تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):باعلما همنشینی کن تا سعادتمند شوی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805595880




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ام‌المشكلات كشور چيست؟ (بخش چهارم)


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: ام‌المشكلات كشور چيست؟ (بخش چهارم)
محمد مطهري
آنچه از اين بخش آغاز مي‌شود، قلب اين مقالات را تشكيل مي‌دهد و اهميت آن با هيچ يك از مطالب گذشته قابل قياس نيست. من از مسئوليني كه اين نوشتار را مي‌خوانند تقاضا دارم پيش از خواندن آن، اين كلام اميرالمؤمنين(ع) خطاب به مالك اشتر را به ياد آورند آنجا كه در مورد مشورت دهندگان مي‌فرمايد: «كسي را به خودت نزديكتر كن كه حرف حقي را كه تلخ است به تو بيشتر و بهتر بزند و در گفتار و كردارت كمتر تو را ستايش كند، هر چند اين كار تو را ناراحت نمايد و دلتنگ شوي» (نهج البلاغه/نامه 53).

در ميان انبوه نظرات مردم در مورد مقاله گذشته درباره پايين آوردن آستانه جرم ـ كه بخشي از آن در ذيل مقاله درج شد ـ عليرغم پاره‌اي اختلاف نظرها، دو نكته مورد اتفاق خوانندگان بود: اول آنكه با وجود ذكر بيش از ده معضل اجتماعي آزاردهنده، هيچ‌كس اظهار نكرده بود كه اينها سياه‌نمايي بوده و واقعيت امر ديگري است. آنچه همه ما سالها با پوست و گوشت لمس كرده‌ايم، جاي انكار ندارد. دوم آنكه بيشتر كساني كه راه حلي براي پديده‌هايي مثل مزاحمت‌هاي خياباني و يا كاهش آستانه جرم ارائه داده بودند راه حل را منحصر در حوزه‌هاي قضايي و انتظامي مي‌دانستند.

آنچه مرا واداشت كه زودتر به بيان قلب مطالب بپردازم اين بود كه ظاهرا كمتر كسي به نقش بي‌بديل و باورنكردني رسانه ملي در ايجاد امنيت اجتماعي از يك سو و نقش عظيم آن در حل معضلات كشور از سوي ديگر توجه دارد. بي‌ترديد، كاري كه رسانه ملي در عرض «دو هفته» براي كاهش دادن شديد جرمها يا تخلفات آشكار (و البته نه همه جرايم) مثل مزاحمت‌هاي خياباني مي‌تواند انجام دهد، نيروي انتظامي و دستگاه قضايي حتي طي «چند سال» هم توان انجام آن را ندارند.

دو راهكاري كه براي پايين آوردن آستانه جرم وعده دادم، اولي توسط نيروي انتظامي و قوه قضاييه قابل اجراست (بدون دستگيري و حبس) و دومي توسط رسانه ملي. اما توضيح اين دو راهكار ـ وحتي اولي به دليلي كه خواهم گفت ـ بدون تبيين نقش فراموش‌شده رسانه ملي قابل عرضه نيست. بنابراين با پوزش از خوانندگان، بيان دو راه حل وعده داده شده را در ضمن يك بحث بسيار مهم ـ كه طي چند بخش عرضه خواهد شد ـ تقديم مي‌دارم. بنابراين در بحث فعلي همه عرصه‌ها مورد نظر بوده و بحث امنيت اجتماعي تنها يكي از مصاديق آن است.

اگر از شما سؤال شود كه آيا ايران روزي گلستان خواهد شد يا خير، چه خواهيد گفت؟ من در پاسخ چنين پرسشي با قاطعيت خواهم گفت كه با رعايت يك شرط تحقق اين امر ممكن است و بدون رعايت آن شرط، اين امر قطعا ناممكن است. (البته وقتي صحبت از «گلستان» شدن مي‌كنم، مقصود اين نيست كه با سياه‌نمايي وضعيت فعلي را «كلبه احزان» تلقي كنم. در انتقاد نبايد جانب انصاف را از دست داده و مبالغه كرد. در بسياري جهات از جمله پيشرفت‌هاي علمي و استقلال سياسي و ده‌ها عرصه ديگر دستاورد‌هاي عظيمي داشته‌ايم، اما چنان كه در انتهاي بخش اول گفته شد، با توجه به كثرت ثناگويان، اين مقالات تنها به آسيب‌ها نظر دارد.)

من سالهاي سال است كه بي‌اغراق هفته‌اي نبوده كه به اين پرسش فكر نكنم كه با ظرفيت عظيم ديني، ملي، كشوري و نيروي انساني چرا بايد اينقدر در مسائل پيش پا افتاده تا مسائل بزرگ مشكل داشته باشيم؟ به راستي ريشه اصلي مشكلات كشور ما چيست؟

البته هر كس ممكن است عاملي از عوامل را ريشه اصلي مشكلات برشمارد: تبعيض، وضعيت اقتصادي، عدم فرهنگ‌سازي، رانت‌خواري، قانون گريزي، ناتواني در پاره‌اي مديريت‌ها، جناح‌بازي، نبودن نظم و انضباط اجتماعي، برخي خلقيات ما ايرانيان، پارتي بازي، عدم نظارت دقيق بر دستگاه‌ها، عدم خودباوري، توطئه‌هاي دشمنان خارجي، غربزدگي، تحجر، كارشناسانه نبودن روند تصميم‌گيري‌ها، مال‌اندوزي برخي مرتبطان با قدرت، توجه كافي نكردن به پژوهش و امثال آن. به عقيده من هم بسياري از اين عوامل مي‌توانند در نابساماني‌ها سهيم باشند و هستند اما هيچكدام ريشه «اصلي» مشكلات كشور را سراغ نمي‌دهند.

شايد من با راهنمايي خوانندگان به خطاي خود واقف شوم، اما در اين لحظه و پس از بالغ بر بيست سال تأمل، مطالعه و تجربيات گوناگون، خاضعانه و دردمندانه اعلام مي‌كنم كه پس از ايمان به اسلام به هيچ چيز مانند اين امر اعتقاد ندارم كه ريشه «اصلي» معضلات كشور ما يك چيز است و بس: «سياست‌هاي اطلاع‌رساني»، و به تعبير دقيقتر فاصله داشتن نظام اطلاع رساني كشور از اصول اسلامي با تمسك به دلايل ناموجه.

تأكيد مي‌كنم كه دو مطلب نبايد به هيچ وجه با يكديگر خلط شود. اينكه بگوييم سياستهاي اطلاع رساني صحيح بيش از هر عامل ديگري مي‌توانست و مي‌تواند جلوي بسياري از نابساماني‌ها را بگيرد و راه بسياري از پيشرفت‌ها را باز كند، غير از آن است كه همه تقصيرها را به گردن مسئولان اطلاع رساني بيندازيم. در اينجا مقصود اولي است نه دومي. به هر حال آن شرطي كه، از نظر من، بدون تحقق آن گلستان شدن ايران ناممكن است، اصلاح نظام اطلاع رساني است. (البته استثناهايي وجود داشته و دارد مثل برنامه كم‌نظير «نود» و «چراغ خاموش» كه درباره اين دو خواهم نوشت). همچنانكه روشن است و در بخش اول هم تأكيد شد، بحث در رويه‌هاست، نه اين مسئول و آن مسئول.

نقد من بر سياست‌هاي اطلاع رساني كشور مثل نقد بر رانندگي در كشور است كه فوايد آن قابل انكار نيست. با همين نوع رانندگي خدمات بسياري انجام مي‌شود: ميليون‌ها نفر هر روز به مقصد مي‌رسند و صدها هزار تن كالا جابجا مي‌شود، اما اين به معناي مشكلات اساسي نداشتن رانندگي در ايران نيست. همين رانندگي مي‌تواند به گونه‌اي انجام شود كه بسياري از آسيب‌هاي كنوني، از كثرت تصادفات و تلفات و مصدومان گرفته تا ميلياردها تومان ضرر مالي و خرد شدن اعصاب و بگومگوها و ناسزاها را به همراه نداشته باشد.

من با ارائه مصاديق مختلف نشان خواهم داد نظام اطلاع رساني در كشور ـ كه براي اختصار از آن گاهي به «رسانه ملي» ياد مي‌كنم ـ چندين امر را به غلط مفروض گرفته است:

الف) چون مسئوليت اصلي خود را توجه به مسائل كلان كشور مي‌داند ـ كه در جاي خود به عنوان يكي از رسالت‌هاي بسيار مهم صحيح است ـ چنين گمان مي‌كند كه آنچه بر يك فرد و يا گروهي از افراد مي‌رود، از حوزه وظايفش بيرون و حداكثر يك مسأله حاشيه‌اي است.

ب) اطلاع رساني در مورد تخلف برخي مسئولان را «تضعيف نظام» مي‌پندارد. نه تنها نسبت به تخلف متخلف ساكت است، بلكه به خدمت خيل مسئولان و كارگزاران مخلص و درستكار هم توجه كافي نشان نمي‌دهد.

ج) وظيفه اصلي اطلاع رساني را عمدتا در دادن آمار مثبت و پنهان‌سازي و يا كمرنگ كردن هر آماري مي‌داند كه به نحوي منفي تلقي مي‌شود و اين امر را به خيال بالابردن آبروي نظام نزد مردم انجام مي‌دهد.

د) اخبار مربوط به امنيت مردم از قبيل سرقت، كودك‌ربايي و تعرض را پخش نمي‌كند و گمان مي‌كند با اين كار به جامعه آرامش رواني مي‌بخشد و در نتيجه از انجام وظيفه كليدي خود در برقراري آرامش باز مي‌ماند. اگر اخبار حوادثي هم پخش كند ـ كه ديگر نمي‌كند ـ در واقع «اخبار پس از حوادث» است نه «اخبار حوادث»، به شرحي كه خواهد آمد.

ه) در مواجهه با معضلات جامعه بيش از آنكه به فكر اصل مشكلات باشد، به فكر اين است كه مردم از انعكاس اين مشكل چه فكري در مورد نظام خواهند كرد. به بيان ديگر، آنچه «در سر مردم» مي‌آيد از آنچه «بر سر مردم» مي‌آيد بسي مهمتر است.

و) رسانه ملي تعريف و تمجيد مطلق از مردم و بي نظير خواندن آنان «از همه جهات» را خدمت به آنها تلقي مي‌كند.

آنچه به اجمال گفته شد بخشي از مفروضات رسانه ملي است كه يكي از پيامدهاي آن كمك ناخواسته به مؤثر واقع شدن پروژه‌هاي سياه‌نمايي و در نتيجه كاستن از روح نشاط و اميد در جامعه است كه توضيح آن خواهد آمد.

شش فرض بالا مرا به ياد اين جمله شهيد مطهري مي‌اندازد كه «گاهي يك تك مصراع ضررش براي يك ملت صد بار از وبا و طاعون بيشتر است». (سيره نبوي، ص 30). اين نوع سياست‌ها به ويژه عدم معرفي متخلفان حكومتي ـ كه نزد مردم به عدم برخورد قاطعانه و يا حتي غير قاطعانه با آنان تعبير مي‌شود - خسارت‌هايي به تمام معناي كلمه «جبران ناپذير» بر حيثيت اسلام، نظام و روحانيت وارد كرده و مي‌كند و چنانكه خواهيم ديد نه با شرع مي‌سازد، نه با عقل و نه با عدل.

من در اين بخش، به طور مختصر تنها به بخش «الف» يعني بازماندن رسانه ملي از توجه به آنچه بر اشخاص مي‌رود و نيز پيامدهاي غير قابل تصور آن مي‌پردازم. بگذاريد براي رعايت انصاف بيشتر، از دوره‌اي مثال آورم كه افراد ديگري غير از متوليان كنوني، سكاندار كشتي رسانه ملي بوده‌اند.

ممكن است بعضي از ما به عملكرد رياست محترم قوه قضائيه ايراد داشته باشيم اما گمان نمي‌كنم كسي در راستگويي ايشان ترديد داشته باشد و چنانكه مي‌دانيم مبالغه هم نوعي دروغ است. ايشان در اوايل اولين دوره رياست خود جمله‌اي فرمودند كه پس از قريب 9 سال هنوز نقل مي‌شود: من يك ويرانه را تحويل گرفته‌ام.

مي دانيد چرا اين جمله چنين شوك‌آور بوده و از ذهن‌ها فراموش نمي‌شود؟ زيرا در آن زمان هم تقريبا همان سياست خبري كه امروز درباره بيشتر دستگاه‌ها اعمال مي‌شود اعمال مي‌شد. تصويري كه صداوسيما در دوران ده ساله مديريت قبلي، از قوه قضاييه مي‌داد نه يك خرابه، كه ويلايي زيبا بود كه اگر هم ايرادي داشت در حد چكه كردن يكي از شيرها و يا اتصالي داشتن يكي از پريزهاي آن بود. مسئولان آن زمان دستگاه قضايي وقتي به اخبار رسانه ملي گوش مي‌سپردند اخباري از قبيل «تشكيل شوراي عالي قضايي»، «سفر يك مقام قضايي به يك استان»، «رسيدگي به ده‌ها هزار پرونده»، «مزاياي طرح حذف دادسراها» ـ كه بعدها صدها ميليون تومان صرف احياي آنها شد ـ مي‌شنيدند و طبعا از عملكرد خود راضي بوده و نقص عمده‌اي نمي‌ديدند.

حال من به خوشبينانه‌ترين وجه آماري ارائه مي‌دهم. فرض كنيد در طول ده سال مديريت قبلي قوه قضاييه فقط ده ميليون نفر به اين دستگاه مراجعه داشته‌اند. اگر آنجا ويرانه بوده است در آن مدت لااقل به پنج درصد مراجعه كنندگان به عدالتخانه يعني پانصد هزار نفر ظلم شده است (البته لازمه ويرانه بودن بسي بيش از اين است). بنابراين در سال اول از آن دوره ده ساله، لااقل پنجاه هزار نفر به دنبال فريادرس بوده‌اند. مورد شكايات شاكيان مختلف بوده است اما آنان ـ به دليل آنچه در بند الف ذكر شد ـ در اين نكته متفق القول بوده‌اند، جايي كه نمي‌توانند به عنوان فريادرس به آن بينديشند رسانه ملي است. اما اگر در همان سال اول، رسانه ملي پس از تحقيقات كافي فقط بي‌عدالتي در پنج پرونده را به تصوير كشيده بود چه اتفاقي مي‌افتاد؟ مسئولان قضايي آن دوره، در همان سال اول به فكر چاره اساسي افتاده و پس از ده سال ويرانه‌اي براي اخلاف خود به ميراث نمي‌گذاشتند. البته اگر رسانه ملي در آن زمان چنين كاري را كه به مصلحت مردم و دستگاه قضايي هر دو بود انجام مي‌داد، فورا به جناح بازي، سياه‌نمايي، بدبين كردن مردم به نظام و امثال آن متهم مي‌شد.

ضربه‌اي كه دستگاه پيشين قضايي از نحوه اطلاع رساني در كشور خورده است، مسئولان قضايي كنوني را نيز مي‌نوازد. چندي پيش رياست دستگاه قضايي با ناراحتي و البته صداقت و شجاعت اعلام كردند كه به تازگي آگاه شده‌اند فردي در اهواز بيست و يك سال در بازداشت موقت بوده است. (خدا ببخشد كساني را كه با پخش شدن اين خبر ـ البته در مطبوعات ـ به جاي آنكه لحظه‌اي خود را به جاي آن فرد و خانواده‌اش قرار دهند، از اين ناراحت بودند كه قرار نبود محتواي سخنراني ايشان پخش شود و در به در به دنبال پخش كننده خبر بودند!) آيا اگر پس از حتي پنج سال بازداشت موقت اين فرد، خانواده‌اش به صداوسيماي مركز اهواز مي‌رفتند و دادخواهي مي‌كردند چه مي‌شنيدند؟

چون براي نظام خبري ما عناوين و پست‌ها مهمند نه افراد، بنابراين خبررساني هم معناي خاص خودش را دارد: خبر يعني مسئولان امروز در مصاحبه چه گفته‌اند، كجا را افتتاح كرده‌اند، با چه كسي ديدار كرده‌اند، چه خبري درباره طرح‌هاي آينده داده‌اند و چگونه از خود رفع اتهام كرده‌اند.

اين را هم اضافه كنم كه اين بي‌توجهي به افراد فقط در مورد ظلمي كه احيانا بر يك فرد رفته است نيست. اساسا دليلي ديده نمي‌شود كه از افراد غير مشهور يا بي نام و نشان يادي شود. مهم اين است كه فلان مسئول به ديدار چند خانواده شهيد رفته است، نام آن شهيدان چيست مهم نيست؛ مهم اين است كه يك چيز اختراع شده است و بنابر اين نام بردن از مخترع به عنوان مبهم مثلا «مخترع شاهرودي» كفايت مي‌كند؛ مهم اين است كه آتش خاموش شده است اما اينكه نام آن مأمور آتش نشاني كه خود را به قلب آتش زده و احيانا مجروح شده چيست مهم نيست. مهم اين است كه هواپيما با وجود سانحه سالم بر زمين نشسته، اما اينكه نام آن خلبان ماهري كه جان بيش از صد نفر را نجات داده چيست مهم نيست.

حتي آن قاضي شريفي كه براي دفاع از حق، تسليم فشارها و تهديدها و تطميع‌ها نشده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجروح مي‌شود و يا آن مأمور شجاع نيروي انتظامي كه پس از ماه‌ها مبارزه شبانه روزي با اشرار در دل كوه‌ها و يا در جريان حراست از بانك به شهادت مي‌رسد، اين لياقت را پيدا نمي‌كند كه نامش در خبر ذكر شود. (در دنياي امروز وقتي مثلا يك مأمور در راه خدمت جان مي‌دهد، در مهمترين بخش خبري و گاهي در اول خبر، نه تنها از خود او كه از همسر و كودك شيرخوارش هم ياد مي‌شود. البته بيان تمام ايرادات اخبار خود چندين مقاله مي‌طلبد). اتفاقا سيره پيامبر (ص) سرشار از اهتمام به حال افرادي است كه نام و نشان و يا شهرتي نداشتند. حضرت مكررا براي زنان و كساني كه فرزند نداشتند و نيز براي كودكان، كنيه ـ كه در عرب نشان احترام بود ـ برمي‌گزيدند (سنن النبي، ص 107).

تأكيد آن حضرت بر اينكه كه اگر كسي براي رفع مشكل يك مؤمن قدمي بردارد خداوند در قيامت به فرياد او مي‌رسد، حاكي از اهميت توجه به مشكل اشخاص در اسلام است. اساسا مصداق بارز اين حديث نبوي در روزگار ما كه «هر كس فرياد "يا للمسلمين" كسي را بشنود و به فريادش نرسد مسلمان نيست» (وسائل الشيعه ج15 ص141)، چيست؟ اگر رسانه ملي كه در يك آن، ده‌ها ميليون مخاطب دارد مسئوليتي در قبال رساندن فرياد «يا للمسلمين» مظلومين به مسئولان و مردم ندارد پس اين رسالت بر عهده كيست؟

اگر احساس شود كه راه كوتاهي ميان «يا للمسلمين» و رسانه ملي وجود دارد، به مشكلات مشابه هزاران نفر ديگر ـ از بيم مطرح شدن در رسانه - رسيدگي جدي مي‌شود. اگر امروز مي‌بينيم رفع برخي ظلم‌ها منوط به ديدار مردمي با رياست قوه قضائيه شده است ـ كه طبعا گروه بسيار اندكي هم چنين فرصتي مي‌يابند- در حقيقت به خاطر كم توجهي سيستم اطلاع رساني به حال اشخاص است و كاري كه بخش اعظم آن را رسانه مي‌تواند انجام دهد با دخالت شخص رياست قوه قضائيه انجام مي‌شود.

نيز ميزان توجه امير المؤمنين (ع) به حوادثي كه براي اشخاص پيش مي‌آمد چنان بود كه ـ همچنان كه بارها شنيده‌ايم ـ از شنيدن خبر به تاراج رفتن خلخال از پاي يك زن «يهودي» چنان برآشفت كه فرمود نبايد كسي را كه بر اين مصيبت جان دهد شماتت كرد. (خطبه 27. نكته‌اي كه غالبا بدان توجه نمي‌شود اين است كه اين عكس‌العمل امام درباره كاري بود كه عمال معاويه انجام داده بودند، نه فردي از طرفداران حضرت؛ كه اگر چنين بود حضرت با او چنان برخورد مي‌كرد كه با ابن هرمه كرد كه ان شاء ا... در بخش بعد آن را نقل خواهم كرد).

در دنياي امروز هم رسانه‌ها غالبا از آنچه بر اشخاص مي‌رود غافل نيستند و توجه جدي آنان به اين نوع اخبار باعث مي‌شود مسئولان به خاطر فشار افكار عمومي يا به هر دليل ديگر به فكر چاره بيفتند، متوليان در موارد آينده بهتر عمل كنند، نقص‌هاي احتمالي قانوني رفع شود، متخصصان نظرات جديدي مطرح كنند و از همه مهمتر متخلفان احتمالي مجازات شوند. سود اين نوع نگاه به اطلاع رساني به حكومت و مردم هر دو مي‌رسد. ما معمولا موقعي به اشخاص عادي بها داده و آنها را در اخبار مطرح مي‌كنيم كه مثلا مهتابي قورت بدهد يا بزش شش قلو زاييده باشد.

چندي پيش خانم تري شيوو در يكي از كشورها دچار ضايعه مغزي شد و مدتها از طريق لوله‌اي كه در گلويش قرار داده شد به حيات «گياهي» خود ادامه مي‌داد. همسرش پس از سالها نگهداري وي، سرانجام موفق شد از يك قاضي جواز برداشتن اين لوله را بگيرد كه البته اين كار منجر به مرگ او مي‌شد.

اين امر با مخالفت مادر و پدر خانم تري روبه‌رو شد. نقصي در قانون پيدا شده بود. رسانه‌ها به اين مطلب توجه ويژه‌اي نشان دادند. نتيجه چه بود؟ مجلس آن كشور براي همين مسأله جلسه فوق العاده تشكيل داد و رئيس جمهور تعطيلات خود را نيمه تمام گذاشته، خود را به پايتخت رساند و در كمتر از يك ساعت از تصويب قانون جديد، آن را به امضا رساند.

آنچه گفته شد آغاز داستان است. شايد معدود افراد متأسفانه پرنفوذ و غالبا گمنام و ندرتا خطرناك كه از سر سفره همين نوع اطلاع رساني آنچه خواسته‌اند كرده و مي‌كنند اين بار در نقش دايه مهربانتر از مادر چنين وانمود كنند كه با اين تحليل همه زحمات مديران و كاركنان رسانه‌ها به ويژه رسانه ملي و بلكه كل نظام زير سؤال مي‌رود. پاسخ من اين است كه اتفاقا اين سياست‌هاي اطلاع رساني ـ و البته نه مسئولان اطلاع رساني ـ است كه هيچ ركن و نهادي از اين انقلاب از جمله روحانيت را از زير سؤال بردن بي‌نصيب نگذاشته و چنانكه استدلال خواهم كرد ظلم و جفاي ناخواسته سياست‌هاي اطلاع‌رساني حساب نشده، علاوه بر مردم، به دستگاه‌هاي قضايي، اجرايي، قانونگذاري، امنيتي، انتظامي و حتي خود رسانه ملي آسيب رسانده است. براي تبيين اين نكات بايد اندكي صبر كرد.

با كلام امير المؤمنين (ع) آغاز كردم كه «كسي را به خودت نزديكتر كن كه حرف حقي را كه تلخ است به تو بيشتر و بهتر بزند» و با كلام حضرتش هم اين بخش را به پايان مي‌برم كه خطاب به مالك اشتر چنين نوشت:«به بهانه پرداختن به كارهاي زياد و مهم، نمي‌تواني در ناديده گرفتن و بر باد دادن حقي هر چند ناچيز عذر بياوري» (نامه 53).

[email protected]
 يکشنبه 5 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 467]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن