واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در این مدل سریالسازی دیگر مهم نیست كه فیلمنامه تبیین كند چرا دختری به زرنگی رقیب عشقی فرق بین 25 میلیون و 250 میلیون را نمیفهمد یا چرا بازیگر نقش عمو شجاع... اگر بگوییم سریال ماه عسل موفقترین سریال نوروزی بود كلامی به گزاف نگفتهایم. ضمن اینكه این سخن افتخاری برای سریال ماه عسل نیست چرا كه نه عملكرد تلویزیون در عرصه سریالسازی نوروزی عملكرد موفقی بود و نه سریال ماه عسل سریال درخشان و تاثیرگذاری. اما آن چیزی كه سبب تفاوت سریال ماهعسل و احیانا رضایتنسبی مخاطب از این سریال نوروزی میشود، ارائه الگوی ابتدایی اما شسته و رفته از داستانپردازی و ساخت یك «سوپ اپرای» مناسبتی است. سوپ اپرا كه در اصطلاح به سریالهای عاطفی و خانوادگیای گفته میشود كه مخاطب آسانگیر را به راحتی ارضا كرده، در دنیا طرفداران زیادی دارد و در آن، المانها و فاكتورهای تكرار شونده و آشنا با ذهن مخاطب در او احساس رضایت و ادامه تماشا را ایجاد میكند. حال گاه این فاكتورها در حضور یك هنرپیشه یا یك تیپ و شخصیت، خلاصه میشود گاه در جمع آن با یك اتفاق یا چند اتفاق آشنا. ماه عسل آخرین ساخته شاهد احمدلو هم از همین الگو تبعیت میكند. در این سریال شخصیتهای آشنایی كه كمابیش نقشهای همانندی را در سریالهای همگن مثل «نشانی» در سال گذشته بازی كردهاند حوادث و الگوهای داستانپردازی آشناتری را به پیش میبرند و در ذهن مخاطب آسانگیر نوروزی كه هم میخواهد سریال تماشا كند، هم حواسش به میهمانی باشد و هم در ذهنش برای دیدن سریال بعدی آماده شود، كدهای آشنایی را میدهد و چون این حوادث، طرح و توطئه گرهافكنی و تعلیق چندانی ندارند و همه چیز از پیش الگو شده و قابل پیش بینی است، بنابراین مخاطب به رغم پرت شدن حواسش نیز چیز زیادی از دست نمیدهد و میتواند خیلی زود به فضای آشنای سریال وارد شود و ادامه داستان را پی بگیرد. فیلمنامه این سریال از اكثر الگوهای جذب مخاطب تلویزیونی استفاده میكند. دختر و پسر جوان در حال ازدواج، توطئه رقیب عشقی، مناظر شمالی، موضوعات خانوادگی مثل اختلاف عروس و خواهر شوهر، بخت و اقبال و شانس و تصادف، داستانكهای عاطفی، پسر جوان از خارج برگشته، هپیاند موسیقی، بعلهبرونه... و حتی توصیههای ایمنی و اخلاقی مثل امدادخودرو و انجام اعمال خیریه و...این عناصر جزو عناصر اصلی تشكیل دهنده گونهای از سریالسازی بدون فرازوفرود و آسانپسند است كه در صورت تركیب كردن و تغییرات در اجزای آن میتوان با همین عوامل برای سال آینده نیز فیلمنامهای نوشت و كار را كلید زد. به عنوان مثال میتوان یك بار رقیب عشقی را پیروز میدان كرد یا جای زنبورداری را با مزرعه پرورش شترمرغ عوض كرد یا نقش اول سریال را از خارج آورد یا رقابت عشقی اصلی را به جای زنانه، مردانه كرد، حتی در این چنین سریالهایی میتوان جای كارگردان را نیز با كارگردان دیگری عوض كرد. به عنوان مثال اگر جای شاهد احمدلو را در این سریال با رامبدجوان عوض میكردند گمان تغییر چندانی نمیرفت چرا كه به جرات میتوان گفت در این سریال هیچ ردپایی از شاهد احمدلو نمیتوان پیدا كرد كه بتوان آن را به عنوان یك شاخصه كارگردانی برجسته كرد و با دیگر آثار وی مقایسه كرد و به نتیجهای رسید. اینگونه سریالها معمولا فیلمنامه محور هستند گرچه فیلمنامه آن نیز چندان قوی و جالب توجه نیست اما در هر حال آنقدر داستان دارد كه به جای هرچیز دیگری محور سریال شود. در این گونه سریالها یك بازیگر امكان دارد یك نقش را خیلی خوب بازی كند اما نه او و نه نقش او در ذهن مخاطب نمیماند چرا كه شاخصههای آن به دلیل تكرار، جذابیت خود را از دست داده است. نمونه متعالیتر این سبك روایت پردازی را در رمانهای عامهپسند و احیانا پرفروش ادبیات ایران مثل آثار فهمیه رحیمی، م مودبپور و... میتوان سراغ گرفت، ضمن اینكه مثال روشن این طرز تلقی و رویكرد به هنرهای تصویری را در سینمای بالیوود میتوان مشاهده كرد كه بنمایههای اینچنین، باعث خلق آثار همانند بسیاری شده كه اتفاقا پرفروش و پربیننده هم بوده است. به عنوان مثال شاید بیش از هزار فیلم در سینمای هند با بنمایه ازدواج یك دختر و پسر از دو كاست مختلف اجتماعی به رغم مخالفت پدر و مادر و وجود رقیب عشقی ساخته شده است كه بیش از صدتای آنها را شاهرخخان نقش اول بوده است و همه آنها هم با یك اتفاق با هپیاند تمام شده است. در این مدل سریالسازی دیگر مهم نیست كه فیلمنامه تبیین كند چرا دختری به زرنگی رقیب عشقی فرق بین 25 میلیون و 250 میلیون را نمیفهمد یا چرا بازیگر نقش عمو شجاع در یك جا كاملا بیلهجه است اما در جای دیگر كه نقش خودش را بازی میكند لهجه گیلكی دارد؟ همچنین مهم نیست كه چرا خسرو در صورت علاقه به شیوا تا آخر سریال خود را به شیرین علاقهمند نشان میدهد و علاقهاش به شیوا را بروز نمیدهد؟ اصلا دلالت روانی این عمل درونی چیست؟ یا سكانس بیمصرف اشتباه گرفتن كار شیرین در انباری با مصرف موادمخدر چه كاركردی دارد؟ اما نكته مهم در مورد سریالهایی مثل ماه عسل سؤالی است كه در عرصه سریالهای تلویزیونی ایجاد میكنند. آیا این گونه سریالسازی به دلیل رضایت مخاطب عام، گونهای موفق است؟ پاسخ به این سوال به طور حتم ما را وارد بحث تكراری سطح سلیقه مخاطب میكند. اینكه این گونه سریالها چه تاثیری روی سطح سلیقه مخاطب دارند؟ آیا تاثیر این گونه سریالهای سهلالوصول روی سطح سلیقه مخاطب كه به طور حتم كاهنده است و باعث عدم استقبال مخاطب از سریالهای ارزشمند تولید سیما میشود؟آیا اصلا سریالهای مناسبتی كه حداكثر در 15 قسمت جمع میشوند قدرت تاثیرگذاری عمیقی روی مخاطب را دارند؟ پاسخ به این سؤالها نسبت به جایگاه پاسخ دهنده تغییر میكند، پس باید دید پاسخ كدام پاسخ دهنده روی سیاستگذاریهای سیما در تولید سریال موثر است. به طور حتم تولیدكنندگان و صدا وسیما تاثیر این گونه سریالها را چندان منفی نمیبینند و با تكیه بر رضایت مخاطب این الگوی برنامهسازی را الگوی بیضرر و خوبی برای تولیدات مناسبتی میدانند اما اگر از جایگاه یك منتقد بخواهیم به این سوالات پاسخ دهیم، متاسفانه باید گفت سریالهایی از جنس ماه عسل كه از الگوهای سردستی برای روایت استفاده میكند به آسانی میتواند نه تنها سطح سلیقه مخاطب كه تمامی سطح سلیقه تولیدكنندگان را پایین بیاورد و مشكل اصلی از جایی آغاز میشود كه دیگر تولیدكنندگان و كارگردانان سیما برای تولید آثاری با گرههای داستانی بیشتر و امكانات تولیدی وزینتر ریسك نكرده و به تولید این گونه آثار ساده پسند با تكیه بر امتیاز رضایت مخاطب عام بسنده كنند؛ اتفاقی كه امروزه در عرصه سینمای سرگرم ساز ما افتاده و باعث همانندی و ابتذال آثاركمدی شده است و نظیر این اتفاق را میتوان در سریالهای مناسبتی سیما سراغ گرفت كه آفت همانندی و مبتذل شدن الگوهای داستانی و شخصیتها باعث كم اثر شدن باكسهای مناسبتی و از دست رفتن فرصت تولید برای آثار تاثیرگذار و فرهنگساز شده است. گزدآوری: گروه فرهنگ و هنر /culture منبع: hamshahrionline.ir مطالب پیشنهادی: گزارش تصویری از سریال «اشكها و لبخندها» خودمحوری آقای شصتچی لطفا فقط سرگرم شويد! "مرد هزار چهره "را بیشتر بشناسیم دوست ندارم سوپراستار شوم!!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 395]