تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805553604




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از مرگ ميترسي ؟‌ چرا ؟


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ali shekspier25th February 2007, 02:40 AMاز مديران محترم تقاضا دارم اين بخش پاك نشه به مسائل جالبي ميرسيم هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود. هراس من _باری_ همه از مردن در سرزمینیست که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد جستن یافتن و آن گاه به اختیار برگزیدن و از خویشتن خویش بارویی افکندن اگر مرگ را ازاین همه ارزشی بیشتر باشد حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشیم. elada26th February 2007, 10:00 AMنه!:) ديشب با يك پيرمرد مرده شور مصاحبه اي كردند و يك بيت شعر زيبايي را زمزمه كردند. چرا غم ميخوري از بهر مردن مگر آنان كه غم خوردن نمردند! roksana_200626th February 2007, 10:39 AMمرگ برای همه هست ولی کاش ادم میدونست کی به سراغش میاد یا مثلا همه می دونستن 70 سالگی میمرن نه زودتر نه دیرتر elada26th February 2007, 10:41 AMسخت ترين نوع مرگ همينه كه شما به زمان آن آگاه باشي. فكر ميكني چرا سرطان اينقدر عذاب آور هست؟؟ شايد ميخواهي بگي اكه زمان را ميدونستي طوري زندگي و رفتار ميكردي كه آسوده خاطر از دنيا بري اما آيا آن كار ها را الان هم نميشه كرد؟ اين يك كار حكيمانه است كه ما از زمان مرگ خودمان بي خبر هستيم. حاجي صلواتي26th February 2007, 10:41 AMمرگ، يه زندگي جديده؛ اگه حقيقت مرگ را درك كني هرلحظه آرزوي اون رو داري. با مرگ، ديد انسان به حقايق جهان باز مي شه و از اينكه در اين زندگي يكروزه مرتكب غفلت و اشتباهات جبران ناپذير بشه از حرص به خودش مي پيچه. در قرآن هم اومده كه از انسان مي پرسند چقدر در اين دنيا تأمل كرديد؟ پاسخ مي دهد گويا يك روز يا كمتر! ظاهراً بعد از مرگ، زمان هم به سختي الآنه نخواهد گذشت. البته بنظر من بيشتر مردم از چگونه مردن بيشتر مي ترسند تا از خود مردن. راستش خود من هم از چگونه مردن وحشت دارم؛ چندين بار خواب ديده ام كه در زير آب دست و پا مي زنم و غرق مي شوم:mad: elada26th February 2007, 10:46 AMتا به حال تعبير خواب خودتان را ديده ايد؟؟ جالبه من كسان ديگري را هم سراغ دارم كه خوابي مشابه شما ديده اند! مهم همان لحظه جان دادن هست كه كمي سخت خواهد بود پس اگه بخواهي فكرش را بكني زياد فرقي نميكنه به چه نحوه اي باشه ولي اين را بدان اگر انتظار مرگ راحت داشته باشي همان خواهد شد. مادربزرگ هاي من به رحمت خدا رفتند. يكي از آنها هميشه ميگفت يك تب و بعد مرگ و همين شد!! ديگري هم ميگفت آرزو دارم در خواب بميرم و باز هم همان شد! اينجاست كه بايد بريد به تاپيك دور كردن انرژي منفي و تفكر مثبت:D U_Hakem26th February 2007, 08:24 PMخیر.مشتاقانه منتظر برگشت به خانه ام.اینجا غریبیم.دوری از وطن اصلی سخته و امید بازگشت بسیار شیرین. movahhed26th February 2007, 09:08 PMلطفا تا انتها بخونید ممنون میشم دوستان عزیز مرگ از دیدگاههای مختلف میتونه تعابیر مختلفی داشته باشه ، بنظر من قبر میتونه دروازه ای به بهشت یا شایدم به عذاب باشه میخوام خاطره ای را به یادتون بیارم ، یادتونه کوچیک که بودید اگه آبنباتی را از دست میدادید براش کلی گریه میکردید، الان کدوم یکی از شما این حس را داره کی برای آبنبات گریه میکنه؟ هیچ کس چون میدونیم داشتن یا از دست دادنش تاثیر بسزایی روی زندگیمون نداره مرگ هم همینطوره چون عقل ودرک ما اونقدر کشش مسایل بعد از مرگ را نداره سعی میکنیم این چیزی که الان داریم که همین دنیاست را از دست ندیم و رفتن از این دنیا برامون سخته ولی وقتی رفتیم اون دنیا میبینیم که چه خنده دار بوده فکر موندن در این دنیا من مرگ را اگه خدا بخواد سبز میبینم و از خدا میخوام وقتی را که برای رفتن من از این دنیا در نظر گرفته لحظه سبزی برام باشه . برام دعا کنید دوستان آماده بیرون اومدن جوانه مرگ از خاک زندگی باش ، کی میدونه چقدر دیگه با سطح رویی خاک فاصله داره ، فقط رشد کن دوست من ! تا خاک زندگی را بشکافی یا علی!!! ali shekspier26th February 2007, 09:26 PMسلام من اصلا از مرگ نميترسم من از مرگ كه هيچي از بابامم نميترسم roksana_200627th February 2007, 12:21 AMببین الادای عزیز منظور من این هست که اگه ما واقعا میدونستیم که بعد از مرگ چه طور زندگی می کنیم شاید اینقدر از مردن ترس نداشتیم . مثلا میگم میگن پشت سر کسی حرف زدن گناه داره و باید تقاصش رو بعدا پس بدی کی ............ این مهمه و چطور این مهمتره حالا یه سوال اگه ادما نتونن از هم حرفی بزنن مثلا شما با دوستت چقدر حرف برای گفتن داری ؟ پس این ابهاماتی که هست ادم رو دچار ترس میکنه ali shekspier27th February 2007, 12:38 AMببین الادای عزیز منظور من این هست که اگه ما واقعا میدونستیم که بعد از مرگ چه طور زندگی می کنیم شاید اینقدر از مردن ترس نداشتیم . مثلا میگم میگن پشت سر کسی حرف زدن گناه داره و باید تقاصش رو بعدا پس بدی کی ............ این مهمه و چطور این مهمتره حالا یه سوال اگه ادما نتونن از هم حرفی بزنن مثلا شما با دوستت چقدر حرف برای گفتن داری ؟ پس این ابهاماتی که هست ادم رو دچار ترس میکنه سلام ببخشي الادا خانم كه من زودتر جواب ميدم ركسانا خانم شماهم ببخشيد شايد طرف سوالتون من نبودم ولي به نظر من خدا اونقدر مهربون هست كه بعد از اين كه يه انساني يه كار بدي ازش سر بزنه و از انجام اون كار بعد از اينكه ميشينه درباره اون كارش فكر ميكنه نادم بشه اونو ببخشه يا انسان نبايد بعد از اينكه يه گناهي رو مرتكب شد زندگيرو بيخيال بشه نه بايد با كاراي خوبش روي زخمي كه از كاراي بدش درست كرده مرهم بزاره پس قاعدتا اينجور ادما بايد به انصاف و مهر خدا ايمان بيارن و از مرگ نهراسند. ببخشيد الادا خانم Rainyboy27th February 2007, 12:40 AMولی در کل مرگ ترس نداره و این اشتباه ما از تعبیر مرگ هست که انسان می ترسه من از مرگ سخت میترسم ولی در یک کتاب نوشته بود چند دقیقه قبل از مرگ واقعا بهترین لحظه هست از نظر آرامش و یه سوال آیا شما وقتی به این دنیا آمدین دنیای قبلی یادتون هست؟ آیا ترسیدید؟> پس میبینیم زیاد ترسی نداره تازه من یکبار تجربه کردم حالت بی وزنی خیلی زیباست ارشا27th February 2007, 12:53 AMمن از مرگ خیلی واهمه دارم . اصلاهم به اون فکر نمیکنم نمیدانم چرابا اینکه میدانم این اتفاق برای من می افتد باز نم توانم باور کنم من میمیرم ali shekspier27th February 2007, 12:54 AMولی در کل مرگ ترس نداره و این اشتباه ما از تعبیر مرگ هست که انسان می ترسه من از مرگ سخت میترسم ولی در یک کتاب نوشته بود چند دقیقه قبل از مرگ واقعا بهترین لحظه هست از نظر آرامش و یه سوال آیا شما وقتی به این دنیا آمدین دنیای قبلی یادتون هست؟ آیا ترسیدید؟> پس میبینیم زیاد ترسی نداره تازه من یکبار تجربه کردم حالت بی وزنی خیلی زیباست سلام ريني گلم درسته كه مرگ تولدي دوبارس ولي اصلا درست نيس ادم مرگ و با تولد مقايسه كني وقتي خداوند يك بدن بدون كوچكترين گناهيرو بهت اهدا ميكنه مسلما نبايد بترسي وقتي به دنيا مياي ولي وقتي داري از دنيا ميري به گناههايي كه كردي فكر ميكني اونموقست كه وحشت تمام وجودتو محاصره ميكنه واقعا خوشبحال كساني كه مرگ براشون اسونه و تو دنيا گناهي مرتكب نشدند . Rainyboy27th February 2007, 01:43 AMسلام ريني گلم درسته كه مرگ تولدي دوبارس ولي اصلا درست نيس ادم مرگ و با تولد مقايسه كني وقتي خداوند يك بدن بدون كوچكترين گناهيرو بهت اهدا ميكنه مسلما نبايد بترسي وقتي به دنيا مياي ولي وقتي داري از دنيا ميري به گناههايي كه كردي فكر ميكني اونموقست كه وحشت تمام وجودتو محاصره ميكنه واقعا خوشبحال كساني كه مرگ براشون اسونه و تو دنيا گناهي مرتكب نشدند . این موضوع رو اگر بخوام بحث کنم به فلسفه وجودیت میکشه ولی دوست عزیز مرگ هم تولدی دوباره هست ali shekspier27th February 2007, 01:54 AMاین موضوع رو اگر بخوام بحث کنم به فلسفه وجودیت میکشه ولی دوست عزیز مرگ هم تولدی دوباره هست اره ريني جان درسته منتهي مرگ سر اغازي دوبارس ولي بعد از سوال و جواب توهم زياد بهش فكر نكن ريني جان برو كاراي خوب كن تا خدايي نكرده بعد از 100000000000000000000000000000 سال راحت دنيارو ترك كني ارشا27th February 2007, 02:00 AMسلام علی جان خو ش بحال کسی که گناه کرده لذتش رو چشیده بااین حال اونو کنار کذاشته ولی ما میدونیم گناه چه لذتی داره ترک اونو امروز و فردا موکل میکنیم Rainyboy27th February 2007, 02:28 AMدوستان شما چرا گیر به گناه دادید خدا مهربون تر از این حرفاست . من خودم کوهی از گنام ولی از مرگ هم نمیترسم .چون ترس نداره . شاید بگید دلت خوشه ولی میگم یک بیوزنیه من تجربه کردم باور کنید یه بار داشتید بی رینی میشدید که نشدید یه مقدار از کتاب های اشو رو بخونید ببینید متوجه میشید مشکل همه ما اینکه میگیم واااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ای مردیم ولی هیچ شناختی نداریم از این مردن و فقط به ما گفتن جهنمی هست و بهشتی و عذاب کارهای بد در صورتی که خدا خیلی مهربون هست moosie27th February 2007, 03:42 AMراستش من هم اصلا از مرگ نميترسم، چون از روي كنجكاوي و فضولي هم كه شده همش دوست دارم ببينم اون دنيا چه خبره؟!!!:D حرف ريني جون هم خيلي جالب بود، چون من هم خيلي گنهكارم اما نميدونم چرا تا اسم خدا مياد بي دليل اشك از چشمام جاري ميشه،يا مثلا وقت اذان اگه كسي دور برم نباشه هق هق گريه ميكنم، احساس پرواز بهم دست ميده،ميدونم خدا دوستم داره، چون خود خدا هم خوب ميدونه با اينكه خيلي گناهكارم بدجوري دوسش دارم! واسه همين هيچ وقت از مرگ نميترسم، ولي راستشو بخواين من هم از چه جور مردن خيلي ميترسم، همش خواب ميبينم آمريكا حمله كرده يه بمب مياد تو مخم! جدي ميگم اينو!:( نخند علي شكسپير!!!:mad: amirala27th February 2007, 11:05 AMمرگ ترس داره وما ازاون ميترسيم چون يه تجربه جديده ، چون هيچ تصوري ازچگونگي به وقوع پيوستنش نداريم ، درست مثل بچه ائي كه ازتاريكي ميترسه آدمهاي خيلي خالص ومخلص كه به قول مصطفي دلشون براي خداپرميزنه خيلي بهترميتونن مرگ وتصوركنن چون درطول زندگي هميشه روحشون براي خدابه عشق خدا پرواز كرده پس تجربه خوب پرواز روح وداشتن وازرفتن نمي هراسند ali shekspier27th February 2007, 11:21 AMراستش من هم اصلا از مرگ نميترسم، چون از روي كنجكاوي و فضولي هم كه شده همش دوست دارم ببينم اون دنيا چه خبره؟!!!:D حرف ريني جون هم خيلي جالب بود، چون من هم خيلي گنهكارم اما نميدونم چرا تا اسم خدا مياد بي دليل اشك از چشمام جاري ميشه،يا مثلا وقت اذان اگه كسي دور برم نباشه هق هق گريه ميكنم، احساس پرواز بهم دست ميده،ميدونم خدا دوستم داره، چون خود خدا هم خوب ميدونه با اينكه خيلي گناهكارم بدجوري دوسش دارم! واسه همين هيچ وقت از مرگ نميترسم، ولي راستشو بخواين من هم از چه جور مردن خيلي ميترسم، همش خواب ميبينم آمريكا حمله كرده يه بمب مياد تو مخم! جدي ميگم اينو!:( نخند علي شكسپير!!!:mad: سلام موصيه اولا كه اگه يه بمب بياد همش تو سر تو نميخوره اخه خيلي بزرگه ولي حالا خودمونيم رو چه حسابي اين حرفو زدي مگه ميشه بمب به اون گندگي تو سر تو بخوره ولي بازم اينجوري مردن خبلي بهتره تا تو بستر بيماري از دنيا بري :( هستی خانوم27th February 2007, 03:11 PMمن همیشه یک کم از مرگ می ترسیدم اما بعد از دیدن فیلم رویاها چه می شوند دیدگاهم کاملا نسبت به مرگ عوض شد، چون بعد از دیدن اون فیلم فکر می کنم اون دنیا شبیه رویاهامه! آخه من خیلی از این خواب ها می بینم که دارم پرواز می کنم و همه جا قشنگه:d ali shekspier27th February 2007, 03:20 PMمن همیشه یک کم از مرگ می ترسیدم اما بعد از دیدن فیلم رویاها چه می شوند دیدگاهم کاملا نسبت به مرگ عوض شد، چون بعد از دیدن اون فیلم فکر می کنم اون دنیا شبیه رویاهامه! آخه من خیلی از این خواب ها می بینم که دارم پرواز می کنم و همه جا قشنگه:d سلام بله درسته به نظر منم فكر خوبيه كه ادم با ديدن فيلمهاي مختلف كه موضوعشون برميگرده به مرگ و يا خوندن كتابهايي در اين مورد كه منهم يك كتاب به نام عيش و نوش دنيوي رو خوندم . يا حتي فيلم و كتب معروف سياحت غرب رو اگه نديديد حتما ببينيد ... راستي اونايي كه ديديد بگين ببينم شماها بهش اعتقاد داريم و صحت اونو ميپذيريد ؟؟ odise200428th February 2007, 01:08 AMسلام.حالتون خوبه. راستش من از مرگ نمیترسم.یعنی از اول زندگیم نمیترسیدم.ولی از چطور مردن خیلی میترسم. من دوست دارم شب بخوابم و صبح بیدار نشم. نه مثل یه فیلمی که چند رو پیش میدیدم(ساعت 3 نصف شب ، تو خونه تنها:eek:) اسمش Hostel بود نمیدونم دیدین با نه. خلاصه اینکه یکی رو بردن بستن به صندلی . اول با دریل پاهاشو و سینه اش رو سوراخ کردن.:eek: بعد رگ پشت پاشنشو بریدن.بعد سرشو بریدن.:eek: یا مثلاً یکی دیگه رو بردن داشتن چشمشو با یه چیزایی هست باهاش آهن رو میبرن. با آتیش و هوا با اون داشتن چشمشو میسوزوندن.:eek: مثلاً از اینجور مرگا میترسم.:( (از ترس تا خود صبح بیدار بودم.تا چشمامو میبستم با خودم میگفتم الان میان منم میبرن:D) doncorleone28th February 2007, 01:23 AMسلام چه موضوع خوبی بهتره در آغاز بگم که ( گفتگو درباره مرگ انسانیت است ) اینو از روی یک پوستر خوندم . بنظر من آخرین هدیه ای خداوند به انسان میده اینکه روحشو بقولی از زندان تن آزاد میکنه , و این بی نهایت زیباست , بقدری که نمیتونید تصورشو بکنید , تنها چیزی که این وسط وجود داره اینه که در زمان رفتن کی هستی ! این جمله آخریه که ترسیدن یا نترسیدن از مرگ رو مشخص میکنه . من زیاد خواب میبینم و تا حالا سه بار خواب مردن رو دیدم , صد حیف که نمیتونم احساس و شادی اون لحظه رو بیان کنم , تنها میتونم بگم که تا این سن خواب و رویایی شیرین تر از این موضوع ندیدم . اگر شما نیز خواب مرا میدیدید آرزو میکردید هیچ گاه بیدار نشوید . با تشکر از Ali shekspier و دیگر دوستانی که در این گفتگو شرکت کردند . ali shekspier28th February 2007, 01:44 AMسلام.حالتون خوبه. راستش من از مرگ نمیترسم.یعنی از اول زندگیم نمیترسیدم.ولی از چطور مردن خیلی میترسم. من دوست دارم شب بخوابم و صبح بیدار نشم. نه مثل یه فیلمی که چند رو پیش میدیدم(ساعت 3 نصف شب ، تو خونه تنها:eek:) اسمش Hostel بود نمیدونم دیدین با نه. خلاصه اینکه یکی رو بردن بستن به صندلی . اول با دریل پاهاشو و سینه اش رو سوراخ کردن.:eek: بعد رگ پشت پاشنشو بریدن.بعد سرشو بریدن.:eek: یا مثلاً یکی دیگه رو بردن داشتن چشمشو با یه چیزایی هست باهاش آهن رو میبرن. با آتیش و هوا با اون داشتن چشمشو میسوزوندن.:eek: مثلاً از اینجور مرگا میترسم.:( (از ترس تا خود صبح بیدار بودم.تا چشمامو میبستم با خودم میگفتم الان میان منم میبرن:D) سلام دوست عزيز ميگم من گفتم برو فيلم ببين كه از مرگ نترسي تو رفتي يه فيلم ديدي كه ادم با ديدنش ميميره يا اينقدر ميترسه كه حتي حاضر نيست اسم مرگو بياره moosie28th February 2007, 02:49 AMسلام موصيه اولا كه اگه يه بمب بياد همش تو سر تو نميخوره اخه خيلي بزرگه ولي حالا خودمونيم رو چه حسابي اين حرفو زدي مگه ميشه بمب به اون گندگي تو سر تو بخوره ولي بازم اينجوري مردن خبلي بهتره تا تو بستر بيماري از دنيا بري :( خوب حالا گير نده ديگه...بعضي وقتا هم خواب ميبينم هواپيما داره سمت من سقوط ميكنه! سلام بله درسته به نظر منم فكر خوبيه كه ادم با ديدن فيلمهاي مختلف كه موضوعشون برميگرده به مرگ و يا خوندن كتابهايي در اين مورد كه منهم يك كتاب به نام عيش و نوش دنيوي رو خوندم . يا حتي فيلم و كتب معروف سياحت غرب رو اگه نديديد حتما ببينيد ... راستي اونايي كه ديديد بگين ببينم شماها بهش اعتقاد داريم و صحت اونو ميپذيريد ؟؟ به چي به فيلم و داستانش؟ خوب راستش چيزه خاصي نبود كه بخوايم قبولش كنيم يا نه، در واقع آيات و رواياتي كه در مورد مرگ داريم رو به تصوير كشيد بود. سلام.حالتون خوبه. نه. خلاصه اینکه یکی رو بردن بستن به صندلی . اول با دریل پاهاشو و سینه اش رو سوراخ کردن.:eek: بعد رگ پشت پاشنشو بریدن.بعد سرشو بریدن.:eek: یا مثلاً یکی دیگه رو بردن داشتن چشمشو با یه چیزایی هست باهاش آهن رو میبرن. با آتیش و هوا با اون داشتن چشمشو میسوزوندن.:eek: اديسه جان بيزحمت وقتي ميخواي از اين جور پستها بزني يه بوقي چراغي خبري چيزي بده كه ما نخونيم، بابا ما قلبمون ضعيفه!!!(الادا جون لطفا يه "بيماران قلبي وارد نشن"بالاي اين تاپيك بزن!) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند Stranger Elf28th February 2007, 05:09 AMاز مرگ ميترسي ؟‌ چرا ؟ (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) نه... دقیقا نمیدونم چرا.... ولی به شدت بهش اعتقاد دارم. از چیزی که همیشه دنبالمه و در کنارمه... چجوری بترسم؟؟؟ rezamediatak28th February 2007, 06:40 AMاسم مرگو نیار که خودمو می کشم :d Rainyboy28th February 2007, 01:00 PMدر کل مرگ هم قسمتی از زندگی هست به عبارتی میشه گفت یک هدف که معانی عرفانه زیادی داری باید دید از مرگ چه جور برداشتی داری برای من مرگ یک چیز طبیعی هست چه زود چه دیر میاد . خیلی ها میگن مرگ درد داره که نه اصلا درد نداره خیلی ها میگن موقع مرگ میان و سوال میپرسند خب مگر معلم فیزیک که معمولا بد اخلاق هست نمیاد و نمیپرسه؟؟؟( یه معلم فیزیک داشتیم شمر) یا میگن پل سراط و جهنم و اتیش و قول و .... یعنی خدا اینقدر بی رحم هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر بی رحم هست پس چرا گفته من مهربونم؟؟؟؟؟ مگر نگفته من از روح خودم دمیدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگر میشه پدری فرزندش رو دوست نداشته باشه؟؟؟؟؟؟ خب حالا مرگ ترس داره؟؟؟؟؟؟؟ odise200428th February 2007, 01:22 PMمیدونین چیه. بعضی وقتا من از مرگ خوشم میاد.چون آدم از دنیایی که ازش نفرت داره میره به دنیایی که عاشقشه. خب مردن هم یه چیزه طبیعیه به قول رینگ بوی عزیز. حتی من وقتی از اطرافیان میمیرن بر خلاف بقیه اصلاً گریه زاری نمیکنم و حتی بعضی مواقع ناراحت هم نمیشم. خدا اونقدر مهربون هست که مارو عذاب نده. و اعتقاد دارم خدا همیشه نمیه پر لیوان یعنی خوبیهای ما رو میبینه نه بدیهامون رو. ولی بهرحال من از جهنم هم نمیترسم. فوقش یه مدت آدم رو اذیت میکنن و عذاب میدن بعدش میریم بهشت . rezamediatak28th February 2007, 03:48 PMبه نظر من هر چیزی که ناشناخته باشه برای آدم ایجاد دلهره و ترس میکنه این مسئله رو میشه توی زندگی روزمره به وفور دید مثلا کسی بخواد برای اولین بار بره اتاق عمل میترسه بعضیا از اینکه سوار هواپیما بشن میترسن کسی که اولین بار میخواد کنکور بده میترسه کسی بخواد آمپول بزنه میترسه:D کسی بخواد برای اولین بار توی یه جمع سخنرانی کنه میترسه کسی بخواد برای اولین بار ازدواج کنه میترسه:eek::D:eek: و خیلی چیزای دیگه اکثر ترسی که وجود داره بخاطر همون مسئله کامل نبودن اطلاعات و شرایطی که درش قرار خواهد گرفته وقتی تصور کنی یک روز این بدن آدم که اینهمه ورجه وورجه میکنه :D یه روز توی قبر میره و همون تصوری که از تنهایی توی قبر برای آدم بوجود میاد به اندازه کافی وحشتناکش میکنه کاری به شعار دادن بعضیا ندارم که میگن از مرگ اصلا نمی ترسیم mahnaz 2028th February 2007, 03:56 PMمیدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی دلهره اینکه چه طوری خواهم مرد و دارم .ولی ار مرگ نمیترسم این و به جرات میگم !!! ARYANA ESFAND28th February 2007, 04:12 PMسلام.....تاپیک خیلی جالبی بود... من از مرگ میتر سم ولی نه اون ترسی که فکر میکنین.....مثلا از این که دیگه نتونم زندگی کنم یا خوش بگزرونم نه منظورم اون نیست...... از این که چه جوری میخوام توی اون دنیا مجازات بشم خیلی منو میترسونه وگر نه اگه اعمالت پاک باشه این دنیا اینقدرام ارزش نداره که به خاطر رها شدن ازش بخوایم بترسیم . . . فعلا odise200428th February 2007, 04:44 PM......... ...این بدن آدم که اینهمه ورجه وورجه میکنه :D یه روز توی قبر میره و همون تصوری که از تنهایی توی قبر برای آدم بوجود میاد به اندازه کافی وحشتناکش میکنه کاری به شعار دادن بعضیا ندارم که میگن از مرگ اصلا نمی ترسیم ممنون که به عقاید دیگران توجه دارین. leeda28th February 2007, 06:24 PMمنم فکر میکنم خود مردن ترسی نداره چون رهایی از قفس تنه یک نوع انتقاله به یه دنیای دیگه ولی چطور مردنه که بیشتر آدما ازش میترسن مرگ میتونه آسون باشه یا سخت باشه به نظر من باید انسان از کارایی که کرده باید بترسه چون کارایی که انسان انجام میده اگه خوب باشه میتونه مرگ شخص رو اسون کنه و برعکس اگه بد باشه میتونه مرگ رو سخت کنه توی یه کتابی خوندم کسایی که برای چند ساعت مردن و بعد دوباره به زندگی برگشتن توی این موضوع توافق داشتن که مرگ یه موهبته که خدا به بنده هاش میده یه جور سبکبالی ......... آزاد و رها فارغ از هرگونه مشکلی ... و باز گفته بودن موقع مرگ همه ادما چه خوب وچه بد احساس سبکبالی میکنن که آدمای زنده نمیتونن فکرشم بکنن اونا میگفتن لایق این همه محبت خداوند نبودن و این احساس سبکی که داشتن از سرشونم زیاد بوده و خودشونو کاملا" در پناه خدا احساس میکردن پس باید احساس شیرینی باشه وقتی روح از قفس تن جدا میشه و در کناریگانه مهربونش سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1467]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن