واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گيتي ز يمن عاطفت شاه کامکارشاعر : عبيد زاکاني خورشيد عدل گستر و جمشيد روزگارگيتي ز يمن عاطفت شاه کامکارداراي هفت کشور و معمار نه حصارسلطان چار رکن و سليمان شش جهتجنات عدن هر نفسي صد هزار بارگفت آنچنانکه باز برو رشک ميبرنداقبال شد مساعد و ايام سازگاراجرام شد موافق و افلاک مهربانهم جور گشت گوشهنشين همچو گوشوارهر ظلم از جهان چو کمان گشت گوشهگيروز ظلم خاک نيست کنون بر دلي غباراز جور چرخ نيست کنون بر تني ستمبا شير در نشيمن گوران کند قراررفت آنکه قصد خون گوزنان کند پلنگتا عدل پادشاه جهان گشت آشکارپنهان شدند در عدم آباد جور و ظلمآن نامدار جد و پدر شاه و شهريارسلطان اويس شاه جهاندار تاجبخشاز ماه ننگ دارد و از آفتاب عارشاهيکه عکس قبهي چتر مبارکشهنگام کين ز حيدر کرار و ذوالفقاررستم دليکه بازو و تيغش خبر دهنداز موج خيز حادثه افکند برکنارآفاق را که غرقهي طوفان فتنه بودکوه از فزع بنالد و دريا ز اضطرارتيغش چه معجزيست که از تاب زخم اواز زنگ سوي چين رود از چين به زنگبارکلکش چه مسرعيست که هردم هزار بارفرمان نافذش چو قضا گشته کامکارتقدير صائبش چو قدر گشته کامراندر چشم همت تو ندارند اعتباراي خسرويکه حاصل دريا و نقد کاناز بهر بارگاه تو کر دست زرنگارنقاش صنع اطلس نه توي چرخ رادر حضرت تو مانده ز اجداد يادگاراقبال بندهايست وفادار بر درتبا بخت کامکار تو عهديست استواردولت مساعديست که او را به صدق دلبحر گشاده دل که دهد در شاهوارکوه بلند مرتبه کز حلم دم زندشوريدهايست پيش سخاي تو شرمسارتر دامنيست پيش وفاي تو سر سبرکاي کاينات را بوجود تو افتخارمقصود کاينات وجود شريف تستدريا به جوش آيد و گردون به زينهارروزيکه از خروش دليران رزمگاهتنهاي پردلان، شود آن روز خاکسارسرهاي سرکشان شود آن روز پايمالوز برق تيغ بر دل شيران فتد شراراز رعد کوس در سر گردون فتد طنيننوک سنان نيزه ز جوشن کند گذارپيکان آب داده کند رخنه در زرهخونها بسان سيل درآيد ز کوهسارسرها بسان ژاله فرو ريزد از هوااز زخم تير و هيبت شمشير آبدارروزي چنين که کوه درآيد به اضطراببازوي کامکار تو در قلب کارزارگرد از يلان برآرد و افغان ز پردلاناز کشته پشته سازد و از پشته لالهزارتيغت ز خون پيکر گردان در آنزمانهر چند قائلست به تقصير به يشمارشاها عبيد آنکه ز جان مدح خوان تستاي هر که در جهان به جنابت اميدواردارد بسي اميد به عاليجناب توتا کوه راسکون بود و خاک را قرارتا آب درگذر بود و باد در مسيرچندانکه گرد مرکز خاکي کند گذاروين جرم نوربخش که خورشيد نام اوستبادا مدام دولت و عمر تو پايداربادا هميشه جاه و جلال تو بر مزيدهواره باد عزم ترا يسر بر يسارپيوسته باد راي ترا يمن بر يمين
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]