واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: برنامهها و سریالهای نوروزی شباهت ناگزیری به هم پیدا میكنند و حتی ... سالها قبل باكس برنامههای نوروزی در غیاب مناسبتهایی چون محرم و ماه رمضان در تولیدات تلویزیونی تنها باكس مناسبتی سیما بود معمولا بهدلیل جذابیت كم برنامهها در دیگر ایام سال برنامههای تلویزیون در این ایام هر قدر هم كه دقت كمی مصروف آن میشد اما جایگاه ویژهای را در نزد مخاطبان تلویزیون مییافت؛ برنامههایی مثل تكههای فیلمهای كمدی، فیلمهای سینمایی نوروزی و ویژهبرنامههای طنز كه معمولا تا سالها در یاد مخاطب میماند و هر سال در ایام نوروز بیننده تلویزیون انتظار همان برنامهها را از تلویزیون داشت؛ انتظاری كه كمابیش برآورده میشد. در آن سالها انگیزههای سرگرمسازی و فرهنگ سازی توأم با هم موجبات ساخت یك برنامه را فراهم میساختند و اما برنامهسازان چنانكه ذكر شد بهدلیل فقر تلویزیون در ارائه برنامههای متنوع، كار چندان مشكلی در پیش نداشتند و اتفاقا در همان ایام طرح نوینی نیز در عرصه طنزپردازی تلویزیونی بهوقوع پیوست و گروه جوان و بااستعدادی بهسردمداری داریوش كاردان و مهران مدیری پا به عرصه گذاشتند و مفهوم كمدیهای تلویزیونی را متحول كردند. این برنامهها در تلویزیون از نوع كهنه كمدی بهسبك برنامه «صبح جمعه با شما» و ارائه تلویزیونی آن و رویكردهای تختهحوضی مثل عبدلی و اوستا و مبارك و سق سیاه و شل آقا خارج شد و موقعیتهای جدیدتر و طنزهای مدرنتر و امروزیتر جایگزین آن شد. این برنامهها بهدلیل استقبال نسل جوان كه دیگر مخاطب اصلی تلویزیون محسوب میشدند دیگر برنامههای نوروزی را تحتالشعاع قرار داد. نوآوری در ارائه مفاهیم توسط آنها رویكرد سنتی به برنامهسازی مناسبتی را به چالش كشید اما چنانكه رسم برنامهسازی در تلویزیون ایران است این الگو خیلی زود تبدیل به فصلالخطاب برنامهسازی نوروزی شد تا اوایل دهه 80 شمسی كه تقارن ماه محرم با نوروز باعث ایجاد یك نقطه عطف در سریالسازی مناسبتی شد. سریال شب دهم بهعنوان یك برنامه پربیننده این ایام كه ضوابط فرهنگی 2 مناسبت مقارن شده را تا حدودی در نظر داشت به پدیده رسانهای آن سالها تبدیل شد و انگیزههای ساخت سریالهای مناسبتی را در سالیان بعد تحتالشعاع قرار داد. اتفاقی كه شب دهم انگیزه آن شد اهمیت یافتن چند باكس مناسبتی یعنی ماه مبارك رمضان و دهه محرم بود كه بهمناسبتهای پیشین یعنی دهه فجر و نوروز اضافه شدند و این موضوع كه در ذات خود موقعیت مناسبی برای افزایش تولید است در عمل تبدیل به معضل برنامهسازی مناسبتی شد. درسالیان قبل چالش بین فرهنگسازی و سرگرمسازی بهدلیل كم بودن حجم تولیدات چندان چالش جدیای نبود و مخاطب بسیار سریعتر از برنامهای نسبتا جذاب اغنا میشد اما بهتدریج با افزایش شبكهها و افزایش تولیدات این حساسیتها بیشتر شد.نكته قابل توجه این است كه با اضافه شدن مناسبتهایی چون محرم و ماه رمضان به تولیدات مناسبتی سیما آفاتی گریبانگیر برنامهسازی در تلویزیون شد. نكته اول سرعت تولید است؛ اكثر برنامهسازان سیما علاوه بر دست داشتن در ساخت سریالها، فیلمها و برنامههای روتین و غیرمناسبتی سیما، در تولید برنامههای مناسبتی هم نقش دارند. این موضوع سبب میشود كه تك تك عوامل تولید یك كار دغدغه انجام چند فعالیت دیگر را هم داشته باشند. این فرایند در هر قسمت از تولید از نگارش فیلمنامه گرفته تا كارگردانی و بازیگری باعث میشود كه هنرمند وسواس كمتری به خرج دهد. بهعنوان مثال قیاس كنید سریال نوروزی جایزه بزرگ بهكارگردانی مهران مدیری را با سریالهای 90شبی این كارگردان چون پاورچین و یا شبهای برره و یا سریال روزگار خوش حبیب آقا به كارگردانی مهدی مظلومی را با بدون شرح و كمربندها را ببندیم. از همین كارگردان كه درنهایت نشاندهنده سست بودن فیلمنامه، سردستی بودن بازیها و كموسواس بودن كارگردانی است. این موضوع سبب میشود كه جا برای خلاقیت تنگ شده و در خلأ خلاقیت، تكرار حرف آخر را بزند. اكثر برنامهها و سریالهای نوروزی شباهت ناگزیری به هم پیدا میكنند و حتی گاهی نام كارگردان نیز نمیتواند از شباهت تولیدات به یكدیگر جلوگیری كند. در این میان فرهنگسازی فدای سرگرمسازی و سرگرمسازی درست نیز فدای سرعت تولید میشود. درنهایت مقبولیت ناگزیر برنامههای نوروزی و استقبال از سر بیكاری و تفنن و مخاطب نوروزی باعث پایین آمدن سطح سلیقه مخاطب و ارضای زودهنگام اذهانی شود كه با سادهانگاری دیگر حوصله تماشای سریال و آثار ارزشمند یا شبكه روابط قویتر و احیانا نیازمند تفكر بیشتر را ندارند. اما نكته دوم درهمتنیدگی مفاهیم مناسبتهای مختلف در یكدیگر است؛ اگرچه این تقارن در شب دهم حسن فتحی جواب داده و مخاطب را راضی كرد اما گاه پیش میآمد كه سریالی كه از مناسبت خاص خود جامانده در مناسبت دیگری پخش میشود مثل سریال پایان نمایش بهمن زرینپور كه جامانده از مناسبت دهه فجر در ایام نوروز پخش شد. در حقیقت، این موضوع اشاره كوچكی است به اهمیت كم فرهنگسازی در سریالهای مناسبتی؛ بهنحوی كه در اكثر این گونه آثار تنها زمان با مناسبت مقارنه دارد؛ یا اصلاً سریالهایی كه مناسب ایام نوروز نیستند؛ مثل سریال وفا ساخته محمدحسین لطیفی كه اصلاً باید بهصورت هفتگی پخش میشدنه به عنوان یك سریال نوروزی. شاید به همین دلیل است كه در اكثر برنامهسازیهای تلویزیون در نوروز این ایام سازوكار فرهنگی آن و دلایل بقایش در ذهن ایرانیان، در حاشیه قرار میگیرد. در اكثر اینگونه برنامهها، ایام نوروز خلاصه میشود در یك سفره هفتسین كه در پلاتو یك برنامه تركیبی یا در لوكیشن یك سریال وجود دارد و در كمتر سریالی بیننده میتواند شاهد یك نكته فرهنگساز یا انگیزههای اطلاعرسانی باشد. این مشكل در برنامههای دیگر مناسبتها نیز به چشم میخورد و صورت بر معنا میچربد و مناسبت تنها بهانهای میشود برای برنامههایی كه گاه هیچ ربطی هم به مناسبت خاص خود ندارند. شاید سریال آخرین دعوت گرچه مربوط به ایام محرم بود اما مثال خوبی باشد از اینكه چگونه سریال در بین 2 رویكرد مذهبی و سیاسی دوتكه شد و هر تكهاش ربطی به دیگری نداشت. این چنین است كه در اكثر سریالها و برنامههای ویژه نوروز از تنها چیزی كه خبری نیست، نوروز است. حتی در موفقترین آثار این ایام مثل مرد هزار چهره اصلاً سراغی از این مفاهیم نمیشود گرفت تا چه رسد به برنامههایی چون مردان آهنین كه اصلاً معلوم نیست برای چه بهعنوان یك برنامه مختص نوروز جاافتاده است. در حقیقت، بهنظر میرسد كه برنامههای مناسبتی لااقل از لحاظ تعریف باید فرقی با برنامههای روتین سیما داشته باشند و اساس این فرق نیز باید بر بنیان فرهنگ و فرهنگسازی استوار باشد. در این میان برنامهسازان بهدلیل نبودن این الزام و تعریف از فرهنگسازی تنها بر سر موضوع سرگرمسازی دغدغه دارند و هركدام بهنوبهخود در تلاشند تا برنامه موردنظرشان بسیار بیشتر از برنامه شبكه رقیب سرگرمكننده باشد و چنان كه ذكر شد، این انگیزه بهعلاوه وجود سرعت تولید و برنامهریزیهای غلط باعث تولید آثاری میشود كه چیزی به جز تكرار ملالآور سالیان قبل نیست. نوشتیم كه در اوایل دهه 70شمسی گونه طنز و كمدی در تلویزیون ایران توسط گروهی از جوانان متحول شد و رویكرد سنتی و قدیمی برنامهسازی مناسبتی نیز به همراه آن به نقطه عطف خود رسید. سالهای بعد اعضای آن گروه جوان هركدام به راهی رفتند، برخی كنار گذاشته شدند، برخی در حیطه بازیگری باقی ماندند و برخی خود به جرگه كارگردانان پیوستند. گروه دیگری از بازیگران و نویسندگان نیز به این گروه پیوستند. از طرف دیگر كارگردانان حوزههای دیگر چون سینما یا سریالسازان گونههای غیرمناسبتی سیما نیز پا به عرصه تولید آثاری با چاشنی طنز برای نوروز گذاشتند و همه آنها بار برنامهسازی نوروزی را تا به امروز به دوش كشیدهاند و كم یا زیاد مخاطب نوروزی را راضی نگهداشتهاند اما بهنظر میرسد با نگاهی به رویكرد مفهومی اكثر برنامههای نوروزی یا به بیان بهتر مناسبتی و وجود یكنوع رخوت و درجازنی و تكرار مفاهیم در قالبهای بازآزموده، باید منتظر گروه یا تفكری جوانتر و پویاتر بود كه بتواند برنامهسازیهای مناسبتی را به نقطه عطفی دیگر برساند. این اتفاق این روزها در سینمای ایران افتاده است و چهرههای جوانی چون اصغر فرهادی توانستهاند با رسیدن به نقطه عطف در آثار خود پا جای پای بزرگان سینمای ایران بگذارند، اما تلویزیون ایران با وجود اینكه از بحران مخاطب هم بهدور است، هنوز نتوانسته در عرصه ایجاد توازن بین سرگرمسازی و فرهنگسازی در تولیدات مناسبتی خود مثل نوروز به نقطه عطف برسد و تلویزیون را در ایام نوروز از حالت جعبه بگیر و بنشان خارج كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]