تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):اى آن كه يادش مايه شرافت و بزرگى ياد كنندگان است و اى آن كه سپاسگزاريش موجب دست يافت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815273766




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرهنگ نماز


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : فرهنگ نماز shahedeh13th August 2006, 02:46 PMباسلام خسته نباشيد با اجازه سروان عزيز اين تايپيك را قراردادم تا درموردنماز و فرهنگ نماز بيشتر صحبت شود لطفا عزيزان هم همكاري كنند باتشكر shahedeh13th August 2006, 02:48 PMابتدا از پاداش نماز پاداشهاي 29 گانه نماز ضمره بن حبيب گويد راجع به نماز از پيغمبر (ص) سئوال كردند ، فرمودند : * نماز از واجبات دين است * موجب خوشنودي خداست * طريقه پيامبران است * محبت ملائكه را جلب مي كند * هدايت و ايمان است * نور معرفت است * بركت رزق است * راحت بدن است * براي شيطان ناخوشايند است * حربه اي در مقابل كفار ميباشد * سبب مستجاب شدن دعا است * قبولي اعمال است * توشه آخرت مومن است * شفيع نزد ملك الموت است * مونس قبر مي باشد * فرش زير پهلو است * جواب نكير و منكر است * نماز بنده در محشر تاجي است بر سرش * نوري در صورتش مي باشد * لباسي بر تنش مي باشد * پرده اي است بين او و آتش * حجتي است بين او و آتش * موجب نجات از جهنم است * عبور از پل صراط است * كليد بهشت است * مهر حورالعين است * بهاي بهشت است * نماز است كه بندگان رابه بالاترين درجات مي رساند ، چون مشتمل بر انواع عبادات از جمله : تسبيح ، تهليل ، تكبير ، تمجيد و تقديس خداوند و گفتار و دعا است . shahedeh13th August 2006, 02:54 PMبلاهاي سبك شمردن نماز پيامبر اكرم (ص) فرمودند : هر كس زن يا مرد در نماز سستي كند خداوند هجده كيفر به او دهد : شش تا در دنيا ، سه تا هنگام مرگ ، سه تا در قبر ، سه تا در قيامت ، سه تا وقت عبور از صراط . اما در دنيا : بركت از رزق و زندگيش بر دارد ، نور از صورتش بر ميگردد ، بهره اي از اسلام به وي ندهد ، دعاي صالحان ار در حقش مستجاب نفرمايد . اما به هنگام مرگ : به ذلت جان دهد ، چنان سنگيني در خود احساس كند كه گويا كوهي بر او افتاده و چندان ضعف بر او غلبه كند كه گويي شلاق بر او مي زنند ، ديگر آنكه تشنه شود بطوريكه اگر همه آب دنيا را بياشامد سير نشود ، سوم آنكه گرسنه گردد چنان كه اگر همه غذاي دنيا را بخورد سير نشود . اما در قبر : غصه شديد و تاريكي ، تنگي قبر و عذاب تا قيامت ، محروميت از بشارت ملائكه رحمت . اما در محشر : به صورت حيوان محشور شود ، نامه عملش را به دست چپش دهند ، و حسابش طولاني شود . اما بر سر پل صراط : خدا به او نظر رحمت نفرمايد و از گناه پاكش نكند ، عوضي از او نپذيرد ، و هزار سال براي حساب نگاهش دارد ، سپس او را وارد جهنم كند ، چنان كه خداوند فرمايد : (از جهنميان پرسند :) چه چيز شمار را به دوزخ كشيد ؟ گويند : ما از نماز گزاران نبوديم . (آيه قرآن) shahedeh13th August 2006, 02:58 PMانشاالله بقيه فردا shahedeh14th August 2006, 11:31 AMسيماي نماز نماز اساسى ترين رشته ى الفت و عالى ترين عامل محبّت بين بندگان و حضرت حقّ است . نماز نور دل و صفاى قلب و روح جان و سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح خداست . نماز واسطه ى محكمى است كه تمام هستى انسان را به ملكوت هستى پيوند مى دهد و به مانند آن ، برنامه اى را براى ربط دادن آدمى به حقّ و حقيقت نمى توان يافت . نماز پناه بى پناهان ، سنگر جهادگران ، گلستان روح افزاى عاشقان ، چراغ سحر مشتاقان ، نور وجود عارفان ، آرامش دل بينايان ، و سير كمالى آگاهان است . نماز زنده كننده ى جان ، ظهور دهنده ى حيات جاودان ، راز و نياز دردمندان ، روشنى راه رهروان ، نور ديده ى بيداران ، سرمايه ى مستمندان ، دواى درد بى دردان ، نواى دل بى دلان ، دليل گمراهان ، اميد اميدواران ، سرّ حقيقى سحرخيزان ، سوز دل سوختگان ، حرارت روح افسردگان ، مايه ى بقاى جان ، و دستگيره ى نجات انسان از تمام مهالك است . نماز برتر از همه ى عبادات ، جامع تمام كمالات ، منعكس كننده ى كلّ واقعيّات ، منبع بركات ، و كليد قفل تمام مشكلات است . نماز خمير مايه ى حيات ، تزكيه كننده ى صفات ، علاج زشت ترين عادات ، آورنده ى حسنات ، تبديل كننده ى سيّئات ، باعث كرامات ، منبع فيض و افادات ، نگهدارنده ى انسان از حادثات ، مانع سانحات ، و حقيقت كائنات است . نماز عشق سالكين ، عبادتى آتشين ، كارى بى قرين ، بهترين معين ، خورشيد اهل زمين ، مونس اصحاب دين ، امنيّت جان غمين ، و رحمت واسعه ى حضرت ارحم الرّاحمين است . نماز واقعيّتى روحانى ، امر واجب حضرت سبحانى ، نفخه ى رحمانى ، جان انسانى ، و نور يزدانى است . نماز هويّت ايمان ، حقيقت جهان ، طريقت جان ، قدرت انسان ، و مايه ى بهشت و رضوان است . نماز چشمه ى زمزم روح ، ساغر معنوى صبوح ، فتح الفتوح ، توبه ى نصوح ،حضرت حق را ممدوح ، اجمال قرآن را مشروح ، و در طوفان حوادث كشتى نوح است . بدون نماز خود را اهل حقّ و حقيقت مدان و رسيدن فيض خاص الهى را به سوى خود توقّع مدار . اكسير وجود منهاى نماز بى سود است ، بى خبران از نماز بى خردانند و فراريان از اين مقام گرفتار دام شيطانند . ثروتمندانِ بى نماز فقيرند و تهيدستانِ با نماز از همه مستغنى تر . حقيقت و واقعيت همان است كه عارف شوريده ى الوند ، حضرت باباطاهر ، فرموده : خوشا آنان كه اللّه يارشان بى ************** كه حمد و قل هو اللّه كارشان بى خوشا آنان كه دائم در نمازند ******************* بهشت جاودان بازارشان بى shahedeh14th August 2006, 11:47 AMارزش و عظمت نماز بى ترديد ، در ميان عبادات و مسائل معنوى و ملكوتى ، نماز از ارزش و اهميّت خاصّى برخوردار است . به اندازه اى كه به نماز سفارش شده به چيزى سفارش نشده است . نماز وصيّت حضرت حق ، و انبيا و امامان ، و عارفان و عاشقان ، و ناصحان و حكيمان است . كتابى از كتاب هاى آسمانى حق خالى از آيات مربوط به نماز نيست . از برنامه هاى بسيار مهمّ كتاب هاى عرفانى و اخلاقى و مخصوصاً كتب حديث ، نماز است . معارف الهى ، انسان بى نماز را انسان نمى دانند ، و هر بى نمازى را مستحقّ عذاب ابد و محروم از بهشت دانسته و بلكه جداى از نماز را حيوانى پست و موجودى تهيدست و تيره بختى بيچاره به حساب مى آورند . نماز در زندگى و حيات انسان به اندازه اى ارزش دارد كه اولياى الهى براى يك لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهى كه ممكن بود ديگران را هم به اين عبادت ملكوتى تشويق مى كردند . نماز با اين كه به غير مكلّف واجب نيست ولى به خاطر ارزش و اهميّتى كه دارد امامان معصوم دستور مى دادند كه فرزندتان را از شش ـ هفت سالگى به جهان نماز ببريد و آنان را به سفر در اين عرصه گاه معنوى تشويق كنيد : * عَنْ مَعاوِيَةَ بْنِ وَهَب قالَ : سَأَلْتُ اَباعَبْدِاللّهِ(عليه السلام) فى كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبِىُّ بَالصَّلوةِ ؟ فَقالَ : فيما بَيْنَ سَبْعَ سِنينَ وَ سِتَّ سِنينَ(1) . معاوية بن وهب كه از بزرگان اصحاب امام ششم است از حضرت باقر (عليه السلام)مى پرسد : در چه زمانى كودكان خود را متوجّه نماز كنيم ؟ حضرت مى فرمايد : در هفت و شش سالگى . عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم عَنْ اَحَدِهِما (عليهم السلام) فِى الْصَبِىِّ مَتى يُصَلّى ؟ قالَ : اذا عقل الصَّلوةَ . قُلْتُ : مَتى يَعْقِلُ الصَّلوةَّ وَ تَجِبُ عَلَيْهِ ؟ قالَ لِسِتَّ سنين(2) . محمّد بن مسلم كه از ياران بى نظير امامان است ، از حضرت باقر يا حضرت صادق (عليهما السلام) مى پرسد : كودك در چه زمانى نماز بخواند ؟ حضرت مى فرمايد : وقتى كه نماز را بفهمد . عرضه مى دارد : چه زمانى مى فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد ؟ امام مى فرمايد : در شش سالگى . عَنِ الْحَلَبى ، عَنْ اَبى عَبْدِلله(عليه السلام) عَنْ اَبيهِ قالَ : اِنّا تَأْمُرُ صِبْيانَنا بِالصَّلوةِ اِذا كانُوا بَنى خَمْسِ سِنينَ ، فَمُرُوا صِبْيانَكُمْ بِالصَّلوةِ اِذا كانُوا بَنى سَبْعِ سِنينَ . حلبى از راويان بزرگوار شيعه است از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر (عليه السلام) روايت مى كنند كه ما فرزندانمان را در سن پنج سالگى به نماز امر مى كنيم ، پس شما آنان را به وقت هفت سالگى به دنياى نماز حركت دهيد . shahedeh14th August 2006, 11:53 AMنماز در آئينه ى حيات انبيا و امت ها تفسير على بن ابراهيم قمى در حدود قرن سوم هجرى ، يعنى نزديك به عصر امام حسن عسكرى (عليه السلام) ، به رشته ى تحرير درآمده است . بزرگان از علماى امت اسلامى و دانشمندان وارسته ، امثال علامه ى طباطبايى صاحب تفسير الميزان ، به اين تفسير اطمينان نموده و بسيارى از مطالب آن را در كتب فقهى و تفسيرى و اخلاقى خود نقل كرده اند . نويسنده ى تفسير جناب على بن ابراهيم(1) در توضيح آيه ى شريفه ى ( فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَات )(2) روايتى را از قول پدرش ، از ابن ابى عمير ، از ابان بن عثمان ، از امام ششم (عليه السلام) نقل مى كند كه با توجّه به اينكه كتب رجالى شيعه از قبيل رجال كشى ، جامع الرواة اردبيلى ، قاموس الرجال شوشترى ، معجم الرجال خويى ، سندش را صددرصد معتبر دانسته اند ، نشان دهنده ى مسئله ى نماز در زمان حضرت آدم (عليه السلام) است ، برگردان فارسى روايت تا آنجا كه لازم و نقطه ى شاهد است از نظر عاشقان نماز مى گذرد : * آدم پس از بيرون آمدن از بهشت و هبوط به زمين ، چهل روز در كوه صفا واقع در نزديك بيت حق اقامت داشت . آن روزها به خاطر دورى از مقام قرب و هبوط از مقام علّم الاسمايى و از دست دادن جوار ملكوت و هجران بهشت وصال محبوب ، در حالى كه صورت به خاك داشت همچون ابر بهاران سرشك از ديده مى ريخت . امين وحى از جانب حضرت معبود ـ كه جز لطف و محبّت و احسان و مرحمت به بندگان ندارد ـ بر او نازل شد و سبب ناله ى جگرسوز و دلخراش او را پرسيد . در پاسخ آن فرشته گفت : چرا ناله نكنم و اشك از ديده نبارم ؟ مگر نه اين است كه خداى عزيز مرا به خاطر بى توجّهى به خواسته ى خود از مقام قرب رانده و از جوار رحمت خويش محرومم نموده و مسكنم را در خاك دلّت و بر غبار مسكنت قرار داده ؟ فرشته ى وحى بدو گفت : به پيشگاه لطف دوست برگرد و وجود خود را به زينت توبه بياراى . آدم گفت : چگونه توبه كنم و چه سان به سوى حق باز گردم ؟ خداوند مهربان چون اراده ى آدم را بر جبران گذشته راسخ ديد ، قبه اى از نور كه جايگاه بيت را مشخص مى كرد و تابش نورش حدود جغرافيايى حرم را معلوم مى نمود فرو فرستاد و به امين وحى فرمان داد محلّ بيت را نشانه گذارى كند . چون به وسيله ى آن روشنايى ، محلّ بيت و حدود حرم معلوم شد و اين برنامه سامان گرفت ، فرشته ى وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را بجا آورده و دست نياز به سوى بى نياز براى بازگشت و توبه بردارد . روز ترويه شروع برنامه اى بود كه از فرشته ى حق تعليم مى گرفت . پدر آدميان به دستور فرشته ى حق غسل كرد و مُحرم شد و پس از انجام آن مراسم ، روز هشتم ذوالحجه به سرزمين منى رفت و دستور گرفت كه شب را در آنجا بماند . صبح روز نهم در حالى كه تلبيه مى گفت به عرفات آمد . آفتاب عرفات از ظهر مى گذشت . فرشته ى الهى به او گفت : از ادامه ى تلبيه خوددارى كن و دوباره خود را به غسل بياراى .پس از اينكه نماز عصر را بجاى آورد امين وحى به او گفت : در اين سرزمين به پاى خيز . چون به پا خاست كلماتى را كه از خداوند براى توبه نازل شده بود به آدم تعليم داد . از اين روايت كه علاوه بر تفسير على بن ابراهيم ، كتابهاى ديگر اسلامى هم آن را نقل كرده اند استفاده مى شود كه حضرت آدم كه اولين انسان از نوع ما بوده از جانب حضرت ربّ مأمور به نماز بوده است ، ولى اينكه چگونگى و كيفيّت و شرايط و عدد ركعات و اوقات آن به چه صورت بوده بر ما پوشيده است و دانستن آن هم چندان سودى ندارد . آنچه اهميّت دارد اين است كه آدم براى بجا آوردن نماز مكلّف و مسؤول بوده و آيين وى همراه با حكم نماز بود . كتاب باارزش </EM>بحارالانوار(1) از كتاب پراعتبار </EM>تهذيب شيخ طوسى ـ آن فقيه والا و مفسّر بزرگ و محدّث خبيرى كه علامه ى حلّى درباره ى او فرموده است : « من مردى در علم و عمل نظير او نمى شناسم » ـ روايت مى كند كه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : * به هنگامى كه آدم از دنيا رفت و زمان نمازگزاردن بر او فرا رسيد ، فرزندش هبة اللّه به امين وحى گفت : اى فرستاده ى حق ! پيشقدم شو تا بر جنازه ى آدم نماز گزارده شود . فرشته ى الهى پاسخ داد : خداوند جهان ما را بر به سجده بر پدرت امر كرد ، و هم اكنون در شأن ما نيست كه بر نيكوترين فرزند وى مقدم شويم ، شما بر ما پيشى گير و با پنج تكبير ـ به مان صورت كه بر امت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) واجب خواهد شد ـ بر جنازه نماز بخوان . از آن پس آن نماز ، واجب شد بر جنازه ى فرزندان وى قبل از دفن ، نماز ميت خوانده شود . با كمال تأسّف بسيارى از جوامع و امتها از فرهنگ الهى دور شدند و به پرستش بتهاى زنده و مرده دچار آمدند و به سبب نحسىِ شرك و كفر از حقايق الهيّه محروم گشتند و بدتر از هر چيز ، از نماز ، اين فيض عظيم الهى ، بى بهره ماندند . زندگان آن جوامع بى نماز هستند و مرده هايشان بدون بدرقه ى نماز يا دفن مى شوند و يا به آتش مى سوزند . shahedeh14th August 2006, 12:02 PMادريس و نماز علامه ى مجلسى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى كند : * به هنگام ورود در شهر كوفه از مسجد سهله ديدن كن و در آن جايگاه مقدّس نماز بگزار و حلّ مشكلات دينى و دنيايى ات را در آن مقام از حضرت بطلب ، زيرا مسجد سهله خانه ى حضرت ادريس است . انسان بزرگوارى كه در آنجا به پيشه ى خياطى مشغول بود و نمازش را در آن جايگاه اقامه مى كرد . آرى !آن كس كه در آنجا دست نياز به سوى بى نياز بردارد بى جواب نمى ماند و در قيامت در كنار ادريس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نيازمندى در آن مسجد ، از ناراحتى هاى دنيايى و شرّ دشمنان در پناه حق قرار خواهد گرفت(1) . طبرسى بزرگوار در مجمع البيان(2) حضرت ادريس را از قديمى ترين پيامبران خدا و جدّ پدرى نوح مى داند . عنايت كنيد كه حضرت ادريس كه قبل از نوح مى زيسته فرهنگش همراه نماز بوده و مكان اقامه ى نمازش چندان مقدّس و مبارك است كه حضرت صادق (عليه السلام)دعاى دعا كننده را در آن مقام مستجاب مى داند . ـــــــــــــــــــــــــ ـــ 1 ـ بحارالانوار : ج 11 / ص 280 . 2 ـ ج 6 / ص 518 . نوح و نماز </em>بحار الأنوار ، اين اولين كتاب بى نظير و ارزشمند ، از حضرت باقر (عليه السلام) روايت مى كند : * پرستش خداى يگانه و اخلاص به پيشگاه او و بى همتا دانستن حق ، كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است اصول آيين نوح بود . پروردگار بزرگ از نوح و همه ى انبيا پيمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جويند ، و نيز خداى مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعايت حلال و حرام دعوت كرد(1) . ابراهيم و نماز ابراهيم بزرگ ـ كه از او تحت عنوان بت شكن ، قهرمان توحيد ، پدر انبيا ، اوّاه ، حليم ، صالح ، مخلِص ، مخلّص ، موحّد و بيناى ملك و ملكوت ياد مى شود ـ به فرمان حضرت حق ، هاجر و فرزند شيرخواره اش اسماعيل را از شام حركت داد و به دلالت پروردگار راه پيمود تا به جايگاه كعبه رسيد . پس آن طفل شيرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمين بى آب و علف با مختصرى طعام و پيمانه اى از آب پياده كرد !! سپس از همسر مهربان خداحافظى كرد و اراده ى بازگشت نمود . در اين وقت هاجر دامن ابراهيم را گرفت و عرضه داشت : چرا مى روى و به كجا خواهى رفت ؟ ما را در اين دشت هولناك و زمين بى آب و علف به كه وامى گذارى ؟ ابراهيم التماس هاجر را ناديده گرفت و با آرامشى كه خاصّ عاشقان و اولياى خداست به هاجر فرمود : اينكه تو و اين طفل گرسنه را در اين بيابان مى گذارم ـــــــــــــــــــــــــ ـــ 1 ـ بحار الأنوار : 11 / 331 . فرمان اوست . هاجر چون اين آهنگ گرم و دلپذير را شنيد به جاى خود بازگشت و در برابر حكم حكيمانه ى حق تسليم شد و پيش خود گفت : اگر ماندن من با اين كودك در اين بيابان وحشتزا فرمان خداست باك ندارم ، زيرا همو حافظ و نگهبان من و كودك من است . ابراهيم عزيز بازگشت . گو اينكه فراق فرزند كه تنها چراغ زندگى او بود قلبش را سخت مى فشرد ، اما ايمان او به خداوند نيز او را از آن منطق با كمال آرامش و اطمينان دور مى ساخت و در حالى كه مركب به جلو مى راند دست به سوى حق برداشت و چنانكه قرآن مجيد مى فرمايد ، عرضه داشت : * ( رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِندَ بَيْتِكَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ )(1) . پروردگارا ! من زن و فرزند خود را در بيابانى خشك و سوزان در كنار خانه ى تو قرار دادم پروردگارا ! براى اين كه نماز به پاى دارند . ابراهيم بزرگوار به نقل از قرآن مجيد درخواستهاى بسيار مهمى از حضرت حق داشت . خداوند مهربان تمام دعاهاى ابراهيم را اجابت فرمود ، كه از جمله ى درخواستهاى آن مرد بزرگ يكى اين بود : * ( رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ )(2) . پروردگارا ! من و فرزندانم را به پادارنده ى نماز قرار ده و درخواست مرا به پيشگاه لطف و عنايتت بپذير . shahedeh14th August 2006, 12:10 PMاسماعيل و نماز كتاب الهى درباره ى حضرت اسماعيل مى فرمايد : * ( وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً * وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً )(1) . اسماعيل را به ياد آر كه داراى اوصاف پسنديده بود : وفادار به پيمان ، فرستاده ى حق ، حبر دهنده ى از حقايق ، و امر كننده ى زن و فرزند به نماز و زكات ، و بنده اى بود كه خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود . اسحاق و يعقوب و انبياى از ذرّيه ى ابراهيم و نماز در زمينه ى امر حضرت حق به نماز ، به عباد شايسته اش حضرات اسحاق و يعقوب و ساير انبياى از ذرّيه ى ابراهيم در قرآن كريم مى خوانيم : * ( وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ )(2) . ما به ابراهيم ، اسحاق و فرزندزاده اش يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته و لايق مقام نبوت قرار داديم ، و آنان را به پيشوايى خلق برگزيديم تا مردم را به امر ما هدايت كنند ، و هر كار نيكو از انواع عبادات و خيرات مخصوصاً اقامه ى نماز و اداى زكات را به آنان وحى كرديم ، و اينان براى ما بندگان سربه فرمان بودند . ـــــــــــــــــــــــــ ـــ 1 ـ مريم ( ) : 54 ـ 55 . 2 ـ انبيا ( ) : 72 ـ 73 . شعيب و نماز مردم مَديَن مردمى فاسد و طاغى و ياغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند . خداوند بزرگ حضرت شعيب را در ميان آنان مبعوث به رسالت فرمود ، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد . تعاليم ملكوتى و آسمانى شعيب را حضرت حق بدين صورت بيان مى فرمايد : * ( وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِله غَيْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْر وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْم مُحِيط * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ )(1) . براى هدايت و راهنمايى مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم . او به مردم مدين از جانب حضرت حق چنين گفت : اى جامعه ! خداى جهان آفرين را بپرستيد ، زيرا جز او خدايى نيست ، و آنچه را به وسيله ى پيمانه و ترازو به مردم مى فروشيد از آن كم مگذاريد . من خير شما را به شما نشان مى دهم . چرا مى خواهيد از راه تقلب و خيانت به ثروت خود بيفزاييد ؟ من شما را از عذاب روز فراگير مى ترسانم ، هاى اى ملت ! پيمانه را پر بدهيد ، جنس ترازويى را بدون كم گذاشتن به مشترى ارائه كنيد ، و از گناه و تجاوز به حق مردم دست برداريد . مردم مدين ! بى ترديد آنچه خداوند در سايه ى مقرراتش بر شما حلال دانسته به بفع شماست اگر اهل ايمان هستيد . من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم ، وظيفه ى من تبليغ برنامه هاى خداست و بس . ـــــــــــــــــــــــــ ـــ 1 ـ هود ( 11 ) : 84 ـ 86 . تعاليم شعيب ضامن خير دنيا و آخرت مردم بود ، ولى جامعه ى مدين در برابر شعيب و دلسوزيهاى او موضع سختى گرفتند و نخواستند هدايت حق را بپذيرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنياپرستى بردارند . و عجيب اينجاست كه تمام برنامه ها و تعاليم آن بزرگمرد الهى را نتيجه ى نماز شعيب مى دانستند وبه اين معنا علم داشتند كه نماز ، باز دارنده ى نمازگزار از هر فحشا و منكرى است . آنان به شعيب گفتند : * ( قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ )(1) . ( اى شعيب ! ما در پرستش معبودهاى پدران خود ثابت قدميم و در برنامه هاى مالى خود آزاد ، و از هر راهى كه بخواهيم ثروت به چنگ مى آوريم و به هر صورت كه اراده كنيم مى فروشيم ) . اى شعيب ! به نظر ما آنچه تو را تحريك كرده كه ما را از آيين نياكانمان برگردانى و مسير خريد و فروش ما را عوض كنى نماز توست . به راستى تعجب آور است كه با ما سر ستيزدارى در حالى كه ما تو را مرد بردبار و درستى مى دانيم . آرى ! نماز رشد دهنده و هدايتگر و بازدارنده ى از فحشا و منكرات و فساد بود ، اما مردم شهوت پرست مدين نمى خواستند در چنين حصن حصينى داخل شوند و دايره ى حيات را با اين دژ محكم و حصار مستحكم از شرّ شياطين و خطرات مصون و محفوظ بدارند . ـــــــــــــــــــــــــ ـــ <h5>1 ـ هود ( 11 ) : 87 . موسى و نماز حضرت كليم الله كه از انبياى اولوالعزم است ، مورد عنايت خاص حضرت محبوب بود . ياد آن حضرت و اوصاف حميده ى او در قرآن مجيد زياد آمده است . او زمانى كه كه به هدايت حضرت حق ، در مسير مدين و مصر به وادى سينا و منطقه ى ط� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 957]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن