واضح آرشیو وب فارسی:ايران دیپلماسی: دانش - مادر بودن را از نهنگ قاتل بياموزيم
دانش - مادر بودن را از نهنگ قاتل بياموزيم
نائومي رز/ ترجمه: طاهره رنجبر: نهنگهاي قاتل زودرس زاده ميشوند. آنها بلافاصله پس از تولد با قدرت شنا ميكنند؛ در واقع به معني واقعي كلمه در آب فرو ميروند يا غوطهور ميشوند. آنها تا وقتي كه بچه و كمسن و سالاند به شدت كنجكاوند. فقط با پا به سن گذاشتن است كه كنجكاويشان فروكش ميكند. نهنگهاي قاتل بالغ را هميشه محافظه كار يافتهام، آنها ترجيح ميدهند از ناشناختهها يا چيزهاي جديد پرهيز كنند به جاي اينكه بيكله و نسنجيده به طرفشان بروند. اما بچهها، خودشان را دربست در اختيار حس كنجكاويشان ميگذارند البته تا آنجا كه مادران و خواهران بزرگترشان اجازه بدهند.
يادم ميآيد يك روز تابستاني داشتم گروه بزرگي از نهنگهاي قاتل را سوار بر يكي از كاياكهاي جانستون استريت تماشا ميكردم و در امتداد ساحل جزيره وانكوور در نزديكي بايت «رابسون» دنبالشان ميرفتم. (Bight: پيشرفتگي يا پيچ و خمهاي ملايم در داخل ساحل دريا كه مشابه «خور» ولي از آن بزرگتر است مانند بايت بزرگ استراليا - م). متوجه شدم كه مادري جوان و كودكش كه به نظرم فقط دو سالش بود، بين من و ساحل قرار گرفتهاند. مواظب بودم كه فاصله تقريبا 300متريام را با آنها حفظ كنم و روي آب آمدنها و رفتارهاي عاديشان را زيرنظر گرفتم. يك مرتبه ديدم كه نهنگ مادر روي آب است اما از تولهاش خبري نيست.
همان دوروبرها را در جستوجوي بچه نهنگ ديد زدم؛ آخر ديدن آنها وقتي كه روي آبند، سختتر است چه برسد به وقتي كه بچه باشند و تند تند و نامحسوس هم نفس بكشند. كمي بعد معلوم شد كه چرا نميديدمش؛ چون او درست پشت قايقم بود و كلهاش هم به طرز خطرناكي نزديك به پرههاي موتور بيروني قايق قرار گرفته بود. آنچه به نظرم شگفتانگيز آمد، كنجكاوي اين بچه نهنگ نسبت به موتور قايقم نبود. او داشت آشكارا بازي ميكرد و دنياي اطرافش را ميكاويد - رفتاري كه براي بچههاي پستانداران عادي است. در واقع اين مادرش بود كه مرا بهتزده كرد. او فاصله ثابتاش را با ما حفظ كرده بود در حالي كه كودكش با اطمينان از كنارش دور شده بود. اما همين كه بچه داشت در وارسي قايق زيادي جديت به خرج ميداد، مادر نزديكتر آمد. او بر محافظهكارياش غلبه كرد تا براي محافظت از فرزندش به قدر كافي نزديك باشد. اينجا بود كه من ديگر او را تعقيب نميكردم. اين او بود كه داشت دنبال من ميآمد. در تمام مدتي كه بچه نهنگ دوروبر موتور قايقم ورجه وورجه ميكرد، او از دور مواظب بود. اما مانع نزديكشدن بچه به خطر بالقوه نشد، مادر در برابر كنجكاوي پسرش حوصله به خرج ميداد ولي خودش هم در چند قدمي گوش به زنگ بود. ظاهرا بعضي از نهنگهاي قاتل مادر در مقابل كندوكاو تولههايشان نسبتا بردبارند؛ اما بعضي هم به سختي اجازه ميدهند كه بچهها چند قدمي از كنارشان دور شوند. اما اين مادر به روحيه بازيگوش كودكش ميدان داد و بر احتياط كاري طبيعياش فائق آمد تا بچه آزادي عمل بيشتري داشته باشد.
يادم ميآيد كه داشتم مستقيم به پايين به سوراخ بيني نهنگ كوچك نگاه ميكردم. آخر او خيلي به قايق نزديك بود. بعد تا سرم را بلند كردم باله پشتي مادرش را چند متر آنطرفتر د يدم. او چندگامي نزديكتر آمده بود و ششدانگ حواسش جمع بود.
عشق والديني غالبا به بهترين شكلي نمود پيدا ميكند اگر به بچهها فرصت اشتباه كردن داده شود و به شرطي كه پدر و مادر همان نزديكي باشند و اوضاع را سروسامان بدهند و به موقع از بچه حمايت كنند. بيش از اندازه مراقب بودن الزاما مفيد نيست، شايد بعضي از نهنگهاي قاتل مادر هم اين را خوب ميدانند.
Rose. N. A. 2000. Giving a Little Latitude, in the smile of Dolphin
(ed. M. Beckoff). Dis covery Books.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران دیپلماسی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 367]