تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):داناترين مردم كسى است كه دانش ديگران را به دانش خود بيفزايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816506297




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ابن سینا ...فیلسوف بزرگ


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : ابن سینا ...فیلسوف بزرگ s_mary28th February 2007, 04:55 PMهمه چیز در باره ابن سینا ابن سينا (شيخ الرئيس ابوعلي سينا) يا پور سينا دانشمند، فيلسوف و پزشک ايراني، 450 کتاب در زمينه‌هاي گوناگون نوشته‌استکه تعداد زيادي از آن‌ها در مورد پزشکي و فلسفه‌است. جرج سارتون او را مشهورتريندانشمند سرزمين‌هاي اسلامي مي‌داند که يکي از معروف‌ترين‌ها در همه ي زمان‌ها ومکان‌ها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب "قانون" در زمينه پزشکي است. ابن سينا به نام حسين پسر عبدالله در سال 370 هجري قمري متولد شد و در سال 428 هجري قمري درگذشت. نام او را به تفاريق ابنسينا، ابوعلي سينا و پور سينا گفته‌اند. در برخي منابع نام کامل او با ذکر القابچنين آمده: حجة‌الحق، شرف‌الملک، شيخ الرئيس، ابوعلي، حسين بن عبدالله، ابن سينا والبخاري. وي صاحب تأليفات بسياري است و مهم‌ترين کتاب‌هاي او عبارت‌اند از: " شفا " در زمينه فلسفه و منطق؛ و " قانون" در زمينه پزشکي. «ابوعلي سينا را بايد جانشين بزرگ فارابيو شايد بزرگ‌ترين نماينده حکمت در تمدن اسلامي بر شمرد. اهميت وي در تاريخ فلسفهاسلامي بسيار است، زيرا تا عهد او هيچ‌يک از حکماي مسلمين نتوانسته بودند تمامياجزاي فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌اي از همه علوم معقول را داشت در کتبمتعدد و با سبکي روشن مورد بحث و تحقيق قرار دهند و او نخستين و بزرگ‌ترين کسي استکه از عهده اين کار برآمد.»(آموزش و دانش در ايران، ص125) «وي شاگردان دانشمند و کارآمدي به مانندابوعبيد جوزجاني، ابوالحسن بهمنيار، ابو منصور طاهر اصفهاني و ابوعبدالله محمد بناحمد المعصومي را که هر يک از ناموران روزگار خود بودند، تربيت نمود.»(خدمات متقابلاسلام و ايران، ص493) ****بخشي از زندگي نامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابوعبيد جوزجاني بدين شرح است: پدرم عبدالله از مردم بلخ بود. در روزگارنوح پسر منصور ساماني به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهاي بزرگ بود. پدرمکار ديواني پيشه کرد و در روستاي خُرميثن به کار گماشته شد. به نزديکي آن روستا،روستاي اَفشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسري برگزيد و وي را به عقد خويشدرآورد. نام مادرم ستاره بود. من در ماه صفر سال 370 از مادر زاده شدم .نام مراحسين گذاشتند. چندي بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد. در آنجا بود که مرا بهآموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بياموزم. دهمين سال عمر خود را به پايان مي‌بردم کهدر قرآن و ادب تبحر پيدا کردم، آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌هاي من شگفتيمي‌نمودند. در آن هنگام مردي به نام ابوعبدالله بهبخارا آمد. او از دانش‌هاي روزگار خود چيزهايي مي‌دانست. پدرم او را به خانه آوردتا شايد بتوانم از وي دانش بيشتري بياموزم. وقتي که او به خانه ما آمد، من نزدآموزگاري به نام اسماعيل زاهد فقه مي‌آموختم و بهترين شاگرد او بودم و در بحث و جدلکه شيوه دانشمندان آن زمان بود تخصصي داشتم. ناتلي به من منطق و هندسه آموخت و چونمرا در دانش اندوزي بسيار توانا ديد به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علمبه کاري ديگر وادار سازد و به من نيز تاکيد کرد جز دانش آموزي شغل ديگر برنگزينم. من انديشه خود را بدانچه ناتلي مي‌گفت مي‌گماشتم و در ذهنم به بررسي آن مي‌پرداختمو آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامي‌گرفتم تا اينکه منطق را نزد او بهپايان رسانيدم و در اين فن بر استاد خود برتري يافتم. چون ناتلي از بخارا رفت، من به تحقيق ومطالعه در علم الهي و طبيعي پرداختم. اندکي بعد رغبتي در فراگرفتن علم طب در منپديدار گشت. آنچه را پزشکان قديم نوشته بودند همه را به دقت خواندم. چون علم طب ازعلوم مشکل به شمار نمي‌رفت، در کوتاه‌ترين زمان در اين رشته موفقيت‌هاي بزرگ بدستآوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روي آوردند و در نزد من به تحصيلاشتغال ورزيدند. من بيماران را درمان مي‌کردم و در همان حال از علوم ديگر نيز غافلنبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بيشتر پرداختم و يک سالو نيم در اين کار وقت صرف کردم. در اين مدت کمتر شبي سپري شد که به بيداري نگذراندهباشم و کمتر روزي گذشت که جز به مطالعه به کار ديگري دست زده باشم. بعد از آن به الهيات رو آوردم و بهمطالعه کتاب ما بعد الطبيعه ي ارسطو اشتغال ورزيدم، ولي چيزي از آن نمي‌فهميدم وغرض مؤلف را از آن سخنان درنمي‌يافتم. از اين رو دوباره از سر خواندم و چهل بارتکرار کردم، چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقيقت آن پي نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خويشتن نااميد مي‌شدم و مي‌گفتم مرا در ايندانش راهي نيست... . يک روز عصر از بازار کتابفروشان مي‌گذشتم. کتابفروش دوره گرديکتابي را در دست داشت و به دنبال خريدار مي‌گشت. به من اصرار کرد که آن را بخرم. منآن را خريدم که کتاب اغراض مابعدالطبيعه نوشته ابونصر فارابي بود. هنگامي که به درخانه رسيدم، بي‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقيقت مابعدالطبيعه که همه آن را ازبر داشتم پي بردم و دشواري‌هاي آن بر من آسان گشت. از توفيق بزرگي که نصيبم شده بودبسيار شادمان شدم. فرداي آن روز براي سپاس از خداوند که در حل اين مشکل مرا ياريفرمود، صدقه فراوان به درماندگان دادم. در اين موقع سال 387 بود و تازه 17 سالگي راپشت سر نهاده بودم. وقتي من وارد سال 18 زندگي خود مي‌شدم،نوح پسر منصور سخت بيمار شد. اطباء از درمان وي درماندند و چون من در پزشکي آوازه ونام يافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالين خود فراخواند. من نوح را درمان کردم و اجازه يافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتاب هاي بسياري در آنجا ديدم که اغلب مردم حتي نام آنها را نمي‌دانستند و من هم تاآن روز نديده بودم. از مطالعه آنها بسيار سود جستم. چندي پس از اين ايام پدرم در گذشت وروزگار، احوال مرا دگرگون ساخت. من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندي در آنديار به عزت روزگار گذراندم. نزد فرمانرواي آنجا قربت پيدا کردم و به تاليف چندکتاب در آن شهر توفيق يافتم. پيش از آن در بخارا نيز کتاب‌هايي نوشته بودم. در اينهنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود. ناچار من از گرگانج بيرون آمدم. مدتي همچونآواره‌اي در شهرها مي‌گشتم تا به گرگان رسيدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره بهگرگان بازگشتم و مدتي در آن شهر ماندم و کتاب هايي تصنيف کردم. ابوعبيد جوزجاني درگرگان به نزدم آمد. ابوعبيد جوزجاني گويد: اين بود آنچهاستادم از سرگذشت خود برايم حکايت کرد. چون من به خدمت او پيوستم تا پايان حيات بااو بودم. بسيار چيزها از او فرا گرفتم و بسياري از کتاب هاي او را تحرير کردم. استادم پس از مدتي به ري رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروايان ديلمي درآمد و ويرا که به بيماري سودا دچار شده بود درمان کرد. از آنجا به قزوين و از قزوين بههمدان رفت و مدتي دراز در اين شهر ماند و در همين شهر بود که استادم به وزارتشمس‌الدوله ديلمي فرمانرواي همدان رسيد. در همين اوقات استادم کتاب قانون را نوشت وتاليف کتاب عظيم " شفا " را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت وپسرش جانشين وي گرديد، استاد وزارت او را نپذيرفت و چندي بعد به او اتهام بستند کهبا فرمانرواي اصفهان مکاتبه دارد و به همين دليل به زندان گرفتار آمد. چهار ماه درزندان بسر برد و در زندان سه کتاب به رشته ي تحرير درآورد. پس از رهايي از زندانمدتي در همدان بود تا با جامه درويشان پنهاني از همدان بيرون رفت و به سوي اصفهانرهسپار گرديد. من و برادرش و دو تن ديگر با وي همراه بوديم. پس از آنکه سختي هايبسيار کشيديم، به اصفهان در آمديم. علاءالدوله فرمانرواي اصفهان استادم را به گرميپذيرفت و مقدم او را بسيار گرامي داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استادرا همراه و همنشين خود ساخت. استاد در اين شهر کتاب " شفا "را تکميل کرد. اين کتابمهم‌ترين و جامع‌ترين اثر ابوعلي سينا در فلسفه، مشاء و مبين آراي شخصي اوست. بهسال 428 در سفري که به همراهي علاءالدوله به همدان مي‌رفت، بيمار شد و در آن شهر درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد. منابع: - پور فندق بيهقي، تتمه صوان الـحكمه،بخش زندگي‌نامه خودنوشت و اضافات ابوعبيد جوزجاني - مرتض مطهري، خدمات متقابل اسلام وايران - آموزش و دانش در ايران سخني ديگر : مقدمه: (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشندبزرگي از تبار دانشمندان) تاريخ ايران مشحون از نام بزرگاني است كه نام ايران و ايراني را براي قرن هاي متمادي بلندآوازه ساختند ودر تاريخ علم ، فرهنگ و ادب ، ستارگان درخشان و پرفروغي شدند تا در اين كوير بي برگي و گم گشتگي حاضر ،راه بنمايند و اميد بخشند . مرداني كه بزرگي را در سايه همت و تلاشي خستگي ناپذير در راه كسب علم يافتند ؛ شايد گزافه نباشد اگر بزرگترين اين بزرگان را بوعلي سينا بدانيم و بناميم ، مردي كه به مدد هوشي خداداد و تلاشي كه جز به اراده اي استوار تكيه نداشت در زمانه خويش و حتي در طول قرن هاي تاريك قرون وسطي، روشني بخش محافل علمي دنيا شد . پيشرفت علمي ايران در دوره اسلامي : (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشندبزرگي از تبار دانشمندان) بوعلي سينا را در كنار ابوريحان بيروني ، فارابي و بسيار ديگر از عالمان و فيلسوفان سده هاي نخست اسلامي ، ستارگان علمي ايران اسلامي مي خوانند و برخي در نقد اين واژگان چنين مي نگارند كه " پيشرفت علمي ايران بعد از قرن سوم هجري چه ربطي به اسلام دارد؟؟ " گويندگان يا نويسندگان اين سخن ، درخشش علمي افرادي نظير بوعلي سينا را تنها نتيجه تلاش و همت آنان و حاصل هوش و فراست عنصر ايراني قلمداد ميكنند ، ولي بايد توجه داشت كه تلاش در جامعه اي سالم كه امكان پيشرفت علمي را براي تمام افراد خويش فراهم مي كند ، ميسر است ، در چنين جامعه اي است كه فرد مي تواند در سايه تلاش و همت خويش تا آنجا كه ممكن است به مدارج بالاي علمي نائل آيد ، ولي در دوره ساساني و پيش از اسلام جامعه متصلب و داراي طبقات متعدد كه تخطي از طبقات تعيين شده را بر نمي تافت ، حتي در سايه كوشش و تلاشي عظيم و ماوراي توان انساني ، هيچ فردي از طبقات فرودست جامعه امكان برآمدن به طبقه اي بالاتر را نمي يافت . در اين جامعه فرزند محكوم به ادامه شغل پدر بود و اگر فردي در خود جسارت لازم براي در هم شكستن نظام طبقاتي موجود را مي يافت ، به عنوان خاطي از تمام حقوق فرد آزاد محروم مي شد . و آيا در چنين جامعه اي امكان شكوفايي علمي ميسر بود ؟ و آيا همه افرادي كه در خود استعداد و لياقت لازم براي دستيابي به مدارج علمي را مي ديدند، مي توانستند به اين مهم و آرزو جامه عمل بپوشانند ؟؟ . در چنين جامعه اي حتي پدري پيشه ور و متمكن در ازاء اهداء تمام دسترنج خويش اين اجازه را نمي يافت كه يگانه فرزندش را براي علم آموزي به مدارس علمي روانه سازد . با اين سخن كوتاه درباره طبقات اجتماعي ايران پيش از اسلام مي توان دريافت كه يكي از دلايل پيشرفت هاي علمي قرون اوليه اسلامي به راستي شرايط آزاد و بدون طبقه اي است كه اسلام براي تمام مسلمانان از عرب و غيرآن فراهم كرده بود. جامعه بي طبقه اي كه امكان علم آموزي را حتي براي فرودست ترن اقشار جامعه نيز فراهم مي آورد ، به ويژه آنكه در دوره سلجوقيان و با ابتكار عمل خواجه نظام الملك در مدارس علمي آن زمان براي طلاب بي بضاعت و تنگدست مقرري ماهانه اي از محل خزانه دولت در نظر مي گرفتند تا دانشجوي جوان بي دغدغه نان تمام توان خويش را براي فراگيري علوم مصروف دارد. البته اين بدان معنا نيست كه همزمان با ورود اسلام به ايران كشور ما با انقلابي علمي و همه جانبه مواجه شد . بلكه ملت ما ، پس از دو قرن سكوت توانست در تمام عرصه هاي علمي و ادبي درخشيدن آغاز كند، و اين تنها به آن علت است كه عليرغم آنكه آموزه هاي اصيل اسلام بر برابري تمام ابنا بشر فارغ از جنس ، نژاد ، رنگ پوست ، اصل و نسب تاكيد داشت و دارد ، ولي از سوي كساني به ايران قدم نهاد كه خود اولين تحريف كنندگان آن بود . اسلام در زمان خليفه دوم عمر بن خطاب به ايران وارد شد و تا پايان دوره حكومت معاويه در بيشتر نقاط ايران به جز سواحل درياي خزر راه يافت ، در سالهاي اوليه اسلامي تنها عرب مسلمان به فتوحات دست يازيد و دامنه اسلام در سطح جغرافيايي گسترش يافت و نه در عمق جان و دل مردمان ؛ به عبارت ديگر اسلام به طور ناگهاني و سريع از سوي ايرانيان پذيرفته نشد و مردم ايران در طول قريب به دو قرن در تماس با مسلمانان به صورت بطئي وآرام دين نياكان خود را فروگذاشته و به اسلام گرويدند . حكام عرب دو قرن اوليه اسلامي با تفاخر بر نژاد عرب خويش انواع حقارت ها و اجحاف ها را بر غير عربان روا مي داشتند ، در اين زمان " عربان خود، در اين باب ( برتريشان نسبت به ساير ملل و اقوام ) شك نداشته اند . گذشته روزگار خويش را آكنده از فخر و شرف آزادي و بزرگواري مي ديدند .به دلاوري و جوانمردي و مهمان نوازي و سخنوري خويش بسي مي نازيدند. از بابت سعي و مجاهدتي نيز كه در كار نشر اسلام كرده بودند خويشتن را بر ديگر مسلمانان صاحب حقي مي شمردند. بدان سبب نيز كه پيغامبر از عرب برخاسته بود و قرآن به زبان عرب بود گمان مي كردند عرب را بر همه اقوام جهان برتري است و در ايران به روزگار امويان چندان اين برتري را كه مدعي بودند به رخ كشيدند كه مايه رنج و ملال گشت . " ( 1) از سوي ديگر حكام عرب قرون اوليه اسلام و به ويژه امويان نگاهي صرفاً اقتصادي به ساكنان سرزمين هاي فتح شده داشتند ؛ طبق آيين اسلام مسلمانان موظف به پرداخت خمس و زكات بودند و اهل كتاب شامل يهود ، نصاري و زرتشتيان به دليل بهره مندي از خدمات دولت اسلامي موظف به پرداخت جزيه ؛ وخراج ماليات ارضي بود كه از كشاورزان هر دو گروه ( اعم از مسلمان و غيرمسلمان ) دريافت مي شد ؛و به دليل اينكه اتباع غير مسلمان مناطق تحت تصرف حكام اسلامي براي آنان صرفه اقتصادي بسيار بالايي داشتند معمولاً از گرايش به اسلام اين اتباع جلوگيري به عمل مي آوردند ، به عبارت ديگر نومسلماني كه از دين زرتشت به اسلام در آمده بود علاوه بر پرداخت خمس و زكات كه تكليف هر مسلماني بود به پرداخت جزيه كه بر عهده اهل كتاب بود ملزم مي شد . علاوه بر اين از مهاجرت كشاورزان به شهرها و پيشه ساختن كاري ديگر ممانعت به عمل مي آمد و با اعمال سخت گيري هايي ، كشاورز بسته ي زمين مي شد . پس از امويان و با روي كار آمدن عباسيان از شدت تفاخر نژادي اعراب كاسته شد ولي يك سره از ميان نرفت ؛ " در روزگار مامون و جانشينان او بغداد ديگر شهري عربي به شمار نمي آمد آن خودستايي ها و بزرگواري ها كه " فاتحان " دو قرن پيش داشتند ديگر در نزد " موالي " بغداد خريداري نداشت .دولت عرب در واقع زوال يافته بود و نوبت دولت فرس فراز آمده بود. " (2) در زمان هارون الرشيد و فرزندش مامون با وارد شدن عنصر ايراني در ساختار قدرت رفته رفته ايرانيان به قدرت هاي برتر دست يافتند . به ويژه پس از جنگ قدرت ميان امين و مامون اين عنصر ايراني بود كه در تثبيت قدرت مامون موثر افتاد و او را به پيروزي رساند . شرايط سخت اقتصادي پيش گفته از يك سو و تبعيضات نژادي از سوي ديگر راه را براي پيشرفت هاي علمي بسته بود تا اينكه در آغاز قرن سوم با قدرت گيري حكام نيمه مستقل طاهري در خراسان و شرق ايران زمزمه هاي استقلال خواهي ايرانيان آغاز شد و با تشكيل حكومت هايي نظير صفاريان و سامانيان سيادت و حكومت اعراب در ايران به اتمام رسيد از اين تاريخ است كه رفته رفته شاهد درخشيدن ايرانيان در تمام عرصه هاي علمي و ادبي هستيم . در پايان همين قرن است كه شاهنامه فردوسي مشتمل بر شصت هزار بيت فارسي سروده ميشود و در همين ايام است كه بوعلي و ابوريحان زاده مي شوند و چون از محدوديت هاي دو قرن گذشته اثري نيست به چهره هاي برجسته علمي بدل مي شوند . پدر بوعلي سينا مردي اهل بلخ بود كه به بخارا مهاجرت كرده، و بوعلي در همان شهر متولد مي شود " حاكم بخارا در هنگام تولد ابن سينا نوح بن منصور ساماني بود كه در 366 ق = 976 م چهارسال قبل از تولد ابن سينا به تخت شاهي رسيد سامانيان تابع نيمه مستقل خلفاي بغداد و حكام دست نشانده ايالتي بودند ... در اين هنگام روح استقلال طلبي ايرانيان با يك شدت بسيار شروع به خودنمايي نمود .ايرانيان در اين موقع هيچ الزامي نداشتند كه افكار خود را به زبان عربي بنويسند ... خودابن سينا هم بعضي از تاليفات خود را به زبان فارسي نوشت " (3) آنچه آمد تنها گزارشي بسيار شتاب زده از شرايط اقتصادي و اجتماعي قرون منتهي به ايامي است كه عنصر ايراني در سايه تعاليم اسلامي، پاي در عرصه علم مي نهد و دوباره شكوه خود را از پس قرون فراموش شده اينك در جوار اسلام مي يابد و زنده مي سازد. ********سخني كوتاه درباره مردي بزرگ : (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشندبزرگي از تبار دانشمندان) ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا در 370 ق در شهر بخارا زاده شد ، پدرش ( كه اسماعيلي سخت ايماني بود ) در خدمت دستگاه اداري نوح بن منصور ساماني بود و ابن سينا مانند هر مسلمان مومني ابتدا به حفظ قرآن پرداخت و اين كتاب آسماني را تا پيش از 10 سالگي به تمامي حفظ كرد .در اينجاست كه عشق به آموختن در وي سر بر مي كشد ، و از پدر مي خواهد تا وي را براي فراگيري حساب هندي نزد آموزگاري ببرد . بوعلي نوجوان در اين سالها حساب هندي را در نزد بقال سبزي فروشي به نام محمود مساحي ،فلسفه و منطق را در نزد ابوعبدالله ناتلي ، طب را نزد اطباي به نام عصر خويش فرا مي گيرد. با فلسفه يوناني به وسيله كتبي كه در اختيار داشته آشنا مي شود و علوم طبيعي و رياضي را نيز به تنهايي و به مدد هوش سرشار خويش مي آموزد ، به طوريكه " وقتي خود را برتر از استادان خود ديد سنش بيشتر از چهارده سال نبود و از اين تاريخ اين مرد به قوه خود درك علم نموده است " (4) ابن سينا وقتي به مدد دانش طب و با بهره گيري از تجارب خويش به مداوا مي پردازد تنها 16 سال دارد . و در 18 سالگي به راستي در تمام زمينه هاي علمي استادي بنام است . زندگي نامه ابن سينا به مدد همت شاگرد وي ابوعبيد جوزجاني شاگرد وفادار وي به رشته تحرير درآمده و تاكنون حفظ شده است و به راستي آنچه ما از زندگي ابن سينا مي دانيم بيشتر از اطلاعات ما درباره هر فيلسوف مسلمان ديگري است . ايام زندگي بوعلي جوان همزمان است با منازعات قدرت بين سامانيان و غزنويان و نابساماني و فقدان امنيت در سرتاسر خراسان و ماوراءالنهر ، لذا ابن سينا براي دستيابي به محيطي امن راه سفر مي گزيند. ابتدا به گرگانج در ناحيه خوارزم ( جنوب درياچه آرال كنوني) سفر مي كند و از آنجا براي پيوستن به دربار ابوالمعالي كيكاوس بن وشمگير راهي گرگان مي شود . عده اي دليل اين سفر را چنين مي خوانند كه محمود غزنوي براي دعوت از دانشمندان بنام ، فرستادگاني را به نقاط مختلف مي فرستاد و ابن سيناي شيعي مذهب به دليل آگاهي از سخت گيري هاي محمود سني مذهب از يك سو علم بر مخالفت او با اهل فلسفه به ناچار گرگانج را ترك مي كند . به هر روي وجه غالب زندگي ابن سينا سفرهاي دائمي است كه از گرگان به طارم و شهرهاي حاشيه درياي خزر سپس به ري ، همدان و اصفهان سفر مي كند . اين دوران دوره منازعات داخلي بر سر قدرت در سراسر ايران است، از يك سو شمال ايران در دست زياريان است ، مركز ايران مورد منازعه كاكويان * و آل بويه كه روزهاي پاياني خود را سپري مي كنند ،قرار دارد و از يك سو از شرق سپاه غزنويان براي دستيابي به مناطق غربي ايران فشاروارد مي كند ، به عبارت ديگر زمانه اي كه اين دانشمند بزرگ عمر خود را در آن سپري كرده است به شدت نا آرام است و فقدان يك قدرت مركزي كه بتواند تمام ايران را در سيطره قدرت خويش گيرد به شدت حس مي شود . در اتوبيوگرافي ابن سينا كه توسط شاگردش نگاشته شده و با توجه به اينكه دراين زندگي نامه به وقايع سياسي اجتماعي عصر و تاريخ سفرها اشاره اي نشده است چنين بر مي آيد كه زندگي علمي ابن سينا براي وي بسي مهم تر از زندگي شخصي و ظاهري او بوده است . ابن سينا سالهاي آخر عمر خويش را در دربار علاءالدوله كاكويي سپري كرد و در سفر وي به اصفهان او را همراهي نمود؛ در اين سفر است كه ابن سينا به بيماري قولنج مبتلا شده و در بازگشت به همدان با شدت يافتن بيماري از درمان خود دست مي شويد و در اولين جمعه از ماه رمضان سال 428ق چراغ عمرش به خاموشي مي گرايد، و در همان شهر به خاك سپرده مي شود . هم اينك مقبره ابن سينا يكي از جاذبه هاي گردشگري شهر همدان است . * كاكوئيان : هم عصر با آل بويه كه ابتدا از سوي آنان حاكم جبال ( ايران مركزي ) و اصفهان بودند و سپس با اعلام استقلال به صورت مستقل بر منطقه اي شامل : اصفهان ،همدان ، يزد و نهاوند حكومت كردند، و پس از ظهور سلجوقيان استقلال خويش را از دست دادند. پي نوشت ها : 1- زرين كوب – عبدالحسين – دو قرن سكوت ص 296 2- همان ص 209 3- پروفسور آربري – مرد شرق از نظر فلاسفه غرب – ص 16 4- همان ص 34 5- دايره المعارف بزرگ اسلامي ،ج 4 god_girl28th May 2007, 04:15 PMابو علی حسین بن عبدالله بن سینا، در ماه صفر 370ق/اوت980م در افشنه، نزدیک بخارا متولد شد (در زمان ترجمه برخی از آثار او به زبان لاتینی در سده دوازدهم م، تلفظ اسپانیاییکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند نام او، Aven Sina یا Aben به شکل Avicenne درآمد که بطور کلی، در مغرب زمین به این اسم شناخته شده است). پدر وی از والدین دولت آل سامان بود. از مهمترین جزئیات زندگی ابن سینا از طریق شرح حال خود نوشت او که مرید و ندیم جوزجانی کامل کرده است، آگاهی داریم. ابن‌سینا، کودکی بسیار تیز هوش بود. دانش او همه علوم زمان، نحو و ریاضیات، طبيعيات و طب، فقه و الا‌هیات بود. او، از چنان شهرتی برخوردار بود که در 17 سالگی امیر سامانی، نوح ابن منصور، او را دربار خود خواند و ابن‌سینا توانست بیماری او را معالجه کند. با این همه، مابعد‌الطبیعه ارسطو (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) بر ابن‌سینا سخت دشوار می‌نموده است، چنانکه چهل بار آن کتاب را خواند، ولی چیزی بر او روشن نشد و سرانجام با قرائت رساله‌ای از فارابی (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) که به تصادف به آن دست یافته بود، «پرد� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 646]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن