تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس روزه دارى را سير نمايد، خداوند از حوض (كوثر) من شربتى نصيب او خواهد كرد كه پس ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835105930




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گنج اندوزي و حبس مال(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گنج اندوزي و حبس مال(1
گنج اندوزي و حبس مال(1)   نويسنده:محمد مرادی   چکيده اين نوشته ميکوشد تا دو ديدگاه قرآن کريم را دربارة دارايي و ثروت بررسي کند. در قرآن آيات فراواني دربارة مال و دارايي و فقر و ثروت، و در يک کلام، مناسبات و درآمدها و هزينههاي اقتصادي وجود دارد. در همة اين آيات، جنبههاي توحيدي درآمد مد نظر است و بر ارائة نگاهي درست و در راستاي همان بينش توحيدي تأکيد شده است. مال در عين اينکه در قرآن ستوده شده، اما در صورت استفادة نادرست و يا هدف شمرده شدن، به شدت نکوهيده است. اين نوشته بر آن است تا بر اساس آيات قرآن ميان دو نوع ذخيره-سازي/نگهداري مال مقايسهاي انجام دهد: اين دو، يکي گنجاندوزي و ديگري حبس و وقف مال است. کليد واژه: مال، ثروت، گنج، گنجاندوزي، ذخيرهسازي مال، حبس مال، وقف مال مقدمه در ادبيات قرآني دو گونه واژه دربارة دارايي و ثروت و چگونگي هزينه کردن آن وجود دارد که به هر دو توجه ويژه شده است: يکي گنج و گنجاندوزي است و ديگري ذخيرهسازي و حبس مال. نگاه قرآن به يکي منفي و به ديگري مثبت است. با يکي مبارزه کرده و به ديگري سفارش نموده است. کليدواژة نخست در قرآن معادل دارد و کليدواژة دوم، اصطلاحي است که از آيات قرآن بر گرفته شده است. در اين نوشته، گنج و گنجاندوزي دقيقاً معادل «کنز» و عبارت «کنز الذهب» است. كنز در لغت، اصل صحيحي است که به معناي جمع شدن در هر چيز گفته ميشود. گفته ميشود: ناقة کناز اللحم، يعني مادهشتر گوشتآلود(1) . نيز به معناي مال مدفون(2) و جمع و ذخيره کردن آن است(3) . طريحي (م 1085ق) ميگويد: اصل کنز، مالي است که براي مدتي دفن شده و بر آن افزوده ميشود. وي در ادامه ميافزايد: کنز مال به معناي جمع و ذخيره کردن آن است(4) . در لسان العرب آمده است: کنز، اسم مالي است که در ظرفي نگهداري ميشود و به ظرف آن نيز کنز گفته ميشود؛ و گفته شده که کنز، مالي است که دفن شده است. شُمَّر ميگويد: به هر چيز زيادي که جمعآوري شود و در جمعآوري آن رقابت گردد، کنز ميگويند(5) . از گنج در دوران جاهلي به «رِکاز» ياد ميشده است: و هو الکنز الجاهلي(6) . و نيز: «و رَوي الأزهريٌّ عن الشافعيّ أنّه قال: و لا أشکّ فيه أنّ الرِّکاز دفين الجاهلية».(7) از تتبع در کتابهاي لغت استفاده ميشود که در مفهوم کنز دو ويژگي هست: يکي جمعآوري و افزودن بر مال، و ديگري ذخيره کردن و نگهداشت آن. در فقه و شريعت اما، کنز به مال زيادي گفته ميشود كه حقوق الهي آن، همچون زكات، پرداخت نشده باشد. فقها کنز را مالي ميدانند که به حد نصاب رسيده و زکاتش پرداخت نشود؛ يعني: «لا يُخرجون زکاتها»(8) . لغتشناساني چون ابن اثير هم در معناي آن به اين مهم توجه دادهاند که کنز مال دفينه است؛ و اگر زکات آن پرداخت شده باشد، هر چند دفن هم شده باشد، ديگر به آن کنز نميگويند(9) . با اين توصيف، ميان کاربرد فقهي کنز و استعمال اقتصادي آن تفاوت وجود دارد. بر اساس فقه، کنز مالي است که حد نصاب زکات تعيينشده در فقه را داشته باشد، ولي حق آن ادا نشود؛ يعني سهم تعيينشدة شرعي آن جدا نگردد و به مصرف خود نرسد، در حالي که بر اساس تعريف اقتصادي، کنز مالي است که نگهداري شود و به جريان نيفتد و در راه توليد و يا مصرف مناسب به کار گرفته نشود. با اين تعريف، ميان تعريف اقتصادي و فقهي کنز، عام و خاص مطلق است. کنز در قرآن و ارزشگذاري آن از کنز در چند جاي قرآن با کاربردهاي گوناگون ياد شده است. اشتقاقهاي کنز، يک بار با تعبير «كَنَزتُم»،(10) در جايي با تعبير «يَكنِزونَ»(11) ، ديگر جا با عبارت «تَكنِزونَ»(12) ، چند جا با اسم مصدر «كَنز»،(13) در جايي با عبارت «كَنزهما»(14) و در دو آيه به صورت جمع يعني: «كُنوز»(15) آمده است. «كَنَزتُم» آن جايي به کار رفته که گفته شده، گنجاندوزان در قبال اندوختن سرمايههاي خدادادي، و هزينه نکردن آنها در جاي مناسب خود، به عذابي مهيب گرفتار ميشوند و نقرهداغ ميگردند و به آنان گفته ميشود: «اين است آن گنجهايي که اندوختيد». در اين آيه، براي گزارش موقعيت گنجاندوزان از فعل مضارع يکنزون، و با عبارت «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» استفاده شده است. فعل مضارع ديگر اين ماده «تَكنِزونَ» است که باز هم دربارة اندوختههاي آدميان و فرمان به چشيدن مکافات آن اندوختهها به کار رفته است: «فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُون»(16)‏ . کاربرد فعل مضارع در اين آيه و آيههاي مشابه، نشان نوعي تداوم عمل است. بخصوص ترکيب «ما كُنْتُمْ تَكْنِزُون» که ساختار ماضي استمراري است بر اين نکته تأکيد بيشتر مي-کند. در همين آيه، فعل مخاطب ماضي «كَنَزتُم» هم به کار رفته است که اشاره به پيشينة حرفهاي گنجاندوزان است. در چند جاي قرآن هم جمع کنز يعني «کُنوز» (= گنجها) استعمال شده است. يک بار دربارة قارون سرمايهدار نامور دوران فرعون آمده و در آن قرآن کريم گزارش داده است که وي آنقدر گنج داشت که حاملان کليد آن گنجها چندين مرد تنومند بودند: «إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ»(17) ؛ قارون از قوم موسي بود و بر آنان شوريد. ما به او گنجها را داديم که کليدهاي آنها را چند مرد تنومند حمل ميکردند. آن هنگام که قومش به او گفتند: خيلي خوشحال و سرمست مباش که خدا خوشحالان سرمست را دوست ندارد. قارون در قرآن کريم سمبل سرمايهداري مشرکانه است که داشتههاي خود را محصول انديشه و رهاورد فکر خود ميدانست و عوامل ديگر را در انباشت چنان سرماية عظيمي هيچ ميشمرد و سرمست آن ثروت هنگفت بود. جالب است که در ادامة همين آيه اطلاعات بيشتري از قارون داده شده است. از جمله آمده که به وي گفته شد از سرمايهاش براي آخرت خود نيز بيندوزد و بيش از اين به تباهي روي نياورد، اما او به آن توصيه اعتنايي نکرده و سرمايهاش را از آنِ خود و دستاورد خود دانسته است. کنوز ديگر، باز هم دربارة يک صاحب قدرت ديگر بهکار رفته که علاوه بر قدرت اقتصادي، قدرت سياسي قهّاري هم داشته و او همان فرعون مشهور پادشاه مصر است. همو که در برابر رسالت موسي ايستاد و مأموران خود را در پي هواداران موسي گسيل داشت و آنان را ناچيز و اندک شمرد. در پي چنان تجاوزي سنت الهي گريبانشان را گرفت و از داشت-هايشان، که باغ و راغ و ثروت و گنج بود، بيرونشان کرد و دمار از روزگارشان در آورد: «فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنّاتٍ وَ عُيُونٍ  وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيم»؛(18) آنان را از باغها و چشمهها و گنجها و جايگاه خوب بيرون کرديم. مفسران در تفسير کنوز گفتهاند مراد، اموال اندوخته و گنجينه دفينه شده است(19) . در آيهاي ديگر از گنجخواهي دنياطلباني سخن رفته که براي اثبات حقانيت رسول خدا از وي طلب فرود آمدن گنج -کردند و يا خواستند تا فرشتهاي بر او فرود آيد: «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى‏ إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ وَ اللهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ»‏؛(20) چه بسا از اينکه ميگويند: چرا بر او گنجي فرود نميآيد و يا فرشتهاي همراهش نميآيد، برخي از وحيها را رها کني و سينهات از آن تنگ شود، اما تو هشدار دهندهاي و خداوند مراقب همه چيز است. اينان ملاک و شاخص برتري يک شخص را که ميتواند جامة پيامبري به تن کند در داشت ثروت ميدانستند تا پيامبريش را بپذيرند و بر آن بودند که انسان مرتبط با آسمان که مي-تواند وحي دريافت کند، نبايد دستاني تهي از مال و ثروت داشته باشد. گويي اين ديدگاه چنان رواج داشت و بر انديشه-ها سيطره يافته بود که خداوند لازم ديده بار ديگر از آن سخن بگويد و اين انديشه را اصلاح نمايد. از اين رو، در آية ديگري، از مشرکاني ديده به دنيا گشوده نقل شده است که چرا بر پيامبر گنجي آسماني فرود نميآيد: «لَوْلا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً، أَوْ يُلْقى‏ إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها»؛(21) چرا بر او فرشتهاي فرود نميآيد تا همراهش هشدار دهنده باشد و يا چرا به او گنجي داده نميشود و يا باغي که از آن بخورد؟ ديگر مورد کاربرد گنج ـ که تنها موردي است که رويکرد منفي به گنج نشان نداده ـ آيهاي است در سورة کهف؛ آنجا که ماجراهاي شگفت خضر پيامبر بازگو ميشود و موسي  پارهاي از رفتارهاي خضر را بر نميتابد و به او اعتراض ميکند. از جمله، در اين گزارش از گنجي سخن به ميان آمده که در زير ديواري پنهان بوده و از آنِِ دو بچه يتيمي بوده که پدري شايسته داشتند و خداوند نميخواسته مال آن دو به دست نامردمان بيفتد. خضر بي هيچ مقدمهاي اقدام به تعمير آن ديوار کرد و اين براي موساي مسافر و همراه خضر پرسشانگيز بود. خضر چنان کرد تا آن ديوار فرو نريزد و آن گنج به يغما نرود: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ في الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّك»‏؛(22) اما آن ديوار، از آنِ دو نوجوان يتيمي در اين شهر است و زير آن گنجي براي آن دو است و پدرشان انسان شايستهاي بود. پروردگارت خواست که آن دو بزرگ شوند و گنجشان را خود از زير ديوار در آورند. اين رحمتي از جانب پروردگارت است. از مجموعة چندين آيه در قرآن که دربارة گنج آمده تنها همين آخري و گويي آن هم به خاطر مِلک دو يتيم بودن که پدرشان انسان صالحي بوده ـ و همين اشاره است که آن مال، از راه نامشروع و غير سالم به دست نيامده بود ـ سخن به ميان رفته است. ديگر آيات اما، همگي رويکردي منفي به گنج و گنج-اندوزي دارند و مفاد آنها اين است که گنجها سرانجام ماية رنج و نکبت صاحبان آنها ميشود. بيترديد بازگويي اين نگرش به گنج در کلام خدا ميزان ارزش آن را به ميزان بالايي روشن ميکند. اين نگرش بهخصوص وقتي روشن و روشنتر ميشود که خداوند مال و ثروت را نه براي تفنن و يا تفاخر و دلمشغولي، که براي برپايي نظام حيات بشري و گذران زندگي در اختيار انسانها قرار داده و تأکيد کرده است که ماية قوام حيات بشر نبايد در اختيار کساني چون سفيهان قرار بگيرد؛ چه اينکه آنان به دليل نداشتن درک درست، مال را تباه ميکنند و زندگي بشر را با مخاطره مواجه ميسازند: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قياماً»؛(23) مالهايتان را که خداوند براي برپايي زندگي شما در اختيارتان گذاشته، به سفيهان ندهيد. بهعلاوه، خداوند در جايي از قرآن از اين ماية قوام حيات به «خير» تعبير کرده است: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقين»؛(24) بر شما قطعي شده که هرگاه مرگ يکي از شما نزديک شد، اگر مالي باقي ميگذارد، براي پدر و مادر و خويشان وصيت به معروف کند. حقي است بر عهدة تقوا پيشگان. گفتهاند که نه تنها مال، خير است که منظور از خير، مال زياد است. در روايتي نقل است که امير مؤمنان بر شخصي از همپيمانان خود از بني هاشم که در حال مرگ بود وارد شد. آن شخص از امام پرسيد: آيا براي اموالم وصيتي بکنم؟ ايشان فرمود: وصيت بر اساس آنچه خداوند فرموده براي مال زياد است و تو مالي نداري. امام علي بر شخصي هاشمي وارد شد تا از وي احوالپرسي کند. آن شخص به امام عرض کرد: آيا وصيت کنم؟ امام فرمود: خداوند فرموده است: «اگر خيري را بر جا گذاشت» ولي تو که مالي اندک براي فرزندانت گذاشتهاي(25) . و به اين صورت او را از وصيت کردن در مال باز داشت. در روايت مشابهي، به کثرت مال در آن زمان که مورد اشارة قرآن است نيز اشاره شده و گفته شده که وصيت به مال کثير تعلق ميگيرد: «دَخَلَ عَليٌّ على مولًى لهم في الموتِ فقال: يا عليُّ، ألا أوصي؟ فقال: لا، إنما قال اللهُ تبارك و تعالى: «إِن تَرَكَ خَيراً»، وليس لك كثيرُ مالٍ. قال: و كان له سبعُمئةِ دِرهمٍ»؛(26) علي بر يکي از هم-پيمانانش که در حال احتضار بود وارد شد. آن شخص به امام عرض کرد: آيا وصيت کنم؟ فرمود: نه! خداوند فرموده است: «اگر خيري را بر جا گذاشت» در حالي که تو مال زيادي نداري. و آن شخص در آن روز، هفتصد درهم دارايي داشت. با اين وصف، اندوختن و دفينه کردن مال و به جا مصرف نکردنش نکوهيده است و دربارة آن تعابير تکاندهندهاي وجود دارد. در اين تعابير آمده است که گنجاندوزاني که مالشان را در راه خدا انفاق نکنند، در قيامت نقرهداغ خواهند شد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ  يَوْمَ يُحْمى‏ عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‏ بها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»‏؛(27) ... آنان که زر و سيم مي-اندوزند و آنها را در راه خدا انفاق نميکنند، مژدهشان بده به عذابي دردناک  روزي که در آتش جهنم با آنها داغ خواهند شد و با آنها پيشاني و پهلو و پشتشان سوزانده ميشود و اعلام ميگردد: اين است آنچه براي خود اندوختيد. پس بچشيد آنچه در گنجينه کرديد. قيدي که براي چنين عذابي در آيه به آن اشاره شده انفاق نکردن مال در راه خداست. راه خدا، به صورت مطلق آمده و به چيزي محدود نشده و تعيين مصارف آن از ديگر آيات و يا از روايات و سنت نبوي استفاده ميشود. همين تعيين نشدن موارد مصرف، گوياي وسعت آن است. از هزينه کردن در کمک به افراد نيازمند و بناي بنياد خير جهت ارتقاي سطح مردم و تعالي معنوي آنان گرفته تا دفاع از ارزشهاي الهي، همه را شامل مي-شود. قابل توجه است که آغاز آيه روحانيان يهود و مسيح مربوط بوده و از حرامخواري تعدادي از آنان و اينکه مال مردمان را به باطل و به نام دين ميخورند سخن گفته شده است. در فراز دوم آيه از گنجاندوزان سخن رفته است. در اينکه اين دو بخش آيه حاوي يک نکته و مربوط به يک گروه است و يا دو نکته دارد و شامل افراد زيادي و از جمله عالمان يهود ومسيحيت ميشود، ميان عالمان مسلمان از صحابة پيامبر تا ديگران اختلاف نظر وجود دارد. اين اختلاف نظر به وجود و يا عدم وجود واو ميان دو بخش آيه باز ميگردد. اگر واو وجود داشته باشد، آيه از دو گروه سخن ميگويد؛ و اگر واو نباشد، تنها از يک گروه که هم حرامخواري ميکنند و هم گنج-اندوزي و مال خويش را در راه خدا نميبخشند، داد سخن داده است. وجود و يا عدم وجود اين «واو» در آيه، ماية کشمکش-هاي فراواني شده است(28) . کساني دو بخش آيه را مستقل دانستهاند و غير معطوف. در نتيجه بخش دوم را ادامة بخش اول دانسته و حکم را هم طبعاً به همان کساني اختصاص دادهاند که در بخش نخست از حرامخواري آنان سخن گفته شده است. ابوحيان اندلسي مفسر اديب قرآن، در تفسير آيه اقوالي را نقل کرده و از جمله گفته است که منظور احبار و رهبان است: «و قيل: وَ الَّذينَ يَكنِزونَ من أوصاف الكثير من الأحبار و الرهبان؛ و رُوي هذا القول عن عثمان و معاوية»(29) ؛ گفته شده: «وَ الَّذينَ يَكنِزونَ... »، از اوصاف بسياري از احبار و رهبان است. اين ديدگاه از عثمان و معاويه نقل شده است. همين ديدگاه معاويه و عثمان عامل کشمکش ابوذر صحابي نامي پيامبر با آن دو بود. در نقلي در اين باره چنين آمده است: عن زيد بن وهب قال: مررت بالربذة، فإذا بأبي ذرّ، فقلت: ما أنزلك بهذا المنزلِ؟ قال: كنتُ بالشام. فاختلفتُ أنا و معاويةَ في هذه الآية: وَ الَّذينَ يَكنِزونَ) فقال معاوية: نزلت في أهل الكتاب. فقلتُ: نزلت فينا و فيهم. فكان بيني و بينه في ذلك كلام. فكتب إلي عثمان يشكوني، فكتب إليّ عثمان أن أقدِم إلي المدينة. فقدِمتُها، فَكَثُرَ عليَّ النّاسُ حتّي كأنّهم لم يروني من قبلِ ذلك. فذكرتُ ذلك لعثمانَ. فقال: إن شئت تنحّيت فکنت قريباً. فذلك الذي أنزلني هذا المنزلَ‏؛(30) زيد بن وهب ميگويد: گذرم به ربذه افتاد، ابوذر را آنجا ديدم. به وي گفتم: تو را چه به اينجا آورد؟ ابوذر گفت: من در شام بودم، با معاويه بر سر آية «الذين يكنزون» حرفم شد. معاويه گفت: اين آيه دربارة اهل کتاب نازل شده و من گفتم: هم دربارة آنها و هم دربارة ما نازل شده است. من و او در اين باره حرفمان شد. او به عثمان نوشت و از من شکايت کرد. عثمان به من نوشت: بيا مدينه. من هم رفتم. چنان جمعيت انبوهي در اطرافم گرد آمدند که گويي تاکنون مرا نديده بودند. من ماجرا را به عثمان گفتم. او به من گفت: به سرعت از نظرم دور شو. اين بود که مرا به اينجا آورد. گويي براي صاحبان اين ديدگاه قابل درک نبود که مسلمانان انباشتکنندة ثروت، همانند غير مسلمانان به عذاب و عاقبتي بس دردناک دچار شوند. شايد هم اينان ميخواستند انباشت ثروتشان را به گونهاي توجيه کنند تا از انبوه پرسشکنندگان برهند و نيز وجدان خود را از عذابي رنجآور برهانند. اما غالب مفسران و قرائت رايج بر آن است که در آيه واو عاطفه است و آيه دو بخش مستقل دارد و دومي شامل گروه نخست آيه هم ميشود: «و قرأ الجمهور: و الذين بالواو، و هو عامّ يندرج فيه من يكنِز من المسلمين؛ و هو مبتدأ ضَمِنَ معني الشرطِ، و لذلك دخلتِ الفاءُ في خبره في قوله: فَبَشِّرهُم»(31) ؛ جمهور قاريان، آيه را با واو عطف خواندهاند که با اين فرض، آيه عموميت دارد و شامل مسلمانان گنجاندوز هم ميشود. در اين صورت، الذين يکنزون، مبتداي داراي معناي شرط است، و از اين رو در خبرش (فَبَشِّرهُم) فا آمده است. چنانکه برخي مفسران بهصراحت به آن اذعان کردهاند: «و هذه الآية عامّة في كلّ مَن ذلك شأنُه؛ لأنها نزلت في مانعي الزكاةِ، و إنّ ورودها بسياق ذمِّ أهلِ الكتاب الّذين يأخذون أموالَ النّاس بالباطل لا يُخصّصها فيهم‏؛(32) اين آيه دربارة هر کسي که چنان ويژگي را دارا باشد عموميت دارد؛ چون دربارة ممنوعکنندگان زکات نازل شده، و در کنار مذمت اهل کتاب ـ که مال مردم را به باطل ميخورند ـ قرار داده شدن آن، موجب اختصاص يافتن آن به آنها نميشود. ديگراني هم با همان ديدگاه پيشين و عدم درک چنان عذابي براي مسلمانان گنجاندوز، آيه را منسوخ دانستهاند. و قال عمرُ بنُ عبد العزيز: هي منسوخةٌ بقوله: «خُذ مِن أموالهم صدقةً»(33) فأتي فرضُ الزكاة علي هذا كلِّه؛ كأنّ الآيةَ تضمّنت: لاتَجمعوا مالاً فتُعَذَّبوا. فنسَخَه التقريرُ الذي في قوله: «خُذ مِن أموالهم صدقةً»؛(34) عمر بن عبدالعزيز گفته است: اين آيه با آية «خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَة» نسخ شده است. آية واجبکنندة زکات، ناظر به همة اين آيه است. گويي آيه چنين است: مالي را جمع نکنيد تا مبادا عذاب گرديد. اين آيه با فرماني که در «خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً» آمده، نسخ شده است. لازم است يادآوري شود که اين نسخ نسخ اصطلاحي نيست، بلکه تقييد آيه است. در حقيقت دايرة حکم آيه به کساني محدود شده که زکات نپردازند. اصطلاح «نسخ» در سدههاي اول اسلامي، شامل تقييد هم ميشده است. کساني هم به پيامبر خدا نسبت دادهاند که مال زکاتداده-شده هر چقدر هم باشد، گنج و مشمول آيه نيست: قال كثيرٌ من العلماء: الكنز هو المال الذي لا تؤدّي زكاتُه، و إن كان علي وجه الأرض. فأما المال المدفون، فإذا اُخرجَت زكاتُه، فليس بكنز. قال رسول اللّه : «كُلُّ ما أدّيتَ زكاتَه، فليس بكنزٍ»(35) ؛ و عن عمرَ أنه قال لرجل باع أرضاً: أحرِز مالَك الّذي أخذتَ احفِر له تحت فِراش امرأتك. فقال: أليس بكنز؟ فقال: «ما اُدِّيَ زكاتُه فليس بكنز». و عن ابن عمر و عكرمةَ و الشّعبيّ و السُّدّي و مالكٍ و جمهورِ أهل العلم مثلُ ذلك؛ بسياري از علما گفتهاند: کنز مالي است که زکاتش پرداخت نشده باشد، هر چند بر روي زمين باشد. هرگاه مال دفنشده زکاتش داده شده باشد، کنز نيست. رسول خدا  فرمود: هر چه را که زکاتش را داده باشي، کنز نيست. از عمر نقل است که دربارة کسي که زميني را فروخته بود، گفت: مالت را نگهدار و آن را زير فرش همسرت دفن کن. او پرسيد: اين کنز نيست؟ عمر جواب داد: هر چه زکاتش داده شده باشد، کنز نيست. عبد الله بن عمر، عکرمه، شعبي، سُدّي، مالک و جمهور علما اين نظر را دارند. بر همين اساس، در تفسير رايج اين آيه مفسران آن را به زکات مربوط دانسته و گفتهاند که مال زکاتدادهشده اگر چه زياد باشد و دفن هم گردد، صاحب آن از عذاب در امان است. براي نمونه، شيخ طوسي آيه را ناظر به کساني ميداند که اموال خود را بدون آنکه زکاتش را پرداخت کرده باشند پنهان ميکنند. وي در ادامه اظهار ميدارد که اگر اينان زکات مالشان را پرداخت کرده باشند و باقيماندة آن را کنز کنند، ملامت نميشوند. ايشان مدعي است که علما در اين مسأله اختلافي ندارند(36) . مرحوم طبرسي نيز گفته است که اکثر مفسران بر آنند که مراد از گنجاندوزان کسانياند که طلا و نقره را کنز ميکنند و از پرداخت زکات سر باز ميزنند(37) . فخر رازي هم همين نظر را با اعلام اجماع نظر علما ذکر کرده است. وي سه نظر را دربارة آيه ذکر کرده و از جمله گفته است: کنز، مالي است که وجوه واجب آن ادا نشود. اين وجوه واجب عبارت است از: زکات، کفارات واجب، هزينة حج واجب، نماز جمعه، وجوهي که خرج آن در راه دَين و حقوق واجب است، انفاق بر اهل و عيال، ضمانِ چيزهايي که تلف کرده و پرداخت جريمة جنايت. وي در ادامه افزوده: نيز جمع مال زياد، کنز است؛ چه زکات آن پرداخته شده باشد يا نه(38) . موضوع کنز و اينکه با پرداخت زکات مال زياد از کنز بودن خارج ميشود و ديگر مشمول آية سورة توبه نيست به همين جا ختم نشده، و براي حل اين مشکل به تعيين حد و مرز مالي پرداختهاند که مجاز به گنج کردن آن پس از اداي زکاتش هستيم. برخي دربارة اندازة کنز گفتهاند: اگر کسي بيش از چهار هزار دينار داشته باشد گنج و مشمول آيه است، اما کسان ديگري، هر چه بيش از هزينة زندگي باشد را گنج دانستهاند: «و قال عليّ : أربعة آلافٍ فما دونها نفقة، و ما زاد عليها فهو كنز؛ و إن أدّيتَ زكاته. و قال أبو ذرٍّ و جماعةٌ معه: ما فَضَلَ مِن مال الرّجل علي حاجة نفسه، فهو كنز. و هذان القولان يقتضيان أنّ الذمّ في جنس المال، لا في منع الزكاة فقط؛(39) علي گفته است: چهار هزار دينار و کمتر از آن هزينة زندگي است و بيش از آن کنز است؛ هر چند زکاتش را پرداخت کرده باشي. ابوذر و تعدادي ديگر گفتهاند: هر چه از هزينة زندگي بيشتر شود کنز است. حاصل اين دو ديدگاه اين است که اصل مال زياد و نگهداري آن نکوهيده است و نه صِرف پرداخت نکردن زکات. واقعيت اين است که به رغم صراحت برخي روايات و اعلام نظر فقيهان داير بر خارج شدن مال از موضوع کنزيت در صورت پرداخت زکات مال، همچنان کشمکش در ميان صاحبنظران اسلامي دربارة آن ادامه دارد؛ چه اينکه در آية مورد بحث، سخن از مطلق کنز و هزينه نکردن مال در راه خداست و زکات هم بر اساس آنچه در روايات آمده و فقيهان آنها را با استنباط و استظهار علمي به فتوا تبديل کردهاند، به چند قلم جنس محدود ميشود. آنچه امروز از سدهها پيش تاکنون رايج و دارج بوده و هست، محدود بودن زکات به چند قلم جنس از غلات و اغنام و نقدين است، حال آنکه سرمايههاي عظيمي در دست ثروتمندان است که بر اساس عرف رايج در فقه مشمول پرداخت زکات نميشوند. چگونه ميتوان به راحتي اين مهم را توجيه کرد و از کنار آن گذشت و آيه را به موضوعي حمل کرد که سرمايه-هاي عظيمي خارج از آن موضوع هستند؟! لحن بسيار تند و هولانگيز آيه نشان از آن دارد که سرانجام انباشت ثروت و هزينه نکردن آن در راه نياز جامعه و نيازمندان نه سعادت و خوشبختي، که شقاوت و بدبختي است. بنا براين، آيه عام است و شامل هر کسي با چنان ويژگي مي-شود. نويسندگان کتاب الحياة پس از نقل آيات کنز و آياتي که جمع مال و حُبّ آن را نهي ميکند و همچنين رواياتي که در اين باره وارد شده، در تحليل نهايي، کنزي را که در آيات مورد نهي قرار گرفته به مفهوم جمع کردن و ذخيره کردن مال، اعم از طلا و نقره و ساير اموال غير نقدي دانسته و معتقدند که آيات 34 و 35 سورة توبه به ضميمة روايات، مربوط به حرمت جمع کردن ثروت بيش از مقداري است که براي يک زندگي سالم و متعادل لازم است؛ و بر وجوب انفاق مازاد در راه خدا دلالت دارد(40) . اينان همان ديدگاه ابوذر را دربارة آيه دارند که گفته است: «و قال أبو ذرٍّ و جماعةٌ معه: ما فَضَلَ مِن مال الرّجل علي حاجة نفسه، فهو كنز»(41) . نقل است که عثمان در حضور ابوذر از كعب الاحبار پرسيد: ابو اسحاق! نظر تو دربارة جمع اموال كه صدقة آن داده شود و براي درراهمانده خرج شود و با آن به خويشان کمک گردد چيست؟ كعب الاحبار گفت: اميد خير براي صاحب او دارم. ابوذر خشمگين شد و عصايش را بلند كرد تا بر سر او بكوبد(42) . اين ديدگاه، جداي از رواياتي که آيه را بر زکات حمل کرده، به ظاهر آيه نزديکتر است. بايد اين نکته را افزود که واقعيت اين است که با پرداخت زکات اصطلاحي، مشکل گنج-اندوزي حل نميشود؛ چه اينکه بر فرض پرداخت زکات مال، اگر کسي از چنان ثروت انبوهي برخوردار باشد که بتواند آن را کنز کند، چگونه ميتوان وي را از شمول آيه خارج دانست؟! در همين موضوع، تفسير و برداشت علامة طباطبايي از آيه هم قابل توجه است. وي بر آن است که کنزي مبغوض است که از انفاق در راه خدا خودداري شود. ايشان آنگاه افزوده است: از آيه استفاده ميشود که راه خدا چيزي است که دين خدا و سالم ماندن بنياد دين به آن بستگي دارد؛ مانند جهاد و همة مصالح دين که حفظ آن واجب است و همة آن شؤوني که اگر از بين بروند، جامعة مسلمانان از هم فرو ميپاشد؛ نيز حقوق واجبي که دين با آنها بنيان جامعة ديني را اقامه ميکند؛ و اگر کسي طلا و نقره را کنز کند، در حالي که به آنها نياز باشد، در اين صورت کنز صورت گرفته است. از اين رو بايد چنين شخصي به عذاب دردناک بشارت داده شود؛ زيرا خود را بر خدا ترجيح داده و نياز احتمالي خود يا فرزندان را بر نياز قطعي جامعه ديني مقدّم کرده است. ايشان با همين مبنا معتقد است که اسلام براي مالکيت حدّي تعيين نکرده، و اگر فردي مال زيادي جمعآوري کند، ولي آن را به صورت کنز نگه ندارد، بلکه در جريان قرار دهد و از آن براي خود استفادة فراوان ببرد و با خريد و فروش يا کار و مانند آن به ديگران نيز فائده برساند، نهي متوجه او نمي-شود؛ زيرا اموال را در معرض استفادة مردم و در راه رشدي که مفيد و شايسته است قرار داده و آن را پنهان نساخته و از مصرف آن در راه خدا جلوگيري نکرده است(43). ايشان در ادامه دربارة معناي کنز به اظهار نظر محققانه-اي پرداخته و در آغاز از نقش پول در اقتصاد و آثار زيان-بار بطلان ارزش پول و نيز آثار کنز پول و منع از جريان آن سخن گفته، و کنز پول را ماية بطلان ارزش اشيا و از بين بردن امکان احياي معاملات و برپايي بازار در جامعه معرفي کرده و گفته که با بطلان معاملات و تعطيلي بازارها، حيات جامعه از بين ميرود و به نسبتي که پول راکد و متوقف بماند، جامعه از حرکت باز ميايستد و ضعيف ميشود. وي سپس افزوده که مقصود از کنز پول، خارج کردن پول از جريان داد و ستد در بازار و جلوگيري از چرخش آن براي اصلاح شؤون حيات و رفع نيازهاي جامعه همچون سير کردن گرسنگان، سيراب کردن تشنگان و پوشاندن لباس بر ناداران و سود کسب و اجرت عمل و رشد مال و درمان بيمار و آزادسازي اسير و نجات دادن بدهکار و گرهگشايي از سختيها و مشکلات و زدودن غمها و رفع مشکل انسان گرفتار و دفاع از اساس جامعه صالح و اصلاح جوّ فاسد اجتماعي است(44) . با اين تعابير، گويي علامه نيز رضايت نداده است که کنز منحصر در جايي شود که زکات مال انبوه پرداخته شود و ثروت در جايي راکد نگاه داشته شود و يا در زير زمين براي روز مبادا دفن گردد؛ از اين روست که ايشان احتمال داده آيه ممکن است شامل انفاقهاي مستحبي هم بشود: «ليس من البعيد أن يکون مطلقاً يشمل الإنفاق المندوبة بالعناية التي مرّت»(45). فخر رازي هم با ذکر سه ديدگاه دربارة آيه، در نهايت مي نويسد: حق اين است که انساني که پيرو دين است بهتر است به جمعآوري مال زياد نپردازد، ولي در عين حال در ظاهر شريعت از چنين کاري منع نشده است. دکتر وهبه زحيلي هم در تفسير آيه، به صورت مطلق چند چيز از جمله کنز را بزرگترين جرم اجتماعي خوانده است: «إنّ من أعظم الجرائم الاجتماعية أكل أموال الناس بالباطل؛ كالرشاوي و الغصوبات و خيانة الأمانات و الصدّ عن دين اللّه الحق المتمثل في القرآن، و اكتناز المال أو ادّخاره و حبسه من غير إنفاق و لا أداء زكاة عنه»‏.(46) نکتة ديگري که در بارة کنز قابل توجه است اينکه در آيه از زر و سيم سخن رفته، در حالي که اين دو سمبل ثروت و سرماية و مال قابل اندوختن است، و از باب نمونه است و چنان-که گفتهاند: «الكنز أصله في اللغة الضمّ و الجمع، و لا يختصّ ذلك بالذهب و الفضّة. ألا تري قوله : ألا اُخبركم بخيرِ ما يكنِز المرءُ؟ المرأةُ الصالحةُ. أي: يضمّه لنفسه و يجمعه؛(47) کنز در لغت به معناي ضميمه کردن و جمع کردن است و به زر و سيم اختصاص ندارد. مگر نديدهاي گفتة رسول خدا را که فرمود: آيا خبردارتان نکنم به بهترين چيزي که مرد مياندوزد؟ زن شايسته است. منظور اين است که: بهترين چيزي شخص که براي خود جمع و ضميمه ميکند. منبع:فصلنامه وقف میراث جاویدان ش71 ادامه دارد... /ع    





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن