واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: كتاب انديشه - فلسفه هنر؛ رهيافتي تحليلي
كتاب انديشه - فلسفه هنر؛ رهيافتي تحليلي
«درآمدي بر فلسفه هنر» كتابي است نوشته نوئل كارول، كه به توضيح و تبيين رهيافتهاي تحليلي به مقوله فلسفه هنر و زيباييشناسي ميپردازد. اين كتاب، با ترجمه صالح طباطبايي از سوي انتشارات فرهنگستان هنر به چاپ رسيده است.
به گزارش ايبنا، «درآمدي بر فلسفه هنر» اثري است كه به تبيين رهيافتهاي تحليلي به فلسفه هنر و زيباييشناسي ميپردازد. اين كتاب در پنج فصل، مهمترين رويكردهاي تحليلي را به گرايشهاي عمده فلسفه هنر، معرفي و بررسي ميكند؛ بررسيهايي كه همگي در راستاي اصول مشخص شاخه قالب فلسفه در كشورهاي انگليسي زبان- يعني فلسفه تحليلي تعريف ميشوند.
«هنر و بازنمايي»، «هنر و بيان»، «هنر و فرم»، «هنر و تجربه زيباييشناسانه» و «هنر، تعريف و تشخيص» فصلهاي پنجگانه اين كتاب را تشكيل ميدهند.
پيشگفتاري كليدي
نويسنده در پيشگفتار مفصلي كه در 20 صفحه بر اين كتاب آورده است، به توضيح رويكردهاي عمده فلسفه تحليلي تحليل مسائل گوناگون پرداخته تا بنياني براي بحث اصلي خود در فصلهاي بعد، در ذهن مخاطب پايه ايجاد كرده باشد. اين پيشگفتار در بر گيرنده مطالبي راهگشا و بسيار كليدي در روشن شدن رهيافت متفاوت كتاب حاضر به مقوله فلسفه هنر است. پيشگفتار اين كتاب، در بخشهاي ششگانه خود، به ترتيب اين بحثها را ارائه كرده است: «فلسفه چيست؟»، «فلسفه تحليلي هنر»، «تحليل مفاهيم»، «برخي از ويژگيهاي خاص پژوهش فلسفي»، «ساختار اين كتاب»، «هدفهاي اين كتاب».
عموم يا علما؟
نويسنده در ابتداي پيشگفتار خود، با تاكيد بر معاني گوناگوني كه از واژه «فلسفه» به ذهن عموم مردم متبادر ميشود، مفهومي را كه علماي فلسفه تحليلي از اين واژه در ذهن دارند، شرح ميدهد.
وي مينويسد: «فلسفه تحليلي مفاهيم كلي را تحليل ميكند. از همين جا روشن ميشود كه چرا گاهي اين فلسفه را فلسفه مفهومي ميخوانند. . . . البته مفاهيم، اساس حيات انسان است. مفاهيم، كاربستهايمان را شكل ميدهند و نظام ميبخشند. مثلا مفهوممان از انسان، محور اصلي كاربستهاي فراواني است؛ از جمله در سياست، اخلاق، حقوق و جز اينها. مفهوم عدد شالوده رياضيات است و مفهوم معرفت (دانش) در گستردهترين محدوده اعمال انسان نقشي ضروري دارد. كاربستهاي عملي بدون داشتن اين مفاهيم وجود نمييافت. مثلا بدون داشتن مفهوم انسان، از اخلاق، آنچنان كه در خصوص اشخاص و نه اشياي صرف، معنا مييابد، كمترين نشاني نميبود.» نوئل كارول سپس به ذكر اهميت فلسفههاي مضاف ميپردازد و با تاكيد بر اينكه كار فلسفه تحليلي، تحليل و ايضاح مفاهيم است، رويكرد اين اسلوب فلسفهورزي را در تبيين شاخههاي مختلف گرايشهاي فلسفه هنر و زيباييشناسي، توضيح ميدهد.
محاكات و هنر؛ يادي از افلاطون و ارسطو
فصلهاي اصلي اين كتاب، هر يك به بررسي مقولهاي از مقولات مرتبط با گرايشهاي متنوع در فلسفه هنر از نظرگاه فلسفه تحليلي اختصاص دارند. مولف در نخستين فصل، نظريههاي مختلف هنر بازنمودي را شرح ميدهد و نقاط قوت و ضعف آنها را از ديدگاه فلسفه تحليلي مشخص ميكند. وي در ابتداي بحث خود با اشاره به اينكه كهنترين نظريههاي معروف درباره هنر در فلسفه غربي از سوي افلاطون و ارسطو ارائه شده است و يادآوري ويژگي بازنمايانه اين نظريهها، به ضعفهاي آن اشاره ميكند و مينويسد: «با اين همه در دفاع از افلاطون و ارسطو، بايد اين نكته را افزود كه نظريه آنان، آنچنانكه در نظرتان نادرست مينمايد، از ديدگاه خود ايشان آشكارا چنين نبود؛ زيرا مثالهاي نخستين هنر در روزگارشان آثار هنري تقليدگرايانه شمرده ميشد.» كارول در بخش ديگري به كاربردهاي اين نظريه هنري در بررسي آثار ادبي باستان ميپردازد و در جاي ديگر، با اشاره به تفاوت بين محاكات (تقليد- تقليد پديدهها) و بازنمايي (representation) مينويسد بازنمايي بدين معناست كه چيزي نشانه يا نشانگر چيزي ديگر باشد و مخاطبان اين رابطه را تشخيص دهند و اگرچه محاكات (تقليد مو به مو)، زيرمجموعه بازنمايي است، اما مفهوم بازنمايي گستردهتر است؛ زيرا هر چيزي ميتواند نشانه يا نشانگر چيز ديگري باشد بيآنكه شباهتي به آن داشته باشد. وي تصريح ميكند: شايد طرفداران نظريه افلاطوني- ارسطويي، به منظور حل مشكلات اين نظريه، از محاكات به نفع بازنمايي دست كشند.
شنبه 2 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]