تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820830059




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دانشجو


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : دانشجو kamera4th November 2006, 01:05 AM;) دردوران دانشجو یی اوقات بیکاری خودرا چگونه میگذرانید؟:rolleyes: :cool: parisa_400644th November 2006, 04:27 PMما که وقتی دانشجو بودیم اوقات بیکاری که نداشتیم هیچی وقتم کم می اوردیم. kiana_p4th November 2006, 06:19 PMدانشجويي=بهترين و قشنگترين دوران زندگي دوراني است كه من حسرت برگشتن حتي يك لحظه به اون زمان را دارم.تو را خدا هر كي دانشجو است از بهترين لحظات زندگيش به نحو احسنت استفاده كنه. از ما گفتن بود... maloosak4th November 2006, 06:52 PMمن دانشجو هنوز نشدم یعنی ترم بهمنی هستم !!! فعلآ بیکارم از این بیکاری هم به نحو احسنت در این فروم استفاده می کنم ... خدا تا دو ماه دیگه رو به خیر بگذرونه که بازم از تاپیک های زیباتون بهره مند شیم...!!!! mahnaz 204th November 2006, 08:44 PMماهم برامون وقتی نمی مونه ولی اگه کاری نباشه با دوستام میریم گردش و دنبال کارای هنری از این نمایشگاه به اون نمایشگاه ....:D :D :cool: عکس گرفتن از بعضی صحنه ها که باید اون لحظه شکار شن ...:D :eek: دیگه آهان یک چیز دیگه خوردن این مهمترین کاره:eek: :D :D :D من سعی می کنم بیشتر بخورم و همراه باهاش کار کنم و لذت ببرم ...:cool: :D :D patris5th November 2006, 02:27 AMمن اوقات بيكاري دوران دانشجويي يا با دوستام ميرفتم گردش و تفريح يا بازي پاسور يا صحبت كردن با تلفن ميگذروندم اصلآ درس نميخوندم ولي هيچ وقت هم جز يكبار از درسام نيوفتادم فقط و فقط بازيگوشي roksana_20065th November 2006, 10:56 AMاوقات بیکاری شاید زیاد پیش بیاد من هم گردش تو شهری که قبول شده بودم و با دوستان می رفتیم کافی شاپ و خودمون رو تحویل می گرفتیم پاستور بازی می گکردیم جشن می گرفتیم و موقع امتحانات درس می خوندیم dokhtarak5th November 2006, 12:10 PM:D من دانشجوام الان :) وقتی بین کلاسهامون فاصله طولانی میفتاد با دوستم میرفتیم سینماو پیتزایی وای حرفها جاتون خالی ترم قبل هر شنبه همین بود :D :D :cool: الانم میام نت :D میچتم :D و کلی کلاس که میخوام همش و برم یکی از تفریحاتمم پیچوندن خونه وقتی کلاس برگزار نمیشد و نمیشه :D :D :D :D خیلی کیف میده :D :D :D moshmoshak5th November 2006, 11:17 PMدوره دانشجويي وقت هم كم ميوورديم:rolleyes: هر آتشي داشتيم تو خوابگاه روشن ميكرديم:D بعضي مواقع هم نمايشگاه كتابي نقاشي..خونه برو بچه هاي رفيق دانشجو . kamera6th November 2006, 05:29 PMمن خودم فقط بازی می کنم اونقدر که همه ی بازیهای نکرده ی دوران کودکیم جبران بشه.!!!!!!!!:p :p :p kamera7th November 2006, 06:31 PMاوقات بیکاری شاید زیاد پیش بیاد من هم گردش تو شهری که قبول شده بودم و با دوستان می رفتیم کافی شاپ و خودمون رو تحویل می گرفتیم پاستور بازی می گکردیم جشن می گرفتیم و موقع امتحانات درس می خوندیم فاطی دوستم هم اینطوری بود;) saeid 19829th November 2006, 10:44 AMفكر ميكنم دوران دانشجويي دورانيه كه اكثر دانشجوها اونو به يه شكل ميگذرونن و شايد كمتر از 10 درصد با بقيه فرق داشته باشن منم دوران دانشجويي رو مثل بقيه گذروندم odise200415th November 2006, 08:23 PMدوران دانشجویی من با بقیه فرق داره ... میدونین چرا؟؟؟؟ چون تو شهر خودمون میرم دانشگاه و مثل اینه که بازم دارم مدرسه میرم. خیلی بدم میاد از این وضعیت ............. ولی مجبورم دیگه..!! kamera15th November 2006, 09:42 PMدوران دانشجویی من با بقیه فرق داره ... میدونین چرا؟؟؟؟ چون تو شهر خودمون میرم دانشگاه و مثل اینه که بازم دارم مدرسه میرم. خیلی بدم میاد از این وضعیت ............. ولی مجبورم دیگه..!! اتفاقا بهتره که درشهر خودت هستی.معلومه که هنوز درد غربت را نکشیده ای.;) :) odise200415th November 2006, 11:55 PMاتفاقا بهتره که درشهر خودت هستی.معلومه که هنوز درد غربت را نکشیده ای.;) :) اتفاقاً من رازی بودم برم غربت تا حداقل مزه دانشجو بودن رو میچشیدم. منزل دانشجویی غذای دانشجویی ظرف شستن گشت و گذار رفیق بازی ....... چی بگم هر چی بگم از خوبیاش کم گفتم!:D kamera16th November 2006, 12:48 AMاتفاقاً من رازی بودم برم غربت تا حداقل مزه دانشجو بودن رو میچشیدم. منزل دانشجویی غذای دانشجویی ظرف شستن گشت و گذار رفیق بازی ....... چی بگم هر چی بگم از خوبیاش کم گفتم!:D هر جور که خودت راحتی.ولی من که تجربه خوبی از درس خواندن در شهر دیگر ندارم.همش برای من مصیبت بود که شکر خدا نجات پیداکردم.:cool: :D Dexon16th November 2006, 02:07 AMاتفاقاً من رازی بودم برم غربت تا حداقل مزه دانشجو بودن رو میچشیدم. من خودم دانشجوي شهر خودمم ولي يكي از دوستام عمران كاشان ميخونه يك لذتي داره! داره ميبره منزل دانشجویی اطاقشون ويو 360 داره خلوت! اخرشه ! غذای دانشجویی چون خودمم بعضي وقتا دچارش ميشم ميگم خدا نصيب گرگ بيابون نكنه! ظرف شستن چه لذتي داره بخصوص اگه دو سه روزم مونده باشه واي گشت و گذار رفیق بازی ....... چی بگم هر چی بگم از خوبیاش کم گفتم! بنظر من شما بهتر از وقت استفاده كني بري سفر اين لذت هايي كه گفتي همش زود گذر و فقط دفعه اولش جالب به قول استادمون جيز! knazari16th November 2006, 02:08 AM:D عجب دورانی بود!!....من هم توی یک شهر دیگه بودم....اینقدر کارای عجیب و غریب می کردیم که الان وقتی فکر می کنم خندم می گیره:D ....واقعا خیلی اذیت می کردیم....بیرون می رفتیم و با کامپیوترمون با هم کل کل می کردیم تو بازیا... و ورق یازی هم که تازه از نصفه شب شروع می شد!!!!:confused: .....صبحا هم تا شب خواب بودیم و دوباره روز از نو روزی از نو:confused: ..... اینقدر خاطره و چیزای جالب و انواع سختیها و خوشی ها تو ذهنم مونده که اگر بخوام عنوان کنم خودش چند صفحه می شه....:rolleyes: :o اما دوران دانشجویی اون هم توی شهر غریب واقعا سخت و مشکله ولی خاطراتش خیلی شیرینه به طوری که دوست داری دوباره به اون دوران بر می گشتی..... یادش به خیر با اینکه چند ماه پیش بود....:mad: :rolleyes: :o maloosak16th November 2006, 02:36 AMبابا اینقدر از دانشگاه نگین من دلم واسه درس تنگ شده خوب:eek: (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) shahedeh16th November 2006, 08:42 AMزگهواره تا گور دانش بجوي به نظر من بستگي داره كه چقدر براي دانشجو بودن خودت زحمت بكشي و تازه اون رشته ايي كه قبول شدي آيا باب ميلت بوده يانه اونوقت ميشه گفت خوبه يا بده البته باز هم به دوستان و شرايط درسي و اينكه بخواهي چطوري باهاش كنار بياي و هدفت آيا فقط درس خوندن و.... باشه و يا چيز ديگه ايي. ولي به طور كل دوران پرخاطره ايي است يا با دوران جواني شروع ميشه يا با دنياي تحصيل و جوانان و انواع قشرها و..... روبرو هستي الان كه يادم مياد تو زمان ما زيبا و شيرين بود من كه فقط و فقط هدفم مهم بود و رشته مورد علاقه ام و مثل شرايط الان نبود گرچه بازهم دير نيست ولي يادش بخير. sea_girl16th November 2006, 11:58 AMبه نظر من که اصلا دوران خوبی نیست!!!!!!!!!!!!!شایدم چون اولشه هنوز !:d odise200416th November 2006, 11:53 PMولی به نظر من بهتره آدم تو یه شهر دیگه دانشجو باشه . دوران دانشجویی مثل دوران سربازی میمونه . آدم کلی چیز یاد میگیره کلی تجربه کسب میکنه کلی آدمای مختلف میبینه کلی تو زندگی به خودش وابسته میشه و......... و کلی وقتش رو هدر میده:D..............شوخی کردم;) salina17th November 2006, 01:45 PMبه نظر منم دانشجویی تو شهر دور بهتره البته سخت هست اما فقط دو هفته اول برای من این دو هفته خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی سخت گذشت چون یه دختری بودم که فوق العاده وابسته به خانواده ام بودم من هیچ کار بلد نبودم البته الانم خیلی بلد نیستم اما از قبلم خیلی بهتر شدم از لحاظ وقت بیکاری من چون رشته ام هنره تو خوابگاه بچه های هنر به شیطونی معروفن تو اتاق 4 نفری ما هیچ وقت 4 نفر نیست یا 8 نفر یا 12 نفر همیشه مهومنیه .... ما کلاً خیلی شادیم فقط میگیم و میخندیم و می رقصیم حوصله مونم سر میره پا میشیم میریم یه جایی که نمیگم کجا چون بچه شیرازیا میفهمن !:D نه شوخی کردم میریم بیرون حالا هر جا که شد ... آهان راستی یکی از هم اتاقیام میخواد تئاتر بخونه الانم رفته که امتحان بده اگه قبول شه میره :( خلاصه بعضی وقتا میریم تو خط تئاتر مثلا هفته پیش همه رفتیم چادر مشکی از این و اون قرض گرفتیم و سرمون کردیم طوری که فقط بینی هامون پیدا بود ، ما رو زمین نشستیم و این دوستم رو صندلی اون شد ***** و ما هم پا منبری ، اون چرت و پرت میخوند و ما هم های های مثلاً گریه میکردیم البته اون زیر فقط میخندیدیم آهان یه تفریح دیگه : ما تو خوابگاه یه تالار فجر داریم خیلی باحاله هر هفته یه برنامه ای داره حالا یا جشن یا تئاتر یا شب شعر یا ... اوایل مهر پرویز پرستویی رو دعوت کردن تالار قلقله شده بود داشت میترکید همه هم دانشجو دختر و پسر هفته پیشم ترانه علیدوستی با اصغر فرهادی اومدن البته بلیت گیر من نیومد خلاصه اونجا یه تفریح دیگه مونه یکی دیگه هم یادم اومد دانشگاه ما هر چهارشنبه ایرانگردی داره اینم که دیگه حالیه برای خودش با بر و بچ برو اردو.... خوب حالا اگه بازم یادم اومد مینویسم .... kiana_p17th November 2006, 07:34 PMمنم دانشجوي اصفهان بودم و كلي حال كردم البته اون موقع مشكلات زيادي داشتم و بعضي اوقات خيلي عصباني بودم از ذست خودم كه چرا بيشتر درس نخواندم تا تهران قبول مي شدم و به اصطلاح پيش خانواده مي ماندم .ولي الان اگه بنا باشه بهترين دوران زندگيم را انتخاب كنم فقط مي گويم دوران دانشجويي .يعني همان دوراني كه از خانواده دور بودم.:d :d :d kamera17th November 2006, 09:08 PMمنم دانشجوي اصفهان بودم و كلي حال كردم البته اون موقع مشكلات زيادي داشتم و بعضي اوقات خيلي عصباني بودم از ذست خودم كه چرا بيشتر درس نخواندم تا تهران قبول مي شدم و به اصطلاح پيش خانواده مي ماندم .ولي الان اگه بنا باشه بهترين دوران زندگيم را انتخاب كنم فقط مي گويم دوران دانشجويي .يعني همان دوراني كه از خانواده دور بودم.:d :d :d :D به نوعی میخوای بگی این دوران یعنی دوران اسودگی وفرار از هیولاهاست مگه نه!!!:D kiana_p17th November 2006, 11:43 PM:D به نوعی میخوای بگی این دوران یعنی دوران اسودگی وفرار از هیولاهاست مگه نه!!!:D نه دوست عزيزم من منظورم اين نبود دوري از خانواده هميشه سخته و دلتنگي داره و هيچ وقت جاي خاليشان با هيچ چيز پر نميشه.منظور من اين بود كه با اين كه از خانواده دور بودم و سختم بود و خيلي اوقات خودم را سرزنش مي كردم ولي چون با بچه ها بودم و گردش و تفريح و بازي و شوخي و خنده و گريه وشيطاني .....داشتيم دوران خيلي خوبي داشتم.(با تمام سختي ها) رضا21318th November 2006, 12:27 AMمن دانشجو نيستم يعني از اول هم نبودم ولي فكر نكنم يك دانشجو به معناي واقعي وقت بي كاري داشته باشه -اگه وقت داشته باشه كه دانشجونمي شه -دانشجو بودن يعني اينكه هميشه و همه وقت دنباله يادگرفتن باشه -اي كاش منم اون همه مشكل نداشتم و مي تونستم سال 72كه روانشناسي قبول شده بودم رو مي خوندم شايد الان يه روانشناس ماهر بودم maloosak18th November 2006, 03:04 AMسالینا جون تبریک میگم دانشگاتو بلاخره تلسمو شکستی؟ حالا کجا درومدی؟ maloosak18th November 2006, 03:06 AMفک کنم این دوره تنها دوره ایست که آدم قدر خانوادشو میدونه!!! Yaser!22nd November 2006, 01:12 AMبا سلام به همه دوستان و دانشجویان ؛ در مورد مباحث بالا بگم دانشجو بودن یک طرف توی قربت درس خودن یک طرف دیگه ؛ اونوقته که می فهمی چند مرده حلاجی !! اونوقت نه تنها یک مدرک تحصیلی گرفتی بلکه توی زندگی هم کلی جلو افتادی از اینکه زندگیتو باید خودت اداره کنی و این تجربه بسیار مهمیه ، چطوری خرج کنی چطوری پس انداز کنی ، با کی دوست بشی با کی رفاقتت رو تموم کنی ، از کی چی یاد بگیری چی یاد نگیری ؛ توی روابط اجتماعی تون هم خیلی تاثیر داره . چون تا قبل از این در چنین محیطی که همه هم سن و سالاتون با شما زندگی می کنند (می خوابند ، آشپزی میکنند ، غذا می خورند ؛ ظرف می شورند ، اتاق جارو میزنند و اگر خونه گرفته باشند سرویس ها رو میشورند و ...) خلاصه زندگی می کنند نبودید و وقتی که وارد این محیط میشید باید با رفتار عاقلانتون این زندگی رو کنترل کنید . دوستان به یاد موندی رو خواهید یافت و خاطره های فراموش نشدنی رو به دست خواهید آورد ....... به نظر خودم این مدت که توی قربت درس خوندم تجربه ای که به دست آوردم ارزشش به مراتب بیشتر از مدرکیه که گرفتم ....... هیچ وقت اون شبی رو که از سوز و سرما هیچ موجودی بیرون نبود اما من به دلیلی جایی برای خواب نداشتم و توی خیابون ها پرسه میزدم رو هرگز فراموش نمی کنم و یا اون مدتی رو که به دلیل عدم مدیریت صحیح در دخل و خرج کردن پول ، پول هامو از دست داده بودم و روم نمی شد به بابا بگم که پول میخوام و بدون پول زندگی رو سپری کردم رو فراموش نخواهم کرد که یک بیسکوئیت ساقه طلایی رو برای چند شب تقسیم می کردم و هر شب چند دونش رو با چایی میخوردم و ..... الان تمام سختی هایی که اون دوران گذرونم برام بسیار شیرین شدند ............. از اون دوران بازهم خواهم نوشت ........... یا علی Arash_v21st December 2006, 01:55 AMدرکه و بلوتوث بازی وسط کلاس و اذیت کردن دخترهای دانشجو و ... و ... و ... saeid 198222nd December 2006, 12:34 PMمال ما كه رو به اتمامه :cool: اميدوارم به اونايي كه تازه شروع كردن و اونايي كه وسط راهن خوش بگذره:cool: :) :cool: من اين ترم اگه خدا بخواد فارغ التحصيل مي شم:) :cool: کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند)کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند)کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) parisa 6669th January 2007, 01:30 AMيه روزاي كه تو دانشگاه بيكاريم يا استاد نيومده يا حوصله كلاسو نداريم يا كلاس به طور كل نداريم اكيپمون يا تو محوطه در حال گشت زدنه يا داريم تو سلف ميخوريم و بحث ميكنيم و در زمستانها هم برف بازي. يا هر كسي با گوشيش داره sms ميفرسته محسن a9th January 2007, 12:05 PMدوستان دانشجو یه سوال خدمتتون داشتم اینکه احیانا اگر کسی در امتحانات پایان ترم شرکت نکنه دلیل قانع کنندای هم نداشته باشه با هاش چکار میکنن ؟ لطفا هرکی میدونه جوابم رو بده ارادتمند شما محسن nahal40379th January 2007, 09:04 PMچيزي نميشه :1)غيبت مي خوره 2)صفر ميگيره.(البته صفر كه 20 نيست آدم خودش بگيره صفر رو ميدهند به آدم!!) 3)اون واحد رو بايد دوباره بگذرونه 4)بستگي به اين كه اون درس چند واحديه ييهو معدل رو n نمره ميكشه پايين!!! البته اين اطلاعات مال 2 سال پيشه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! Kamil10th January 2007, 01:00 AMآرزوش به دلم مونده فکر کنم به دلم بمونه تا آخر عمر نمیدونم اما میگن خوبه بچه ها دعا کنید راه منم باز شه محسن a10th January 2007, 02:39 AMچيزي نميشه :1)غيبت مي خوره 2)صفر ميگيره.(البته صفر كه 20 نيست آدم خودش بگيره صفر رو ميدهند به آدم!!) 3)اون واحد رو بايد دوباره بگذرونه 4)بستگي به اين كه اون درس چند واحديه ييهو معدل رو n نمره ميكشه پايين!!! البته اين اطلاعات مال 2 سال پيشه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ببین من منظورم یک یا چند واحد نیست من تمامی واحد های اون ترم رو عرض میکنم اینکه شما میتونید چند واحد رو باشرکت نکردن در امتحانات حذف کنید که مسلم البته دانشگاه آزاد دولتی رو نمیدونم ولی من تمامی واحدهای ترم میگم مثلا 20 واحد رو ارادتمند شما محسن nahal403710th January 2007, 11:22 AMببین من منظورم یک یا چند واحد نیست من تمامی واحد های اون ترم رو عرض میکنم اینکه شما میتونید چند واحد رو باشرکت نکردن در امتحانات حذف کنید که مسلم البته دانشگاه آزاد دولتی رو نمیدونم ولی من تمامی واحدهای ترم میگم مثلا 20 واحد رو ارادتمند شما محسن :eek: :eek: :eek: :eek: :eek: :eek: :eek: :eek: :confused: :confused: :confused: :confused: :confused: :confused: :confused: :confused: :confused: همه واحدها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!! من اين رو نميدونم .خوب فكر كنم بشه مرخصي گرفت.بهتر از آموزشتون سوال كني چون هر روز يه آيين نامه جديد از خودشون در ميارن!! محسن a10th January 2007, 03:44 PMبعضی ها میکن اگه دلیل قانع کنندهای مثل فوت نزدیکان ومریضی که مورد تائید دکتر معتمد دانشگاه نیاشه 6 واحد حذف به حساب میاد ومابقی صفر رد میشه و معدلت میاد زیر 10 اخراج میشی شما اینو تائید میکنید nahal403710th January 2007, 09:00 PMبعضی ها میکن اگه دلیل قانع کنندهای مثل فوت نزدیکان ومریضی که مورد تائید دکتر معتمد دانشگاه نیاشه 6 واحد حذف به حساب میاد ومابقی صفر رد میشه و معدلت میاد زیر 10 اخراج میشی شما اینو تائید میکنید من در اينباره اطلاع درستي ندارم .اظهار نظر هم نمي كنم چون ممكن اشتباهي چيزي بگم كه به ضررت باشه.بهتر از يه مسئول مطلع سوال كني! :p odise200410th January 2007, 09:49 PMببین من منظورم یک یا چند واحد نیست من تمامی واحد های اون ترم رو عرض میکنم اینکه شما میتونید چند واحد رو باشرکت نکردن در امتحانات حذف کنید که مسلم البته دانشگاه آزاد دولتی رو نمیدونم ولی من تمامی واحدهای ترم میگم مثلا 20 واحد رو ارادتمند شما محسن بستگی داره.ولی تا اونجایی که من میدونم اگه تو امتحان شرکت نکنی ، اتوماتیک وار اون درست حذف میشه. یعنی حذف میکنن. کل ترم رو هم باید مرخصی بگیری.سر امتحانا نرو ، برو آموزش بگو میخوام حذف ترم کنم. دانشگاه ما که اینجوریه.:D vedad23rd April 2007, 12:36 PMاوقات بیکاری ؟ یا اوقات تنبلی؟ چون تا جایی که من می دانم وقتی بیکار هستم که یک عالمه تکلیف و کار انجام نشده دارم که از روی تنبلی و بی حوصله گی از زیر بار شان برای چند ساعتی شانه خالی میکنم البته بماند که باید جور این تنبلی را به اضعاف مضاعف بکشم ولی خوب اگه قرار به اعتراف باشه یکی از آن لحظات همین حالاست که نشستم اینجا و دارم وراجی می کنم mercedeh24th April 2007, 12:56 AMخوش به حال شماهایی که الان در ستون تموم شده یا الا ن سال آخرید من تازه ترم دوم هستم فکر می کنم چهار سال یه عمره کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند نه به خاطر در سش بلکه به خاطر اینکه من فقط به فوق فکر می کنم ودوست دارم در رشته مورد علاقه ام در فوق لیسانس تحصیل کنم. Sx3D24th April 2007, 01:33 AMخوش به حال شماهایی که الان در ستون تموم شده یا الا ن سال آخرید من تازه ترم دوم هستم فکر می کنم چهار سال یه عمره کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند نه به خاطر در سش بلکه به خاطر اینکه من فقط به فوق فکر می کنم ودوست دارم در رشته مورد علاقه ام در فوق لیسانس تحصیل کنم. خواستن توانستن است ;) sima joon24th April 2007, 11:32 AMسلام به همه. من والا الان سه سال كه درسم تموم شده.تير 83 بود.دانشگاه مون هم نزديك شهرمون بود البته توي يه شهر ديگه.ولي خب دوران دانشجويي منم مثل همه بود.اوقات بيكاري با دوستم يا در حال شيريني خوردن بوديم يا تو پيتزايي.هميشه هم خيلي از مسيرها رو پياده مي رفتيم كه خيلي بيشتر پيش هم باشيم.يا توي سالن دانشگاه بوديم يا تو حياط نشسته بوديم مخ همو مي خورديم بس حرف ميزديم.ولي خب من اصلاً خوابگاه و خونه دانشجوييي رو تجربه نكردم چون هميشه رفت و آمد ميكردم.درسته ميرفتم يه شهر ديگه ولي خب بهم نزديك بودن.:eek: :D :cool: خلاصه اينكه دوران دانشجوييييييي من يكي از بهترين دوران زندگيم هست.الان كه سر كار ميرم اصلاً قابل مقايسه با اون موقع نيست.خوش نمي گذره:( farnaz_61sa26th April 2007, 11:30 AMدوران دانشجوئیم بهترین دوران زندگی من بود ، با دوستام وقت های بیکاریمونو جمع می شدیم یه جا و کلی می گفتیم و می خندیدیم ! خودم هم که تنها می شدم درس می خوندم ! space15th August 2007, 02:17 AMقشنگترین دوران زندگی دوران دانشجوییه ... یادش به خیر اونموقع که با بچه ها سر کلاس استاد رو مسخره میکردیم... و کلی میخندیدیم . الان که خیلی وقته از اون دوران گذشته... اما خاطرات همیشه زنده است. Rumina_215th August 2007, 02:56 AMخوب اوقات بی کاری نداشتیم.انقدر خسته میشدیم که دیگه جون نداشتیم.خدارو شکر امسال تموم شد:rolleyes: sooly_joon18th August 2007, 07:42 PMبا سير و سياحت در اينترنت FETROS23rd September 2007, 02:23 PMفکر نکنم وقت بيکاري داشته باشيم از اولش معلومه همش پاي درس و دانشگاه ميره اگه چيزي موند مطالعه آزاد يا گردش sepideh_6623rd September 2007, 02:39 PMمنم دانشجوام در حال حاضر... خیلی خوش میگذره....تا دلتونم بخواد وقت اضافی داریم ...خیلی دوران خوبیه..باید قدرشو بدونه هرکی دانشجو هستش:) omid 4p24th September 2007, 04:08 AMمن يه ترم ديگه مونده و دوست دارم ارشد ادامه بدم. kamera24th September 2007, 05:15 PM.خودم الان ترم سوم هستم .ديگه داره حالم از دانشجو بودن وهرچه دانشگاهه بد ميشه.پيش خودم خودم فكر مكنم كه چه خري بودم كه اينقدر براي كنكور زجر كشيدم.درواقع چي فكر ميكردم چي شد. Golfam_m24th September 2007, 05:19 PMيادش بخير دوران خوب دانشجويي الان يه 2 سالي از اون دوران مي گذره mehman_shab 14@niks26th September 2007, 08:04 PMمن الان ترم سومم اوقات فراغت ؟همش اوغات فراغته یعنی علافی ... میشینم پای کامپیوتر وسایت نیکصالحی و...دبرو که رفتیم از صبح تا شب تو تالار سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 655]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن