تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عبادت را نزد خويش ناپسند مگردانيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804499226




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بهداشت روانی در حوادث و مداخله در بحران


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : بهداشت روانی در حوادث و مداخله در بحران dokhtarak26th August 2006, 03:52 PMبهداشت رواني چيزي بيش از فقدان بيماري رواني است. اغلب افراد جامعه از سلامت روان خود غافل بوده و نسبت به آن بي اعتناء ميباشند. ويژگيها و معيارهاي بهداشت روان را ميتوان اينگونه برشمرد: 1- كيفيت انديشيدن توام با آرامش با رويكردي خنثي و يا مثبت است. در مقابل انديشه پر تنش، آزار دهنده و منفي. 2- افكار بدون هيچ مقاومتي مي آيند و مي روند، بدون آنكه تنش قابل توجهي ايجاد كنند. در مقابل تفكر وسواسي و تكرار شونده. 3- فرد در زمان حال زندگي ميكند و تمام حواسش معطوف كاري است كه در حال انجامش است. در مقابل فردي كه غالب اوقات در خشم از گذشته و ترس از آينده بسر ميبرد. 4-احساس آرامش، امنيت، شفقت، شوخ طبعي، قدر شناسي، رضايت و كنجكاوي. در مقابل احساس تنش، خشم، نا امني و نفرت. 5- زندگي كنترل پذير مي نمايد. در مقابل احساسي كه زندگي از كنترل شما خارج است. 6- مشكلات قابل حل بنظر ميرسند و فرد خوشبينانه به مشكلات خود مينگرد. در مقابل مشكلات حل ناپذير بنظر رسيده و فرد بدبينانه به مشكلات خود نگاه ميكند. 7- عزت نفس و اعتماد بنفس بالا. در مقابل اعتماد بنفس پايين و احساس اضطراب و نا اميدي. 8- فرد احساس خوبي نسبت به خود دارد. فرد نقاط ضعف و قوت خود را بخوبي ميشناسد. 9- فرد اجازه نميدهد احساساتي مانند ترس، خشم، عشق، حسادت، گناه و اضطراب تمام وجودش را در برگيرند. 10-توان برقراري روابط اجتماعي و بين فردي رضايت بخش و پايدار. 11-توانايي خنديدن به خود و با ديگران. 12- فرد با وجود اختلاف عقايد، تفاوتها و كاستي ها براي خود و ديگران احترام قائل است. 13-توانايي پذيرش مشكلات و ناكاميهاي زندگي. 14- استقلال در تصميم گيري. عدم هراس از مشكلات و توانايي در حل بهنگام آنها. 15-توانايي سازگاري با محيط پيرامون و تغييرات. 16- داشتن روحيه شاد و با نشاط. 17-توانايي تامين نيازهاي شخصي. 18-توانايي لذت بردن از زندگي. 19- توانايي برقراري تعادل و توازن: ميان كار و تفريح، خواب و بيداري، استراحت و فعاليت بدني، تنهايي و معاشرت با ديگران، داخل خانه ماندن و از منزل خارج شدن. 20- انعطاف پذيري: افرادي كه داراي عقايد خشك بوده و در هيچ شرايطي حاظر به تغيير عقايد خود نيستند (حتي با استدلالهاي روشن و متقاعد كننده) در واقع خود را معرض استرس زيادي قرار ميدهند. انعطاف پذيري در انتظارات و احساسات نيز ضرروي است. افرادي كه برخي احساسات و هيجانات خود را سركوب كرده و از ابراز آنها نگراني دارند خود را در معرض بيماريهاي رواني قرار ميدهند. فرد ميبايست توانايي تغيير كردن، رشد كردن و تجربه كردن طيف وسيعي از احساسات را همگام با تغيير شرايط زندگي دارا باشد. 21- (قابليت ارتجاعي) تاب آوري: در فيزيك به توانايي بازگشت به شكل اوليه پس از خم شدن، كشيده شدن و يا فشرده شدن ميباشد. اما در روانشناسي به مفهوم بازگشت به وضعيت عادي و طبيعي پس از مواجهه با ناملايمات روزگار، تغييرات و استرسها با حداقل درد و رنج است. يعني همان تاب آوردن زير فشار رواني و حفظ ثبات احساسي و سلامت رواني. توانايي كنار آمدن با ناملايمات و سازگاري با تغييرات. بيرون آمدن از شرايط سخت. ميزان مقاومت و تحمل شما. 22-توانايي دوست داشتن و عشق ورزيدن و همچنين دوست داشته شدن. 23-خلاق و بهره ور بودن. 24- توانايي بهره گيري از قوه تخيل. خيالپردازي نيز براي سلامتي روان ضروري است. اما تا حدي كه فرد قادر باشد ميان تخيل و واقعيت تفاوت قائل شود و آن دو را از هم تميز دهد. 25-فرد احساسات خود را ميشناسد. چند نكته براي حفظ سلامت رواني 1- مهارتهاي حل مسائل و اختلافات را فرا گيريد. 2-اعتماد بنفس و عزت نفس خود را افزايش دهيد. 3-هرگز خود را قرباني قلمداد نكنيد. 4- روشهاي مديريت زمان را بياموزيد. 5- اجازه ندهيد احساسات شما در درونتان انباشته گردند. احساسات خود را با ديگران در ميان گذاريد. 6-از بحثها و نزاع هاي غير ضروري اجتناب ورزيد. 7-عواملي كه در شما ايجاد استرس ميكنند را شناسايي كرده و مواجهه با آنها را به حداقل برسانيد. 8-تكنيك هاي تمدد اعصاب و آرامش يافتن را فرا گيريد. 9-به اطرافيان خود بي توجه نبوده و در صورت لزوم ياري دهنده آنان باشيد و در حد توانايي خود بكوشيد مشكلاتشان را رفع كنيد. 10- از زندگي خود لذت ببريد. كاري را انجام دهيد كه به آن علاقمند هستيد. جايي برويد كه دوست داريد آنجا باشيد. براي خودتان زندگي كنيد و نه براي ديگران. 11- تنها با افراد شاد و هم عقيده با خود معاشرت كنيد. جدا از افرادي كه اعتماد بنفس شما را كاهش ميدهند دوري كنيد. (افرادي كه ناعادلانه از شما انتقاد كرده و يا تحقيرتان ميكنند) 12-از كمال گرايي بپرهيزيد.هيچ كس كامل نيست. 13- براي خود اهداف معقول، واقع گرايانه و در حد توانايي تان تعيين كنيد. 14- چيزهايي كه قادر نميباشيد در خود و ديگران تغيير دهيد را بپذيريد. ديگران را همانگونه كه هستند بپذيريد. 15-خشم خود را كنترل كنيد. 16-اشتباهات خود و ديگران را مورد بخشش قرار دهيد. 17-به قدر توانايي خود كار كنيد. 18- در زمان حال زندگي كنيد. از گذشته درس بگيريد و براي آينده برنامه ريزي كنيد. 19- رژيم غذايي متعادل لازمه بهداشت روان است. از مصرف الكل وكافئين بپرهيزيد. سيگار نكشيد و فعاليت بدني را ترك نكنيد. خواب كافي داشته باشيد. 20- تاب آوري، انعطاف پذيري و ايجاد توازن را فراموش نكنيد. 21- مسئوليت زندگي خود را بپذيريد. از ديگران انتظار نداشته باشيد تمام نيازهاي شما را تامين كنند. خودتان اين كار را مي بايست انجام دهيد. * بهداشت روان همان پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك است . .sefid.13th March 2007, 10:53 AMبهداشت روانی در حوادث و مداخله در بحران تعاریف بحران در کلمه به معنی : اضطرار، تهدید به خطر، نیاز به اقدام بحران در اصطلاح به مفهوم : مرحله یا زمان تصمیم گیری درباره بعضی چیزها، نقطه عطف، مرحله تغییر، لحظه تعیین کننده فشار(eustress) : سطحی از فشار روانی که ما را در جهت عمل مناسب برمی انگیزد و باعث میشود که مشکلات را حل کنیم آشفتگی (distress) : عملکرد فردی رو به زوال می رود و کارکردهای سازگارانه بدنی دچار گسست میشود بحران : نوعی عدم تعادل روانی استکه در مواجهه با موقعیت های مخاطره آمیز بوجود می آید و فرد احساس میکند که در آن حال نه راه فراری دارد و نه می تواند با منابع و روش های عادی، مسئله را حل نماید یک تعریف دیگر: برخورد با مانع پیش بینی نشده که شخص در این هنگام مجبور است از توانایی های خود به نحو دیگری استفاده کند اجزاء برجسته و رایج بحران وجود یک واقعه استرس زا و تحریک کننده تجربه پریشانی و ناگواری در شخص وجود فقدان،خطر یا تحقیر احساس غیرقابل مهار بودن احساس وقایع بصورت غیر منتظره وجود بهم ریختگی یا تغییر روال عادی وجود ابهام و تردید نسبت به آینده ناراحتی و پریشانی بیش از اندازه در شخص ( از 2 تا 6 هفته ) شایعترین واکنش های فرد نسبت به استرس بحرانی * جسمانی * روانی * رفتاری واکنش های جسمانی افزایش ضربان قلب، فشارخون وتعداد تنفس / درد های مختلف بدن / مسائل گوارشی مثل زخم معده، تهوع و اسهال / جوش های پوستی / انقباض عضلانی / تکرر ادرار / لرزش اندام و بدن / افزایش ابتلا به سرطان / تعریق زیاد / بی حسی در بدن و اندام ها / میگرن / تشدید بیماریهای جسمی واکنش های روانی اشکال در تمرکز / ناتوانی در تصمیم گیری / اختلال در حافظه و فراموشی / افکار افسرده ساز / افکار غیر منطقی و تحریف کننده / نگرانی و تشویش ذهنی و روانی / شرمساری و احساس گناه مفرط واکنش های رفتاری اجتناب از موقعیتهای اضطراب زا / انزوای اجتماعی / مصرف انواع مواد مخدر / مشکلات در خواب / افزایش پرخاشگری و عصبانیت / بروز انواع علائم شدید روانپزشکی / استعداد به سانحه پذیری / اختلالات جنسی / تغییراشتها انواع بحران دوره بلوغ یا تکاملی  موقعیتی یا حادثه ای  ترکیبی مراحل بحران  عدم پذیرش / هیجانات شدید / عدم هماهنگی / ایجاد هماهنگی / فرار از ناراحتی / هماهنگی کامل موارد ارجاعی به روانپزشک وقتی فرد برای تحمل استرس، به مواد مخدر روی آورده است کسانی که قصد خودکشی، خودآزاری یا دیگرآزاری با خشونت بالا دارند افردی که بطور مشخص، دچار اُفت عملکرد می شوند وقتی که فرد علائم روانپزشکی را با شدت بالا و بیشتر از دو هفته نشان می دهد اصول و راهکارهای درمان در بحران اهمیت اساسی سرعت در درمان شروع درمان از همان لحضه اول در خود بحران لزوم همکاری بین درمانگر و مددجو بازشناسی منابع فشار روانی و استرس زا مرور مراحل منجر به بحران آگاهی از منابع فردی در جهت مقابله با بحران دستکاری در محیط استفاده بهینه از زمان اطمینان بخشی و تلقین مثبت به مددجو ندادن امید بیجا و دروغ نگفتن به مددجو عدم دخالت در حریم خصوصی فرد که تمایلی به بیان آن ندارد عدم استفاده از اصطلاحات کلیشه ای مثل ”غصه نخور“ یا ”همه چیز درست میشود“ ایجاد فرصت به مددجو برای ابراز وجود بیشتر کمک گرفتن از باورهای دینی مردم شرکت دادن افراد در فعالیتهای اجتماعی،ورزشی و بازسازی (بدون اجبار) کمک به تخلیه عواطف و هیجانات واپس زده شده در مددجو ایجاد یک محیط آرام و اختصاصی ایجاد رابطه امدادی بر مبنای اعتماد گوش کردن با توجه و علاقه به اظهارات مددجو جستجوی اطلاعات تازه تشویق خودکفایی در مددجو طراحی عملی مراحل درمان با اشتراک مددجو پی گیری دارو درمانی و حتی بستری کوتاه مدت ، تحت نظر پزشک mahtabi23rd March 2007, 11:21 PM1 - آیا افسرده می شوی و گوشه گیر ، چون توان حل آنها را نداری؟! 2 - آیا مضطرب و عصبانی می شوی ، چون کارها بر وفق مرادت پیش نمی رود؟! 3 - آیا با اعتیاد به مواد ، خوردنی ها، خواب و شوخی و … خودت را به کوچه علی چپ می زنی و صورت مسئله را پاک می کنی؟! 4 - آیا سفره غمت را پیش دیگران می گشایی و دست نیازت را به هر سو در جهت حل مشکل دراز می کنی تا احساسات بدت را با آنها تقسیم کنی؟! 5 - آیا سعی می کنی که غمها ، دردها ، مشکلات و رنجهایت را تحمل کنی و با آنها بسازی؟! 6 - آیا برای حل مسائل و مشکلاتت و بر طرف کردن غمها و رنجهایت ، به فکر برنامه ریزی، تدبیر و راه حل می گردی؟! 7 - آیا برای خلاص شدن از موقعیت ، شدیدا بر تلاش خود می افزایی ؟! 8 - آیا برای حل مشکل خود ، سایر فعالیت های خود را متوقف می کنی و روی حل مشکل خودت تمرکز می کنی؟! 9 - آیا با خویشتن داری منتظر فرا رسیدن زمان مناسب برای حل مسائل می شوی؟! 10- آیا با افراد با تجربه و متخصص مشورت می کنی تا برای رفع آنها راه حلی مناسب بیابی؟! ۱1- آیا با تفسیر مجدد و مثبت سعی می کنی از جنبه های مثبت تر به رویدادها بنگری و از مشکلاتت در جهت رشد خود استفاده کنی؟! 12 - آیا با روی آوردن به مذهب و از خدا کمک طلبیدن به آرامش می رسی؟! 13-آیا بر هیجانات خود متمرکز شده ، و هیجانات خود را ابراز می کنی و با بیان نمودن و نشان دادن احساسات تخلیه می شوی؟! 14 - آیا مشکل را انکار می کنی و چنین وانمود می کنی که واقعا چیزی رخ نداده است؟! 15 - آیا عقب نشینی در رفتارت می کنی و برای رسیدن به اهداف خود، کوشش دیگری نمی کنی؟! 16 - آیا فکر می کنی به بن بست رسیدی و مغزت قفل می کند؟! یا در سیکلی از "اگرها" و "ای کاش های" و تخیلات می افتی؟! وقتی شما در تنگنای مشکلی گرفتار آمدید، یا وجود عزیزتان گرفتار غم و رنجی شد ، شما گزینه های بی شماری در مواجه با آن پیش رو دارید که به عنوان نمونه در اینجا به 16 مورد اشاره شده است. اکنون با خود خلوت کنید و به بعضی از گرفتاریهای اخیر خود بیندیشید و ببینید چگونه با آن برخورد کرده اید؟ این کمک می کند تا خود را بیشتر بشناسید و از عهده مسائل خود بهتر بر آئید. و نسبت به واکنش های خود آگاهانه برخورد کنید. واقعیت این است که نحوه مقابله شما با مشکلات، به عوامل متفاوتی بستگی دارد از جمله اینکه: مشکل شما از چه نوع است و از چه رنج می برید؟ موقعیت و وضعیت شما چگونه است؟ چه تجربه هایی داشته اید؟ و اینکه شخصیت شما چگونه است. همه و همه نوع مقابله شما را با مشکلات تعیین می کند. بیائیم در رابطه با مشکلاتمان از جنبه های مختلف به قضیه نگاه کنیم . شاید روزنه ای کوچک ما را به خورشید نورانی رهنمود سازد و مسیر ما را روشن سازد. به نظر شما کارامدترین روشها کدامها هستند؟! آیا می توان گفت: متناسب با هر مشکل و رنجی ، یکی از این راه حل ها ارجح تر است؟! به گفته بزرگی: به من اندیشه ندهید ، اندیشیدن یاد بدهید . به من جوابها را ندهید، بلکه سئوال کردن را بیاموزید. .sefid.4th April 2007, 03:16 PMبا سلام و تشکر از موضوع جالب شما در چنین مواقعی که گاها از آن بعنوان "بحران" یاد میشود، گذار از این مراحل در یک فرد بطور نرمال متصور است: 1- عدم پذیرش انکار موضوع و نپذیرفتن اصل مشکل بوجود آمده توسط فرد. 2- هیجانات شدید بروز حالات عاطفی و هیجانی چون:اضطراب، خشم،بی قراری، افسردگی، درماندگی و ... 3-عدم هماهنگی بهم خوردن نظم عادی زندگی فردی و اجتماعی( بعبارتی فرد نمی تواند خود را جم وجور کند) 4- ایجاد هماهنگی فرد آرام آرام با موضوع کنار آمده وبا کنترل استرس و بحران بوجودآمده، گسیختگی روان خود را باز شناسی کرده و در جهت رفع مشکل بر می آید. 5-فرار از ناراحتی متاسفانه عده ای هم، با دوری و فرار از مشکل(که انواع رفتارهای روانشناختی را شامل می شود)، همچنان در گرداب مصائب باقی می مانند و به سمت آشفتگی روانی سوق پیدا می کنند. 6-هماهنگی کامل اگر روشها و مهارتهای مقابله با بحران بخوبی بکار گرفته شوند (بحث انواع درمانهای دارویی وغیر دارویی_خصوصامشاوره_)انتظار بر این استکه بازیابی روانی فرد در یک زمان حدودا شش هفته ای بخوبی اتفاق افتاده و خروج از بحران با سلامت( از بُعد جسمی، روانی و اجتماعی)محقق شود dokhtarak5th April 2007, 09:30 PMخب من که (تقریبا) همه این کارها رو انجام میدم چی؟ :p :confused: من وقتی به یه مشکل میخورم اکثر حالتهای بالا برام پیش میاد همش هم با هم .:( :D :D :D :D cinderella 225th April 2007, 09:55 PMبه ترتيب جواب مي دم... 1-افسردگي مشكلي رو حل نمي كنه...من نه افسرده ميشم نه گوشه گيرالبته نمي گم ناراحت نمي شم ولي نشون نمي دم....سعي مي كنم حلش كنم....مشكلي نيست كه آسان نشود.... 2-مضطرب مي شم...گاهيهم عصباني ولي سعي مي كنم كسي متوجه نشه...سعي مي كنم خونسرد باشم و خودم كنترل كنم تا بتونم درست فكر كنم 3-اصلا و ابدا... 4- ممكنه با دوستان صميمي مشورت كنم...ولي نظر خودمه كه اعمال مي شه در آخر...فقط از كساني كمك مي خوام كه مطمئن باشم كمك مي كنن 5-گاهي وقتها تحمل و صبر بسيار لازمه...بستگي به مشكل داره كه چه روشي در پيش بگيرم.. 6-شك نكنيد اين كار و مي كنم 7-بله 8-اين كار و نمي كنم...سعي مي كنم وقتم رو تقسيم كنم كه به مشكلاتم اضافه نشه.. 9-بله..من در همه حال سعي مي كنم خونسرديم و حفظكنم.. 10-بله مشورت مي كنم 11-هميشه بايد سعي كرد نيمه پر ليوان رو ديد تا جايي كه از نكات منفي غافل نشم بله.. 12-هميشه و همه جا بهم آرامش مي ده.. 13-من احساساتم و روي كاغذ ميارم تا تخليه بشم... 14-اين يعني پاك كردن صورت مساله كه غلطه ولي گاهي لازمه اين طور رفتار كنم.. 15-اگر حق با من باشه تا آخرين لحظه تلاش ميكنم و ايستادگي مي كنم 16-من خيلي از تخيلم استفاده مي كنم..خوشم مياد خودم و در حالتهاي مختلف فرض كنم و بسنجم و فكر كنم كه چي كار كنم...ولي واقعيت و كاملا مي پذيرم و به نظر من بن بست كلمه كليشه ايه و هميشه راه حلي هست .sefid.6th April 2007, 02:00 AMگامی که بر می دارید، با احساس شما پیوندی مستقیم دارد. به هنگام تنش، از تندی حرکات خویش بکاهید. و آگاهانه بیان و حرکات خود را ملایم کنید. با چنین تدبیری در می یابید که به تن آرامی دست یافته اید. mahtabi7th April 2007, 12:59 AMخيلي عجيه. دو حالت داره يا هيچ كس ديگه تو فروم اين بحث رو نديده يا الحمدالله هيچكس مشكلات نداره. :confused: خدا كنه دوم باشه. با تشكر فريبا .sefid.7th April 2007, 10:58 AMهنگامی که در روزی پُر تنش، تلاش بی اثر می ماند، به مکانی آرام و تاریک برو و به نفس های خود گوش فرا ده. چندان که تن آرامی فرا رسد. mahtabi8th April 2007, 12:19 AMهنگامی که در روزی پُر تنش، تلاش بی اثر می ماند، به مکانی آرام و تاریک برو و به نفس های خود گوش فرا ده. چندان که تن آرامی فرا رسد. راستش به عقل خودم هر چي اين اشعار رو مي خونم با موضوع تاپيك نمي تونم ارتباط برقرار كنم.:confused: مي گم اينا اشتباهاً از تاپيك شعر و ادبيات اينجا نيومدن؟ با تشكر فريبا .sefid.8th April 2007, 01:04 PMبه هنگام تنش به کاری دیگر بپرداز، جایی بیایست که غالباً نمی ایستی، جایی بنشین که به عادت نمی نشینی، به گونه ایی بیاندیش که چنان نمی اندیشی. شعر نیست ها! M-KHALEH8th April 2007, 03:08 PMسلام دكتر سفيد چيان واقعا ممنون از راهنمايي هايتان همين حالا كه دارم مي نويسم دچار استرس و اصطرابم چند وقته كه اينطوري شدم پيش دكتر هم رفتم ببخشيد ولي فكر مي كنم نتونست كمكم كند و مقطعي بود. ولي تنها راه حلي هاي كه توي اين مدت بهش عمل كردم 1- ياد و سخن با خدا ي خودم 2- استخر و ورزش .sefid.8th April 2007, 04:39 PMعرض سلام و ادب از اینکه بهترید، خوشحالم. گاهی هم پزشک در درمان اش دچار عدم موفقیت می شود. با این حال سعی نمایید حداقل از مشاوره با افراد متخصص استفاده نمایید. جویا ی صلح و آرامش بودن، سکوت را تجربه کردن، در آرامش مراقبه غوطه ور شدن. و واقعاً به ندای خداوند گوش نمودن. در چنین شرایطی برای هر مسئله یا تنگنای خود راه حلی خواهیم یافت.خواه مربوط به روابط باشد، یا به امور مالی، تندرستی و یا تصویری که از خود بر ذهن داریم. feriyal10th April 2007, 12:16 PMمورد 5 را فقط در خودم ميبينم. elada10th April 2007, 12:37 PMاي كاش هركدام از موارد را كه در خودتان ميبينيد مورد 4 جزو آن نباشه. .sefid.11th April 2007, 03:53 PMیه کم که به سطح عمیق تره خودمون بریم، خیلی چیزها گیرمون میاد.مثل یه غواص در دریا!!! هر کسی در درون خود خبرهای خوشی دارد.این خبرهای خوش این استکه شما نمی دانید چقدر می توانید بزرگ باشید! چه اندازه می توانید دوست داشته باشید! چه مقدار کار می توانید انجام بدهید! و استعداد بالقوه شما چقدر است. (آن فرانک) saeid 198211th June 2007, 11:43 AMیک سئوال می تواند احساسی را تغییر دهد وقتی که ما به دنیا می آییم مغز ما تقریبا خالی از هرگونه اطلاعات و برنامه است. هیچ نوزادی قادر به خواندن و نوشتن و یا حل مسائل ریاضی نیست. این قابلیتها را ما در طول زندگی و بدنبال برنامه های آموزشی و تمرین به آنها می آموزیم. یادگرفتن برای نوزاد از همان لحظه تولد شروع می شود و انسان کوچک با آموختن پشت سرهم چیزهای ساده رفته رفته چیزهای پیچیده و پیچیده تر را می آموزد. چیزهایی را می آموزد که هر نوزادی خودش کشف می کند. (این نوع کشف کردن مانند کشف آمریکا است. یعنی نوزاد چیزهایی را کشف می کند که برای وی تا به آن لحظه وجود نداشتند ولی نوزادهای قبلی، بگوییم مادر و پدرش، سالها قبل آنرا کشف کرده بودند). بجز چیزهایی که خودش کشف می کند چیزهایی را نیز می آموزد که مادر و پدر و محیط زندگی وی آنها را برای کشف کردن و فهمیدن در جلوی می قرار می دهند. بنابراین برنامه ریز مغز کودک محیط زندگی اوست با همهی امکاناتی که در آن حضور دارد. نوزاد از زمان تولد تا چند ماهگی تنها دو احساس را می شناسد و این دو احساس را بلحاظ بیولوژیکی با خود دارد: ارضاء شدن و ارضاء نشدن. یعنی وقتی گرسنه است احساس ارضاء نشدن دارد و وقتی به وی غذا داده می شود احساس ارضاء شدن می کند؛ وقتی نیازهای طبیعی اش برآورده نمی شوند احساس ارضاء نشدن می کند و اینرا به شکل گریه نشان می دهد و وقتی این نیازها برآورده شدند احساس ارضاء شدن می کند و آرام است و بازی می کند. احساسات دیگر، چیزهایی مانند ناامیدی، خشم، حسادت، احساس گناه، احساس درماندگی و غیره احساساتی هستند که کودک در طول زندگی خود و بنابر تجربه هایی که می کند با آنها آشنا می شود. این احساسات چیزهایی هستند که ما در طول زندگی مانند خواندن و نوشتن یاد می گیریم، آنها را به شکل افکار افسرده کننده در مغزمان ذخیره می کنیم و به شکل موضع نسبت به این و آن چیز در روابط خود با دیگران و با خودمان از آنها استفاده می کنیم. اگر کسی بیاموزد که آدم دوست داشتنی ای نیست این موضع وی در روابطش با دیگران یعنی زمانی که با کسی برخورد می کند بصورت اتوماتیک برانگیخته می شود و رنگ خود را بر فضای برخورد وی با دیگری می زند. یعنی در این حال مجددا این موضع نسبت به خود در زمان برخورد با آن شخص احساس می شود و باعث تقویت آن موضع می گردد. همه ما انسانها در طول شبانه روز با خود گفتگوهای درونی می کنیم. مضمون این گفتگوها روشن کننده مواضع ما نسبت به خودمان است. با هوشیار شدن به مضمون این گفتگوها می توان دریافت که افکار اتوماتیکی که یادگرفته ایم چه چیزهایی هستند. با هوشیار شدن بر این افکار و اقدام با برنامه برای تغییر مضمون این گفتگوهای درونی می توان نوع این احساسات را تغییر داد. یک راه بسیار ساده برای تغییر موضعمان در این گفتگوها سئوال کردن از خود است. بوسیله سئوالاتی که از خود می کنیم مسیر افکاری را که داریم و از آنها در گفتگوهای درونی استفاده می کنیم تغییر می دهیم و به این وسیله احساساتی را که در ما در جریان است. طبیعتا قصد ما از تغییرات این است که افکار قبلی دیگر بصورت اتوماتیک عمل نکنند و جای آنها را چیزهایی بگیرند که برای رشد سالم لازم هستند. برای برنامه ریزی تغییرات لازم، برای عملی کردن برنامه ها و برای ثبت دا� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1848]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن