واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: به شما پیشنهاد میکنیم حتما این مقاله را بخوانید. میخواهیم ثابت کنیم موفقیت ساده است. ساده به شرط آنکه اصول و قوانینش را درست انجام دهید. من جوانی هستم بیست و سه ساله. گفتم جوان! بله، یک پسر بیست و سه ساله. من خودم را یک شخصیت موفق میدانم و البته اطرافیانم نیز این را تائید میکنند. بارها از من پرسیده شده است با کدام محاسبات خودت را یک انسان موفق میدانی و همیشه نظرات خودم را بیان کردهام. به شما پیشنهاد میکنم حتما این مقاله را بخوانید. میخواهم ثابت کنم موفقیت ساده است. ساده به شرط آنکه اصول و قوانینش را درست انجام دهید. قرار است در این مقاله با چند مقایسه کوچک به جوابی برسیم که سالهاست ذهن ما را به خود مشغول کرده است. سوالی که با جواب ندادن به آن هر روز ارزش خودمان را پیش خودمان کمتر میکنیم و هر روز به جای پیشرفت، پسرفت میکنیم. امروزه کمتر کسی ست که بیل گیتس را نشناسد. او را یکی از موفقترین شخصیتهای جهان میدانند. این تا جایی ادامه دارد که هر وقت نام او را میبریم کلمه موفق هم در ذهن ما نقش میبندند. حالا اگر از شما بپرسم چرا بیل گیتس موفق است سریعا میگوئید خوب مشخص است ، این آدم پنجاه بیلیون دلار ثروت دارد. او یک شخصیت مشهور و یک مدیر موفق است. شاید اینها را بتوان در زمینه موفقیت شغلی ملاک قرار داد اما آیا اگر قرار باشد خود شما را موفق تلقی کنیم بدون موفقیت در زمینه فردی میتوانیم از شما به عنوان یک انسان موفق نام ببریم؟ دوست من، قضیه حتی فراتر از سوال قبلی ست. فرض کن جوان بزهکاری در بیست و سه سالگی، یعنی در سن من به زندان بیفتد و تا بیست سال آینده یعنی چهل و سه سالگی از آنجا آزاد نشود. اما بعد از آزادی و حالا که قدر و ارزش واقعی زندگی را دانسته دست به تلاش میزند. در صدد جبران زمانهای از دست رفته برمیآید و به جلو حرکت میکند. با تمامی این احوال زمان از کف رفته است. او میبایست تازه در زمینه خاصی تحصیل کنید، تجربه به دست بیاورد و کارشناس شود. باید زمانی بگذرد تا در کارش موفق شود. باید بدهیهایش را به زمانه پرداخت کند. نهایتا ده سال بعد یعنی در پنجاه و سه سالگی تنها یک میلیون دلار ثروت کسب میکند. در اینجا، آیا میتوانیم منکر موفقیتهای کسب شده این بزهکار منقلب شده باشیم؟ آیا میتوانیم بگویم چون بیل گیتس در جوانی یک میلیونر بود اما بزهکار مثال ما در پنجاه سالگی تنها یک میلیون دلار دارایی دارد انسان موفقی نیست؟! آیا میتوان ارزش هدفمند بودن، تلاش و خودساختگی او را زیر سوال برد؟! هرگز! دوست من، واقعیت حتی از این هم عمیقتر است! در واقع آنچه دیدم بسیار عمیقتر است! چون من برای دختران و پسران جوانی سخنرانی میکنم که هم سن و سال من هستند اما به دلیل بیماری و عارضه خاصی نهایتا شش ماه تا دو سال بیشتر زنده نخواهند بود. تا زمانی که موفقیت را آنگونه که به اشتباه تعریف کردهاند میدانند ناراحت، افسرده و بی انگیزهاند اما زمانی که عقیده خودم را در مورد موفقیت با آنها مطرح میکنم انگار موقعیت جدید به آنها بخشیده شده است. انگار که مسئله مرگ آنها از یک سرما خودرگی ساده هم سادهتر است! از نظر من “موفقیت رسیدن به هدف نیست”! من موفقیت را در داشتن هدف میدانم. من موفقیت را یک اشتیاق سوزان میبینم. قبول دارید که انسانهای موفق، انسانهای شادی هستند؟ در واقع اگر میخواهید شاد باشید میبایست موفق باشید. از طرفی روانشناسان معتقدند اگر میخواهید موفق باشید میبایست شاد باشید. من در این بین به رابطهای پی بردم. زمانی که هدفی داریم احساس خرسندی و رضایتمندی و نهایتا شادی میکنیم و این یعنی موفقیت. رضایتمندی و شادی ما را در مسیر موفقیت قرار میدهد. از همین رو میگویم انسانهای به واقع هدفمند انسانهای موفق هستند. داشتن هدف یعنی موفقیت! از اینجاست که آن دختر و پسر بیمار به خودش میآید. از اینجاست که نا امیدی را رها میکند و جسارت آنرا بدست میآورد که برای خود هدفهایی تعیین کند و در راه رسیدن به آنها گام بردارد. در مسیر موفقیت… به احتمال زیاد آنها بخاطر آنکه زندگی مسیر دیگری برایشان جز مرگ زود هنگام تعیین نکرده است به هدفشان نرسند، اما آیا میتوان آنها را یک شخصیت شکست خورده دانست؟! هرگز! هرگز! هرگز! دوست من، فرض کن تنها شش ماه از عمرت باقی مانده بود. برای موفقیت چکاری ست که باید بکنی؟! مطالب مرتبط: چگونه شانس بیاوریم؟ افراد خود ساخته چه خصوصیاتی دارند ؟ همه میتوانند!! روشهایی برای داشتن حسی خوب نسبت به آینده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 963]