش چنان از سر تفرعن و با لحن آنچنان آمرانه يي است كه انگار از ايشان خواسته شده تكليف ادبيات ايران را روشن كنند، سوالم اين است كه دوست گرامي، بانوي محترم، با تمام احترامي كه براي خودتان و كارهايتان قائليم، مي شود بفرماييد خود شما چه شاهكار ادبي خلق كرده ايد؟ بهتر است وهم برمان ندارد. همه ما مثل هم هستيم. هيچ كدام ادبيات مان آن قدر شاهكار نشده كه به خارج از ايران برود و تيراژ چشمگيري نصيب مان كند و سر و صدايش عالم و آدم را بردارد. ما همه در يك كشتي هستيم. همه دغدغه ادبيات داريم. همه به اندازه شما و شايد هم بيشتر از شما كتاب خوانده ايم. بعضي هايمان هم انگليسي مان خيلي بهتر از شماست، حالا شما طبق چه آماري مي گوييد ما همه بي سواديم الا شما؟ آيا مي توانيد رقمي ارائه بدهيد؟ يا اينكه خودپسندي يك نويسنده كافي است تا حكم بي سوادي همگان را صادر كند؟ فرض كه بقيه همه بي سوادند، مگر بي سوادي بقيه دليل بر باسوادي شما مي شود يا اقبال خوانندگان را به آثارتان موجب مي شود؟ تخطئه ديگران فقط نشانه كوته انديشي ا ست. يك جامعه فقط تا وقتي براي جوامع ديگر محترم است كه براي اعضاي خودش محترم باشد - جامعه ادبي هم از اين لحاظ مستثنا نيست. بايد هم به نوشته هاي اطرافيان مان احترام بگذاريم و هم به مخاطبان مان و مخاطبان اطرافيان مان. فكر نكنيم با تحقير ديگران و بزرگ نمايي خودمان، همه به ما ارج و احترام خواهند گذاشت، پروست سيزده سال نشست داخل اتاقش و منافذ اتاقش را هم بست و بعد در جستجوي زمان از دست رفته را منتشر كرد. مطرح بودن در محافل آن قدر هم مهم نيست. تلقي من از ادبيات چيست؟ حاصل خوانده هايمان. مهم نيست به چه كاري بيرون از خانه مشغوليم. چه فرق مي كند راننده تاكسي باشيم يا مهندس راه و ساختمان؟ مخاطب، محصول كارمان را مي بيند. او به كارمان به عنوان نويسنده نمره مي دهد و نه به شغل «بي ادبي»مان، - در واقع مولف بايد از متن جدا باشد؟دقيقاً، اين خيلي نگاه واپس گرايانه يي است كه فكر كنيم فقط كار يك دانشگاه رفته است كه ارزش ادبي دارد. زندگي خودش بهترين و بزرگ ترين دانشگاه هاست؛ ورود به آن كنكور ندارد، اما هر كه هم واردش شد لزوماً ازش دانشنامه نمي گيرد، - بياييد درباره مجموعه «كافه پري دريايي» كمي صحبت كنيم. يكي از داستان هاي متفاوت اين مجموعه، «خاطره سه شنبه برفي » است كه مرگ ناگهاني نازنين نظام شهيدي را روايت مي كند. با اين داستان مي خواستيد اتفاقي تاريخي را در ادبيات ثبت بكنيد يا قرار دادنش در اين مجموعه يك اداي دين شخصي بوده؟من خودم بدبختانه يكي از مهمانان آن مهماني بودم كه نظام شهيدي متاسفانه در آن فوت كرد. ماجرايش را در داستانم گفته اند. تا چند روز بعد از آن روز، خيلي گيج و آشفته بودم. مجله كارنامه داشت برايش يك ويژه نامه در مي آورد و از من هم خواست يادداشتي، چيزي بنويسم. چيزكي نوشتم به نام «دم و بازدم» كه نه داستان بود،نه مقاله و نه يادداشت. بيشتر بيان احساسم بود از دريافت «مرگ آني» كه در كارنامه چاپ شد. ولي موضوع مرگ ناگهاني دست از سرم برنداشت. رويش كار كردم و فرم خاطره گونه يي به آن دادم. - به نظر من اما حضور اين شعرها از بار داستاني كار كم كرده.دو نفر ديگر هم اين حرف را به من زده اند اما شخصاً اين طور فكر نمي كنم. به نظرم داستان فرم خودش را پيدا كرده. تصورم اين است كه اگر بخواهم بازنويسي اش كنم باز همين فرم را انتخاب خواهم كرد. شاعره جواني كه داور جايزه شعري بوده در مهماني شامي كه به مناسبت پايان داوري است به يك آن مي ميرد. شعرهايي كه در داستان هست برايم به نوعي ادامه داوري كسي است كه خودش داور اصلي بوده و اينك نيست، كسي كه در نبودش هم بود است و شعر مي گويد و ديگران را به مشاعره فرا مي خواند. - در داستان «نامه به يك دوست قديمي» از قالب خوبي براي نوشتن استفاده كرده ايد.فكر مي كنم زنً اين داستان با توجه به نقشي كه در آن زندگي به عنوان تهيه كننده سينما دارد، پتانسيل هاي زيادي داشت براي اينكه يك اتفاق شوك مانند ايجاد كند تا خواننده را با اتفاقي غيرمعمول روبه رو كند. به عبارتي فكر مي كنم اتفاقي بايد مي افتاد كه زن از حالت منفعلانه در بيايد.شما در اين جامعه زندگي مي كنيد. نه فقط در جهان سوم كه در كل جهان، هر روز كه به اطراف تان نگاه مي كنيد شاهد فشارها و حق كشي هايي هستيد كه زن قرباني آنهاست، آن هم نه فقط در ميان عوام الناس كه حتي در جامعه روشنفكري. داستان درباره زني است كه همپاي شوهرش كار مي كند، تهيه كننده است، درس خوانده است و... درست است كه آنجايي كه بايد فداكاري مي كند و چون بچه دار شده اند تحصيل را رها مي كند تا حداقل شوهرش به جايي برسد، اما به هر حال درس خوانده است و فداكاري محضي هم كه مي كند، خاص او نيست. كافي است به اطراف مان نگاهي بيندازيم. زناني از اين دست فراوان اند. مرداني نظير مردش هم فراوان اند كه خيلي كليشه وار فقط در فكر عيش خويش اند، آن هم با پول و مكنت زن شان، شوهر يك جورهايي سوء استفاده مالي مي كند. اين درست. اما تكليف زن چيست؟ آيا بايد بچه اش را فدا كند و زندگي را از هم بپاشد؟ آيا بايد بايستد و مبارزه كند؟ زنً من اتفاقاً منفعل نيست. دست مرد را در حنا مي گذارد. درست در جاي حساس كار فيلم، او را از خانه بيرون مي كند و بعد مي نشيند و براي رقيبش نامه مي نويسد. آن هم نامه يي به شدت مصنوع كه تنها هدفش حال گيري است، نوعي با پنبه سر بريدن است، غيرمستقيم به رقيبش مي گويد هميشه يك زن زيباي ديگر وجود دارد، اما جايي كه شوهرش سرانجام به آن باز خواهد گشت كانون خانواده است. فقط اين بار ديگر شايد تهيه كنندگي در ميانه كار متوقف نشود و از اول قطع باشد. چون - اگر دقت كرده باشيد - در آخر اين نامه كه نوعي واگويي است، از خشم اوليه هيچ خبري نيست و زن كاملاً آرام و حتي شاد است.- داستان دوم اين مجموعه، «نرد» در ايران اتفاق نمي افتد. اگر آن را بخواهيم در دسته داستان هايي قرار بدهيم كه مشكلات مهاجرت در آن ديده مي شود، در مقايسه با داستان مادموازل كتي كه در همين قالب نوشته شده، از نظر كيفي با يك سطح روبه رو نمي شويم و مادموازل كتي موفق تر بوده. فكر مي كنم در داستان نرد، ما زمينه يي نمي بينيم كه بر اساس آن، همكاري مرد با زن را پپذيريم.دغدغه اين داستان بر عكس مادموازل كتي كه يك جور بي سرانجامي و سرگرداني و غربت را نشان مي داد، يك جور مبارزه ا ست. نرد، دغدغه غربت ندارد. ماجراي زني است كه زندگي اش با شوهر فرنگي اش به بن بست رسيده و پدرش كه گويا خبر به گوشش رسيده، پس از سال ها طرد دختر به خاطر ازدواج با يك فرنگي به ديدنش مي آيد و زيركانه سعي در آشتي شان دارد. - يكي از ويژگي هاي خوب اين مجموعه چيدمان داستان هاست. يعني خواننده فضاهاي گوناگوني را تجربه مي كند كه تكراري نيستند. اين چيدمان آگاهانه بوده؟ دغدغه اصلي من در چيدمان داستان ها، ميزان ناممكني ايجاد رابطه بوده.- داستان اصلي مجموعه، يعني «كافه پري دريايي» از نظر كيفي خيلي بالاتر از بقيه داستان هاي مجموعه است. هم از نظر سوژه و هم نوع روايت آن. فكر مي كنم اين خصوصيت ديالوگ نويسي كوتاه شما در اين داستان خيلي به كار آمده است و كل داستان بر مبناي توصيف جزئيات و ديالوگ استوار است. درباره سير نوشتن اين داستان كمي توضيح بدهيد.راوي اين داستان يك جوانك خيالپرداز رمانتيك است كه يكي از دغدغه هايش ديدن داخل كافه محل شان است و چشمانش به جز نجات «پري دريايي» روياهايش را نمي بيند و قصد نجاتش را از مخصمه يي دارد كه معشوق خيالي اش دچارش شده. ساكن كويي است كه ديگر ساكنان آن قصد ويراني كافه يي را دارند كه جايگاه زندگي پري دريايي اوست.- اين داستان با اينكه رئاليستي روايت شده، وجه استعاري دارد. زماني كه موقعيت اجتماعي اين داستان را نوشتيد، در اين وجه استعاري تاثيرگذار بوده؟بي تاثير نبوده. داستان يك لايه استعاري دارد. به هر حال جامعه ما آن فضا را نمي پذيرفت. من در اين داستان فقط دوربينم را گذاشته ام كه روايت كند. به عنوان نويسنده نه دخالت كرده ام و نه از خير و شر گفته ام. راوي درگير نجات پري دريايي خودش است و بقيه آدم ها يك طيف اند، از آنهايي گرفته كه در فكر سوزاندن كافه پري دريايي اند تا آدمي مثل حاج يدالله كه فقط خواهان تعطيلي آن است. من فقط به جاي اينكه از سوراخ كليد نگاه كنم، در را شكسته ام تا همه ببينند. - اتفاقاً شما خيلي تصويري داستان مي نويسيد. شايد از آموزه هاي اوليه ام باشد كه هرچه به همينگوي نزديك تر شويم و تصويري تر بنويسيم، فاصله ها را در خواندن بيشتر برداشته ايم. شايد هم از بي حوصلگي ام باشد و بيزاري ام از توصيف هاي بلند بالا، شايد همه اش برمي گردد به همان حرف ميني ماليست ها كه «كم هم زياد است» و اينكه به قول چيني ها «يك تصوير بيش از هزار كلمه گوياست.» به عنوان نويسنده، تصوير را نمي توانم بكشم و بايد آن را بنويسم. پس چه بهتر كه حالا كه تصويرهايم نمي توانند مثل تصوير واقعي بي كلمه باشند، حداقل در حداقل كلمات باشند.از مديا كاشيگر كه آخرين نگاه را به اين كتاب انداخت تشكر مي كنم.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 592]
صفحات پیشنهادی
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند مريم مهتديميترا الياتي با نخستين مجموعه داستانش؛ «مادموازل كتي و چند داستان ديگر» در سال 81 جايزه بهترين ...
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند مريم مهتديميترا الياتي با نخستين مجموعه داستانش؛ «مادموازل كتي و چند داستان ديگر» در سال 81 جايزه بهترين ...
ساخت کلمات حروف شکسته -
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند-گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا ... اتفاقاً حرف خوبي زديد كه بهانه يي شد تا يك صحبت هايي بكنم.
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند-گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا ... اتفاقاً حرف خوبي زديد كه بهانه يي شد تا يك صحبت هايي بكنم.
حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي ...
حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي خواندن بدون عرق ريزان روح حسن محموديوقتي ... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند.
حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي خواندن بدون عرق ريزان روح حسن محموديوقتي ... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند.
تنها میمانم | شهلا پروین روح | دانلود کتاب
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند در حوزه ادبيات، يك كتاب خوش شانس و جايزه گرفته و معتبر، خيلي هنر بكند دوهزار ... اما ايشان مدعي است كه تنها ...
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند در حوزه ادبيات، يك كتاب خوش شانس و جايزه گرفته و معتبر، خيلي هنر بكند دوهزار ... اما ايشان مدعي است كه تنها ...
دست چرخانديم همه جا فوتبال...
دست چرخانديم همه جا فوتبال. ... 04:38:52 06:02:39 11:53:27 17:42:09 18:00:53 1:6 مانده تا طلوع خورشید .... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند ...
دست چرخانديم همه جا فوتبال. ... 04:38:52 06:02:39 11:53:27 17:42:09 18:00:53 1:6 مانده تا طلوع خورشید .... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند ...
قاچاق كودك براي خانه دار شدن
04:52:50 06:17:11 11:49:28 17:19:43 17:38:47 4:42 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته ... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند middot; حاشيه يي بر مجموعه ...
04:52:50 06:17:11 11:49:28 17:19:43 17:38:47 4:42 مانده تا اذان ظهر. ذکر روزهای هفته ... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند middot; حاشيه يي بر مجموعه ...
نوسان قيمت ها در غذاهاي جايگزين برنج
نان بحث افزايش غيرقانوني قيمت نان كه از اوايل امسال در جريان بود گرچه با تكذيب هاي مكرر وزارت بازرگاني .... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند ...
نان بحث افزايش غيرقانوني قيمت نان كه از اوايل امسال در جريان بود گرچه با تكذيب هاي مكرر وزارت بازرگاني .... گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند ...
«اينديانا جونز 4» كمونيست هاي روسيه را عصباني كرد
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند middot; حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي خواندن بدون عرق ريزان روح middot; ايران 12درصد نفت ...
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند middot; حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي خواندن بدون عرق ريزان روح middot; ايران 12درصد نفت ...
چرا از کار خیر محرومیم؟
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند در جاهايي كه نويسندگي نيز، چون ساير حرفه ها محسوب مي شود، مسلماً حاصل كار نيز حرفه يي است؛ يا انتظار آن مي .
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند در جاهايي كه نويسندگي نيز، چون ساير حرفه ها محسوب مي شود، مسلماً حاصل كار نيز حرفه يي است؛ يا انتظار آن مي .
ركوردشكني چاق ترين مرد دنيا
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند middot; حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي خواندن بدون عرق ريزان روح middot; ايران 12درصد نفت ...
گفت وگو با ميترا الياتي در را شكسته ام تا همه ببينند middot; حاشيه يي بر مجموعه «كافه پري دريايي» نوشته ميترا الياتي خواندن بدون عرق ريزان روح middot; ايران 12درصد نفت ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها