تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834915590




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فلسفه هنر ......


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: s_mary16th August 2007, 06:20 PMحکمت و فلسفه هنر قبل از پرداختن به بحث در باب جلوات وظهورات سير هنر در ادوار تاريخي ومميزات و صور نحل هنري هر دوره از ادوار ديني و طاغوتي ابتدا مي بايست مباني و مباحث اساسي حكمت و فلسفه هنر را طرح نمود ، و بر اساس اين مباحث به پرسش از ذات وماهيت تاريخي هنر پرداخت .غفلت از هر يك از اين مباحث نهايتاً منجر به التقاط و اختلاط در فهم و درك هنر ، نه تنها در حوزه هنر و تاريخ به كار مي آيد بلكه در درك وتفسير هر يك از ظهورات وجلوات ساحات حياتي وجود انسان وبالنتيجه در هر يك از معارف حاصل از اين ساحات يعني دين ، ميتولوژي ، فلسفه ، عرفان ، سياست و غيره ، شأني اساسي وبنيادي دارد .به عبارتي خود آگاهي تاريخي مترتب برفهم و درك اين اصول ومباني است ، كه در اين ميان خود آگاهي نسبت به ذات وماهيت هنر وتجليات آن در ادوار تاريخي فرع بر اين خود آگاهي بنيادي است . و به اعتباري مباني حكمت وفلسفه هنر متقابلاًبايد مؤدي به اين خود آگاهي باشد. امامقصود از خود آگاهي تاريخي ، تذكر به اصل وحقيقت وجود و نزديك شدن به حجابي است كه اكنون ما را فرا گرفته است و فقط با مدد گرفتن از بارقه نور تفكر متفكران حقيقي مي توان از آن گذشت . بر اين اساس ، خود آگاهي پرسش از كل تاريخي و ماهيت تاريخ . معرفت به حقيقت و اسم حاكم و غالب در ادوار تاريخي است . در اين معرفت آنچه مظاهر لطف و قهر الهي است براي ما انكشاف حاصل مي كند . نكته اساسي در اينجاست كه خود آگاهي به معني پرسش از كل تاريخي در هر تمدن صورت نوع خاص خويش را مي پذيرد ودر سير تفكر غربي نيز خود آگاهي در پرسش از عالم وآدم ومبداء عالم وآدم تحقق مي يابد.خود آگاهي غربي در سير خويش مؤدي به اين بوده كه آدمي مبدأ ومعاد همه چيز را ، انسان ومبدأ انساني بداند و در تبيين نظري اشياء و امور انساني و تشخيص وتمييز حسن و قبح ، زشت و زيبا و حق و باطل ، عقل و تفكر حصولي خويش را مدار ومرجع قرار دهد و نهايتاً در ضمن تعرض به اسم و وجود متجلي و مظاهر اين اسم از جمله شئونات تمدني و فرهنگي به انكار خود آگاهي و هر نحو پرسش از كل وماهيت و وجود و انحلال و انهماك در زندگي معمولي فردي و اجتماعي و پرداختن به سود و سودمندي اشياء و علوم و متدولوژي مي رسد. خود آگاهي ديني در دوره اسلام به صورت كلام وتصوف و فلسفه مشاء و اشراق حاصل شده است.در اين چهار حكمت و فلسفه ،پرسش از كل ظاهر و ظهوري شده كه متفكران در وجود خويش وجدان مي كرده اند .بنابراين خود آگاهي مسبوق به حضور در برابر وجود و مواجه با آن است .به اين معني انسان موجودي است كه در قرب وجود سكني مي گزيند و نيوشاي نداي وجود اوست .او تنها موجودي است كه پرسش از وجود مي كند و اين پرسش جزء ذات اوست . اين پرسش در چهار صورت خود آگاهي اسلامي متحقق شده است .به اقتضاي حضوري كه عارفان و اهل ديانت داشته وبه ظهور وجود و نورمحمدي آشناتر بودند به فراست و وحي دل نسبت به متافيزيك يوناني و اساطير و اماني قديم خود آگاهي پيدا كرده و از ظاهر به باطن آن رفتند وحقيقت شيطاني و مضلو روح تفكر طاغوتي را به ذوق حضور درك كرده و مي دانستند كه با تفكر عقلي به وجودي كه در صدر تاريخ اسلام ظهور كرده و شئونات تاريخ اسلام بسط تجليات آن وجود و اسم است ، نمي توان رسيد ، چنان كه سنايي مي گويد : مسلمانان مسلمانان مسلمـاني مسلمـانـي از ايـن آيـيـن بـي ديـنـان پـشيمـاني پـشيمـاني بميريد از چنين جاني كزو كفرو هوا خيـزد ازيــرا در چنين جــانـها فـرو نـايد مسلـمـاني شراب حكمت شرعي خوريد اندر حريم دين كه محرومند از اين عشرت هوس گويان يونـاني برون كن طوق عقلاني به سوي ايمـان شو چـه باشــد حكمـت يونـان به پيش ذوق ايمـاني يا مولانا در معارضه با فلاسفه و اهل عقل مي گويد : گـفـت بي برهـان نخواهم من شــــنيــد آنچـــه گــويي آن بــه تقــليـدي گــزيــد هيـن بيـاور حـجـــت وبـرهــان كه من نــشـنــوم بـــــي حـجـت آن را در زمــن گـفــت حــجــت در درون جــانــم است در درون جــان نـهـــان بــرهــانــم اســت « خاقاني » در موضع شريعت و دينداري تفكر يونان را به جهل مستدل ، اسطوره ارسطو ونقش فرسوده تعبير مي كند : رحــل زنــدقــه جـهـــان بــگــرفــت گـــوش حــمــت بــر ايــن رحــل منـهـيد قـفـل اســطـــــوره ارســطـــــــو را بـــــردر احـــسن الـمـــلـــل مـــــنهــيد نــقـــش فــرســـوده فـــــلاطـــن را بـــــــر طــــراز بــهـــين خلل مــنهـــيد گــل عـــلم اعــتقــــاد خـاقـــانيســت خــــارش از جـــهــل مستــدل مـــنهـــيد اكنون كه مراتبي از خود آگاهي جديد تحقق يافته و پس از به حجاب كشيدن خود آگاهي ديني به تماميات رسيده ، بايد به يك خود آگاهي وراي خود آگاهي هاي سابق كه آنان را در خود جمع كند و واسطه براي گذشت از عصر ابليس زده كنوني شود ، رسيد. اين خودآگاهي ضمن تفكري آماده گر كه از مشكلات نبوت وتفكر اولياء بهره مند است مي تواند حاصل شود . بر اين اساس تفكر آماده گري كه با جهاد اصغر و اكبر و انقلاب ظاهر و باطن همراه است ما را به گذشت از صور نوعي همه تفكرات غربزده ، و از آنجا همه نحل هنري طاغوتي ســابق وحـــــــال دعوت مي كند با اين تفكر مي توان به اصل زبان رفت يعني زباني كه باهنر ديني وحقيقي به ظهور آمده است ـ زبان تفكرمعنوي. اين تفكر با هيبت وحيرت وخوف و اجلال در برابر آنچه محيط بر ماست و با علم به فقر ذاتي بشر آغازمي شود. اكنون در عصر خاموشي هيبت و حيرت و خوف و اجلال ، آدمي با چراغ مرده عقل در شب تاريك رامي جويد وپرسش خلاف آمد عادت كه همان پرسش از راز وجود است ،يعني پرسشي از سردرد و حيرت نمي كند . البته طلبي در ميان عده اي از منتظران و اهل ديانت ومتفكران استثنايي به پيدايي مي آيد كه تفكر و ايمان را جمع مي كند. * * * * * * بعضي از مباني ومباحث حكمت وفلسفه هنر كه در آغاز به آن اشاره كرديم ومقدمه خود آگاهي دانستيم عبارتند از « صورت وماده » ، «موقف ميقات» ، «نسخ و فسخ ومسخ» ، «قرب به بعد » ، « ساحت شناسايي » ، « حسن و جمال و كمال» ، «صورت خيالي » ، «زمان ومكان» و« وجود وماهيت » هنر وصنعت . قدر مسلم اين است كه اين مباني و اصول حكمت هنر را به عنوان طرح مسئله بيان مي كند و در حكم مقدمه شناسايي حقيقت هنري و از آنجا خود آگاهي هنري است .شناسايي حقيقي تنها به نور هدايت رحماني و به فيض حكمت ايماني وممكن است و ما بي جانان ومردگان تنها به صورت هنر پرداخته ايم و از سر هنر محروم مانده ايم . سر هنر در ولايت است و عشق قدسي ، وعقل و نظر را در ساحت قدسيان و راز سر بسته هنر راهي نيست ، ليكن عقل راز آشنا به حدس وگمان مي توان از آن خبر آورد: صبحدم از عرش مي آمد خروشي ، عقل گفت iran art news s_mary23rd August 2007, 03:53 PMفلسفه هنر در عصر روشنگري (1) حسن بلخاري زيباشناسي کانت و تأثيرات آن بر مکتب رومانتيسم الف: عصر روشنگري، عصر کاوش، تحقيقي، پژوهش و مهمتر از همه جسارت و بي‌پروايي زمانه در به زير سؤال کشيدن اصول مطلقي بود که قرن‌ها بر انديشه انسان اروپايي چون وحي منزل حکومت مي‌کرد و اينک زمينه فضايي خلق کرده بود که روشنگري، اصالت و ماهيت آنها را به چالشي عظيم طلبيده بود. بحث زيبايي و حقيقت آن در آثار افلاطون و به ويژه «هيپياس بزرگ»، «فيلبس»، «رساله مهماني» و کتاب دوم «قوانين» مورد تأملي جدي قرار گرفته و خود آغازي بود بر تبيين عقلاني يا دست کم کوشش عقل براي ادراک مفهومي که چندان به حدود و ثغور عقل پاي‌بند و مقيد نبود. افلاطون در هيپياس با ذکر سؤالي که زيبا چيست؟ مفاهمي چون تناسب، سودمندي و لذت را در تعريف زيبايي رد مي‌کند. (1) در رساله «کراتيلوس»، زيبايي صفت خرد مي‌شود و نهايت در رساله فيلبس، افلاطون بدين اعتقاد مي‌رسد که اندازه و تناسب، زيبايي را پديد مي‌آورند (2) و بنابراين زيبايي يکي از سه رأس اصلي (Good) يا خير مي‌شود يعني: اعتدال، حقيقت و زيبايي. (3) نسبت زيبايي و هنر البته بحث مفصل ديگري است که در انديشه نوافلاطونياني چون فلوطين به وحدت رسيد اما در نزد خود افلاطون، زيبايي هويتي مثالي و مبتني بر خير داشت در حالي که هنر در ورطه فلسفه خاص او بنا به دلائلي چون دوري از حقيقت، (با تقليدِ تقليد) فقدان قابليت معرفت‌زايي، حسي بودن و عدم تطابق با تعريف حقيقت (که انطباق با واقع بود) سرنوشتي متفاوت با زيبايي داشت. ارسطو در مهمترين اصول فلسفي افلاطون، با استاد بزرگ خود موافقتي نداشت، او چون به مثل اعتقادي نداشت هنر را تقليد تقليد نمي‌دانست که آن را توجه افزون‌تر هنرمند به جنبه کمال مطلوب يا عنصر کلي اشياء مي‌دانست. بر خلاف استاد که هنر را امري فاقد قابليت معرفت برانگيزي مي‌دانست، ارسطو آن را فرآورده‌اي عقلاني ناميد که مي‌تواند توليد معرفت کند، اگر افلاطون در «ايون» موضعي متفاوت برگزيد و شاعر را متأثر از جنون ربوبي دانست، ارسطو سعي نمود هويت هنر را از اين جنون خارج ساخته و در چارچوب اجزايي چون احتمال، کليت و انسجام آن را کاملاً عقلاني سازد. اگر در ذهن و زبان افلاطون نسبت هنر با فلسفه نسبت بعيدي بود در ذهن شاگردش، با لزوم ادراک کليات توسط هنرمند، با فلسفه پيوند خورد. با اين وجود ارسطو در مفهوم زيبايي با استاد موافق بود که فرم‌هاي اصلي زيبايي عبارتند از: نظم، تقارن و تعين که علوم رياضي آنها را در درجات معيني مشخص مي‌کنند. (4) زيبايي‌شناسي انتزاعي افلاطون و زيبايي‌شناسي عقلاني ارسطو در نگاه وحدت‌نگر فلوطين به بازتوليد زيبايي‌شناسي‌اي منجر شد که متأثر از افلاطون بود اما تعاريف و تناقضات دستگاه فلسفي گسترده افلاطون و نگاه کاملاً متغير او به هنر را در مراتب فلسفه‌اش نداشت. از ديدگاه وحدت وجودي فلوطين، زيبايي صرفاً تقارن نيست زيرا او اموري اخلاقي را مثال مي‌زند که زيايند اما متقارن نيستند و نيز کيفياتي حسي چون رنگ‌ها و الحان که زيبايند اما فاقد تقارنند. فلوطين زيبايي را نه تقارن که بهره‌مندي از صورت مثالي مي‌دانست. به عبارت ديگر از ديدگاه او زيبايي يعني تجسم صور افلاطوني در سنگي تراش نخورده که هنرمند پيکرتراش با تراشيدنش صورتي بدان مي‌بخشد که متأثر از صورت متعالي است. زيبايي، ادراک آن حضوري است که نفس در خود، همانند و خويشاوند خود را مي‌بيند و اين هنگامي است که به صورت مثالي و الهي‌اش واقف مي‌شود. (5) ب: قرون وسطي دو نظريه‌پرداز مشهور دارد. در دوره اول آن، سنت آگوستين و در دوره بعدي توماس آکويناس. سنت آگوستين حقيقت زيبايي را در وحدت جست‌وجو مي‌کرد. وي که تأثيري عظيم از انديشه‌هاي افلاطونيان (از فيلو تا فلوطين) پذيرفته بود همان ديدگاه آنان را در پي گرفت و با کنار هم قرار دادن اجزايي چون وحدت، عدد، تساوي، تناسب و نظم، زيبايي را وحدت و هماهنگي دانست «در نظر آگوستين زيبايي وحدت بود و جهان تا آنجا که واحد بود و هماهنگيداشت نمي‌توانست چيزي جز زيبايي باشد.» (6) آگوستين در دوره اول قرون وسطي که دوره سيطره ايمان و اشراق بر خرد و برهان است، احياگر آراء افلاطون و نوافلاطونيان در زيبايي‌شناسي بود اما آکويناس در دوره دوم که احياء سنت ارسطويي است زيبايي را شامل سه شرط مي‌دانست: درستي يا کمال، تناسب يا هماهنگي صحيح و بالاخره، درخشندگي يا روشني. شرط اول شباهتي بارز با اين ايده ارسطو داشت که کمال تقليد را معيار و ميزان زيبايي مي‌دانست و شروط ديگر نيز بي‌ارتباط با سه شرط کليت، احتمال و انسجام ارسطو نبود. رنسانس که در اصل، دوره گذار از جهان سنت محور به جهاني مدرن و نوانديش در دوره اول خود به باز توليد مکرر آراء افلاطون و ارسطو به عنوان اساطين فلسفه هنر و زيبايي‌شناسي مي‌پردازد به عنوان مثال ايده‌هاي افلاطون در مورد جنون ربوبي (در رساله ايون) توسط کساني چون «لئونه ابرو» و «جور دانو برونو» و «مارسليو فيچينو» و «توماسو کامپلانا» زنده گرديد. (7) از سوي ديگر نوارسطويياني چون «فراکاسترو»، «روبرتگي»، «کاستلوتر» و ديگران بر تعريف ارسطو از هنر که تقليد واقعيت بود تأکيد کردند و «بار ديگر مباحث جدلي راجع به مفاهيم ممکن، احتمال و ضرورت و نيز کليت آن از سر گرفته شد و در کنار آنها تأکيد زيادي بر مفهوم عقلي و فکري فعاليت هنري گرديد». (8) احياء آراء افلاطون و ارسطو در آغاز رنسانس، بازنويسي صرف اين آراء نبود بلکه بنابراين اصل که: هر مفهومي در هر عصر متحول شده به نسبت توان فکري آن عصر، باز توليد شده و تعريفي نوين مي‌يابد، آراء اين دو فيلسوف نيز در عصر متحول شده رنسانس به گونه‌اي باز تعريف گرديد که معاني و مفاهيم نوين‌تري را متناسب با سطح ادراک زمان با خود داشت. به تعبير «مونروسي پردزلي و جان هاسپرس» آن چه اهميتي افزون‌تر داشت تغييرات مهمي بود که در مفروضات اساسي درباره هنرها و در نگرش‌هاي نسبت به آنها صورت گرفت. (9) «لئون باتيستاآلبرتي»، «لئوناردو داوينچي» و «آلبرشت دو» آراء تازه‌اي در باب هنر، به ويژه نقاشي باب وابداع کردند. هنرمند دوره رنسانس مي‌بايست دانشمند باشد تا بتواند از قوانين طبيعت پيروي کند، مي‌بايست رياضيدان باشد تا بتواند نظريه تناسب‌ها و پرسپکتيو خطي را چنان باز نماياند که اثر هنري داراي وحدت و زيبايي گردد. بنابراين هنر رنسانس همچنان هنر محاکات و تقليد است و همچون ارسطو که مُصر بود هنرمند بايد علوم را بداند تا هنرمندي کامل گردد «مطالعه طبيعت نيز هدف اصلي هنرمند مي‌شود و هنرمند به کشف جهان بيروني به طور جدي ياري مي‌رساند.» (10) براي اولين بار آلبرتي و داوينچي نظرات بديعي را در اين مورد ابراز مي‌دارند که متأسفانه به آراء آنها در تاريخ زيبايي‌شناسي (که به شدت با فلسفه به معناي خاص خود پيوند خورده) چندان اهميتي نمي‌دهند و اين، نظر نگارنده اين مقاله و نيز سخن شماتت‌بار «ليونلو ونتوري» در «تاريخ نقد هنر» است «که (اين دو) مهمترين نظريات هنري رنسانس را به نگارش درآوردند در حالي که در تاريخ استتيک و به‌طور عام در تاريخ فلسفه، اهميتي ناچيز به آنها داده مي‌شود و يا اصلاً اهميتي به آنان داده نمي‌شود». (11) آلبرتي نگارگري را احياي ريشه‌هاي درون طبيعت مي‌دانست و آن را چنين تعريف مي‌کرد: «نگارگري تقاطع هرم بينشي بر حسب فاصله‌اي داده شده است. قرار دادن يک مرکز و ساختن روشنايي‌ها در سطحي معلوم، از طريق خطوط و رنگ‌هاي مصنوعي نمايشي. بنابراين هنر شيوه‌اي است براي شناختن و نگارگري يعني شناخت مرايايي و پرسپکتيوي طبيعت». (12) تحقيقات و مطالعات اين دو، باب جديدي را در فهم زيبايي‌شناسي و هنري قرن روشنگري گشود فلذا تأمل بر آراء آنها به اختصار ضروري است زيرا اگر کانت قهرمان انقلاب زيبايي‌شناسي در نقد قوه حکم است، خود ميراث بر انديشه گذشتگاني است که در آغاز عصر نو به عنوان پلي ميان سنت اشراقي و عقلاني گذشته با انديشه‌هاي پرسشگر و نقاد مدرن عمل کردند حذف اين پل، به سترون شدن ايده‌هاي عصر روشنگري در مورد هنر و زيبايي‌شناسي خواهد انجاميد. شرح «ليونلوونتوري» در کتاب ارزشمند «تاريخ نقد هنر» از ارزش نوين کار اين دو دانشمند بزرگ (آلبرتي و داوينچي) چنين است: «بنابراين، ارزش نوين استتيک آلبرتي و لئوناردو در اين است که تعاريفي تازه و متمايز از تعريف هنر به مثابه تقليد طبيعت که نظريه ارسطو، و هنر به مثابه اشراق يزداني که تفکر فلوطين است، به دست مي‌دهد. مطابق نظر آلبرتي و لئوناردو هنرمند در خدا حل نمي‌شود، بلکه خود وي تبديل به ايزدي مي‌شود و به جاي تقليد از طبيعت، مطابق اصول آفريننده ذهن انسان، به شناخت آن مي‌پردازد. از طريق نگارگري، هنرمند شناخت خود را از طبيعت با کار دست نشان مي‌دهد. از آنجا که تصور آفريننده هنرمند هنوز از تصور فرزانه‌اي هنرمند متمايز نيست، استتيک آلبرتي و لئوناردو، وارد محدوده‌هاي خردگرايي روشنفکران مي‌شود. هنر براي خود، هم وظيفه شناخت علمي را قائل است و هم خود را چون اصل روشنفکري مطرح مي‌کند. از آنجا که طبيعت به مثابه هدف هنر، جانشين خدا شده است، ذهن انساني نيز همچون منشاء هنر، جانشين خدا مي‌شود. اگر نظريه‌اي مشابه را نمي‌توان در اشعار رنسانس يافت، بدين علت است که به شعر و سخن همچون طرح و نگارگري، هدفي علمي داده نمي‌شود.»(13) بنابراين جوهري‌ترين مفهوم هنر مدرن و عصر روشنگري با انديشه‌هاي سترگ مرداني شکل مي‌گيرد که گرچه تاريخ فلسفه هنر آنها را ناديده مي‌گيرد اما مطلقاً نمي‌تواند انکار کند که در واپسين سال‌هاي قرون وسطي اين لئوناردو و آلبرتي بودند که در فلسفه هنر به جاي عين، ذهن را و به جاي تقليد، خلاقيت را گذاشتند. آن‌چه که ونتوري بر آن تأکيد مي‌کند و آن را مهمترين کار اين دو مي‌داند (يعني حضور جدي علم و خرد در خلق آثار هنري) بر خلاف نظر او چندان جديد نبود زيرا در فلسفه هنر ارسطو نيز دخالت مفاهيمي چون ضرورت، انسجام، احتمال و کليت آشکار بود همچنان‌که بر مشاهده دقيق طبيعت (که ضروري کار هنرمند بود) تأکيد مي‌شد. ليکن به هر حال هنر دوره رنسانس به ويژه در ايتاليا نسبتي تازه و قوي با علم يافت تا جايي که «جفري توري» مي‌گفت: «ايتاليايي‌ها کامل‌ترين نگارگران و پيکرتراشانند زيرا که همواره خط‌کش و پرگار در دست دارند.» (14) آن تأکيد بر ذهن و اين توجه ويژه به علم خود بابي جديد در ماهيت زيبايي برگشود و در آراء فلاسفه روشنگري تأثيري به سزا نمود. به عنوان مثال «دورر» که سعي بسيار داشت در رساله خود به اندازه‌گيري دقيق همه چيز در تمامي جزئيات بپردازد به ذکر سؤالي در مورد زيبايي پرداخت که مي‌توانست مقدمه‌اي براي کساني چون «ادموندبرک» در رساله «تحقيق درباره سرچشمه‌هاي نظريات ما در مورد والايي و زيبايي» و نيز «ايمانوئل کانت» در «نقد قوه حکم» باشد: «اگر کسي بپرسد زيبايي در تصاوير چيست؟ شايد کسي پاسخ دهد: هر آنچه که به وسيله داوري آدميان تأييد شده است امري که شايد عده‌اي ديگر و از جمله من موافق آن نباشند، زيرا اگر داوري از نادانان باشد، آيا نتيجه داوري را مي‌توان پذيرفت؟ و در ثاني چه کسي مي‌تواند دانش فرد داور را تعيين کند؟ (15) اين سؤال بسيار مهم است زيرا براي اولين بار در تعريف هنر و اثر هنري معيار را به مخاطب و ناظر اثر مي‌دهد و هنرمند را از پروسه تبيين ماهيت هنر خارج مي‌سازد. (آن چه بزرگ‌ترين خطاي کانت بود از ديدگاه نيچه) گرچه همچنان که ونتوري تصريح مي‌کند اين سؤال «دور»، اعتقاد او به عدم توانايي انسان در ادراک زيبايي مطلق را مي‌رساند (که در جاي خود درست است) اما اگر از منظر ديگري به سؤال «دورِر» بنگريم او در اصل، ماهيت نقد و قضاوت ناظر معمولي و فاقد قدر ذهني خاص، در ادراک يا ارزش‌گذاري اثر هنري را زير سؤال مي‌برد. يعني نه اين‌که ذهن ناظر، لياقت و توانايي شناخت و ارزش‌گذاري اثر هنري را ندارد بلکه از ديدگاه دورر اين فقط «ذهن يزداني» است که کمال مطلق را مي‌شناسد و به همين دليل مي‌تواند کمال مطلق را در يک اثر هنري شناسايي کند. بدين صورت همچنان که گفتيم مفهوم جديدي وارد عرصه هنر شد که اگر نگوييم بي‌سابقه بود، قطعاً سابقه کمي در تحليل و تاريخ هنر داشت يعني عنصر حصور ناظر و نقد او يا به عبارتي «پيروي از طبيعت و پيروي از قواعد عقل هم به هنرمند خلاق توصيه مي‌شد و هم به کسي که به قضاوت انتقادي مي‌پرداخت» (16) ذکر يک مثال، اين معناي مهم (که در بطن خود بر لزوم در نظر گرفتن ناظر در تعريف مبادي هنر و زيبايي‌شناسي تأکيد مي‌کند) را روشن مي‌سازد. همزمان با نظريه‌پردازي‌هاي دکارت در مورد دانش، مباحثه پيرامون ترجيح عقل بر تجربه يا تجربه بر عقل در ماهيت هنر، رواجي به سزا يافت و کيفيت يک اثر هنري با مقدار تبعيت آن از قواعد و قوانين عقلاني و علمي سنجيده شد، اما کساني نيز بودند که سعي داشتند نوع برداشت حسي مخاطب يا ناظر را به نحوي در کيفيت اثر هنري دخالت داده و آن را در قاموس مبادي نظري هنر بگنجانند. به عنوان مثال «کرني» در «گفتارها» به وحدت مکان و زمان و کنش در ساختار نمايش، اذعان داشت اما اعتراف مي‌کرد که گاهي آنها را به خاطر تأثير نمايشي يا لذت تماشاگر نقض يا اصلاح کرده است يا مثلاً اختلاف نظري که ميان پيروان «زارلينو» و «وينچرنزو گاليه‌اي» وجود داشت. پيروان زارلينو معتقد بودند تبعيت از قواعد و مباني رياضي براي نغمه‌هاي مقبول، ضرورت تام دارند در حالي که پيروان وينچنزو به قضاوت گوش بيشر اهميت مي‌دادند. اين معنا بيانگر اين بود که اينک در آغاز يک زيبايي‌شناسي نوين، قضاوت و ادراک مخاطب نيز در زيبايي، مورد تأمل و توجه قرار مي‌گرفت. يعني قبل از آن که هنر به دليل تقرب و نزديکي با کمال مطلوب که يک امر بيروني و عيني بود مورد توجه و ارزش‌گذاري قرار گيرد به احساس و ادراک ناظر نيز توجه و به يک عبارت اين احساس و ادراک هم از مباني تعريف زيبايي‌شناسي قلمداد مي‌گرديد. «لايب نيتس» در کتاب «مبادي طبيعت و ظرافت» به دنبال تلفيق عقل و تجربه و نيز قواعد علمي با دريافت‌هاي حسي و شخصي بود. بر اساس نظريه او «آهنگ‌هاي موسيقي ماننده همه احساس‌ها، مخلوط در هم برهمي از مجموعه‌هاي نامتناهي مدرکات کوچک‌تر که در هر لحظه در هماهنگي پيشين بنياد با مدرکات تمامي جوهرهاي خرد ديگرند و نفس در شنيدن يک نغمه هماهنگ به طور ناآگاه اين ذره‌ها را مي‌شمارد و با آن تناسب رياضي مقايسه مي‌کند که در وقت بسيط بودن هماهنگي توليد مي‌کند.» (17) اين نظريات فضا را براي طرح چنين بحثي گشود که تئوري‌هاي هنري و زيبايي‌شناسي کلاً مبتني بر اين دو نظريه‌اند که زيبايي يا امري ذهني و دروني است (subjective) يا عيني و بروني (objective). صاحبان نظريه اول مي‌گويند زيبايي چيزي نيست که در عالم خارج وجود داشته باشد و ما بتوانيم آن را با شرايط و موازين خاص تعريف کنيم بلکه يک امر دروني است که ذهن انسان به هنگام مواجهه با برخي محسوسات در خود ايجاد مي‌کند اين تعريف از آن «بندتوکروچه» است که زيبايي را فعاليت روح صاحب حس مي‌دانست و نه صفت شي‌اي محسوس. نتيجه اين‌که سوبژکتيويسم حاکم بر عصر روشنگري، قلمرو هنر و زيبايي‌شناسي را نيز در برگرفت و به هم سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 503]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن