محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853945179
فرهنگ فلسفی دودن
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: KniGhT218th November 2007, 11:33 PMفرهنگ فلسفى دودِن ترجمهى رحمان افشاری و واهيك كشيش زاده در اين بخش فرهنگ فلسفى دودن (ويراست دوم) بر حسب نظم كتاب رفته رفته ترجمه و در اختيار علاقمندان گذارده مىشود KniGhT218th November 2007, 11:33 PMاپریون بیکرانه، آپریون Apeiron (یونانی: "بی حد و مرز"؛ "نفوذ ناپذير") برخی از پيش سقراطيان به دنبال آنکسيماندر Anaximander، "آپریون" را مادهی اوليهای میناميدند که باشنده از آن برآمدهاست و هر باشندهای در آن فنا میشود. آپریون محدوديت زمانی – مکانی ندارد و بدين رو صيرورت بیآغاز و بیانجام جهان را امکانپذير میسازد؛ چون بیکرانه است، پس بیشکل است، و از این رو ناشناختنی است، اما بالقوه حاوی همهی صورتهای ذاتی باشندگان متناهی است. پس آپریون نخستین روایت مفهومی چيزی است که بعدها hماده ناميده شد. KniGhT218th November 2007, 11:34 PMآدورنو، تئودور و .Adorno, Theodor W کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشندآدورنو، كه نام حقيقى او تئودور ويزنگروند Theodor Wiesengrund است، فيلسوف، جامعه شناس، نظريهپردازِ موسيقى و آهنگساز آلمانى است كه در ١١/٩/١٩۰٣ در فرانكفورت به دنيا آمد و در ٦/٨/١٩٦٨ در ويسپ Visp (در كانتون واليس Wallis) درگذشت. آدورنو، پس از آن كه تحصيل در رشتهى فلسفه، روانشناسى، جامعهشناسى و علم موسيقى را در فرانكفورت به سال ١٩٢٤ با نوشتن پايان نامهی دکترای فلسفه به پايان برد، ابتدا قصد داشت موسيقيدان شود. در وين به سال ٢٦/١٩٢٥ در نزد آلبان برگ Alban Berg، كه يكى از هواداران تكنيك دوازده پردهاى آرنولد شونبرگ Arnold Schönberg بود، درس ِساختن موسيقى و پيانو گرفت. در سال ١٩٣١ با نوشتن اثرى در بارهى سورن كيركهگور Sǿren Kierkegaard به درجهى استادى رسيد. از سال ١٩٣٤ به بعد، پس از آن كه ناسيونال سوسياليستها اجازهى تدريس را از او گرفتند، كوشيد تا فعاليت دانشگاهى خود را در انگلستان ادامه دهد. آدورنو در سال ١٩٣٨ به آمريكا مهاجرت كرد و در آنجا از جمله در موسسهى تحقيقات اجتماعى كه اكنون از فرانكفورت به نيويورك منتقل شده بود، كار كرد و در كنار ماكس هوركهايمر Max Horkheimer به يكى از چهرههاى برجستهى ↑نظريهى انتقادى تبديل شد. وى در پژوهشهاى مربوط به سامى ستيزى شركت فعال داشت و يكى از نويسندگان مطالعهى جامعهشناختى "شخصيت اقتدار گرا" (The authoritaian Personality) (١٩٥۰) بود كه كتابى است در بارهى رابطهى ميان اقتدارباورى و گرايش به فاشيسم. آدورنو در سال ١٩٤٩ به فرانكفورت بازگشت. در دانشگاه به تدريس فلسفه و جامعهشناسى پرداخت و به اتفاق هوركهايمر به ادارهی موسسهى تحقيقات اجتماعى که در سال ١٩٥۰ از نو بنياد نهاده شده بود مشغول شد. انديشهى بنيادينى، كه در سراسر آثار آدورنو به چشم مىخورد، را مىتوان در "ديالكتيك روشنگرى" Dialektik der Aufkärung (١٩٤٧) [اين كتاب با همين نام به فارسى ترجمه شده است- م] نيز بازيافت كه آدورنو آن را به همراه هوركهايمر در مهاجرت نوشت، و نگاهى است از منظر نقد ايدئولوژى به بحران تمدن اروپايى: آزادى از يكسو به طور اجتنابناپذير به روشنگرى و خِرد گره خورده است، و از سوى ديگر خردى كه تنها در خدمت صيانت نفس ِسوژه يا فاعل شناساست در جريان روشنگرى محدود به عقلانيت هدفمند (↑خرد ابزارى) مىشود و به سلطه بر ديگرى، بر بيگانه، بر موضوع يا بر طبيعت، به سركوبى آنها و سرانجام از اين طريق به عدم آزادى يا حتى به خودويرانگرى مىانجامد. آدورنو در شاهكار فلسفى اش به نام "ديالكتيك منفى" Negative Dialektik (١٩٦٧) تحول عقلانيت به تماميت (توتاليته) را در عرصهى فلسفه به نقد مىكشد: وى ميل به سيستمسازى و "تفكر همسانساز" (das identifizierende Denken) را كه به ويژه در ايدهآليسم و حتى در پوزيتيويسم بارز و حاكم است، تفكرى كه "امر ناهمسان" (das Nichtidentische) و امر خاص را مطيع دستگاه مفاهيم خود و امر كلى مىكند و بدينسان آن را نفى مىكند، مورد نقادى قرار مىدهد. تفكر آدورنو اگرچه آرزوى خيالين آشتى ميان امور متناقض مانند آشتى ميان خرد و طبيعيت، سوژه و ابژه (ذهن و عين)، فرد و جامعه را پيشفرض خود مىنهد، ليكن درست همين جا، برخلاف ديالكتيك ايدهآليستى كه در بارهى آشتى آنها ايجاد توهم مىكند، بر آشتىناپذيرى آنها تأكيد دارد؛ از اين لحاظ عنوان "ديالكتيك منفى"، دقيقاً گوياى كارپايهى فلسفهى اوست. اثر متأخر و ناتمام آدورنو به نام "نظريهى زيباشناختى" Ästhetische Theorie (١٩٧۰) نيز همين كارپايه را دنبال مىكند: درست است كه در هنر مىتوان "امر ناهمسان" را تجربه كرد، اما با اين حال هنر دربرگيرندهى تضادهاى جامعه است؛ از همين رو اثر هنرى در شرايط جامعهى صنعتى خصلت كالايى مىگيرد. آدورنو با تحليل اجتماعى مبتنی بر نقد فرهنگ به ويژه بر جنبش دانشجويى سالهاى ١٩٦۰ و اوائل دههى ١٩٧۰ تأثير گذارد، هرچند كه بر ناكارآمدى سياسى- عملى آن خرده گرفته شد KniGhT218th November 2007, 11:35 PMآرخه Arche (یونانی: "آغاز"، "سرور"، "مبدا"، "اصل") مفهوم مرکزی کيهان شناسی، متافیزیک و معرفت شناسی يونانی است. آرخه در نزد پيشاسقراطیان نامی است برای چيزی که باشنده از آن بر آمده است و در آن فنا میشود. بدينترتيب آرخه برای طالس آب بود؛ برای آناکسيماندر ↑بیکرانه (آپریون)؛ برای آناکسيمانس هوا؛ برای امپدوکلس ↑عناصر اربعه و برای دمکريت ↑اتم. علاوه بر آن آرخه می تواند به معنای قانونی باشد، که صيرورت و فنای همه مطابق آن صورت میگيرد. از این رو آرخه برای آناکساگوراس عقل عالم (نوس nous) بود؛ برای هراکليت تضاد (جنگ)؛ برای امپدوکلس عشق و ستیز؛ آرخه برای افلاطون ↑ايده ی نيکی بود، والاترين اصل هستی و معرفت انسانی. ارسطو تعريف سنتی آرخه را چنین بدست داده است: "نخستين، که از آن چيزی بر میآيد"؛ و يا "بدون آن، چيزی متعاقب آن نمیتواند وجود داشته باشد". KniGhT218th November 2007, 11:36 PMآغاز آلمانى: Anfang؛ انگليسى: beginning در سرشت آدمى است كه از آغاز هر چيز بپرسد. آدميان از آغاز دوستی يا دشمنی شان، گفتگويشان، نيكبختى يا شوربختیشان، زندگیشان، بحران سياسی، جامعه و جهان به اين اميد مىپرسند تا روابط ومناسبات کنونیشان، موقعيت گفتگوها و کنشهايشان، خود، جامعه و جهانشان را از آغاز بهتر بشناسند. آنان می پندارند که با [علم به] آغاز چيزى، سرچشمه و منشاء اصلى همه رويدادهای پس از آن را مىفهمند. فرض آنان بر اين تجربه متكى است که انسان به نسبت اين كه بداند يا نداند كه "چگونه بايد آغاز کند"، "شروع يک کار چگونه بايد باشد" و يا اينکه آيا "در آغاز خطا كرده يا نكرده است"، به همان نسبت سلسلهى حوادث بعدى نيز مسيرى درست يا نادرست خواهد پيمود. آغاز به معنای ساعت صفر نيست، بلکه به معناى سرچشمهى اصلى است و اين را مىتوان از معادلهاى يونانی و لاتينی آغاز فهميد: واژهى يونانى „αρχη=arkhē" (آرخه) به معناى سيادت و آغاز است و لفظ لاتينى "principium"، كه از"princeps" مشتق شدهاست، به معناى نخستين، علت اولى و هادى است. اسطوره های ملل، که از آغاز جهان و انسان حكايت مىكنند (مانند داستان آفرينش و بهشت در انجيل)، گزارش يک رويداد نيستند، بلکه تعابيری از جهان و انسان اند. اديان غير اسطورهای نيز پاسخ هايی به پرسش از آغاز می دهند، تا فهم جهان، انسان و تاريخ آن را ممکن كنند (به عنوان نمونه انجيل يوحنا ١). فلسفهی مغرب زمين با پرسش از آغاز (↑آرخه) شروع شد. در ابتدا پرسش دربارهی مادهی اوليهای بود که جهان چونان يك كل از آن بوجود آمدهاست و هر هستندهای در آن عمر مىسپرد. حتى در دوران پيش سقراطيان، انديشهی فلسفی از اين پرسش كه از كجا آمدهايم و به كجا خواهيم رفت، به پرسش از چرايی و علت هستندهی متناهی و آخرين ↑اصلهاى شناخت انجاميد. اينگونه بود که آرخه نزد ارسطو مفهوم و معنای اصل شناخت را به دست آورد. اصول شناخت، سرآغاز علم به هرنوع آغازههاست. در فسفهی دوران نوين، که با دکارت آغاز شد، ↑سوژه در مرکز تأمل در بارهى اصول هرنوع معرفت قرار گرفت. علاوه براين، نظريه پردازی حول آغاز جامعهى انسانی، به بروز فرضيههايى دربارهی وضعيت طبيعی آغازين بشر انجاميد. KniGhT218th November 2007, 11:38 PMآرنت؛ هانا Arendt, Hannah کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند فيلسوف و عالِم علوم سياسی آمريکايی آلمانی تبار، در۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ در ليندن Linden، نزديکی هانوور، متولد شد و در ۴ دسامبر ۱۹۷۵در نيويورک در گذشت. آرنت در ماربورگ، هايدلبرگ و فرايبورگ در ناحيهی برايس گائو Breisgau، نزد کسانی چون مارتين هيدگر، ادموند هوسرل و کارل ياسپرس فلسفه، الهيات و زبان شناسی کلاسيک آموخت؛ در سال ۱۹۲۸ رسالهی دکترايش را در هايدلبرگ نوشت. در سال ۱۹۳۳ به سبب تبار يهودیاش مجبور به ترک آلمان شد، ابتدا به پاريس رفت و از آنجا در سال ۱۹۴۱ به نيويورک مهاجرت کرد. در امریکا علاوه بر کار نويسندگی آزاد، مدتی هم در برخی از دانشگاههای اين کشور تدريس کرد (۶۷-۱۹۶۳ در شيکاگو و از سال ۱۹۶۷ در نيويورک). با پژوهشهایی دربارهی توتاليتاريسم و نيز با انتشار آثاری درباره ی مسايل اساسی سياسی – فلسفی درخشيد. آرنت در اثر اصلی اش به نام "منشاء توتاليتاريسم" (The Origins of Totalitarianism) (۱۹۵۱؛ "توتالیتاریسم"، ترجمهی محسن ثلاثی، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳) که در ارتباط با علوم سیاسی است، ريشههای تاريخی حکومت مطلقه در دولت- ملتهای سدههای ۱۸ و ۱۹ را در ارتباط با پيدايش سامیستيزی و رشد امپرياليسم در اروپای غربی مورد پژوهش قرار می دهد. وی در این اثر عناصر عام متشکلهی توتاليتاريسم را نیز نشان میدهد. اثر عمدهی فلسفی او، به نام "زندگی عملی" Vita Aktiva ۱۹۶۰ کتابی است ناظر بر تئوری عمل که با دیدی تاريخی نگاشته شده است. وی در اين کتاب سه شکل اصلی عملکرد انسانی را متمايز می سازد: "کار" به مثابه عمل بی واسطهی حافظ زندگی، که انسان با آن وارد جدال با طبيعت می شود؛ " توليد" به صورت عمل شیئت بخشی، که انسان از این طریق محصور فراورده های خویش میگردد؛ و نيز "کنش"، به مثابه عملی اصيل و اعلا، که انسانها از طریق آن با تمام گوناگونی و تنوعشان در ارتباط متقابل قرار می گيرند (میانکنش، برای نمونه و قبل از هر چيز عمل سياسی). به زعم آرنت، کنش در طول تاريخ پس زده شده و کاهش يافته است، در حاليکه کنش در دولت-شهرهای دوران باستان به منزلهی تحقق آزادی تلقی می شد، در سدههای ميانه شکل عمل توليد مسلط شد، و در دوران نوین "کار" جای کنش را گرفت. نقش برتر کار با افت آزادی همراه است. KniGhT218th November 2007, 11:39 PMاکسیوم اصل بديهی، اصل متعارف، اصل موضوع، اصل بنیادین، آکسیوم آلمانی: Axiom، انگلیسی: axiom [از ریشهی يونانی axióein به معنای "با ارزش دانستن"، "طلبیدن"] اصطلاحی است که امروزه به چهار معنا بهکار میرود: ۱- در زبان محاوره به عقیدهای مسلم و تردیدناپذیر گفته میشود (↑اصل راهنما)؛ ۲- در علوم تجربی، قضیهای است با محتوایی عام و کلی که تجربه به کرات آن را تأیید کرده است (مانند اصول بدیهی مکانيک نيوتنی)؛ ۳- در سنت ارسطويی به قضیهای گفته میشود که به خاطر بداهت آشکارش قضیهای درست شناخته میشود و برای درستیاش برهانی طلب نمیشود، ازآن جمله اند گزارههای اصولی و جامع که اثباتپذير نيستند، زیرا قضیهی بنيادی تر از آنها وجود ندارد؛ از همین رو آنها را "قضایای اولیه" نیز مینامند (مانند اصول هندسه اقليدسی)؛ ۴- در منطق و رياضيات قرن بيستم به قضیهای میگویند که در صدر ↑دستگاه اصول بديهی قرار میگیرد. نخستين دستگاهی که حاوی ۵ اصل بدیهی است و سرمشقی برای همهی اصول بدیهی بعدی قرار گرفت، از آن اقليدس است. او آن را برای تأسیس هندسه بهکار برد. اقليدس به پیروی از ارسطو بر این نظر بود که اصول بدیهی بايد اصلهایی عام باشند و بتوان آنها را به يکسان در مورد همهی علوم بهکار بست، به عنوان نمونه اصل بدیهی اول او چنین میگوید: دو شیء که با شئیی سوم برابر باشند، با هم برابرند. اصل بدیهی دوم: اگر به دو چيز برابر مقداری مساوی بیفزاییم، آن دو همچنان با هم برابر خواهند بود؛ اصل بدیهی پنجم: کل بزرگتر از اجزایش است. در نزد اقليدس به غیر از اصول بدیهی، تعاريف (تعریف شکلهای هندسی مانند نقطه و خط مستقیم) و اصول موضوعه (Postulate) را نیز مییابیم که محتوای آنها وجود موضوعات هندسی را تشکيل میدهند. در عصر نوين اين اصول موضوعه را اصول بدیهی نیز مینامند، در حاليکه اصول بدیهی اقليدسی جزو اصول منطق و نظریهی مجموعهها بهحساب میآيند. اصل موضوعهی پنجم اقليدس (اصل بدیهی خطوط موازی) در ادامهی بسط علم اصول بدیهی اهميت فراوانی کسب کرد. بیان سادهی آن چنين است: "از هر نقطه در خارج از یک خط راست، میتوان خطی به موازات آن خط رسم کرد". محتوای اين ادعا عموما بديهی تلقی نمیشد. بدين خاطر از دوران باستان به اين سو تلاش میشد تا اين اصل بدیهی را به ياری اصول بدیهی ديگر اثبات کنند. تنها در ميانهی قرن ۱۹ میلادی بود که ثابت شد که این کار ناممکن است. اما از آنجا که سایر قضایا به کمک استنتاج منطقی از اين اصول بدیهی بدست میآيند و اين اصول بدیهی میباید خود قضایایی صادق باشند، بنابراین دستگاه اصول بديهی نمایشگر معرفتی مطلقاً يقينی است. فلسفهی نوین علم چنين ادعايی را "دستگاه اقليدسی"مینامد. علوم طبيعی دوران معاصر بهويژه فيزيک نیر اصول بدیهی را "قضایای اولیه" میخواند. در این میان به ویژه اصول بدیهی مکانيک (۱۶۸۷) اسحاق نيوتن یعنی قانون ماند یا اينرسی، معادله یا اصل ديناميک و قانون کنش و واکنشی از اهميت بسزايی برخوردار شدند. الگوی هندسهی اقليدسی، فيلسوفان همهی اعصار را به اعجاب واداشته است و اثر آن را از همه آشکارتر در نزد باروخ اسپينوزا میبینیم که در پی آن شد تا اخلاقی بر پايهی روشهای هندسی) „more geometrico") پی افکند. در ميانهی قرن نوزدهم معنای اصل بدیهی رفته رفته دستخوش دگرگونی شد. علتش پی بردن به این موضوع بود که میتوان هندسهی بدیلی بنا کرد که تنها تفاوتش با هندسهی اقليدسی پيش شرط قرار دادن نفی اصل بدیهی خطوط موازی (هندسهی غيراقليدسی) باشد؛ از نظر منطقی همهی اين هندسهها دارای ارزشی واحدند. اگر اولی خالی از تضاد باشد، دومی نیز چنین است و برعکس. بدينترتيب هيچیک از اين دو دستگاه اصل بدیهی ارجحيتی بر ديگری ندارد. در پی وقوف به اين امر، بداهت که شاخص اصول بدیهی بود، بهسرعت از صحنه حذف میشود. پس اکنون میتوان اصلهای بدیهی را با توجه به سودمندی آنها (↑ميثاق گرايی) برگزيد: برای این کار شمار کوچکی از گزارهها را میجوییم تا بتوانیم همهی قضايای نظریهی مبتنی بر اصول بدیهی را از آنها مشتق کنیم. شرط اصلی این است که باید خالی از تضاد باشند. اين اصول بدیهی دیگر ادعای صدق ندارند. ديويد هيلبرت در "انديشيدن مبتنی بر اصول بدیهی" (۱۹۱۸) قاطعانه از اين برداشت نوین دفاع کرد. به نظر او وظیفهی اصول بدیهی تنها این است که دستگاهی سامان دهند تا بتوان دیدی کلی از موضوع به دست آورد. اين اصول ديگر شالودهی ساختمان نیستند، بلکه "دیرکهای" (= اسکلت چوبی) آن بشمار میروند. در مقابل، ↑ساختارگرايی در پی آنست تا با تعیین معنایی مشخص (↑مدل) برای اصول بدیهی بار دیگر آنها را توجيه کند. KniGhT218th November 2007, 11:41 PMآلتوسر، لوئى Althusser, Luis کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشندفيلسوف فرانسوی، تولد: بيرمندريس (در نزديکی الجزيره) ١٦/١۰/١٩١٨ ، وفات: پاريس ٢٢/١۰/١٩٩۰. آلتوسر به عنوان مارکسيست غيرارتودکس از سالهای پايانی دهه ١٩٤۰ به اينسو عضو حزب کمونيست فرانسه بود. البته از اواسط سالهای ١٩٧۰ اين حزب را به خاطر داشتن ساختارهای استالينيستی و غيردمکراتيک مورد انتقاد قرار میداد. آلتوسر بويژه در فرانسه، که روشنفکران نامداری چون رژی دبره و ميشل فوکو در زمرهى شاگردان او بودند، هم در محافلی که در جريان جنبش دانشجويی همّ خود را وقف [ترويج] نقد اقتصاد سياسی کارل مارکس می كردند و هم در بيرون از اين محافل، يکی از سرشناسترين نظريه پردازان بود. رويکرد آلتوسر به مارکس چنان است که اکيداً ميان "مارکس جوان" و "مارکس ميانسال" تفاوت قايل مىشد، چرا که به زعم او تنها آثار پسينی مارکس به معنای دقيق کلمه برخوردار از ملاکهای علمی اند. بدين ترتيب او در سنت ↑ساختار گرايى (Sturukturalismus) فرانسوی قرارگرفت و بر اين نظر بود كه فلسفه و فلسفهى علم را بايد در آثار پسينی مارکس جستجو كرد، يا به عبارت ديگر او مىخواست از طريق ساختارگرايى، ماترياليسم تاريخی را با تحولات تازه علوم همساز كند. بدين منظور نقد اقتصاد سياسی مارکس را چنان بازنويسی کرد تا از مولفههای ناظر بر فلسفه تاريخ بی نياز گردد ("برای مارکس"، "کاپيتال را بخوانيم"، هر دو در سال ١٩٦٥). آلتوسر از اواسط سالهای ٧۰ قرن گذشته پارهای از برنهادها يا تزهايش را مورد تجديد نظر قرار داد، بهگونه ای که نظرگاه مبتنی بر طبقات را برجسته تر ساخت تا بر پايه ی آن انسان گرايی و تاريخىگری غربی را نه به مثابه جهان بينیهای فلسفی و علمیِ منسوخ مورد انتقاد قرار دهد، بلکه آنها را به منزلهی بيان فلسفی مبارزه طبقاتی مختص طبقه بورژوايی، ميان ماترياليسم (پرولتری) و ذهن گرايی معرفی کند. بويژه برداشتى كه او از مفهوم "ايدئولوژی" باب کرد، که سازگار کردن ذهنی فرد با دستگاههای ايدئولوژيک دولتی (و در درجهی نخست رسانههای گروهی و در دانشگاهها) معنا میدهد، بازتابش را مىتوان در چرخش بسياری از روشنفکران فرانسوی آن عصر بسوی ↑پسا ساختارگرايی (Poststrukturalismus) ديد، كه حتى عليه قرائت آلتوسری مارکسيسم نيز بود. دو سال پس از مرگ آلتوسر، دو خودزندگينامه ("آينده مجال دارد"، "واقعيتها") از او منتشر شدند که وى در آنها- بی هيچ ملاحظه به خود- نه فقط وضعيت روحی و روانیاى را که او را به قتل همسرش در سال ١٩٨۰واداشت بازگو میکند، بلکه تحولات فكريش را در فلسفه مورد تجزيه و تحليل نقادانه قرار مىدهد. KniGhT218th November 2007, 11:41 PMآنارشی Anarchie (یونانی، "بی سروری"، "عدم سلطه") آنارشی اصطلاح مرکزی فلسفهی سیاسی آنارشیسم است. آنارشیسم که در نیمهی دوم سدهی نوزدهم میلادی و به عنوان سوسیالیسم آزادیخواه توسط میخائیل باسلامدین (Michail Bakunin) و پیوتر کروپوتکین (Pjotr Kropotkin) پی افکنده شده، آنارشی (یا بی سروری) را به عنوان ایده آل سازمانی فارغ از سطله در جامعه، در برابر نظرات سوسیالیسم "سلطه جو" مارکسی مىنهد که درکش از انقلاب، دولتی کردن وسایل تولید و تأسیس دیکتاتوری پرولتاریا است و زوال تدريجی دولت در دورهی گذار به جامعهی کمونیستی را محتمل می دانست. تصوير کلی، که آنارشی از سازماندهی سياسی جامعه به دست می دهد نمودار فقدان نهادها و موسسات دولتی (برای نمونه، قانونگذاری، حقوق و دادرسی، دولت و ادارات دولتی، نيروهای نظامی و انتظامی) است و به جای آنها مىباید خودگردانی انجمنها ("دمکراسی شورایی")، مشارکت (و ارتباط) آزاد انجمن های مستقل (خودمختار) و در ذات خود "خودکفا"، همکاری و کمک متقابل را نشاند. در عرصهی سازمان اقتصادی، اصول اشتراک در دارايی ("همه چیز به همگان متعلق است") به عنوان پیش شرط لغو استثمار، روی گرداندن از اقتصاد پولی و کارمزدوری ("از هر کس به اندازهی توانایی اش، به هر کس به اندازهی نیازش") و لغو جدایی میان کار يدی و کار فکری حاکم است. آنارشی موفق وضعیتی است که در آن هیچ نوع سلطهی سازمان یافتهی سلسله مراتب انسان بر انسان وجود نداشته باشد. تحقق عملی چنین ↑آرمانشهر مطلوب آنارشیست ها مبتنی است بر اعتمادشان به ارادهی نیک و عبرت گیری انسانها. KniGhT218th November 2007, 11:43 PMتحلیلی، آناکاویک آلمانی: analytisch؛ انگلیسی: analytic [از ریشهی یونانی] به قضایایی (به گزارههایی، به داوریها یا احکامی) تحلیلی (یا صادق تحلیلی) مىگویند، هرگاه صدق آنها تنها از توافقات منطقی یا از توافق بر سر تعریف آنها برآید (مانند "اسبِ سفید سفید است"، یا "هر عدد زوج بر 2 قابل قسمت است"). همهی قضایای صادق دیگر را ↑ترکیبی مىگویند. کانت، که این اصطلاحات به او باز مىگردد، احکام تحلیلی را احکامی مىداند که در محمول آن فقط چیزی گفته مىشود که به واقع پیشتر در مفهوم موضوع آن بیان شده است، به نحوی که در ساده ترین مورد، محمول به واسطهی تعریف به موضوع اطلاق شده است. این موضوع در مورد مفاهیم زبان روزمره با مشکل روبرو مىشود، زیرا در زبان روزمره به طور معمول هیچ توافق صريحی برای کاربرد واژه وجود ندارد. لیکن مطابق نظر کانت برای شناخت از طریق احکام تحلیلی ↑قضیهی (عدم) تناقض کفایت مىکند: اگر موضوع الف دارای محمول ب باشد، آن گاه ادعای خلاف آن یعنی موضوع الف دارای محمول ب نیست، با تناقض روبرو مىشود. کانت بر این نظر بود که احکام تحلیلی (یا داوریهای آناکاویک) شناخت ما را گسترش نمىدهند؛ این احکام فقط چیزی را که ما قبلاً مىدانستیم عیان مىکنند. گوتلب فرگه (Gottlob Frege) به گزارهای صادق تحلیلی مىگفت که از ↑اصول متعارف و به کمک تعاریف و نتایج منطقی بی کم و کاستقابل استنتاج باشد. قضایای حساب نمونه و الگوی خوبی برای او بود. از آنجا که برای فرگه اصول متعارف، قضایای صادق بودند و نتیجهی منطقی قضایای صادق همواره بار دیگر قضایایی صادق اند، از این رو وی به حق به این نتیجه رسید که قضایای تحلیلی، صادق اند. لیکن به نظر او موجه بودن صدق این نوع قضیه – برخلاف نظر کانت- دیگر در خود قضیهی مربوطه نیست، بلکه در ارتباط با ↑دستگاه متعار سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 621]
صفحات پیشنهادی
فرهنگ فلسفی دودن
فرهنگ فلسفی دودن-KniGhT218th November 2007, 11:33 PMفرهنگ فلسفى دودِن ترجمهى رحمان افشاری و واهيك كشيش زاده در اين بخش فرهنگ فلسفى دودن (ويراست دوم) ...
فرهنگ فلسفی دودن-KniGhT218th November 2007, 11:33 PMفرهنگ فلسفى دودِن ترجمهى رحمان افشاری و واهيك كشيش زاده در اين بخش فرهنگ فلسفى دودن (ويراست دوم) ...
فرهنگ نوین اصطلاحات دانشگاهی
فرهنگ فلسفی دودن-KniGhT218th November 2007, 11:33 PMفرهنگ فلسفى دودِن ترجمهى ... در دانشگاه به تدريس فلسفه و جامعهشناسى پرداخت و به اتفاق هوركهايمر به ...
فرهنگ فلسفی دودن-KniGhT218th November 2007, 11:33 PMفرهنگ فلسفى دودِن ترجمهى ... در دانشگاه به تدريس فلسفه و جامعهشناسى پرداخت و به اتفاق هوركهايمر به ...
پیش فرضهای فلسفی در علم اصول
... را منتشر كرد.به گزارش خبرنگار تبیان به نقل از رسا، كتاب «پیشفرضهای فلسفی در علم اصول» را حجتالاسلام سید محمد انتظام برای طلا. ... فرهنگ فلسفی دودن ...
... را منتشر كرد.به گزارش خبرنگار تبیان به نقل از رسا، كتاب «پیشفرضهای فلسفی در علم اصول» را حجتالاسلام سید محمد انتظام برای طلا. ... فرهنگ فلسفی دودن ...
رابطه ویژگی و رویداد از نگاه کیم
کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کیم در کتاب "فلسفه ذهن" تفاوت "ویژگی" و "رویداد" (یا "حالت") را اینگونه بیان می کند: .... فرهنگ فلسفی دودن ...
کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کیم در کتاب "فلسفه ذهن" تفاوت "ویژگی" و "رویداد" (یا "حالت") را اینگونه بیان می کند: .... فرهنگ فلسفی دودن ...
عکس/ مجسمه شگفت بودا
دست یابی محققان ایرانی به سرعت عمل ابررایانه ها · pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم · از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ سعدی · فرهنگ فلسفی دودن ...
دست یابی محققان ایرانی به سرعت عمل ابررایانه ها · pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم · از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ سعدی · فرهنگ فلسفی دودن ...
pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم
Messenger. . مطالب پیشین. از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ سعدی · فرهنگ فلسفی دودن · رابطه ویژگی و رویداد از نگاه کیم · برترين خودروها براي فصل برف و سرما ...
Messenger. . مطالب پیشین. از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ سعدی · فرهنگ فلسفی دودن · رابطه ویژگی و رویداد از نگاه کیم · برترين خودروها براي فصل برف و سرما ...
سوال در مورد 3d Max
فرهنگ فلسفی دودن · سعدی · از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم · دست یابی محققان ایرانی به سرعت عمل ابررایانه ها ...
فرهنگ فلسفی دودن · سعدی · از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم · دست یابی محققان ایرانی به سرعت عمل ابررایانه ها ...
از rapidshare خسته شدید ؟؟؟
بهترين گزارشگر فوتبال به نظر شما كيه؟ لامبورگینی 2008 · كمك در ساخت فايل Batch. . مطالب پیشین. سعدی · فرهنگ فلسفی دودن · رابطه ویژگی و رویداد از نگاه کیم ...
بهترين گزارشگر فوتبال به نظر شما كيه؟ لامبورگینی 2008 · كمك در ساخت فايل Batch. . مطالب پیشین. سعدی · فرهنگ فلسفی دودن · رابطه ویژگی و رویداد از نگاه کیم ...
دست یابی محققان ایرانی به سرعت عمل ابررایانه ها
Yahoo! Messenger · كمك براي دانلو نشدن. . مطالب پیشین. pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم · از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ سعدی · فرهنگ فلسفی دودن ...
Yahoo! Messenger · كمك براي دانلو نشدن. . مطالب پیشین. pc security یه برنامه قوی برای محافظت از سیستم · از rapidshare خسته شدید ؟؟؟ سعدی · فرهنگ فلسفی دودن ...
جوادی آملی: فلسفه الهی رئيس ديگر علوم است
جوادی آملی: فلسفه الهی رئيس ديگر علوم است علامه جوادي آملي در پيامي به ... رواست؛ درود بيكران، دوده طاها و اسره ياسين مخصوصاً حضرت ختمي امامت مهدي موجود موعود (عجل ... مسئولان بزرگوار بنياد علمي و فرهنگي بوعليسينا تقدير و از برگزاركنندگان اين ...
جوادی آملی: فلسفه الهی رئيس ديگر علوم است علامه جوادي آملي در پيامي به ... رواست؛ درود بيكران، دوده طاها و اسره ياسين مخصوصاً حضرت ختمي امامت مهدي موجود موعود (عجل ... مسئولان بزرگوار بنياد علمي و فرهنگي بوعليسينا تقدير و از برگزاركنندگان اين ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها