تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سفره هايتان را با سبزى، زينت دهيد ؛ زيرا سبزى با بسم اللّه الرحمن الرحيم، شيطان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833262874




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشعار مرحوم آغاسی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : اشعار مرحوم آغاسی raya16th August 2007, 09:31 PMسلام به همه :) خسته نباشید :) از دوستان عزيز خواهشمندم كه در اين تايپيك اشعار مرحوم آغاسي اهل بيت رو جمع آوري كنيم . با اجازه مديريت تايپيك خانم پاتريس گرامي ..... raya17th August 2007, 12:22 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند ای گل نرگس ببین عشاق را چشم های خسته ی مشتاق را ای گل نرگس چمن بی تو فسرد سینه ی دشت ودمن بی تو فسرد دل میان سینه پاره پاره شد در پی تو روح ما آواره شد ای گل نرگس جماعت خسته اند سینه سرخانت همه پر بسته اند ای گل نرگس نگاهت آبی است جمکران با نام تو مهتابی است ای گل نرگس هلا صاحب زمان از فراقت از فراقت الامان raya25th August 2007, 08:35 AMدل مستمندم اي جان به لبت نياز دارد به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد به مكه آمدم اي عشق تا تو را بينم تويي كه نقطه عطفي به اوج آيينم كدام گوشه مشعر ، كدام كنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشينم اي زليخا دست از دامان يوسف باز كش تا صبا پيراهنش را سوي كنعان آورد ببوسم خاك پاك جمكران را تجلي خانه پيغمبران را خبر آمد خبري در راه است سرخوش آن دل كه از آن آگاه است شايد اين جمعه بيايد ، شايد پرده از چهره گشايد ، شايد raya23rd September 2007, 11:57 PMیکی گوید سراپا عیب دارم یکی گوید زبان از غیب دارم نمی دانم که هستم هرچه هستم قلم چون تیغ می رقصد به دستم نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه کُمِیتَم ولیکن خاک پای اهل بیتم الا ساقی مستان ولایت بهار بی زمستان ولایت از آن جامی که دادی کربلا را بنوشان این خراب مبتلا را چنان مستم کن از یکتا پرستی که از آهم بسوزد ملک هستی هزاران راز را در من نهفتی ولی در گوش من اینگونه گفتی زاحمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندرین یک میم غرق است یقینا میم احمد میم مستیست که سرمست ازجمالش چشم هستیست زاحمد هر دو عالم آبرو یافت دمی خندیدو هستی رنگ وبو یافت اگر احمد نبود آدم کجابود خدا را آیه ای محکم کجا بود چه می پرسند کین احمد کدام است که ذکرش لذت شُرب مدام است همان احمدکه آوازش بهار است دلیل خلقت لیل النهار است همان احمد که فرزند خلیل است قیام بت شکن هارادلیل است همان احمدکه ستارُالعیوب است دلیل راه و علّامُ الغیوب است همان احمدکه جامش جام وحی است به دستش ذوالفقار امر و نهی است همان احمد که ختم الانبیاء شد جناب کُنتُ کنزاً مخفیا شد همان اوّل که اینجا آخر آمد همان باطن که برما ظاهرآمد همان احمد که سرمستان سرمد بخوانندش ابوالقاسم محمّد محمد میم و حاء و میم و دال است تدارک بخش عدل و اعتدال است محمد رحمةٌ للعالمین است شرافت بخش صد روح الامین است محمد پاک و شفاف و زلال است که مرآت جمال ذوالجلال است محمد تا نبوت را برانگیخت ولایت را به کام شیعیان ریخت ولایت بادۀ غیب و شهود است کلید مخزن سرّ وجود است محمد با علی روز اخوت ولایت را گره زد بر نبوت محمد را علی آیینه دار است نخستین جلوه اش در ذوالفقار است به جز دست علی مشکل گشا کیست کلیدکُنتُ کنزاًمخفیا کیست کسی دیگر توانایی ندارد که زخم شیعه را مرهم گذارد غدیر ای باده گردان ولایت رسولان الهی مبتلایت ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه گیران خرابات رسولی کز غدیر خم ننوشد ردای سبز بعثت را نپوشد تمام انبیاء ساغر گرفتند شراب از ساقی کوثر گرفتند علی ساقی رندان بلاکش بده جامی که می سوزم در آتش مرا آیینۀ صدق و صفا کن تجللی گاه نور مصطفی کن raya27th September 2007, 02:25 PMزهره منظومه زهرا حسين كشته ي افتاده به صحرا حسين دست صبا زلف تورا شانه كرد بر سر ني خنده مستانه كرد كيست لب خشك ترك خورده ات چشمه اي از زخم نمك خورده ات روشني خلوت شبهاي من بوسه بزن بر تب لبهاي من تازغم غربت تو تب كنم ياد پريشاني زينب كنم آه از آن لحظه كه بر سينه ات بوسه نشاندند لب تيرها آه از آن لحظه كه بر پيكرت زخم كشيدند به شمشيرها آه از آن لحظه كه اصغر شكفت در هدف چشم كمانگيرها آه از آن لحظه كه سجاد شد هم نفس ناله زنجيرها قم به حج رفته به حج رفته اند بي تو در اين واديه كج رفته اند كعبه تويي كعبه بجز سنگ نيست آينه اي مثل تو بيرنگ نيست آينه رهگزر صوفيان سنگ نصيب گذر كوفيان كوفه دم از مهر و وفا ميزدند شام تورا سنگ جفا ميزدند كوفه اگر آينه ات را شكست شام از اين واعقه طرفي نبست كوفه اگر تيغ وتبرزين شود شام اگر يكسره آذين شود مرگ اگر اسب مرا زين كند خون مرا تيغ تو تضمين كند آتش پرديس نبرد مرا تيغ اجل نيز نبرد مرا بي سر و سامان توام يا حسين دست به دامان توام يا حسين جان علي سلسله بندم نكن گردم از خاك بلندم نكن عاقبت اين عشق هلاكم كند در گذر كوي تو خاكم كند تربت تو بوي خدا ميدهد بوي حضور شهدا ميدهد ساقي لب تشنه لبي باز كن سفره نان و رطبي باز كن شمعه از درد دلت باز گو نكته اي از نقطه آغاز گو قوم به حج رفته چو باز آمدند بر سر نعشت به نماز آمدند قوم به حج رفته تورا كشته اند پنجه به خوناب تو آوشته اند سامريان شعبده بازي كنند نفي رسولان حجازي كنند مشعر حق عظم منا كرده اي كعبه شش گوشه بنا كرده اي تير تنت را به مصاف آمد است تير سرت را به طواف آمد است كيست شفا بخش دل ريش ما مرحم زخم و غم و تشويش ما كيست بجز ياد دل روي تو سجده به محراب دو ابروي تو بر سر ني زلف رها كرده اي با جگر شيعه چه ها كرده اي باز كه هنگامه بر انگيختي بر جگر شيعه نمك ريختي كو كفني تا كه بپوشم تنت تا گيرم دامنه دامنت حج تو هر چند كه تخير داشت لاكن هفتاد و دو تكبير داشت آري هفتاد و دو لبيك گو عظم وضو كرده به خون گلو اينان هفتاد دو قربانييند كه از اسر باده تو فانييند هم نفسان حج حسيني كنيد پيروي از راه خميني كنيد حج حسيني سفري سرخ بود احرامش بال وپري سرخ بود حج حسيني سفر كربلاست نيت آن قربت رنج و بلاست ghoroobefarda27th September 2007, 03:06 PMبادهاي هرزه در دشت و دمن پيچيده اند خار و خس خود را به دامان چمن پيچيده اند خواستم دروازه باغ ِ فدک را وا کند ديدم اما باغبان را با رَسَن پيچيده اند عندليبان ناله در کنج قفس سر مي دهند باغ را درزوزه زاغ و زغن پيچيده اند غنچه مردانگي نشکفته مي ماند، مگر کسوت تهمينه را بر تهمتن پيچيده اند آسمان آبي شد از اظهار رحمت، از چه رو طوطيان، پرواز خود را در سخن پيچيده اند شهريارا چارده منزل عقوبت ديده ام چشم ما را بر در بيت الحزن پيچيده اند شيشه جان مرا الماسها درهم شکست نعره مستانه ام را در کفن پيچيده اند تير، تابوت مرا فردا مشبک مي کند نسخه مرگ مرا همچون حسن پيچيده اند «زهر» ميداني که با پرورده زهرا چه کرد؟ لاله را در برگ سبز نسترن پيچيده اند آهِ نِي داني چرا در نينوا گل مي کند؟ بوريا بر نعش هفتاد و دوتن پيچيده اند raya28th September 2007, 08:08 AMبا همه‌ی لحن خوش‌آوائیم در به‌در کوچه‌ی تنهایی‌ام ای دو سه تا کوچه زما دورتر نغمه‌ی تو از همه پرشورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه‌ی ما می‌شدی مایه‌ی آسایه‌ی ما می‌شدی هر که به دیدار تو نائل شود یک‌شبه حلّال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه‌ی ما را عطشی دست داد نام تو بردم، لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام تو آرامه‌ی جان من است نامه‌ی تو خطّ امان من است ای نگهت خواستگه آفتاب بر من ظلمت‌زده یک شب بتاب پرده برانداز ز چشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم ای نفست یار و مددکار ما کی و کجا وعده‌ی دیدار ما… دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم تویی که نقطه‌ی عطفی به اوج آیینم کدام گوشه‌ی مشعر، کدام کنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشینم روا مباد که بر بنده‌ات نظر نکنی روا مباد که ارباب جز تو بگزینم چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم raya15th October 2007, 08:27 AMبسم الله الرحمن الرحیم زندگی نامه محمدرضا آقاسي، 24 فروردين ماه سال 1338 در تهران در خانواده‌اي مذهبي و شاعر متولد شد. وي به علت اختلاف نظر با مسئولين هنرستان تجسمي ادامه تحصيل نداد و به مدرك سيكل اكتفا كرد. آقاسي قبل از انقلاب، در سالهاي 55 و 56 به عضويت انجمنهاي ادبي آن زمان درآمد و بعد از انقلاب نيز از محضر اساتيدي چون مهرداد اوستا و يوسف ميرشكاك استفاده نمود. وي از سال 51 شروع به سرودن شعر نمود اما عمده اشعار وي متعلق به سالهاي 68 به بعد است. آقاسي مدتي نيز در جبهه‌هاي جنگ در مناطق شوش دانيال و جزيره مجنون و سه راه جفير و شلمچه بود. از وي كه با مثنوي بلند شيعه در جامعه شناخته شد، اشعار زيادي در خصوص جبهه و اهل بيت بر جاي مانده است. محمد‌رضا ‌آقاسي‌،شاعر و مثنوي‌سراي اهل بيت عصمت‌و‌طهارت‌،در سن‌‌٤٦ ‌سالگي‌،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه ٨٤ به علت عارضه قلبي در مركز تخصصي قلب تهران دار فاني را وداع گفت.‌پيكر وي 5 خردادماه از مقابل معراج الشهداي تهران تشييع و در قطعه 44 شهيدان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. روحش شاد کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند raya21st October 2007, 02:10 PMبسم الله الرحمن الرحیم چیست درویشی به جز فانی شدن در دل گرداب طوفانی شدن موج ورزیدن به بحر کائنات تشنه ماندن بر لب آب فرات گر تو درویشی دمی اندیشه کن سیره ی آل علی را پیشه کن شاهد اقبال در آغوش کیست کیسه ی نان و رطب بر دوش کیست کیست آن کس کز علی یادی کند بر یتیمان من امدادی کند دست گیرد کودکان درد را گرم سازد خانه های سرد را ای جوانمردان جوانمردی چه شد شیوه ی رندی و شبگردی چه شد شیعگی تنها نماز و روزه نیست آب تنها در میان کوزه نیست کوزه را پر کن زآب معرفت تادراو جوشد شراب معرفت باده ی مما رزقناهم بنوش ینفقون بنوش و در انفاق کوش هم بنوش و هم بنوشان زین سبو لنتنالل بر حتی تنفقوا جستجویی کن سبوی باده را شستشویی کن به می سجاده را ای مسلمان زاده بعد از هر اذان رکعتی تنها ان الفحشا بخوان گر نمازت ناهی از منکر شود از اذانت گوش شیطان کر شود هر سحر دست نیایش باز کن بی خود از خود تا خدا پرواز کن بال مرد حق بود دست دعا لیس للانسان الی ما سعی حرف حق را از محقق گوش کن از لب قرآن ناطق گوش کن گوش کن آواز راز شاه را صوت اوصی کم بتقوالله را بعد از آن بشنو ونجمع امرکم تا شوی آگاه بر اسرار خم خم تو را سرشار مستی می کند بی نیاز از هرچه هستی می کند هر چه هستی جان مولا مرد باش گر قلندر نیستی شبگرد باش سیر کن در کوچه های بی کسی دور کن از بی کسان دلواپسی ای خروس بی محل آواز کن چشم خود بر بند و بالی باز کن شد زمین لبریز مسکین و یتیم ما گرفتار کدامین هیاتیم با یتیمان چاره لا تقهر بود پاسخ سائل فلا تنهر بود دست بردار از تکبر وزخطا شیعه یعنی جود و انفاق و عطا ای که هر دم دم زحیدر می زنید بر یتیمان علی سر می زنید بر یتیمان علی پرداختن بهتر از هفتاد مسجد ساختن یا علی امروز تنها مانده ایم در هجوم اهرمن ها مانده ایم یا علی شام غریبان را ببین مردم سر در گریبان را ببین گردش گردونه را بر هم بزن زخم های کهنه را مرهم بزن مشک ها در راه سنگین می روند اشک ها از دیده رنگین میروند مشکهای خسته را بر دوش گیر اشک ها را گرم در آغوش گیر raya7th November 2007, 08:00 AMآن شب که بتان نماز خواندند ما را به حریم راز خواندند در کف کف و بر لبانشان کف از دلبر دلنواز خواندند دستی به در نیاز بردیم با غمزه خود به ناز خواندند مطرب به ره عراق میزد در گوشه ای از حجاز خواندند ما شیعه ی آل مصطفی ایم آئینه ی کربلا نمائیم ای تشنه شهید سر بریده دل از سر و پسر بریده در ظهر عطش مگر چه دیدی کس جان و جهان نظر بریدی ای آب حیات دین احمد ای کشتی امت محمد تو نوح تمام ما سوائی تاج سر عرش کبریائی حب تو اقامه نماز است ذکر تو همواره دلنواز است ای ناز تو بهترین سرآغاز چشمی به نیاز ما بیانداز یک چشمه نگر نماز ما را پر کن قدح نیاز ما را چشم تو شراب خانه ی ماست این مستی و می بهانه ی ماست از روز ازل نیازمندیم بر جام لب تو آزمندیم ای لعل تو گوهر تبسم بگشای لب از سر تبسم ای راهنمای رهنوردان ما را خس و خار نگردان سوگند تو را به لن ترانی این قافله را ز خود نرانی تیریم که بسته بر کمانیم لطفی که ز چله نمانیم لنگیم که افتاده در کف تور وز لحظه دیدن تو محسور گفتیم که شعله شجر کو؟ گفتی که گدازه جگر کو؟ عمومهربون20th December 2007, 02:48 PMکجابرم- می خوام برای کفترا،یه خورده گندم ببرم. اونجا که گنبدش طلاست،با کفتراش پربزنم. دوسش دارم امامم،در خونشون در بزنم. بعضی شبا توخونمون بابام به مادرم میگه، می خوام برم امام رضا،بخدا دلم تنگ دیگه. بابام میگه امام رضا، مریضا را شفا میده،دوای درد مردمو از طرف خدا میده. می خوام برم به مشهدو یه هفته اونجا بمونم، توحرم امام رضا نماز حاجت بخونم. بهش بگم امام رضا،(جانم فدات) مریضا را شفا بده، دوای درد مردمو از طرف خدا بده. آقاجون می خوام بیام به مشهدت،طواف کفترای گنبدت،یه کیسه گندم بیارم خبر ازدردهای مردم بیارم. بهشون بگم برام دعا کنند،اونقدرتاج تورا، رضاء کنند. ای زلیخا... دست از دامان یوسف باز کش، ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش. به خوبا سرمیزنی ،مگه ما بدا دل نداریم (می خواستی ما را خاطرخواه نکنی قربونت برم،ندیده خاطر خواه کردی رفتی پشت پرده) یه نظر،یه نظر..... خوبیم بدیم، پات نوشته شدیم آقا. بدبختیم بیچاره ایم درمونده ایم،عشق تویی فقط. ای زلیخا، دست از دامان یوسف باز کش..... تا صبا،پیراهنش را،سوی کنعان آورد. ببوسم خاک پاک جمکران را،تجلی خانه پیغمبران را. خبر آمد،خبری در راه است، سرخوش آن دل که از آن آگاه است. شــــــــــــــــــــــــ ـاید این جمعه بیـــــــــــــــــــــــ� �ـــاید شــــــــــــــــــــــــ ــــــاید، پرده از چهره گشـــــــــــــــــــــــ ــــاید،شــــــــــــــــ ــــاید.... ghoroobefarda20th December 2007, 06:27 PMمیرسد از راه مردی از دیار آشنایی بر زبانش مهربانی در نگاهش روشنایی روشنایی می دهد خورشید را برق نگاهش می گزارد آسمان هر روز پیشانی به راهش می رسد مهدی به دستش تیغ سرخ اقتدار لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار ruya2nd April 2008, 06:16 PMنمی دانم چه در سر دارم امشب زدم بر سیم آخر دیگر امشب زآهم صد هزاران ناله خیزد بیابان در بیابان لاله خیزد ۩ زموج ناله ام عرش الهی شود در بحر حیرت همچو ماهی اگر آه می کشم طوفان برآید امان از آتشی کز جان برآید ۩ بسوزاند زمین و آسمان را نگه دارد تکاپوی زمان را یکی گوید سرا پا عیب دارم یکی گویدزبا از غیب دارم ۩ نمی دانم چه هستم هر چه هستم قلم چون تیغ می رقصد به دستم نه دعبل نه پرزتک نه کمیتم ولیکن خاک پای اهل بیتم سید ایلیا29th October 2008, 09:45 PMالا ساقی مستان ولايت بهار بی زمستان ولايت از آن جامی كه دادی كربلا را بنوشان اين خراب مبتلا را چنان مستم كن از يكتا پرستی كه از آهم بسوزد ملك هستی هزاران راز را در من نهفتی ولي در گوش من اينگونه گفتی ز احمد تا احد يك ميم فرق است جهانی اندر اين يك ميم غرق است يقينا ميم احمد ميم مستيست كه سرمست از جمالش چشم هستيست ز احمد هر دو عالم آبرو يافت دمی خنديد هستی رنگ وبو يافت اگر احمد نبود آدم كجا بود ؟ خدا را آيه ای محكم كجا بود ؟ چه ميپرسند كين احمد كدام است ؟ كه ذكرش لذت شرب مدام است همان احمد كه آغازش بهار است دليل خلقت ليل ونهار است همان احمد كه فرزند خليل است قيام بت شكنها را دليل است همان احمد كه ستارالعيوب است دليل راه وعلام القلوب است همان احمد كه جامش جام وحی است به دستش ذولفقار امر و نهی است همان احمد كه ختم الانبيا‍ء شد جناب كنت و كنزمخفیا شد همان اول كه اينجا آخر آمد همان باطن كه بر ما ظاهر آمد همان احمد كه سر مستان سرمست بخوانندش ابوالقاسم محمد محمد ميم وحا و ميم و دال است تدارك بخش عدل و اعتدال است محمد رحمت وللعالمین است شرافت بخش صد روح الاامين است محمد پاك و شفاف و زلال است كه مرات جمال ذوالجلال است محمد تا نبوت را بر انگيخت ولايت را به كام شيعيان ريخت ولايت باده غيب و شهود است كليد مخزن سر وجود است محمد با علی روز اخوت ولايت را گره زد بر نبوت محمد را علی آينه دار است نخستين جلوه اش بر ذولفقار است به جز دست علی مشكل گشا كيست ؟ كليد كنت و كنز مخفيا كيست؟ كسی جز او توانايی ندارد كه زخم شيعه را مرحم گذارد غدير ای باده گردان ولايت رسولان الهی مبتلايت ندا آمد ز محراب سماوات به گوش گوشه گيران خرابات رسولي كز غدير خم ننوشد ردای سبز بعثت را نپوشد تمام انبيا ساغر گرفتند شراب از ساقی كوثر گرفتند علی ساقی رندان بلاكش بده جامی كه ميسوزم در آتش مرا آينه صدق و صفا كن تجلی گاه نور مصطفی كن برای شادی روحش صلوات سید ایلیا30th October 2008, 12:42 AMولادت کریمه اهلبیت گل خوشبوی حریم امامت حضرت فاطمه معصومه(س) بر تمام شیعیان مبارک باد مرغ دلم راهی قم می شود در حرم امن تو گم می شود عمه ی سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه ی سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب وبلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله ی داغ تو را درد وغم شاهچراغ تورا کاش شبی مست حضورم کنی با خبر از وقت ظهورم کنی IRAN PARAST20th January 2009, 09:30 AMخبر آمد خبری در راه است سرخوش ان دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید دست افشان پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم هر که نشناسد امام خویش را برکه بسپارد زمام خویش را با همه لحن خوش آوایی ام در به در کوچه تنهاییم ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه تو از همه پرشورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ما می شدی مایه ی آسایه ما می شدی هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلال مسایل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ما را عطشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام تو آرامه جان منست نامه تو خط امان منست ای نگهت خواستگه آفتاب بر من ظلمت زده یک شب بتاب پرده برانداز زچشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم ای نفست یار و مددکار ما کی و کجا وعده دیدار ما دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم کدام گوشه مشعر کدام کنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشینم ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد ببوسم خاک پاک جمکران را تجلی خانه پیغمبران را خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید شاید.....روحش شاد ruya22nd January 2009, 09:32 PMنمرود به مرگ خويش مي‌رقصيد آتشکده‌ي خليل، بستان شد پيمانه‌ي عشق از اجل پُر بود حق بود و به کام حق پرستان شد خاکستر خيمه‌هاي آل الله بر دوش نسيم راه پيمودند سرتا سر خاک را صدا کردند بر مستي ما، شراره افزودند IRAN PARAST24th January 2009, 08:29 AMای گل نرگس ببین عشاق را چشم های خسته ی مشتاق را ای گل نرگس چمن بی تو فسرد سینه ی دشت ودمن بی تو فسرد دل میان سینه پاره پاره شد در پی تو روح ما آواره شد ای گل نرگس جماعت خسته اند سینه سرخانت همه پر بسته اند ای گل نرگس نگاهت آبی است جمکران با نام تو مهتابی است ای گل نرگس هلا صاحب زمان از فراقت از فراقت الامان ruya10th February 2009, 05:00 PMدستای پینه بستۀ علی به همراه منهدستای پینه بستۀ علی به همراه منهخونه نشینی علی آتیش به جونم می زنهتو کوله بار شعر من اسم قشنگ علیهقافیه تنگ دلم از دل تنگ علیهتو کوچه های غربتم نشونی از مولا می دن اهل محل سلاممو جواب سربالا میدنبه من میگن علی کیه علی امام عاشقاستبه من میگن علی چیه داغ دل شقایقاستتوی نجف یه خونه بود که دیواراش کاهگلی بود اسم صاحاب اون خونه مولای مردا علی بودنصفه شبا بلند می شد یک کیسه داشت که برمیداشتخرمـا و نون و خوردنی هـر چی کـه داشت تو اون می ذاشت راهی کوچه ها می شد تا یتیما رو سیر کنهتـا سفرۀ خـالیشو نو پر از نون و پنیر کنـهشب تا سحر پرسه می زد پس کوچه های کوفه روتـا پر بـارون بکنـه بـاغهـای بی شکوفـه روعبـادت علی مگـه می تونه غیر از این بـاشـهباید مثل علی بشه هرکی که اهل د� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3335]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن