واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تجسمی - حسین خسروجردی نقاشی را نمیشود هرجا، در هر شرایطی و در هر فضا و بستری کار کرد و تعریف و جا دارد برای خودش. صرفنظر از نگاه نوینی که بر هنر جدید حاکم است، نقاشی یک سطح مشخصی برای خودش دارد به نام بوم یا یک دیوار برای فضای نقاشی لازم دارد که عقیده، اندیشه و احساسات خودش را روی آن منتقل کند. این یک اتفاق است در داخل، یعنی In door است. در هر شرایطی نقاشی میتواند بر بوم و در چهارچوبی تصویر شود و در نمایشگاهی ارائه شود. یا اینکه داخل یک ساختمانی به نقاشی سفارش بدهند روی یک دیوار خاص نقاشی بکشد و نقاش براساس قواعد این ماجرا کارش را ارائه میکند. اما بحث بر سر این است که وقتی پای نقاشی دیواری به میان میآید دیگر یک اتفاق داخلی و In Door نیست و به یک اتفاق خارجی یا out Door تبدیل میشود و ماجرا کاملاً تغییر میکند. یعنی قواعد و قوانینی که هنرمند باید رعایت کند چیز دیگری میشود. نقاشی در شهر هویتش کاملاً با هویت نقاشی در آتلیه یا نقاشی در داخل یک ساختمان فرق میکند.چیزی که مهم است این است که ما بستر مناسب برای نقاشی دیواری را باید فراهم کنیم و در حال حاضر این زمینه و بستر فراهم نیست. یعنی کلاً دیوارهای شهر ما برای نقاشی دیواری مناسب نیستند.نقاشی دیواری شهری به سطح مناسب نیاز دارد در حالی که تهران یک ناهنجار شهر است. در مرحله اول باید ساختمانهای شهر را سامان داد.شهرهای بزرگ، شکل شهرسازی دارند. در واقع تا زمانی که این شهرها براساس معماری سنتی ساخته میشدند با شکل خاصی مواجه نبودند اما از زمانی که معماری اروپایی وارد شهرهای ما شد (و به خصوص معماری آلمانی) این شکل خودنمایی کرد. چون به خاطر سواد مقدماتی معماران ما و حاکم نبودن نگاه علمی بر شهرسازی براساس الگوهای اروپایی اصول و قوانین این الگوها هم حتی رعایت نشد و شهرهایی که براساس مدلهای اروپایی ساخته شدند با معیارهای معماری اروپایی هم به طور کامل منطبق نبود. یکی از علتهای دیگر هم این بود که آن مدلها برای ما مناسب نبودند و در بومی کردن دچار تغییراتی میشدند که هم از اصل اروپاییشان دور میشدند و هم به نوعی وصله نچسب برای شهرهای ما تبدیل میشدند.نکته دیگر اینکه سالهاست که دیگر شهرهای ما براساس معماری علمی ساخته نمیشوند، بلکه فقط به صورت بناسازی و معماری حسینقلیخانی بنا میشوند و هیچ اصول آکادمیک و علمی بر آنها حاکم نیست. این موضوع مشکلات متعددی در ظاهر شهر ایجاد میکند که در نشان دادن فرهنگ ما بسیار مهم است. بسیاری فکر میکنند نقاشی دیواری فقط نقاشیهایی است که بر دیوارهای شهر نقش میبندد. در حالی که همه ساختمانهای شهر و دیوارهای آن به نوعی نقاشی دیواریهای شهر ما هستند و صورت شهر را تشکیل دادهاند. زمانی که افرادی مثل «شاردن» یا «پروفسور پوپ» به ایران سفر کردند و در شهرهای کشورمان گشتند تا در سفرنامههایشان اطلاعاتی درباره معماری و شهرسازی شهرهای ایران نوشتند. اما این صورت ماجرا بود، در واقع آنها فرهنگ این شهرها و مردمانشان را در سفرنامههایشان ثبت کردند و براساس معماری و ظاهر شهرها به فرهنگ مردمانشان پی بردند. به طور مثال از نوع معماری و یکدستی شهرسازی به وحدت و همدلی مردم آن شهرها رسیدند اما الان اگر کسی شهرهای بزرگ ما را ببیند به تضاد و نوعی چشم و همچشمی مردم و تفکراتشان میرسد. در حالی که مردم شهرهای ما آنقدر که ظاهر شهر نشان میدهد باهم در تضاد و درگیر چشم و همچشمی نیستند.این شکلی است که در هیچ زمانی و از سوی هیچکدام از حکومتهای سده اخیر جدی گرفته نشده و مدتهاست شهرسازی ما بر روی همان خشت کج اول پیش میرود.در هر صورت مسلم این است که وقتی شهرداری زحمت میکشد و برای زیباسازی شهرمان هزینه صرف میکند، باید بداند تا وقتی بستر برای نقاشی دیواری فراهم نشود، تمام این کارها عبث و بیهوده است. البته من کارهای جدید شهری را نفی نمیکنم؛ کما اینکه بعضی از این کارها بسیار هم خوب و تأثیرگذار و برای شهری مثل تهران مناسب است اما این کارها تا در فضایی مناسب به نمایش درنیایند نمیتوانند کارکرد اصلی خود را داشته باشند و حتی ممکن است فضای اطرافشان به آنها لطمه هم وارد کنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]