واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زندگينامه كارل گوستاويونگ كارل گوستاويونگ 26 ژوئيه 1875 در دهكده كوچكي به نام كسويل واقع در كناره درياچه كنستانس در شمال شرقي سوئيس متولد شد. او بزرگترين و تنها بازمانده پسر خانوادهاي روحاني بود. دو برادر بزرگ قبل از تولد وي در كودكي درگذشته بودند. گذشته از پدر، هشت تن از عموها و داييهاي يونگ، كشيش بودند. يونگ 6 ماه بيش نداشت كه پدرش براي انجام مأموريتي به كليسايي در لوفان واقع در كناره رود راين منتقل شد، در آن زمان بود كه مادريونگ به اختلالات رواني دچار شد، تا آنجا كه او را براي چند ماه در بيمارستاني بستري كرده و سرپرستي يونگ را به عمه و نديمه فاميلي سپردند. در آنجا بود كه او براي اولين بار مناظر شكوهمند و پرعظمت آلپ را از فراز قلمرو كشيشان مشاهده كرد. كوهها، درياچهها و رودخانهها تأثير عميقي در كودكي يونگ داشته است تا آنجا كه در ادامه زندگي هميشه خود را به طبيعت نزديك نگاه داشت.
از آنجا كه خواهر كوچك او، تا زماني كه يونگ 9 ساله شد به دنيا نيامده بود، او اغلب با خودش بازي ميكرد و ساعتها را صرف اختراع و ابداع بازيهاي مختلف براي خودش ميكرد. او به هيچ وجه تاب تحمل انتقاد و يا نگاه غريبهها را نداشت و بسيار آزرده ميشد اگر كسي هنگام بازي مزاحماش ميشد. يونگ اساساً شخصيتي درونگرا داشت و تا پايان عمرش نيز اين ويژگي را حفظ کرد. پدر يونگ اغلب اوقات عصباني و كج خلق بود و مادر او هم از اختلالات رواني و افسردگي رنج ميبرد. زماني كه اين وضعيت از قدرت تحمل او خارج شد، به اتاق كوچك زير شيرواني خانه پناهنده شد. در اين اتاقك يونگ همدم و همراهي داشت كه او را تسلي ميداد. اين همدم مجسمهاي بود كه او خودش تراشيده بود. هنگامي كه يونگ 11 ساله شد او را از مدرسه محقر دهكده به دبستان بزرگي در شهر بازل انتقال دادند در آنجا با اشخاصي از طبقات ثروتمند روبهرو شد. اين پسران دولتمند از گذراندن تعطيلاتشان در كوههاي آلپ، درياچه زوريخ و ديگر مناطقي صحبت ميكردند كه يونگ به شدت اشتياق ديدنشان را داشت. در آنجا او به شدت به همكلاسيهايش حسد ميورزيد و احساس شفقت و دلسوزي تازهاي به پدر فقيرش پيدا نمود. دبستان به زودي براي وي به محل كسلكنندهاي تبديل شد. او از درس رياضي متنفر بود و هنگامي كه دچار حملههاي غشي شد او از ورزش نيز معاف شد. هنگامي كه حملههاي عصبي در او شدت پيدا كرد يونگ توانست به جاي تحصيل در مدرسه به چيزهايي كه بيشتر برايش لذتبخش بود بپردازد، يعني مطالعه و نيز كاوش در طبيعت، دنياي درختان، سنگها و كتابخانه پدرش. تا اينكه يكروز تصادفا صداي پدرش را شنيد كه به شدت از بيماري پسرش و اينكه درآمد ناچيزش براي معالجه او كافي نيست، ابراز نگراني ميكرد. با شنيدن اين حرفها يونگ بهت زده شد. حقيقت تلخ ناگهان به صورت او كوبيده شده بود. از همان لحظه بيماري او ناپديد شده و ديگر هرگز بازنگشت. رفتن به دبستان را اين بار با جديت ادامه داد و با كوشش و پشتكار به درس خواندن پرداخت. يونگ هميشه به مذاهب و افسانههاي شرقي علاقه داشت و سفرهايش به هندوستان و سيلان علايقاش را محكمتر كرده؛ به دانشش وسعت داد. او از طريق دوستياش با ريچارد ويلهم – معتبرترين نويسنده فرهنگ چين – با «آي چينگ»، متني كه روش غيبگويي و طالعبيني را شرح ميدهد، آشنا گرديد. او همچنين باعث آشنايي يونگ با «كيمياگري» شد. كتاب «روانشناسي و كيمياگري» كه در سال 1944 چاپ شد، يكي از بهترين نوشتههاي اوست. اغلب از يونگ به علت علاقه به مطالعه در رشتههايي كه از نظر علمي مشكوك به نظر ميآمد مانند: كيمياگري، نجوم، اعتقاد به عالم ارواح، سمبلهاي مذهبي و ... انتقاد شده است. رويكرد يونگ به اين موضوعات به عنوان يك روانشناس بوده است براي پاسخ دادن به اين سوال كه اين گونه مسايل چه چيزي را درباره ذهن بشر بهخصوص قسمت ناخودآگاه فاش ميكنند. در سال 1922 يونگ املاكي در دهكده بولينگن خريد و در آنجا يك ويلاي تابستاني بنا نمود. او در اين زمين برج دايرهاي شكلي بنا کرد كه به گوشه عزلتنشيني وي تبديل گرديد. قابل تأمل است كه همه مكانهايي كه يونگ از روز تولد در آن زندگي كرده يا كناره رودخانه بوده است يا درياچه. او شخصي به غايت آزاديخواه و طرفدار مردمسالاري بود، بدون كوچكترين اثر يا نشانهاي از خود بزرگ بيني. از زمان مرگاش در سال 1961 تاكنون، نفوذ يونگ به گونهاي ثابت و مداوم رو به افزايش بوده است. مجموع نوشتههايش شامل نوزده مجلد با ترجمه انگليسي در دسترس همگان است. منبع:www.salamat.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]