واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نميرم از اين پس كه من زندهام

ميراثايران- اميد سليماني فاخر:
اين روزها، هر نهادي و هر انجمن و هر دانشكدهاي رنگ و بوي شاهنامه را بهخود گرفته.
وارد هر مجموعهاي كه يدككش نام فرهنگ و هنر است، صداي نقالي به گوش ميرسد؛ «بسي رنج بردم در اين سالسي / عجم زنده كردم بدين پارسي» شاهنامهخواني ميخواند «چه داري به پيري مرا مستمند/ الااي برآورده چرخ بلند»
به فرهنگسرايي كه مزين به نام «هنر» است وارد ميشوي، ميانديشي كه در سراي فردوسي قدم نهادهاي، از بدو ورود، انواع و اقسام شاهنامه در معرض فروش ميبيني در سايزهاي و قطعهاي مختلف، چاپها و جلدهاي گوناگون، خطها و صفحهآراييهاي مختلف، نميتوان بينظر رد شد و لااقل به «شاهنامهها» خيره نشد، وارد سالن اصلي كه ميشوي در يك نگاه آني و مستقيم صفحه نمايشدهندهاي از نبرد رستم و سهراب نظرت را بهخود جلب ميكند، گالري شماره 1 و 2 فرهنگسرا مانند آهنربايي هر مخاطبي را به سمت خود ميكشد، نقاشي؛ نگارگري، صنايعدستي، مجسمه، عكس و نقاشي قهوهخانهاي.
هر يك در راستاي مدح و نمايش و معرفي شاهنامه و صاحب آن همت گمارده، هنري كه از هنرمندان فردوسيدوست و شاهنامهشناس خلق شده، به آثار مجسمه ميرسيم؛ فردوسي، ابومنصور عبدالرزاق (همان حامي و پشتيبان فردوسي)، دقيقي(شاعري كه بيش از هزار بيت از شاهنامه را سرود)، پاي صحبت خالق اين اثرها مينشينيم:
عربعلي شروه، اين پيرمرد عرصه هنر از تجارب هنري خود ميگويد: «در هنر دو الهام وجود دارد؛ طبيعت، مدل، تخيل و اسطوره، اولي كه بسيار مورد آزمون هنرمندان قرار گرفته، شاهنامه باعث شد كه من و شاگردانم به سوي تجربه تخيل در اسطورهها برويم، كار را روي هنر مجسمهسازي شروع كرديم. ابتدا شاهنامهخواني كرديم و هر كسي از روي تخيل و ذهنيتي كه از قهرمانان شاهنامه ميگرفت، اثري خلق ميكرد، از نتايج كار راضي هستم.»
شروه، اين استاد دانشگاه و مترجم كتب هنري با انتقاد ميگويد: «شاهنامه آنقدر درسهاي اخلاقي، آيين زندگي و وجههاي مختلف پرداختن به انسان را دارد كه ميتواند يك فرهنگ را بسازد و به جامعه معرفي كند ولي متأسفانه همه از آن غافليم، پيشنهاد ميدهم كه اسطورهها به كل ادبيات كهن و داستانهاي انسانساز از جمله حكمتهاي سعدي، مولاناو همچنين شاهنامه با هر هنري و با هر شگردي در پاركها و مجامع عمومي به نسل جوان معرفي شود.
به آثار شاگردانش نزديك ميشويم، با اشتياقي خاص كارها و شاگردانش را معرفي ميكند. نگار نجيبي، (هنرمند 12ساله) مجسمهسازي است كه اثر «رستم و اژدها» و «رستم و رودابه» را خلق كرده.
شروه، اين مترجم كتابهاي «كليدهاي طراحي»، «اطلاعات جامعه هنر» و «طراحي با سمت راست مغز» ميگويد: براي زنده نگهداشتن اسطورهها و فرهنگ و ادب اين خطه پيشنهاد ميكنم درسي در دانشگاهها طراحي شود تا اين اثر و پندهاي اجتماعياش به نسلهاي جوان معرفي شود. در گالري شماره 2، به نقاشيهاي منصور وفايي ميرسيم؛
كمند كياني همي داد خم
كه آن كره را بازگيرد ز رم
بينداخت رستم كياني كمند
سر ابرش آورد ناگه به بند
اين هنرمند در برداشت ذهني خود از اين اشعار فردوسي تابلوي «گرفتن رستم رخش را» خلق كرده، به تابلوي ديگري ميرسيم، او در نقاشي «جنگ رستم با اشكبوس» از توصيف اين دو بيت استفاده كرده است:
چون پيكان ببوسيد انگشت اوي
گذر كرد از مهره پشت اوي
ميان سپه تير بگذاشتند
و آن تير را نيزه پنداشتند
انداختن اكوان ديو رستم را به دريا جنگسوهماران، «فردوسي و تاريخ» و «كبابگور خر غذاي رستم» از ديگر تابلوهاي اين هنرمند است كه به خوبي شاهنامه را به هر تماشاگري معرفي كرده و تصوير ذهنياش در زنده كردن رنج 30ساله فردوسي بهجا واقع شده است.
زمان نمايش فيلمهاي انيميشن فراميرسد، فيلمهاي «زال و سيمرغ»، رخ، گلباران و ائتلاف به كارگرداني علياكبر صادقي پخش ميشود، آثاري كه سعي ميكند با زبان و دنياي كودكان اسطورهها را معرفي كند.
به نمايشگاه باز ميگرديم، شاهنامههاي بايسنقري، شاهطهماسب و «داوري و قوام» همچنان در معرض فروش است، از آثار استادان ابراهيم معمارزاده، جعفر نجيبي و 19 هنرمند ديگر بازديد ميكنيم. سليمه معتمدي يكي از نقاشاني است كه از عدمتبليغات مناسب براي آشنايي مردم با فرهنگ و هنر انتقاد ميكند و ميگويد: «فوتبال و حتي حاشيهها و هواداران ساعتها از رسانهها معرفي و پخش ميشوند، اما چقدر از ساعات رسانهها صرف معرفي هنر و فرهنگ ميشود؟»
وي كه اثر «افتادن ر خش رستم به چاه و مكر شغاد» را به نمايشگاه عرضه كرده ميگويد: «چرا بايد افسانه اسپايدرمن به جاي شاهنامه براي كودكان فيلم شود؛ چرا نبايد موضوعات اخلاقي و قهرمانان فردوسي را معرفي نكنيم و چرا از اينهمه نشانههاي اخلاقي شاهنامه براي پنددهي استفاده نميكنيم.»
معتمدي ميگويد: «اگر متون كهن و فرهنگ برخاسته از آنان را به جهانيان معرفي نكنيم همان ميشود كه هر كشوري مدعي ميشود كه مولاناها و سعديها و شاهنامهها از آن آنهاست.»
به سالن اصلي فرهنگسرا باز ميگرديم، زمان نمايش «داستان سياوش» به كارگرداني «بوريس كيمياگروف» فرا رسيده، فيلم شروع ميشود. تصاوير به خوبي داستان سياوش و تهمينه و كيكاووس شاه را روايت كرده و به زيبايي فضاسازي اشعار فردوسي را منتقل كرده است.
مخاطبان با فيلم ارتباط خوبي گرفتهاند. ديگر نوبت به آيين زورخانهاي ميرسد، زورخانه وحدت (مرشد جواد خرمي) در فضاي بيروني فرهنگسرا، شاهنامه دوستان را دعوت به برنامه خود ميكند.
جمعيت انبوهي از اين آيين استقبال ميكنند، در ساعتي ديگر در همين محوطه مرشد «محسن ميرزاعلي» داستانهاي شاهنامه را پردهخواني ميكند و بخش پاياني يك روز از سه روز «شبهاي فردوسي» مرشد امير صادقي و بانو و چندين مرشد خردسال و نوجوان به اجراي نقالي پرداختند و مرشد زورخانه حميد رضايي و مرشد فرشاد حقيقي شاهنامهخواني كردند، پس از آن«سايه عشق» كه پيش از اين چند اجراي خارج از كشور داشتهاند، براي اولين بار در ايران به نمايش درميآيد، گروه همآوا هم با تني چند از هنرمندان فرهنگ دوست اين خطه براي دهمين سال پياپي تعدادي از داستانهاي شاهنامه را با موسيقي ايراني تلفيق كرده و براساس شخصيت هر يك از اين داستانها كه هم حالت بزم و رزم و هم پند و اندرز دارد به روي صحنه بردند، شاهنامهاي كه پس از گذشت قرنها كه شاهنامهخواني در ميان خانوادهها بهصورت دستهجمعي در كوي و برزن و قهوهخانه بهصورت نقل ميشد، اين گروه، موسيقي ملي ايران را براي نخستين بار به خدمت اشعار و داستانهاي شاهنامه گرفتهاند.
اعضا اين گروه نخستين پيشگاماني هستند كه در اين ميدان بزرگ فرهنگي قدم نهاده تا با فراگيري روح همكاري و همدلي از فرهنگ شاهنامه بتوانند براي افرادي كه ميخواهند در آينده در اين راه قدم بگذارند مهيا باشند. شورآفريني شعر و موسيقي را ميتوان در بسياري از داستانهاي رودكي، منظومههاي نظامي و ديگر شعرا مشاهده كرد. مانند داستان مرگ شبديز، بازگشت امير ساماني به تحريك رودكي و هزاران داستان ديگر.
اين گروه در شب اول: داستان ازدواج رستم با تهمينه در شهر سمنگان را با قطعات «انديشه شاعر»، «قطعه صيد و صياد»، «ساز و آواز»، «قطعه ابرخوابگاه همراه با دكلمه و همخواني»، «تصنيف بزمگاه رستم و تهمينه» و «رنگ عروسي رستم و تهمينه» را برگزار كرد.
در شب دوم نيز: گراميداشت 35 سال رنج و زحمت حكيم توس را قطعات «انديشه شاعر»، «قطعه حركت»، «شكوه فردوسي»، «ساز و آواز» و «تصنيف گراميداشت حكيم توس» را براي مخاطبان اجرا كردند.
و در شب سوم: داستان رايزني كنيزكان رودابه با زال در ماجراي ازدواج زال و رودابه را روايت كردند و قطعات«انديشه شاعر» «عشق نهاني»، «آواي كنيزكان همراه با دكلمه»، «ساز و آواز»، «آواي كنيزكان همراه با همآوايي» و «تصنيف سيهگيسو» اجرا شد. اين برنامهها طي سهشب 24، 25 و 26 ارديبهشت با اندكي تفاوت ادامه يافت از جمله در بخش نمايش فيلمهاي انيميشن «رستم واسفنديار» به كارگرداني عليرضا كاويانراد و «داستانهاي شاهنامه» به كارگرداني محمود صائمين، فيلمهاي مستند «يكي داستان پرآب چشم» به كارگرداني شهرام درخشان و «خاك گرم» به كارگرداني ناصر پويش و فيلم داستاني «شاهزاده ايراني» به كارگرداني محمد نوريزاد به نمايش درآمد.
تاريخ درج: 4 خرداد 1387 ساعت 08:38 تاريخ تاييد: 4 خرداد 1387 ساعت 10:10 تاريخ به روز رساني: 4 خرداد 1387 ساعت 10:10
شنبه 4 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 711]