تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833281901
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) نويسنده:صالح حسن زاده فلسفه اگزيستانس (هستي انساني) الف) آنچه فلسفه اگزيستانس نيست.[36] پس از جنگ دوم جهاني، فلسفه اگزيستانس در بسياري كشورها پسند روز يا باصطلاح مد شد. كتاب دشواري مانند هستي و نيستي اثر سارتر، با وجود آنكه هشت بار پياپي تجديد چاپ شد، در بازار ناياب گشت. در عين حال، اين محبوبيت ويژه نزد عامه منتهي به بدفهميهايي درباره اين فلسفه شده است. بنابرين ما كه در اين مقاله قصد مقايسه اين فلسفه و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي را داريم بايد در آغاز و پيش از هر چيز تعيين كنيم كه اگزيستانسياليسم فلسفي چه «نيست» و چه «هست». اگزيستانسياليسم در واقع به مسائل انسان، كه امروز «وجودي» ناميده ميشوند، ميپردازد، مانند معناي زندگي، رنج و از اين قبيل. اما نبايد قديس آگوستين يا پاسكال را به دليل اينكه اين مسائل را گاهي بر زبان داشته اند، اگزيستانسياليست ناميد. همچنين نبايد رمان نويسان و شاعراني را كه اين مسائل را به شيوهاي ادبي يا شاعرانه شكل دادهاند، فيلسوفان اگزيستانس بشمار آورد. بدفهمي ديگر سعي كساني از توميستهاست كه ميخواهند از توماس آكويناس يك اگزيستانسياليست بسازند. وي به مسئله اگزيستانس بمعناي سنتي و كلاسيك اين واژه پرداخته است. بدفهمي ديگر هنگامي رخ ميدهد كه تفكر هوسرل بدليل تأثير بر اين فلسفه در شمار فلاسفه اگزيستانس آورده شود، در حاليكه خود هوسرل اگزيستانس را از فلسفهاش حذف ميكند. سرانجام نبايد اين فلسفه را با يك نظريه منفرد اگزيستانسياليستي، مثلاً از آن سارتر، برابر دانست زيرا ميان تك تك اين گرايشها اختلافهاي اساسي وجود دارد. در رد اين بدفهمي ها بايد توجه كرد كه فلسفه اگزيستانس، گرايش فلسفي تخصصي است كه نخست در دوره بعد از جنگ دوم جهاني شكل گرفته است و حداكثر آن را تا كييركگارد ميتوان بازگرداند؛ اين فلسفه در آموزشهايي گسترش يافته است كه در جزئيات از يكديگر جدا هستند و تنها در فلسفه اگزيستانس بودن مشتركند. ب) فيلسوفان آن دستكم چهار تن از فيلسوفان معاصر را بيچون و چرا ميتوان «اگزيستانسياليست» ناميد: گابريل مارسل، كارل ياسپرس، ژان پل سارتر و هايدگر. همه اينان نيز استشهاد به كييركگارد ميكنند، كه عمدتاً يكي از اگزيستانسياليستهاي پرنفوذ امروزي بشمار آورده ميشود. از آنجا كه اين فيلسوفان درباره مسائل فلسفي همداستان نيستند، ما افكار اينان را باختصار جدا از يكديگر بيان ميكنيم. از كييركگارد آغاز و به هايدگر ختم ميكنيم: 1. كييركگارد (1813 ـ 1855) مفاهيم حقيقت، انتخاب و خدا در فلسفه كييركگارد اهميت دارد. به نظر وي از طريق بحثهاي منطقي و دلايل عيني نميتوان حقيقت را كشف نمود. حقيقت با وجود انسان رابطه نزديك دارد و براي درك آن بايد از روش درون نگري و روش شهود و ايمان استفاده نمود. وي اصول منطقي و استدلال عقلي را قبول ندارد. كييركگارد ميگويد: وجود من همانا ارتباط من است با چيزي وراي من. ما نسبت به اين وجود نگران و مشتاق هستيم. بعقيده وي خدا «مطلق غير» است، زيرا خدا در عين حال كه از ما حمايت ميكند، ذاتاً نسبت به ما افراد انساني از جنس ديگري است. وي ضمن ردّ ضرورت انديشه مطلق و ضرورت عقلي در فلسفه هگل ميگويد: امكانهاي واقعي وجود دارند و انتخاب و تصميم انساني است كه ميتواند امكانهاي واقعي را فعليت بخشد. او در توضيح اينكه «اگزيستانس انساني به خود توجه دارد» ميگويد: فرد انساني نه تنها وجود دارد، بلكه به وجود خود تعلق دارد. انسان قادر است درباره اگزيستانس خود تأمل كند، در برابر آن موضع بگيرد و آن را مطابق ويژگيهاي تأمل خويش شكل دهد. ويژگي ديگر اگزيستانس اينست كه او همواره در فرايند «شدن» است.[37] از اين جنبههاي اگزيستانس انسان كه در آراء كييركگارد آمده است، مشهورترين اصل اگزستانسياليسم، يعني اين اصل كه «وجود بر ماهيت مقدم است» استفاده ميشود. ماهيت شخص عبارتاست از نحوه هستي او در هر لحظه مفروض. وجود او عبارت است از نحوه هستي او در طريق شدن. 2. انديشههاي بنيادي گابريل مارسل (1889 ـ 1973) مارسل وجودگرايي را به صورتي متفاوت از وجودگرايي سارتر و هايدگر عرضه ميدارد. روش او به روش كييركگارد و ياسپرس ميماند. مسئله بنيادي او اين است: من چيستم؟ مارسل ميان مسئله و رمز تفاوت مينهد، زيرا مسئله مربوط به اشياء است و ميتوان آن را با عقل بوجهي عيني حل كرد، ولي رمز چنين نيست. رمز گشاينده مشكل را هم در بر ميگيرد و به شيوه عيني قابل حل نيست، مثلاً مشكل وجود بدون توجه به ذات انسان قابل حل نيست، رمز است نه مسئله. هرگز نميتوان آنرا چون مسئله با تحليل عقلي گشود. نيل بدان تنها با تماس بيواسطه ميسر است.[38] به عقيده مارسل وجود اشياء و وجود نفوس ديگر را ببركت ايمان درمييابم؛ من به نيروي ايمان از زمان و مكان حاضر فراتر ميروم و سرانجام، با والاترين صورت ايمان، به وجودي متعالي كه خدا ميناميم واصل ميشوم. نه وجود اشياء خارجي عقلاً قابل اثبات است، نه وجود نفوس ديگر، و نه وجود خدا. ما همه اينها را با تماس و از راه مشاركت درك ميكنيم. بنظر مارسل، هدف فلسفه نيل به راز و شناخت امكانات ژرف وجود انساني است و نه نظريه آفريني و مفهوم پردازي. مارسل ميان داشتن و بودن فرق ميگذارد و بودن را در خور اهميتي بيشتر ميداند. داشتن، متضمن مالكيت است و مالكيت، مانع و بار است، اما بودن آزادي و قيدگسلي است. پيشرفت وجودي، پيشرفت از قيد داشتن است بسوي آزادي هستي. رهايش نهايي فرد از همه تعلقات و قيود و نيل به وجود جاويدان در دم مرگ ميسر است.[39] در افكار مارسل هم مانند كييركگارد ضمن گرامي داشت وجود انساني و ناممكن بودن تعريف منطقي در وجود و متعلقات آن، بر عقل گريزي و شهود و تجربه دروني تأكيد شده است. در اين نگرش، هستي بايد يافت شود و واقعيت انساني خود را همواره در حال شدن، آشكار ميسازد. از اين راه تضاد ميان برون ذهن و درون ذهن از ميان برداشته ميشود. 3. ا صول فلسفه ژان ـ پل سارتر(1905 ـ 1980) سارتر از لحاظ فكري سخت مديون هايدگر است ولي از هگل و هوسرل نيز تأثير بسيار برداشته است. برخلاف فلسفه هايدگر، كه فقط در خورد متخصصان فلسفه است، انديشههاي سارتر از طريق داستانها و نمايشنامههاي او به جماعت كثيري رسيده است. توجه سارتر را امور جزئي عالم كه غيرضروري و غيرمنطقي و سطحي هستند به خود معطوف داشته است. البته وي مؤلف كتاب دقيق فلسفي مانند هستي و نيستي هم هست. سارتر خود و هايدگر را در ميان اگزيستانسياليستهاي ملحد قرار ميدهد كه وجود را مقدم بر ماهيت ميدانند. هايدگر از انتساب وي به الحاد بر آشفت. 1. هستي در خود: سارتر با طرد اصل «امكان و قوة» ارسطو ميگويد: هرچه هست، فعليت دارد يا در فعل است. در هستنده هيچگونه امكان يا قوه نه يافت ميشود و نه ميتواند يافت شود. درباره هستنده تنها ميتوان گفت كه هست؛ كه خودش است و آن چيزي است كه هست. هستنده هست؛ داراي هستي نيست؛ هستي را بدست نياورده است. هيچ علت و بنيادي براي وجود هستنده يافت نميشود. ماهيتها را ميتوان توضيح داد اما وجود را نميتوان توضيح داد. از اين نتيجه ميشود كه هستي بر ماهيتِ هستنده تقدم دارد. هستنده، «هستي در خود» است؛ آرميده در خود، متجسم و سفت است نه منفعل يا فاعل، مثبت يا منفي، سلب يا ايجاب. در اينجا هستي ديگري حذف شده است، هستي در خود رابطهاي با غير ندارد.[40] 2. هستي براي خود: علاوه بر هستي در خود، نوعي هستي كاملاً ديگري هم وجود دارد: هستي براي خود يا هستي ويژة انساني. اين نوع هستي ديگر، تنها «نه ـ هستي» ميتواند باشد؛ يعني اين موجود در نيستي قرار دارد. انسان بودن فقط از اين راه تحقق مييابد كه موجود خود را نيست ميكند؛ سارتر نفي را برابر با عدم در فلسفه هايدگر ميگيرد، يعني نميتوان گفت كه نيستي خود را نيست ميكند. تنها موجود است كه خود را نيست ميكند و نيستي ميتواند چونان «يك كرم» در موجود وجود داشته باشد. سارتر تأكيد ميكند كه نفي، نيستي را بنياد نمينهد، بلكه برعكس، نفي، بنياد خود را در خود موضوع يا شيء دارد؛ يعني واقعيتهاي منفي، وجود دارند. بعقيده سارتر، انسان نه تنها نيستي را در خود حمل ميكند، بلكه خود درست در نيستي قرار دارد.[41] 3. هستي براي (به سوي) ديگري: هستي براي خود، مطلق است يعني او هستي خود را ميداند و درباره هستي خود قضاوت ميكند و خود را ميشناسد و اين هستي براي خود، حقيقت انسان است كه خود را ميشناسد، اما سنگ يا چوب نميتواند هستي براي خود داشته باشد زيرا هستي خود را نميشناسد و هستي آنان براي ديگري است و اين انسان است كه هستي او را ميشناسد.[42] 4. آزادي و مسئوليت: در انديشه سارتر، آزادي نقشي بزرگ دارد. در نظر سارتر، آزادي همانا هستي ماست. آزادي ضرورت هستي ماست. انسان محكوم به آزادي است. آزادي من مطلق است اما مرا ياراي گريز از مسئوليت نيست؛ چون تعيّن من به هيچ روي از آن غير نيست، مسئوليت من در قبال هستي و كردار من منحصراً بر دوش من است. مسئوليت من به واقع بس عظيم است زيرا راهي برميگزينيم كه براي همگان است.[43] ميتوان از آنچه گذشت نتيجه گرفت: 1) انسان داراي هيچگونه ماهيت معين نيست، ماهيت او همان آزادي است و آن ضرورت هستي است يعني ماهيت انسان نامتعين است. 2) هستي نه تنها بر ماهيت پيشي دارد، بلكه ماهيت انسان اگزيستانس اوست. اين عقيده همه فيلسوفان اگزيستانس است كه در فلسفه سارتر با تأكيد بيشتر بيان شده است. در اينجا ميتوان از سارتر سؤال كرد كه چگونه انسان ميتواند با انكار خدا و ارزشهاي عيني خود را مسئول بداند و مسئوليت او در برابر چه كسي و براي چيست. وي براي توجيه مسئوليت و آزادي مطلق انسان، جواب روشني ندارد. 4. عقايد ياسپرس (1883 ـ 1969) پيرامون هستي تفكرات ياسپرس عبارت است از قسمي تفسير انديشه كييركگارد و عميقتر ساختن و تعميم آن. بيشتر اوقات بنياد تفكرات وي، انديشههايي است نزديك به انديشههاي كانت و نيز از آثار نويسندگان وحدت وجودي (پانته ايستي) و عرفاني مانند نيكولا دوكوز و اسپينوزا متأثر است. از سوي ديگر ياسپرس ناقد انديشههاي نيچه و دكارت است. مسئلهاي كه ياسپرس براي خود مطرح ميكند مربوط به «بودن» است. او ميگويد: ... بودن چيست؟ چرا چيزي هست؟ چرا نيستي نيست كه هست؟ من كه هستم؟ اصلاً چه ميخواهم؟ اينها جنبههايي است كاملاً شخصي، زيرا كه بودن كلي يافت نميشود.[44] در اينجا وجودشناسي ياسپرس، سارتر و هايدگر تفاوت پيدا ميكند زيرا ياسپرس معتقد است هستي جامع، به چنگ ما نخواهد افتاد. بودنهاي متفاوت داريم كه يكي كردن همه آنها ممكن نيست مانند: چيز بودن، بخودي خود بودن؛ براي خود بودن. اينها وجوه يا قطبهاي بودن هستند و نميتوان آنها را به يكديگر تبديل كرد.[45] به عقيده ياسپرس جهان، در نظر اول به من و جُزمَن تقسيم ميشود؛ من به دو صورت به جزمن مربوط است: يكي به صورت مادّه، كه مجبور است از يكسو با آن بجنگد و از سوي ديگر از آن تغذيه كند و ديگر به صورت جانهايي كه با آنها در ارتباط است. من و جهان از هم جدايي ناپذيرند.[46] هستي در نظر ياسپرس، همان انديشه بيتشخيص در فلسفه دكارت و يا هگل نيست، بلكه بتعبير ياسپرس آن در توانايي انسان است.[47] بهمين دليل ياسپرس از هستي ممكن سخن ميگويد (نه از هستي واقعي). هستي هميشه از جنبه امكان آن عرضه ميشود و همواره رو به آينده دارد. معناي اين سخن آنست كه هستي ذاتاً آزادي است و در اين نكته غالب فيلسوفان اگزيستانس همداستانند. دو تجربه اساسي در هستي شناسي بر انديشه ياسپرس غلبه دارد: تجربه پاره پارگي هستي و تجربه تنگي جهان نگريها. بودن، پاره پاره است زيرا كه در واقع، جهان بر ما از جنبههاي جزئي عرضه ميشود. ما نميتوانيم بينشي جامع از جهان، چنانكه اسپينوزا و هگل مثلاً تصور ميكردند، داشته باشيم.[48] با اين نگرش ياسپرس به دو انديشه ابژكتيويته و جامعيت طلبي حمله برده است؛ زيرا جامعيت در اختيار جان نبوده و ابژكتيويته نيز، اگر هم بتوان به آن رسيد، قادر نيست كُنه جهان را بر ما آشكار سازد. ياسپرس هم شناخت عقلي و منطقي هستي را مانند ديگر فيلسوفان اگزيستانس ناممكن ميداند: گويي، بودن از مقابل اراده ما به دانستن، عقب ميرود و نميگذارد كه جز بقايا و آثاري از خود، چيزي به صورت ابژكتيويته در دست ما بماند.[49] به عقيده ياسپرس و نيز هايدگر، براي پاسخ دادن به پرسش از وجود، امتحان وجود ويژه انساني ضروري مينمايد: مسئله بودن، مسئلهاياست كه طرح كننده آن قانع نميشود مگر آنكه بودن خاص خويش را در اين مسئله بازشناخته و خود او، يعني هستي ممكن، با طرح اين مسئله شور انديشيدن را حس ميكند.[50] ملاحظه ميشود كه همه فيلسوفان هستي در اين مسئله ـ كه راه وصول به هستي مطلق از بررسي وجود خاص انسان ميگذرد ـ هم عقيدهاند و اين شاهدي است بر اينكه اين فلسفه، انسان محور است. پي نوشت ها : [36]. اقتباس از: تاريخ فلسفه معاصر; تاريخ فلسفه غرب، راداكريشنان.ر.ك: كتابشناسي. 37. Kievkegaard, s. , concluding unscientific Posrscript, p. 79. [38]. مارسل، فلسفه اگزيستانسياليسم، بخش اگزيستانس و آزادي بشر. [39]. همانجا. [40]. سارتر، ژان پل، هستي و نيستي، ص 13، نقل به معنا. [41]. نقل به معني از همان ص 116. [42]. همان، ص 205. [43]. نقل به معنا از: سارتر، ژانپل، اگزيستانسياليسم و اصالت بشر، ص مختلف. [44]. وال، ژان، انديشه هستي، ص 68. [45]. همانجا. [46]. همان، ص 69. [47]. همان، ص 70. [48]. همان، ص 73. [49]. همان ص 78. [50]. همان ص 78. منبع: www.mullasadra.org
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]
صفحات پیشنهادی
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه ...
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) نويسنده:صالح حسن زاده فلسفه اگزيستانس (هستي انساني) الف) آنچه فلسفه اگزيستانس ...
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) نويسنده:صالح حسن زاده فلسفه اگزيستانس (هستي انساني) الف) آنچه فلسفه اگزيستانس ...
بحث در فلسفه اسلامي
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(1) نويسنده:صالح حسن زاده [ ] چكيده اين مقاله تحقيقي است پيرامون اگزيستانسياليسم .
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(1) نويسنده:صالح حسن زاده [ ] چكيده اين مقاله تحقيقي است پيرامون اگزيستانسياليسم .
آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى
[2] قبل از پاسخ گويى به پرسش فوق، توجه شما را به چند نكته جلب مى كنم: 1. ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(4) ... غربي و ...
[2] قبل از پاسخ گويى به پرسش فوق، توجه شما را به چند نكته جلب مى كنم: 1. ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(4) ... غربي و ...
نسبت رمان و فلسفه (2)
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه ... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) ... همچنين نبايد رمان ...
بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه ... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) ... همچنين نبايد رمان ...
مساله وجود در فلسفه صدرا و هايدگر
در فلسفه، حيرت، سرآغاز تفکر فلسفي است، ولي در فلسفه اسلامي، حيرت بعد از يقين پديد ... در اين مقاله 2 فيلسوف وجودي يعني ملاصدرا و هايدگر را با يکديگر و در کنار هم مورد ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه .
در فلسفه، حيرت، سرآغاز تفکر فلسفي است، ولي در فلسفه اسلامي، حيرت بعد از يقين پديد ... در اين مقاله 2 فيلسوف وجودي يعني ملاصدرا و هايدگر را با يکديگر و در کنار هم مورد ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه .
ثبت نام از متقاضيان طرح ساماندهي مشاغل خانگي در مراغه آغاز شد
ثبت نام از متقاضيان طرح ساماندهي مشاغل خانگي در مراغه آغاز شد فتوکاتور) · بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) · ماشين آلات .
ثبت نام از متقاضيان طرح ساماندهي مشاغل خانگي در مراغه آغاز شد فتوکاتور) · بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) · ماشين آلات .
بررسي تطبيقي اصل بنيادين در فلسفه ارسطو و ابنسينا
[2])فلسفه در جهان اسلامپس از آنكه مسلمانان در سده هفتم و هشتم ميلادي از طريق ترجمة متون ... در اين راستا فيلسوفان اسلامي آن دوره مثل فارابي و ابنسينا در دو جبهه فكري به مقابله با ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه .
[2])فلسفه در جهان اسلامپس از آنكه مسلمانان در سده هفتم و هشتم ميلادي از طريق ترجمة متون ... در اين راستا فيلسوفان اسلامي آن دوره مثل فارابي و ابنسينا در دو جبهه فكري به مقابله با ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه .
نكاتى برجسته از فلسفه ملاصدرا (1)
2 - دومين جريان و جنبش معنوى كه در دوران همزمان، شكل گيرى تئوريك و سازمان يافته ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) ...
2 - دومين جريان و جنبش معنوى كه در دوران همزمان، شكل گيرى تئوريك و سازمان يافته ..... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در فلسفه اسلامي(2) ...
فلسفه ملاصدرا در اروپا شناخته شده نيست
فلسفه ملاصدرا در اروپا شناخته شده نيست خبرگزاري فارس: دانشيار دانشگاه اگزيته انگلستان با اشاره به جايگاه فلسفه اسلامي به ويژه فلسفه ملاصدرا گفت: با وجود جايگاه عميق اين فلسفه، در اروپا و كشورهاي غربي زياد شناخته شده ... بحث,تطبيقي,اگزيستانسياليسم,غربي,و,اصالت,الوجود,در,فلسفه . ... خالق «پليس آهني 2» در گذشت ...
فلسفه ملاصدرا در اروپا شناخته شده نيست خبرگزاري فارس: دانشيار دانشگاه اگزيته انگلستان با اشاره به جايگاه فلسفه اسلامي به ويژه فلسفه ملاصدرا گفت: با وجود جايگاه عميق اين فلسفه، در اروپا و كشورهاي غربي زياد شناخته شده ... بحث,تطبيقي,اگزيستانسياليسم,غربي,و,اصالت,الوجود,در,فلسفه . ... خالق «پليس آهني 2» در گذشت ...
بررسي و دفاع از نظريه اصالت وجود (2)
ج) حکما اتفاق دارند، خير و شر نقيض يکديگرند و خير ـ فلسفي ـ به وجود بر مي گردد، همچنان که شر به عدم ..... المبدأ و المعاد، موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مک گيل کانادا، شعبه تهران، 1363. ... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در .
ج) حکما اتفاق دارند، خير و شر نقيض يکديگرند و خير ـ فلسفي ـ به وجود بر مي گردد، همچنان که شر به عدم ..... المبدأ و المعاد، موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مک گيل کانادا، شعبه تهران، 1363. ... بحث تطبيقي اگزيستانسياليسم غربي و اصالت الوجود در .
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها