تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815301627




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آرشیو مصاحبه ها


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: mahtabi25th March 2008, 10:47 AMموسیقی شده است نمایش؛ من دوست ندارم کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند هوشنگ ظریف، این هنرمند پیشکسوت در طول سالها فعالیت خود، تدریس موسیقی و نوازندگی تار را به عنوان پیشه اصلی و در عین حال تفریح انجام داده است و به گفته خودش ترجیح می دهد در ایام نوروز در خانه بنشیند و ساز بزند. ● موسیقی از چه دورانی در شما علاقه ایجاد کرد؟ - هوشنگ ظریف: زمانی که در مقطع دبستان درس می خواندم یک واحد درسی به نام سرود و موسیقی داشتیم و هفته ای دو ساعت موسیقی و شیوه های نت نویسی را می آموختیم و صبح ها سر صف سرود "ای ایران" را که از مجموع آموخته های درس موسیقی بود می خواندم و از همان دوران بود که شناخت نسبی به هنر موسیقی پیدا کردم و همین آشنایی باعث شد که در آینده ای نه چندان دور به موسیقی علاقه پیدا کنم . ● تحصیل موسیقی را از کی شروع کردید؟ - هنرستان موسیقی در سال ۱۳۲۸ توسط زنده یاد روح الله خالقی تاسیس شد. من در آن زمان کلاس پنجم ابتدایی بودم و بعد از پایان مقطع ابتدایی به هنرستان موسیقی رفتم و چون از همان کودکی علاقه بسیاری به ساز تار داشتم این ساز را انتخاب کردم و استاد موسی خان معروفی نخستین استاد من بود و نزد اساتیدی چون استاد بنان ،صبا ، تهرانی و مهدی مفتاح ادامه تحصیل دادم و هارمونی را نیز نزد روح الله ● همزمان با تحصیل در کنسرتهای گروه نوازی هم شرکت می کردید ؟ - من هنوز دیپلم نگرفته بودم که به گروه موسیقی در اداره فرهنگ و هنر به رهبری استاد صبا دعوت شدم و بعد از فوت ایشان، استاد حسین دهلوی رهبری آن را به عهده گرفت و درعین حال در برخی از گروه های کوچک مانند گروه استاد فرامرز پایور هم فعالیت داشتم و تا پیش از مریضی شدن ایشان این گروه را حفظ کرده بودیم و در داخل و خارج از کشور کنسرتهای با شکوهی برگزار می کردیم . پس از اخذ دیپلم در هنرکده موسیقی حاضر شدم و در آن مرکز هم با آقای فخرالدینی که استاد من بود آشنا شدم و همچنین نزد علی اکبر شهنازی دوره های پیشرفته تارنوازی را آموزش دیدم بعد از آن زمان هم در گروه های مختلف موسیقی، کلاسها و کارگاه های آموزش تار فعالیت کردم تا به امروز و در حال حاضر هم بیشترین وقتم به تدریس اختصاص دارد. ● در طول سالها فعالیت در عرصه موسیقی شیوه کدام یک از اساتید تار نواز را سرلوحه کار خود قرار دادید؟ - ۱۱ سالم بود که تار نوازی لطف الله خان مجد را از رادیو می شنیدم و خوب گوش می دادم و به تار علاقه پیدا کردم و همین مسئله هم باعث شد به هنرستان بروم و تارنوازی را انتخاب کنم. در هنرستان هم به طور آکادمیک کار کردم و مجموع ردیف موسی خان معروفی را کار کردم البته مجموعه ردیفهای این استاد هنوز چاپ نشده بود و ما نت نوشته ایشان را دست نویس می کردیم و از روی دست نویس خود تمرین می کردیم به همین دلیل به اصالتهای موسیقی ایران در شیوه های مختلف تارنوازی بسیار معتقدم. ● پس با این اوصاف با هرنوع تنوع و ابتکارعمل در نوازندگی تار مخالف هستید؟ - نه مخالف تنوع و نوع آوری در ساز تار نیستم ولی دوست دارم چارچوب اصالت نوازندگی تار حفظ شود به این معنی که در حال حاضر تکنیک تارنوازی بالا رفته ولی من خودم بیشتر به سبک موسی خان و شهناز گرایش داشتم و صدای ساز من هم الهام از این اساتید بود و در تدریس هم روال هنرستان موسیقی را در پیش می گیرم و ردیف موسی خان را درس می دهم. ● فکر نمی کنید گذشت زمان و تغییر ذائقه به نوعی نوآوری را در پی دارد؟ - نمی دانم. در حال حاضر همه معیارها تغییر کرده و موسیقی بیش از آن که به اصالتها پایبند باشد حالت نمایش به خود گرفته و خبری از استادی و اصالت موسیقی ایرانی نیست و به هیچ عنوان چنین نمایش موسیقایی را دوست نداشته و ندارم، چرا که بیش از هر عنوانی حس خودنمایی را برای من تداعی می کند. ● موسیقی در سال ۸۶ را چطور ارزیابی می کنید؟ - هیچ ارزیابی مثبتی ندارم و تا زمانی که جایگاه موسیقی مشخص نشده باشد نمی توان قضاوت کرد. در حال حاضر همه عناصر موسیقایی جنبه ظاهری پیدا کرده است و از سوی دیگر تکلیف مسئولان با هنر موسیقی روشن نیست به همین علت وقتی می بینم جوانی می خواهد موسیقی را پیشه زندگی خود قراردهد به شدت مخالفت می کنم . ● چرا؟ - چون موسیقی حرفه بی آینده ای است و توصیه می کنم در درجه اول یک رشته علمی یا کاربردی به جزء موسیقی را یاد بگیرند و در کنار آن موسیقی بیاموزند و ساز یاد بگیرند چراکه به کرات دیده ام که بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشکده موسیقی بازار کار برای جوانان تحصیل کرده در این حرفه وجود ندارد واقعیت این است که در این روزگار نمی توان با حقوق حق التدریسی زندگی کرد. ● با این اوصاف فرزندان خودتان را نیز از تحصیل موسیقی باز داشتید، این طور نیست؟ -همان طور که گفتم از راه موسیقی امرار معاش نمی کنند اما با موسیقی آشنایی دارند. سه فرزند دارم دو تا پسر و یک دختر که هر سه در وین تحصیل کرده اند. یکی از آنها مهندس نساجی است و دیگری کامپیوتر خوانده است و هیچ وقت هیچ یک از آنها را به خواندن موسیقی تشویق نکرده ام. ● بزر گترین تفریح شما چیست؟ - تدریس را دوست دارم اما تفریحم نیست غیر از این هیچ تفریح و سرگرمی ندارم ولی دوست دارم اوقات فراغتم را با نوه هایم سر کنم. با آنها بودن بهترین لحظه های زندگی ام را تشکیل می دهد. ● اگر به عقب برگردید بازهم موسیقی را انتخاب می کنید؟ -صدر درصد برای این انتخاب شک نمی کنم. ● در سال جدید چه آرزویی برای هنر موسیقی دارید؟ - بهاد دادن به موسیقی بزرگترین آرزوی من است ولی متاسفانه به این هنر بها داده نمی شود و این درحالی است که اگر یک روز موسیقی را از مجموع برنامه ها حذف کنند فاجعه ای جبران ناشدنی رخ می دهد و سیستم زندگی همه انسانها به هم می ریزد چراکه موسیقی روح و روان را تسکین می دهد. امید است در سال ۸۷ فکری اساسی از سوی مسئولان در جهت حل معضلات هنر موسیقی بشود. ● حرف آخر... در پایان سال نو را تبریک می گویم و آروز دارم هنر موسیقی جایگاه خود را به معنای واقعی پیدا کند و جوانها از این سردرگمی در آیند. پیشنهاد می کنم یک واحد درس موسیقی در مجموع دروس آموزش و پرورش گنجانده شود تا شاید هنر موسیقی متحول شود. مصاحبه: خبرگزارى مهر با تشکر فریبا mahtabi25th March 2008, 07:28 PMسال نو را با آرزوی همدلی هنرمندان موسیقی آغاز می‌کنم درویش رضا منظمی می گوید همواره با عشق، آرشه بر کمانچه کشیده و با این ساز همیشه در آرامش زندگی کرده است. او نوروز امسال را با آرزوی همدلی بیشتر هنرمندان با یکدیگر آغاز کرده و امیدوار است در سال جدید بتواند خدمات شایسته ای در راه اعتلای موسیقی انجام دهد. * خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : از چه دورانی ساز به دست گرفتید ؟ - درویش رضا منظمی : پنج سال داشتم که از یکی از دوستان پدرم نی لبکی هدیه گرفتم و به شوق این نی لبک تمام موسیقی هایی را که می شنیدم زمزمه می کردم و با همین ساز کوچک صدایی خوش درمی آوردم. وقتی بزرگتر شدم و به سن مدرسه رفتن رسیدم متوجه شدم که این نی لبک پاسخگوی نیازهای من نیست و باید سازی داشته باشم که از نظر روحی مرا راضی کند و به این ترتیب بود که پس از مدتی سرگشتگی مسیر من در موسیقی با یک اتفاق شیرین تغییر کرد. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند *چگونه؟ - یکی از دلمشغولی های من در دوران کودکی بازی با کبوتر بود. به همین دلیل کبوترهای بسیاری داشتم. یک روز در حین بازی متوجه شدم که یکی از کبوترها روی بام همسایه پریده است، به پشت بام همسایه رفتم و جستم تا کبوتر را بگیرم منتها از دستم فرار کرد و به قفس بزرگ کبوترهای همسایه پناه برد. به دنبال آن دستم را دراز کردم تا کبوتر را بگیرم در همین هنگام متوجه دسته چوبی شدم، دسته در دستم را آرام بیرون آوردم و متوجه شدم که سازی دست ساز و بسیار زیبا با دسته ای شبیه به ویلن بود. در آن دوران حتی اسم ساز را نمی دانستم ولی مدتها با عشق نزد خودم نگه داشتم تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی در جشنی نوازنده ای را دیدم که سازی شبیه به ساز من با چهار سیم و یک دسته ساده دارد که بسیار پر قدرت می نواخت. برنامه که تمام شد پیش او رفتم و اسم ساز را پرسیدم . در آنجا بود که دانستم اسم سازی که دارم کمانچه است. از او پرسیدم که ساز زدن را به من یاد می دهد و او هم قبول کرد تا با ماهی یک تومان حق الزحمه ساز زدن را یادم دهد؛ خلاصه اینکه کمانچه را بردم پیش او و یک کاسه و پوست تازه هم به آن انداختم و به این ترتیب بود که آموختن کمانچه را نزد او آغاز کردم و مدت دو سال کمانچه را آموختم . *پس از آن چه کردید؟ - موسیقی را از راه گوش و از طریق رادیو پیگیری کردم و بیش از همه به تکنوازی نی حسن کسایی، تار جلیل شهناز و فرهنگ شریف و همچنین سنتور آقای ورزنده علاقه داشتم و کنار رادیو می نشستم و پا به پای قطعاتی که از این هنرمندان می شنیدم و سعی می کردم در لحظه موسیقی بزنم که در این میان بیشترین تمایل را به نی کسایی داشتم. بعد از چندین سال تمرین و ممارست یک ویلن ارزان قیمت خریدم و سر از رادیو خرم آباد درآوردم. در آن دوران فقط 15 سال داشتم که به عنوان سولیست در رادیو مشغول به کار شدم. *فضای عمومی خرم آباد در آن دوران اجازه کار به شما می داد؟ - خانواده ای بسیار مذهبی داشتم و اصولا اجتماع و روابط مردم در خرم آباد ریشه در مذهب دارد و کار موسیقی در شرایط آن روز بسیار سخت بود اما علی رغم همه مخالفتها، پدرم مشوق اصلی من برای یادگیری موسیقی بود و مدام پای ساز زدن من می نشست و دوست داشت تا در دستگاه بیات ترک و بیات زند کمانچه بزنم و به این ترتیب بود که من در رادیو خوش درخشیدم و مدام نام من از رادیو گفته می شد؛ تا اینکه یک روز بزرگ خاندان منظمی مرا صدا کرد و گفت که چرا با نام منظمی موسیقی اجرا می کنم و پس از گله گذاری های فراوان من قول دادم که به اسم درویش رضا کمانچه بزنم او هم قبول کرد اما ماجرا به این خوبی به سرانجام نرسید. به من گفت که ساز را پیشش ببرم و من خوشحال و شاد سازم را بردم به محض اینکه ساز را دید گفت که این ساز باید در آتش سوزانده شود و آن قدر گریه کردم تا اینکه عاقبت توانستم سازم را پس بگیرم. خلاصه اینکه در این مسیر سختی ها و ناراحتی های بسیار کشیدم اما من همه این بدی ها و ناملایمتی ها را به جان خریدم و با همه توان راهم را در موسیقی تا به امروز ادامه دادم. * به غیر از کمانچه به کدام یک از سازها علاقه داشتید؟ - به نی علاقه بسیاری دارم همیشه دوست داشتم که این ساز را یاد بگیرم و فکر می کنم اگر نی یاد می گرفتم با عشقی که به آثار آقای کسایی دارم حتما موفق می شدم اما دمیدن در نی برای من بسیار سخت بود و از سوی دیگر ویلن پرویز یاحقی را هم دوست داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم با کمانچه همراه شوم. *پس به دلیل علاقه ای که به ویلن پرویز یاحقی داشتید نزد دایی او این ساز را یاد گرفتید؟ - تعاریف بسیاری از ویلن حسین یاحقی شنیده بودم و از آنجا که طبعی سرکش داشتم پس از اینکه به تهران آمدم به هنرستان موسیقی رفتم و پرسان پرسان آدرس خانه ایشان در پیچ شمیران را پیدا کردم و نزد این بزرگوار هم مشق موسیقی کردم و هم درس زندگی آموختم ؛ حدود پنج سال در خدمت ایشان شاگردی کردم و ویلن آموختم در همان زمان به دعوت آقای لطفی به گروه ایشان پیوستم و درکنار حسین عمومی، ناصر فرهنگ فر و برخی از کامکارهای هنرمند قطعاتی بسیار ارزنده ای با آواز رضوی سروستانی و محمدرضا شجریان را اجرا کردم و خلاصه اینکه روزهای خوبی را با سازم گذراندم. همچنان عاشقانه حرفه خودم را دوست دارم و هم اکنون به عنوان معاون آموزشی گروه موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مشغول هستم. *مهمترین اتفاق سال از نظر شما چه بود؟ - تعدد اجرای کنسرتهای مختلف بزرگترین و مهمترین اتفاق سال بود و در این بین نباید تلاشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را نادیده گرفت. یکی از خدمات وزارت ارشاد اعطای درجه هنری به هنرمندان موسیقی است و با این درجه بندی به هریک از آنها ماهانه تا پایان عمر نفری 120 هزار تومان می دهند و بعد از فوت همین مبلغ به خانواده این هنرمندان تعلق می گیرد از سوی دیگر خانه موسیقی که به عنوان بازوی اجرایی وزارت ارشاد فعال است تلاش های شایسته ای در جهت بیمه هنرمندان موسیقی انجام داده است. *بزرگترین آرزویی که دارید چیست ؟ بهترین آرزوی من در سال جدید اتحاد و همدلی هنرمندان موسیقی است و امیدوارم روزی از راه برسد که همه ما در بستری آرام و بدون اضطراب زندگی کنیم. در نهایت خیلی دل نگران جوانها هستم چراکه در بدترین و سخت ترین شرایط مالی به لحاظ مالی زندگی می کنند و امیدوارم که همه این آینده سازان به درستی سر و سامان بگیرند. *فرزندانتان هم راه پدر را ادامه دادند ؟ - به طور معمول در هر خانواده پسر ادامه دهنده راه پدر است. در واقع وقتی بزرگ تر یک خانه رشته ای را می خواند و یا در حرفه ای فعالیت می کند فرزندان هم به دنبال او راهی می شود و خوشبختانه بچه های من هم در خانواده ای بزرگ شدند که شب و روز آنها با موسیقی و ساز زدن پدرشان می گذشته است. از همین رو پسر بزرگم فوق لیسانس آهنگسازی از دانشگاه چایکوفسکی گرفت و پسر دیگرم لیسانس و فوق لیسانس موسیقی از دانشگاه تهران گرفته و دخترم هم به همین منوال پیش رفته است. *بزرگترین تفریح شما چیست ؟ - بزرگترین و تنهاترین تفریح من فقط ساز زدن است و این عشق و علاقه تا اندازه ای است که حتی دوست ندارم مسافرت بروم، فقط دنبال فرصت می گردم تا کمانچه ام را به دست بگیرم وبنوازم. *اگر زمان به عقب برگردد باز هم موسیقی را ادامه می دهید ؟ -اگر دوباره جوان شوم و بگویند درویش رضا از صفر شروع کن باز هم موسیقی را انتخاب می کنم منتها این بار می دانم که از کجا و چگونه راه را بیایم. *حرف آخر .. - قصد دارم تمام ردیفهای موسیقی را با به صورت تکنوازی کمانچه بزنم و به عنوان میراث فرهنگی پس از رفتنم از این دنیا به هنر موسیقی ایران تقدیم کنم. با تشکر فریبا mahtabi26th March 2008, 11:33 AMهفت سين در زيرزمين گفتگوی نوروزی با هفت چهره موسيقی زيرزمينی ايران مجله زيگ زاگ اصلا فکر خوندن اینا رو بدون ف ی ل ت ر ... نکنین. با عرض پوزش البته در نوروز 86 سفره هفت سينش را با هفت چهره موسيقی زيرزمينی چيده است. هر خواننده يا گروه، کنار يکی از سين های اين سفره، از آرزوهايش برای سال نو می گويد. حرفهای هر کدام به مرور در صفحات جداگانه ای منتشر می شود که لينک آنها را همين جا خواهيد يافت. چيدن سفره نوروزی زيگ زاگ را کنار سروش (هيچکس) و ماهی قرمزی که اتفاقا دوستش نداشت، شروع کرديم و سپس هفت سين زيرزمينی را سين به سين تکميل کرديم. در تعطيلات سال نو، سه قسمت ديگر از اين "هفت سين" (حسين تهی، امير تتلو و پاپاسی) منتشر شده اند و ساير قسمتها، به مرور منتشر می شوند. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) سروش – هيچكس: «من عاشق عيدم، چون با رفقا جمع ميشيم و حال می كنيم. از سفره هفت سين هم سبزه رو دوست دارم، كلا از فاز چمن خيلي خوشم مياد ولي شما ماهی آوردين كه خيلی سوسوليه، دوست ندارم!» گفتگو با سروش - هيچکس را بخوانيد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) حسين تهي: «من عاشق نوروزم! با هم خيلي صميمي هستيم! اصلا دستمو ميندازم گردنش ميريم باهم بيرون. تخم مرغ هفت سين رو هم خيلي دوست دارم ولي انشالله تا سال آينده انقدر پولدار شم كه به جاي اين تخم مرغ، تخم مرغ طلايي داشته باشم!» گفتگو با حسين تهی را بخوانيد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) امير حسين تتلو: «من خيلي نوروز رو دوست دارم و خوشحالم كه به خاطر "سين" اسمم "امير حسين" به زور در سفره هفت سين جا داده شدم. سكه رو هم دوست دارم، همه پول رو دوست دارن!» گفتگو با اميرحسين تتلو را بخوانيد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) پاپاسي: من سيب سفره هفت سين رو دوست دارم چون اگر بگذارينش آخره پاپاسي، ميشه "پاپاسيب"! نوروز امسال رو هم همون جوری دوست دارم كه يك "پشت كنكوری" بايد دوست داشته باشه! امسال سال كنكور منه. گفتگو با پاپاسی را بخوانيد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) گروه سالسا: «ما ضبط اولين آلبوممون رو يك هفته قبل از نوروز 86 شروع كرديم و دو تا آهنگش رو سه روز مونده به سال جديد پخش كرديم. ولي قصد داريم تا سيزده بدر آلبوممون رو كامل كنيم. سبزه رو دوست داريم ولي عيدی رو خيلی بيشتر دوست داريم!» گفتگو با اعضای گروه سالسا را بخوانيد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) اسليم و فلاكت: «سمنو رو دوست داريم ولي كاشكی به جاش تو سفره هفت سين كشك خشك ميگذاشتيم. عيد رو هم دوست داريم به خاطر مسافرت به شمال! همين!» گفتگو با اسليم و فلاکت را بخوانيد (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند طلسم : امسال سال رپ خواندن من است و اميدوارم ساله خوبي هم باشه ! شمع رو هم دوست دارم چون نماد روشنايي است. با تشکر فریبا mahtabi4th April 2008, 07:57 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند راديو فردا: خانم قشنگ کامکار! خواهش می کنم بگوييد که چطور شد شما زودتر به آلمان آمديد؟ قشنگ کامکار: با سلام، عيد را به همه تبريک می گويم و اميدوارم که سالی خوب و پر از شادی داشته باشيد . قبل از اين که به آلمان بيايم يک سفر کنسرتی در مادريد اسپانيا داشتيم و چون صبا اين جا زندگی می کند ترجيح دادم تعطيلات را اين جا بگذرانم. صحبت از صبا دختر برادرتان، هوشنگ کامکار کرديد که خواننده گروه هستند و در آلمان مشغول تحصيل اند. خواهش می کنم خودشان بگويند که اين جا چه می کنند؟ صبا کامکار: در آلمان زندگی می کنم و در رشته مدين ديزاين تحصيل می کنم و مشغول کارهای دانشگاهی هستم. خانم قشنگ کامکار! از درون مايه کنسرت ها اطلاعاتی در اختيار ما بگذاريد. کنسرت ها از دو بخش تشکيل می شود. قسمت اول موسيقی سنتی- مدرن است که سه کار دراين زمينه اجرا می شود و دو تک نوازی هم در آن داريم، اين کارها کاملاْ جديد هستند. هوشنگ و ارسلان اين قطعات را بر روی اشعار مولانا، خيام و نيما ساخته و تنظيم کرده اند. قسمت دوم برنامه، موسيقی کردی است که چند تا از قطعات آن تازه ساخته شده و کر در آن نقش زيادی دارد، همچنين يک سری کارهای قديمی خودمان را ارائه می دهيم که احساس می کنيم مردم بيشتر دوست دارند. برنامه ای که کامکارها ارائه می دهند اغلب شاد است. به احتمال زياد اين برنامه هم که به مناسبت نوروز ۸۷ اجرا می شود شادتر خواهد بود. بله! صد در صد همين طور است به خصوص در بخش کردی که هميشه چند کار شاد داريم. خانم قشنگ کامکار! اگر موافق باشيد برگرديم به دختر برادرتان که خواننده گروه است و در بخش اول نقش مهمی دارند. خانم مريم ابراهيم پور که همسر ارسلان هستند نيز جزو خواننده های گروه ما هستند. خانم ابراهيم پورکه اين جا نيستند. خانم صبا در کنسرت نوروزی، چه خواهيد خواند؟ صبا کامکار: بايد بگويم که واژه سنتی، واژه درستی برای اين بخش از کار ما نيست و نمی توان اسم خاصی بر آن گذاشت، شايد تصنيف خوانی واژه مناسب تری باشد. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند صبا کامکار می گوید سبکی که در آواز ارائه می کند، نوع جديدی است که همخوانی و پلی فونيک زيادی در آن به کار رفته است. من بر خلاف بسياری از هنرمندان ديگر، از سه سالگی يا پنج سالگی رديف های آوازی مانند ابوعطا و ساير رديف ها را گوش نکرده ام و بيشتر با موسيقی کلاسيک بزرگ شده ام زيرا همکاری پدرم با ارکستر سمفونيک بوده و من بيشتر با اين نوع موسيقی آشنا شده ام . سبکی هم که من و خانم ابراهيم پوربه دليل تحصيلات آواز اپرايی که دارند ارائه می دهيم، نوع جديدی است که همخوانی و پلی فونيک زيادی در آن به کار رفته است. رديف های آواز سنتی برای جوانانی مانند من کمی سنگين است. شما از کار خودتان صحبت کرديد. ممکن است کمی از کاری که قرار است ارائه کنيد بدون ساز برايمان بخوانيد. کار سختی است. يکی از چيزهايی که می خوانيم تصنيف «بيابان بيکران» است که روی اشعار مولانا تنظيم شده است. نمی دانم الان کوک هستم يا نه. اين ميکروفون شما هم مانند يک وسيله حمله است! قراری ندارد دل و جان ما جهان در جهان نقش و صورت گرفت کدام است از اين نقش ها آن ما و در اين جا کر می آيد. قطعه ديگری که خانم ابراهيم پور می خوانند روی شعر «خانه ام ابری است» نيما است. می خواستم بگويم از مولانا که خوانديد حالا از نيما بخوانيد. اشعار مولانا ريتم دارد ولی شعر نو هر چند وزن خاص خود را دارد از چنين ريتمی خارج است بنابراين خواندن آن بسيار دشوار است. اگر ممکن است بخش کوتاهی از همين شعر نيما را برای ما بخوانيد. قسمتی که بسيار دوست دارم می گويد: و همه دنيا خراب و خرد از باد است و برهنه زن که دائم می نوازد نی در اين دنيای ابر اندود اين کار حس و حال عجيبی دارد و پر از تصوير و رنگ است. سازها ملودی نمی نوازند بلکه بر اثر تکان دادن دست بر روی سيم های کمانچه، پوست تمبک يا کارهای عجيب با دف فضا سازی می کنند و افکت هايی مانند صدای باد، طوفان يا دريا اجرا می شود که بسيار جالب است. خا� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 609]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن