واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
افسردگي زنان افسردگي زنان در گفتگو با دکتر احمدعلي نوربالا، روانپز شک شيوع افسردگي در ميان مردم جهان حدود 15 درصد است و اين در حالي است که زنان دو برابر بيشتر از مردان به اين بيماري مبتلا ميشوند. متاسفانه در زندگي ماشيني امروز نيز با روند رو به رشد افسردگي در زنان روبهرو هستيم. در اين باره با دکتر احمدعلي نوربالا، روانپزشک و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران به گفتگويي نشستهايم که ميخوانيد. آقاي دکتر، چرا افسردگي در خانمها شايعتر از آقايان است؟ آمارهاي داخلي و خارجي نشان ميدهد که 6 تا 12 درصد از آقايان و 16 تا 25 درصد خانمها در طول دوران زندگي به افسردگي مبتلا ميشوند و علل متعددي نيز در اين زمينه نقش دارند و عوامل زيستي، رواني و اجتماعي بسيار تاثيرگذارند. البته نظريههاي متفاوتي در اين باره وجود دارد. برخي معتقدند که نوسانات هورموني در زنان ميتواند تاثيري شگرف بر زندگي آنها بگذارد و با توجه به اين تاثير بر زندگي شخصي، اقتصادي و ارتباط آنها با ديگران، ميتوان گفت زنان بيش از مردان در معرض ابتلا به افسردگي هستند. نقش عادت ماهيانه، بارداري، زايمان و يائسگي را نيز نبايد ناديده گرفت. بعضي نيز معتقدند که خانمها نگاه خوبي به گذشته تلخ خود ندارند و همين ديدگاه در بدبيني آنها به آينده موثر است و ميتواند عاملي براي ابتلا به بيماري افسردگي باشد. علاوه بر عوامل بيولوژيکي، وجود تبعيض ميان دختر و پسر، باورهاي غلط فرهنگي، خانوادگي و اجتماعي، احساس تنهايي، استرس و فشارهاي درون و بيرون خانه، مشکلات مالي، ناکاميهاي متعدد در طول دوران زندگي، بزرگنمايي شکستها، وراثت، تفاهم نداشتن ميان زوجها، نداشتن خودباوري و خودشناسي خانمها و اعتماد به نفس پايين و گاهي مهارتهاي ضعيف برقراري ارتباط، از جمله عللي هستند که ميتوانند بروز افسردگي را به همراه داشته باشند. اين افسردگي چه علايمي دارد؟ علايم افسردگي در خانمها چندان با آقايان متفاوت نيست اما بهطور کلي ميتوان گفت علايم افسردگي در خانمها اغلب به شکل نداشتن انرژي، احساس گناه و بيارزشي، خستگي، آشفتگي در خواب و کابوسهاي شبانه، کاهش وزن، نداشتن نشاط و اميد به آينده، گريه، بيتوجهي به ظاهر، کنارهگيري از جامعه و تمايل به تنهايي، کاهش ميل جنسي، ضعف شديد و فکر مرگ و خودکشي و انجام آن ديده ميشود. سن شيوع افسردگي در خانمها چه سني است؟ به طور معمول، سن 35 تا 45 سالگي را براي اين بيماران در نظر ميگيرند اما به طور ميانگين، سن 40 سال مدنظر است. البته اين موضوع را نميتوان ناديده گرفت متاسفانه اين بيماري مزمن بنا به دلايل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و ... در جوانان رو به افزايش است و نميتوان افسردگي را مربوط به قشر خاصي از خانمها دانست زيرا هيچ فردي از اين بيماري مصون نيست. چه طور ميتوانيم با اين افسردگي مبارزه کنيم؟ ميدانيم که پيشگيري بسيار مهمتر از درمان است. بايد گفت همه ما در زندگي با شرايط ناگواري روبهرو ميشويم که غيرقابل انکار است. اما نبايد اجازه بدهيم اين شرايط ادامه پيدا کنند و بايد به دنبال بهتر کردن اوضاع باشيم. در اين مواقع، کمک گرفتن از مشاور و يا حتي يکي از دوستان و آشنايان آگاه به موضوع بسيار مفيد است. اما اگر خانمي دچار افسردگي شد، قضيه متفاوت است. البته ذکر اين نکته ضروري است که هر گونه احساس ضعف بدني، بيحوصلگي، نداشتن نشاط و به طور کلي علايم افسردگي را نميتوانيم به اين بيماري نسبت دهيم چون بعضي از بيماريها، براي مثال آنفلوآنزا نيز علايمي مانند افسردگي دارد. اما اگر اين علايم بيش از سه هفته ادامه پيدا کند، ميتوان از آن به عنوان افسردگي در خانمها نام برد. براي مثال، افسردگي در طول دوره عادت ماهيانه، پس از يائسگي و افسردگي پس از زايمان اغلب به درمان چنداني نياز ندارد اما اگر علايم بهبود پيدا نکند بايد به فکر درمان بود. درباره درمان هم توضيح ميدهيد؟ درمان افسردگي در خانمها بنا به ميزان بيماري تا حدودي متفاوت است. بسياري از بيماران با جلسات مشاوره بهبود مييابند اما دستهاي از بيماران بايد در کنار اين مشاورهها، از داورهاي ضد افسردگي تحت نظر پزشک معالج خود کمک بگيرند. 60 تا 70 درصد بيماران با درمان بهبود کامل به دست ميآورند اما عود درمان نيز داريم و گاهي بعضي از بيماران بايد درمان دارويي را طولاني مدت، ادامه دهند. اطرافيان بيمار نيز در اين ميان بيتاثير نيستند زيرا هم دردي با فرد افسرده، باور اين بيماري و برداشتن نگاه منفي نسبت به افسردگي در بهبود فرد موثر است. نميتوان گفت فردي که اراده ضعيفي دارد و يا در زندگي مرتکب گناه بزرگي شده است، دچار افسردگي ميشود. انجام ورزشهاي هوازي و مشورت با ديگران نيز چه در پيشگيري از افسردگي و چه در درمان، امر مهمي تلقي ميشود. آيا آماري از شيوع افسردگي در خانمهاي ايراني وجود دارد؟ آخرين تحقيقي که در سال 1378 با عنوان بررسي سلامت رواني کشور انجام شده، نشان ميدهد که 21 درصد از افراد جامعه مجموعهاي از علايم افسردگي را دارند و اختلالات روانپزشکي در 6/13 درصد متأهلان و 1/5 درصد مجردها ديده شده است و تنها 6 درصد از افراد اختلالات رواني دارند. اين موضوع نشان ميدهد برعکس ديگر کشورها در ايران شيوع افسردگي در متأهلين بيشتر از مجردها است. از سوي ديگر، آمارها حاکي از آن است که 9/25 درصد از زنان و 9/14 درصد از مردان به نحوي دچار اختلالات رواني هستند اما 6/24 درصد از خانمها و 4/16 درصد از آقايان، اختلال افسردگي دارند و در اين ميان، استان چهارمحال بختياري با 2/51 درصد و استان سيستان و بلوچستان با 8 درصد به ترتيب بيشترين و کمترين خانم افسرده را دارند و البته ميزان افسردگي در خانمهاي خانهدار بيشتر است. تحقيقي هم که به طور مجزا در تهران انجام شده، بيانگر اين مطلب است که بالاترين اختلال روانپزشکي مربوط به اختلالات خلقي است و از بين 5/21 درصدي که به اختلال روانپزشکي مبتلا هستند، نزديک به 9 درصد آنها افسردگي دارند و اين آمارها نگاه ويژهاي را به بحث سلامت روان زنان به عنوان يکي از اولويتهاي ضروري جامعه ما ميطلبد. افسردگي – اين بيماري مزمن- اختلالي بود که در سال 1990 رتبه چهارم بيماريها در جهان را به خود اختصاص داد و پيشبيني ميشود که در سال 2020 از رتبه چهارم به رتبه دوم (پس از بيماريهاي قلبيعروقي) صعود کند و اين نشانگر اهميت بار افسردگي در عرصه سلامت روان جامعه است. بعضي از افراد معتقدند که ازدواج يکي از راههاي مبارزه با بيماري افسردگي در خانمها است. اين موضوع تا چه حد صحت دارد؟ سوال بسيار خوبي است. بايد توجه داشت که افسردگي يک بيماري تلقيني نيست که به خودي خود درمان شود و اهميت آن اگر بيشتر از نارسايي قلبي نباشد، کمتر هم نيست. ازدواج مرحله بسيار حساسي از زندگي است که فرد بايد با شرايط کاملا طبيعي به آن فکر کند. حال اين سوال مطرح است که چگونه فردي که از نظر جسمي و روحي در شرايط مطلوبي قرار ندارد، ميتواند بار مسووليت يک زندگي را برعهده بگيرد؟ يک خانم افسرده نه تنها ازدواج موفقي نخواهد داشت بلکه تاثيري منفي روي همسر خود ميگذارد و اين ازدواج به هيچ عنوان موجب ايجاد نشاط و بهبود دايم او نخواهد شد و خانوادهها بايد به اين موضوع توجه کنند. هر فرد افسردهاي بايد درمان شود و پس از بازگشت به شرايط مطلوب در هر زمينهاي تصميمگيري کند. حرف آخر؟ افسردگي نوعي بيماري مزمن و اختلال عاطفي است که بايد نسبت به آن ديد صحيحي داشت. تغيير تفکر مردان نسبت به خانمها، بالا بردن اعتماد به نفس در زنان، تجديدنظر در روشهاي فرزندپروري، کاهش ساعات کار زنان شاغل بدون کاهش دستمزد، بازنشستگي زودهنگام، در نظر گرفتن امکانات ورزشي و تفريحي براي بانوان و اطلاعرساني درست و فرهنگسازي درباره افسردگي خانمها، از جمله راههايي است که به وسيله آنها ميتوان با اين بيماري مقابله کرد. فراموش نکنيم اگر جامعهاي خانمهاي افسرده داشته باشد، جامعه سالمي نيست و بايد به دنبال آن در انتظار مشکلات بسياري بود. پيشگيري و درمان افسردگي را جدي بگيريم و فراموش نکنيم که آينده آن چيزي است که ما به آن ميانديشيم. منبع: http://www.salamat.com
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]