واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شيطان قوي تر است يا انسان؟از دوران کودکي در برنامه هاي سيما مي ديديم که؛ وقتي فردي مردد است که کاري را انجام دهد، چه خوب چه بد، دو موجود سفيد و قرمز بر دوش شخص ظاهر مي شدند، که يکي او را دعوت به خير و ديگري او را دعوت به شر مي کنند.
اين در عالم واقع به اين شکل است که؛ هميشه در تصميماتي که انسان مي خواهد بگيرد، جنگي بين نيروي خوبي و شيطان درون و بيرون رخ مي دهد، که گاهي شيطان پيروز ميدان است و گاهي نيروي خوبي.سوالي که اينجا مطرح مي شود اين است که چرا ما در انجام برخي کارها، با اينکه شيطان از آن کار خوشش نمي آيد و دست به هر کاري زده تا ما را منصرف از آن کار کند، موفق نشده، و ما آن عمل را انجام مي دهيم، اما برخي اوقات هم اين شيطان و نفس اماره است که موفق شده و ما را از انجام آن کار نيک و خير باز مي دارد.در پاسخ به اين سوال بايد بدانيم که در هر عملي که انجام مي گيرد، نيرويي کمکي وجود دارد، که اين نيروي کمکي است که به انسان قدرت تصميم گيري دقيق و سريع را مي دهد، به اين بيان که کسي که بخواهد عملي را که شايسته است انجام دهد، مسلما با مقابله شيطان و نفس اماره خود مواجهه مي شود، چون آنها با کار نيک و صالح موافق نبوده و به دنبال اين هستند که انسان را به راهي غير راه درست بکشاننند. همانگونه که شيطان قسم ياد کرد که ما انسانها را از صراط مستقيم منحرفمان کند.«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيم.»؛ من بر سر راه مستقيم تو براى آنها كمين مىكنم. (سوره الأعراف آيه 16)آنچه به ما اين نيرو را مي دهد که بتوانيم در برابر شيطان و جنودش تصميمات صحيح و دقيقي بگيريم، خالص کردن آن عمل براي ذات اقدس ربوبي است، چون زماني که انسان خالصانه کاري را براي خدا انجام دهد، شيطان را توان مقابله نبوده و انسان مي تواند بر او غلبه کند، و اگر کار خالص براي خدا نباشد، اين شيطان است که در درگيري خير و شر پيروز شده و ما را از انجام آن کار منصرف ميکند. قبولى همه اعمال كليدش اخلاص است. هر كس خدا عملش را قبول كند، اگر چه حدش كم باشد، مخلص است؛ و آن كس كه عملش زياد باشد و خدا قبول نكند مخلص نيست.مراحل نيت و علم و عمل، به تزكيه و تصفيه وابستگى دارد، اگر مخلص مراعات باطن را نمود به توحيد رسيده است. كمترين حد اخلاص آنست که؛ عبد آنچه در توان دارد بذل كند، و براى كارش اجر و ارزشى نبيند بنابراين براي موفق شدن در انجام کارها چه خوب است که؛ اخلاص را به آنها اضافه نموده تا قواي خير بر شر پيروز بگردند.قال الله الحكيم :فاعبدالله مخلصا له الدين خداى را پرستش كن و دين را براى او خالص گردان. (سوره زمر، آيه 2). قال على عليه السلام: اخلص يجز منه القليل؛ عمل را با اخلاص بجا بياور كه اندك آن تو را كفايت مى كند. (جامع السعادات، 2/4 40)بايد دانست که؛ قبولى همه اعمال كليدش اخلاص است. هر كس خدا عملش را قبول كند، اگر چه حدش كم باشد، مخلص است؛ و آن كس كه عملش زياد باشد و خدا قبول نكند مخلص نيست. مراحل نيت و علم و عمل، به تزكيه و تصفيه وابستگى دارد، اگر مخلص مراعات باطن را نمود به توحيد رسيده است. كمترين حد اخلاص آنست که؛ عبد آنچه در توان دارد بذل كند، و براى كارش اجر و ارزشى نبيند.( ذكرة الحقايق، ص 73)به اين داستان توجه کنيد:
در بنى اسرائيل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابليس (ابليس يعنى نفس اماره و عابد كنايه از فطرت و نفس پاك است) به صورت پيرمردى در راه وى آمد و گفت: كجا مى روى؟ عابد گفت: مى روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم، تا مردم خداى را نه درخت را بپرستند. ابليس گفت: دست بدار تا سخنى باز گويم. گفت :بگو، گفت: خداى را رسولانى است، اگر قطع اين درخت لازم بود، خداى آنان را مى فرستاد. عابد گفت: ناچار بايد اين كار انجام دهم.ابليس گفت: نگذارم و با وى گلاويز شد، عابد وى را بر زمين زد. ابليس گفت: مرا رها كن تا سخن ديگرى برايت گويم، و آن اين است كه تو مردى مستمند هستى، اگر ترا مالى باشد كه بكار گيرى و بر عابدان انفاق كنى بهتر از قطع آن درخت است. دست از اين درخت بردار تا هر روز دو دينار در زير بالش تو گذارم.عابد گفت: راست مى گويى، يك دينار صدقه مى دهم و يك دينار بكار برم، بهتر از اين است كه قطع درخت كنم؛ مرا به اين كار امر نكرده اند، و من پيامبر نيستم، كه غم بيهوده خورم؛ و دست از شيطان برداشت.ابليس گفت: تو براى خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتى، لذا خدا مرا مسخر تو كرد و اين بار براى خود و دينار خشمگين شدى، و من بر تو مسلط شدم دو روز در زير بستر خود دو دينار ديد و خرج مى نمود، ولى روز سوم چيزى نديد و ناراحت شد و تبر برگرفت كه قطع درخت كند. شيطان در راهش آمد و گفت: به كجا مى روى؟ گفت: مى روم قطع درخت كنم، گفت: هرگز نتوانى و با عابد گلاويز شد و عابد را روى زمين انداخت و گفت: بازگرد وگرنه سرت را از تن جدا كنم .گفت: مرا رها كن تا بروم؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نيرومندتر بودم؟ ابليس گفت: تو براى خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتى، لذا خدا مرا مسخر تو كرد و اين بار براى خود و دينار خشمگين شدى، و من بر تو مسلط شدم. (رياض الحكايات، ص 140)اين داستان نمونه کوچکي است در تمامي عرصه هاي زندگي، که ما دائما با شيطان گلاويز بوده و اين ميزان اخلاص ماست که پيروز را مشخص مي کند.داريوش عشقيبخش اخلاق و عرفان اسلامي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]