تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798460408




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اي پرده‌ساز گشته درين دير پرده در


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي پرده‌ساز گشته درين دير پرده در
اي پرده‌ساز گشته درين دير پرده درشاعر : عطار تا کي چو کرم پيله نشيني به پرده دراي پرده‌ساز گشته درين دير پرده درزان پرده گور او کند اين دير پرده درچون کرم پيله پرده خود را کند تمامبرخيز و وقت کار غم خويشتن بخورچون وقت کار توست چه غافل نشسته‌ايخرسند گرد و رنج جهان بيش ازين مبرچون کرم پيله بر تن خود بيش ازين متنآن به که کشت و ورز کند مرد برزگرچون دانه و زمين بود و آب بر سريداني که حال چون بودش وقت برگ و برگر وقت کشت خوش بنشيند ميان دهکز نقش نفس هست دلت هر نفس بترکي بر دل تو نقش حقيقت شود پديدنقش دل چو سنگ تو کالنقش في‌الحجراز دل طمع مدار که صد گونه شهوت استاز راه پنج حس تو فروبند هفت دراندر نهاد بوالعجبت هفت دوزخ استزيرا که هست زير صراط آتش سقرپس بر صراط شرع روان گرد و هوش دارهمچون خران نيامده‌اي بهر خواب و خوربيدار گرد اي دل غافل که در جهانتا خلق روز حشر شود گرد تو حشرتو خفته‌اي ز جهل و مرا هست صبر آنکتا بر دريغ کار تو باشند نوحه گرکو صد هزار گونه زبان ذره ذره رابر باد ده چو خاک به يک ناله‌ي سحربرخيز زود و هرچه تو را هست بيش و کمزان پيش کز گل تو همي بردمد خضرگل کن ز خون ديده همه خاک سجده‌گاهرو گرد عجز گرد که عجز است راهبرخواهي که ره بري تو به نوري که اصل اوستآخر بدان چگونه رسد قوت بشرچيزي که صد هزار ملک غرق نور اوستپندار تو بس است عذاب تو اي پسرپنداشتي که ناگذراني تو در جهانموري بمرد در همه اقصاي بحر و برچه کم شود چه بيش گر از تندباد مرگجايي که ناپديد شود صد جهان گهرچه وزن آورد شبهي اي سليم دلبودند پيشتر ز تو مردان پر هنرانگشت باز نه به لب و دم مزن از آنکاز زاغ چشم‌بين و ز طاووس پر نگرگر مرد راه‌بين شده‌اي عيب کس مبينيک لحظه بيش نيست و آن هست ماحضربر عمر اعتماد مکن زانکه عمر توشد شش هزار سال که کرد از جهان گذرسالي هزار نوح بزيست و به عاقبتدر ششدر فنا فکند چرخ پاک برتو هم يقين بدان که تو را همچو کعبتينچون با اجل شوي تو بدين زور کارگرزاري تو همچو کاه و اگر کوه گيرمتگر في‌المثل چو مرغ برآري هزار پراز فتنه و بلا نتواني گريختندر هر دو کون هست سوي او نهاده سرفرزند آدم است که هرجا که فتنه‌اي استصد گونه قهر و غصه و جور و غم و ضررصد گونه رنج و محنت و بيماري و بلاکاندر سخن معاينه مي‌افکند شرردر وقت خشم از دلش آتش چنان جهدگويي که گشت هر سر موييش ديده‌وردر وقت حرص تا که به دست آورد جويقهرش چنان کند که هبا گردد و هدردر وقت حقد اگر بودش بر حسود دستتا لقمه‌ي حرام به دست آورد مگرصد بار خون خويش کند خلق را حلالچندان عذاب و حسرت و انديشه‌ي دگراينجاش اين همه غم و آنجاش بر سريوانگه به زير خاک شدن خاک رهگذراول سال گور و عذابي که دور بادبر جان خود بترس و بينديش الحذربيدار باش اي دل بيچاره‌ي غريبخود را نگاه دار ازين دام پر خطرچندين هزار دام بلا هست در رهتخاکي شود که گل کند آن خاک کوزه‌گرآن کاسه‌ي سري که پر از باد عجب بودواخواستش کنند بلاشک ز خير و شروانگه به روز حشر به پيش جهانيانوارند هرچه کرد بد و نيک در شمرنيک و بدي که کرد درآيد به گرد اودوزخ به زير او در و او مي‌رود ز برراه صراط تيزتر از تيغ پيش اوتا زان دو جايگاه کدامش بود مقراو در ميان خوف و رجا مي‌طپد ز بيمچون در چنين مقام سخن نيست معتبرجانم بسوخت چاره خموشي است چون کنمتا لذتي بيابد و عمري برد به سردرمان آدمي به حقيقت فناي اوستما را ز حال خويش کنيد اندکي خبراي اهل خاک اين چه خموشي است چند ازينتا کي کنيد در شکم خاک خون زبردر زير خاک با دل پر خون چگونه‌ايدزير قدم چگونه بمانديد پي سپرآخر نگه کنيد که بعد از هزار سالچون شد که گشت چشم شما مور را ممرآگاه مي‌شديد چو موري همي‌گذشتاکنون چه شد که آب نداريد در جگرزين پيش بوده‌ايد جگر گوشه‌ي جهانپس چون که از شما نه خبر ماند و نه اثرزين پيش در شما اثري کرد هر سخنامروز جمله گرد و غباريد سر به سرزين پيش تاب گرد و غباري نداشتيددر گور تنگ و تيره چه سازد زهي خطرشخصي که او ز ناز نگنجيد در جهاناکنون ببين که خورد تنش کرم مختصرآن کو نخورد هيچ طعامي که بوي داشتافتاده چشم خانه‌ي زيباي او به درآن کو ز عز و ناز نمي‌کرد چشم بازخود اين چه کاروان و چه راه است و چه سفرچه محنت است اين و چه درد است و چه دريغهم اشک من چو سيم شد و هم رخم چو زريارب ز هيبت تو و انديشه‌ي مداماز روي لطف در من دلخسته کن نظراز بيم قهر تو دل عطار خسته شداي ناگزير از سر آن جمله در گذرچيزي که ديدي از من آشفته روزگاريارب به فضل پرده‌ي او پيش کس مدرهر کو ز صدق دل به دعاييم ياد داشت
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن