تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805667725




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فمينيسم ( 1 ) Feminism


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: cinderella 2221st June 2006, 01:09 PMفمينيسم ( 1 ) Feminism آمارهاي تقريبي نشان مي دهد كه يك سوم نيروي كار انساني و هفتاد درصد فقرا و دو سوم بي سوادان و كم سوادان دنيا را زنان تشكيل مي دهند ؛ اما تنها يك درصد مالكيت ها و ده درصد مديريت ها در اختيار آنان مي باشد و بيشترين درصد قربانيان خشونت را در اختيار دارند . اين آمارها و ساير موارد مشابه حاكي از اين است كه جنبش هاي زنان و بخصوص فعاليت هاي بين المللي فمينيست ها در طي ساليان ناكام مانده است . به نظر عده اي ، فمينيست نتيجه يك اعتراض طبيعي عليه افكار و نظرات تحقير كننده و ضد زن افلاطون و ارسطو مي باشد كه در جوامع مختلف زمينه تحقير فرهنگي ، عرفي ، اخلاقي ، قانوني و جنسي زنان را فراهم آورده و نسل به نسل بدون هيچ اعتراض جدي پذيرفته شده و تا انقلاب فرانسه كه اولين جرقه قابل ملاحظه ايجاد آن زده شد ، ادامه داشته است . اما عده اي ديگر اين روند را قديمي تر مي دانند ؛ در روم باستان زنان از حقوق اجتماعی برخوردار نبودند و از ارث محروم بودند. پس از مرگ شوهر ، زن نيز مانند ساير اشياء به ورثه منتقل می شد. با آنکه روميان در عرصه قوانين و حقوق پيشرفت کرده بودند ، افکار عامه نسبت به زنان، متمايل به خشونت و سخت گيری بود . بيشترين دوران تهاجم به كرامت زن وحقوق مادي و معـنوي او در غرب بعد از رنسانس بود . دوراني كه از آن به مرگ مدني زن ياد مي شود . در اين دوران زنان خلاق در عرصه هنر ،علم وادبيات مجبور بودند كه آثارشان را با نامهاي مردانه امضاء كنند . با سقوط امپراطوری روم، فضای اجتماعی به تدريج تحت تأثير آموزه های مسيحيت قرارگرفت. قرون وسطی دوران راحت باش برای زن اروپايی قديم بود چرا كه در قرن های ششم و هفتم ميلادی که با گسترش تعاليم مسيحيت همراه بود، زنان حتی در ديرها و کليساها به اندازه مردان سهم داشتند و به رياست برخی ديرها هم نائل می شدند. در حقيقت می توان گفت مسيحيت نگاهی کرامت گونه به زن داشت به طوری که توانست نگاه جاهليت قبل از مسيحيت را نسبت به زن تغيير دهد. چرا كه اين دين بر پايه زنی بزرگ به نام «مريم» بنا نهاده شده بود. در قرن دهم و يازدهم ميلادی زنان آرام آرام وارد مسائل سياسی حكومتی و قضايي شدند ، اين دوره مقارن بود با ورود و نفوذ اسلام به اروپا که ره آورد آن افزايش حرمت حقـوق زن در جامعه و فرهنگ اروپا می‏باشد ؛ به هر حال نظريات مختلفي در اين زمينه وجود دارد كه از حوصله اين بحث خارج است . واژه فمينيسم در سال 1837 ميلادي به زبان فرانسه وارد شد . Femmeبه معني موجود انساني با جنسيت مؤنث است و ريشه لاتين (Femmena ) دارد . Ism هم نشانه وجود مكتب فكري است . فمينيسم ( Feminism ) يك مفهوم واحد ندارد اما در بين تعريف هاي متعدد و متنوع آن خصلت هاي مشتركي وجود دارد ؛ از جمله اينكه اساس همه اين مفاهيم و تعاريف توضيح شايستگي هاي زنان و موقعيت فرودست زنان در جامعه و تبعيضي است كه زنان به دليل جنس خود با آن روبرو مي شوند و يا كاهش تبعيض عليه زنان و غلبه بر آن و همچنين تغيير در نظم اجتماعي واقتصادي و سياسي و فرهنگي به نفع زنان . المپ دوگوژ نويسنده فرانسوی در 1789 ميلادي در اعلاميه حقوق زن و شهروند اعلام داشت :«همچنان که زنان حق دارند که بالای چوبه دار بروند، به همين سان نيز حق دارند که بالای سکوی خطابه بروند». در سال 1792 ميلادي ( 3 سال بعد از انقلاب كبير فرانسه ) نخستين مقاله رسمي فمينيستي ( بيانيه 300 صفحه اي ) با عنوان دادخواستي براي زنان توسط مري ولستون كرافت ( متولد ۲۷ آوریل ۱۷۵۹ (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند %DB%8C%D 9%84%D 8%A 7%D 8%AF%DB%8C%29&action=edit) ميلادي در ناحیه «اسپیتال فیلد» در حومه لندن (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) - درگذشت ۱۰ سپتامبر ۱۷۹۷ (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند %DB%8C%D 9%84%D 8%A 7%D 8%AF%DB%8C%29&action=edit) ميلادي ) در انگلستان منتشر شد . البته انگيزه وي از اين تأليف ، كتاب معروف اِميل اثر ژان ژاك روسو بود . روسو در اين كتاب منتقد همه بي عدالتي هاي جامعه بود و فقط يك چيز را عين عدالت مي دانست و آن مسئله زنان و موقعيت آنان در جوامع بود . كرافت از تمايز طبيعي روسو بيزار بود و بر توانايي عام هر دو جنس براي فكر و عمل عقلاني اصرار داشت . اين تاريخ را مي توان آغاز موج اول فمينيسم ناميد . موج اول در پي اثبات حيثيت انساني براي زنان بود و در واقع پاسخي بود به فشاري كه زنان در كشورهاي در حال توسعه ، در محيط كار و اجتماع احساس مي كردند . همچنين گفتمان مدرن با مفاهيمي مثل برابري ، آزادي ، حقوق فردي ، انديشه ترقي ، عام گرايي ، خود گرايي و ... زمينه را براي زنان در جهت تقاضا براي بسط اصول بنيادي مدرنيته به نحوي كه آ نها را نيز شامل شود ، آماده مي كرد . البته روند فعاليت فمينيست ها در آمريكا و اروپا يكسان و همسو نبود . فمينيست ها در آمريكا در حدود سال 1829 ميلادي جنبشي بر عليه برده داري راه مي اندازند و اين جنبش براي زنان سياه پوست و سفيدپوست فرصت سازمان دهي يكساني عليه ستم ديدگيشان فراهم مي كند تا بر ضد نابرابري حقوقي در عرصه هاي مختلف اجتماعي فعاليت كنند . همچنين در سال 1848 ميلادي جنبش ضد مصرف مشروبات الكلي در آمريكا روح تازه اي به تشكل هاي زنان بخشيد ، چون در آن زمان مردان سلطه جو به علت مصرف مشروبات الكلي به ضرب و شتم و ايجاد رعب و وحشت در زنان مي پرداختند و همين امر باعث تقويت روحيه مشاركت دربين زنان و مبارزه براي دستاوردهاي بيشتر گرديد . اوج اين حركات در سالهاي 1848 تا 1880 ميلادي بر پايه اصول و مباني ليبراليستي و سوسياليستي شكل گرفت . از چهره هاي شاخص اين دوره مي توان به افراد ذيل اشاره كرد : متفکرانی مانند کندورسه و ديدرو كه از حقوق زنان دفاع کردند. همچنين هواداران سن سيمون و فوريه ( دوتن از سوسياليستهای اوليه ) از حمايت از حقوق زن دم مي زدند . كارل ماركس و فردريش انگلس ( به عنوان پايه گذاران سوسياليسم انقلابي ) با اين كه معتقد بودند مبارزه خاص زنان ، وسيله بدست آوردن حقوق آنان و تغيير جامعه به حساب نمي آيد ، اما هر دو در سنديكاها و در نخستين انترناسيونال زنان در پاريس با اعتقاد كامل از حقوق اقتصادي و سياسي زنان در برابر ضد فمينيست هاي خرده بورژوا دفاع كردند . در آمريکا کنگره زنان در سال 1850 ميلادي برای دفـاع از حـق رأی زنان و ... تشکـيل گرديد. در همين سالها انجمن هاي سياسی زنان در بسياری از کشورهای اروپايی تشکيل گرديد. ژوزفين باتلر نيز آشكارا جامعه مرد سالار سنت گرا را به چالش كشيد و فمينيسم را به خيابانها ، كارگاهها و زندانها كشاند و از آنجا شناخت خود را درباره فرودستي زنان و اقتصاد جنسي بدست آورد و افكار متفاوتي را بيان كرد . اگوست كنت ( 1857 م ) و جان استوارت ميل ( 1896 م ) نيز نظريات برابري زن و مرد را در چهارچوب فردي و اومانيستي مطرح نمودند . جان استوارت ميل، فيلسوف سياسی انگلستان کتابی تحت عنوان اسارت زنان نوشت؛ که مورد استقبال عمومی قرار گرفت و خود نخستين لايحه را برای اعطای حق رأی به زنان به پارلمان انگليس تقديم کرد. در انگلستان اتحاديه ملی حق رأی برای زنان در سال 1867 ميلادي تشکيل شد. اميلين پانكهورت نيز با ايجاد اتحاديه سياسي و اجتماعي زنان ( WSPO ) و پيگيري نظريات خود موفق شد حق رأي زنان در انگلستان را بدست آورد كه كم كم به كشورهاي ديگر نيز سرايت كرد . در آمريکا انجمن ملی حق رأی زنان در 1869 ميلادي و در فرانسه اتحاديه حقوق زنان در 1876 ميلادي تأسيس گرديد. در سال 1890 ميلادي نخستين كنگره بين المللي فمينيست در كشور آرژانتين برگزار شد . در سال 1918 ميلادي در آرژانتين نيز حزب فمينيست ملي تشكيل شد . در سال هاي 1939 تا 1945 ميلادي ( در هنگام جنگ جهاني دوم ) قوانين به علت عدم وجود مردان ، به نفع زنان تغيير پيدا كرد و كارهايي كه تا آن زمان در انحصار مطلق مردان بود به عهده زنان گذاشته شد . پس از جنگ جهاني دوم يكي از بزرگترين موفقيت هاي نهضت هاي فمينيستي در سطح جهاني رقم خورد ، تصريح به برابري حقــوق زن و مرد در اعلامـيه حقـوق بشر كه در سال 1945 ميلادي از سوي سازمان ملل منتشر شد . در اين دوره دو فكر كلي مجموعاً نهضت فمينيسم را هدايت مي كرد كه رهايي زنان فقط بدست خود آنان ميسر است و زنان تمامي كشورها بايد با يكديگر متحد شوند و با كمك هم حقوق از دست رفته خود را بدست آورند . در سال 1947 ميلادي شُك مثبت ديگري به نهضت فمينيسم وارد شد و تنها صداي فمينيسم در آن سال ها يعني بانوي بزرگ فرانسوي سيمون دو بووار كتاب جنس دوم را منتشر كرد .اين روشنفكر راديكال اگزيستانسياليست بر اين عقيده بود كه اين طبيعت نيست كه محدوديت نقش هاي زنان را موجب شده بلكه اين نقش ها زائيده مجموعه اي از پيشداوري ها و سنت ها و قوانين كهني است كه زنان كم و بيش در پيدايش آن شريك بوده اند . در همين سال نهضت فمينيستي زنان فرانسوي ( CNFE ) شكل گرفت كه از موفقيت هاي آن در حوزه تعليم و تربيت مي توان نام برد و يا به رسميت شناختن حـق حفظ مـلـيت براي زني كه با يك فرد خارجي ازدواج مي كند . روی هم رفته جنبش های اوليه زنان بوسيله گروه های کوچک زنان تحصيل کرده طبقات متوسط به راه افتاد و طبعاً جنبش توده ای نبود. اکثريت زنان همچنان پای بند نقش های سنتی خود بودند و جنبش زنان را در نمی يافتند و يا نسبت به آن بی تفاوت بودند. در واکنش به جنبش های زنان برخی از نويسندگان در مقام مخالفت استدلال می کردند. مثلاً هگل می گفت: « زنان ممکن است دارای فرهنگ، انديشه و ذوق باشند؛ ليکن نمی توانند به ايده مطلق دست يابند. به محض اينکه زنان زمام حکومت را به دست گيرند، دولت دچار مخاطره می شود زيرا آنان اعمال خود را نه به موجب مقتضيات کلی بلکه به حکم تمايلات و عقايد دلخواهانه و جزئی تنظيم می کنند ». موج اول بيشتر متأثر از خيزابهای عصر روشنگری و سپس نهضتهای ليبرالی و سوسياليستی بود. در سال 1920 ميلادي زنان آمريکايي توانستند بر اساس متمم نوزدهم قانون اساسی حق رأی در مجالس ملی را بدست آوردند. جنبش فمينيسم در سال هاي ما بين 1920 تا 1960 ميلادي به علت ايجاد تشتت و اختلافات درون سازماني دچار افول گرديد . بعد از جنگ جهاني دوم همزمان با سرمايه داري سازمان يافته ( پيشرفته ) ، ظهور آمريكاي جديد و تغييرات در سطوح اقتصادي و اجتماعي و همچنين تغييرات در نظام سياسي آمريكا و مسائل مربوط به اشتغال و بيكاري ، آموزش و كاربرد وسيع تكنولوژي ، اوقات فراغت زيادي براي خانواده ها بوجود آمد كه براي پر كردن آن برنامه مدوني وجود نداشت و همين خلاء و مسائل فوق الذكر بار ديگر توجه زنان را به حل مشكلاتشان معطوف كرد و بخش زيادي از زنان را در جنبش هاي فمينيستي جذب كرد و بدين ترتيب موج دوم فمينيسم از آمريكا آغاز شد و كم كم به اروپا و ساير نقاط سرايت كرد . گفتمان عمده موج دوم فمينيسم ناديده گرفتن هر نوع تفاوت بين زن و مرد و اعطاي حقوق مشابه مردان و ايجاد فرصت هاي جديد براي بانوان بود و هر نوع تفاوت حقوق زن و مرد را ظلم و ستم و تبعيض مي دانست و تنها راه حل همه مشكلات را تساوي بي قيد و شرط مي دانستند ولاغير . بتي فريدن در سال 1963 ميلادي كتاب رمز و راز زنانه را منتشر كرد . وي در اين كتاب مفهوم زن خانه دار خوشبخت را كه به شدت مورد توجه قشر ليبرال بورژوازي كلاسيك بود ، به چالش كشيد . بتي فريدن در همين سال از بانيان تشكيل سازمان ملي زنان ( NOW ) شد. هدف عمده سازمان ملي زنان ( National Organization of Women ) رفع تبعيض عليه زنان در قوانين و مقررات اجتماعي بود . اين سازمان بر آن بود كه زنان نخست بايد به عنوان موجودي انساني به حساب آيند تا بتوانند مانند مردان مجال رشد و گسترش توانايي هاي نهفته انساني خود را پيدا كنـند و نبـــايد فقط در نقش هاي همسري ، مادري و ... باقي بمانند زيرا محــــدود مي شوند . در سال 1972 ميلادي قانوني كه تبعيض جنسي را ممنوع مي كرد به همت زنان آمريكايي اصلاح و تصويب شد . سپس جنبش آزادي هم جنس خواهي بوجود آمد . بدنبال اين موضوع گروهي تحت عنوان مادران هم جنس خواه جان گرفت . در اواخر موج دوم ، فمينيسم كم كم به محيط هاي آكادميك و دانشگاهي راه يافت و موجب ايجاد بخش مطالعات زنان در آن محيط ها شد و ماهيت خود را از يك جنبش مردمي به رشته هاي پژوهشي و تحقيقي تغيير داد . از مهمترين دستاوردهاي اين دوره مي توان به موارد ذيل اشاره كرد : مبارزه براي جدايي روابط جنسي از توليد مثل ( جلوگيري از حاملگي و سقط جنين ) ، ظهور جنبش آزادي زنان در تمام امور از جمله حق تسلط بر بدن و كاهش ازدواج اجباري ، ايجاد مؤسسات فرهنگي و مطبوعاتي ، بدست آوردن قدرت درزمينه هاي سياسي و اقتصادي ( كه اين دستيابی بيشتر از آنکه برخاسته از فعاليت های فمينيستی باشد ، ناشی از تحولات اجتماعی و ديگر آموزه ها از جمله دمکراسی و سوسياليسم بود). در حدود سال 1980 ميلادي رسانه هاي غـرب ، عبـارت پسـافمينيسم را به عنـوان بـرهه اي جديد در دوران معاصر خلق كردند . آنها معتقد بودند كه ايدئولوژي موج هاي اول و دوم بيش از آن كه آزادي بخش باشد ، محدود كننده است و عصر حاضر نيازمند دگرگوني در فمينيسم مي باشد . از سوي ديگر هم زمان با نظريه فوق ، در اين دوره سرمايه داري بي سازمان در مقابل سرمايه داري سازمان يافته دوره قبلي بوجود آمد و دستيابي به سود بيشتر با نيروي كار آزاد و بازار آزاد كالا و سرمايه را سرلوحه خود قرار داد و زنان كه به شدت تحت تأثير اين تحول قرار گـرفته بودند ، تصـور كردند كه شكل جديدي از پدر سـالاري در قالب سـرمايه داري جديد باز توليد شده و آنان قادر به رقابـت با مردان در بازار آزاد كار و كالا و سرمايه نيستند . علاوه بر آن مسأله جهاني شدن نيز هويت زنان را دستخوش تغيير كرده بود . به اين ترتيب با توجه به مسائل فوق و همچنين در انتقاد و دور شدن از نظريه پسـا فمينيسم ، موج سوم فمينيسم شكل گرفت . موج سوم معتقد بود كه پسا فمينيسم واكنشي منفي است عليه فمينيسم و نظريات آن ؛ و طبق اهداف مرد سالارانه رسانه هاي عمومي در جهت تخريب فمينيسم بوجود آمده است . موج سوم سعي دارد كه افكار كلاسيك و نژادگرايانه موج دوم را كه عمدتاً سفيدپوست بودند به چالش بكشد و آثار سوء افراط در حركت هاي زن محور را كه بيش از همه دامان خود زنان را گرفت تعديل كند . موج سوم اگرچه موج دوم را در مقام عمل با بحران مواجه ساخت ، اما در مقام نظر گامي به پيش بود زيرا زمينه طرح و توليد افكار همه گير و جهان شمول را فراهم نمود . مهمترين ويژگي هاي متمايز كننده موج سوم از موج دوم تأكيد بر تفاوت ها و ناهمساني هاي موقعيت زنان و توجه به اصول زير بنايي و احترام به تكثر آرا و انديشه ها بود . موج سوم بر آن است كه اقشار مختلف زنان از جمله زنان غير سفيدپوست ، زنان هم جنس خواه و زنان كشورهاي جهان سوم را به تحرك سياسي وسيع تري ترغيب كند . از جمله بازنگري هاي نگرش فمينيستي در اين موج ، بحثي است كه به دفاع از زندگي خصوصي و خانواده مي پردازد و مادر بودن را فعاليتي پيچيده ، غني ، چند رويه ، پر زحمت و شادي آفرين مي داند كه زيستي طبيعي ، اجتماعي ، نمادين و عاطفي است . در اين موج زنان بجاي اين كه همچون موج هاي قبلي خواهر هم باشند ، بوسيله سن ، قوميت ، نژاد ، طبقه ، فرهنگ ، جنسيت و تجـربه كه شكل دهنده هويتشان است از يكـديگر تفكيك پذير مي شوند ، البته تلاش ميكنند كه همه زنان دنيا در طرح فمينيسم بين الملل در نظر گرفته شوند و اين نظر پررنگ مي شود كه يك ايدئولوژي خاص نمي تواند بر همه زنان حكومت كند . بنابراين فمينيسم موج سوم به همان اندازه كه به مسائل زنان مي پردازد ، گرايش به رفع نابرابري نژادي و اقتصادي دارد . در اين موج تعدد و انشعاب در نگرش هاي فمينيستي شكل جدي تر و ملموس تري به خود گرفت. فمينيست ها با قبول روح زمانه ، نيازهاي روز دنيا و شناخت ناكامي ها ، به ايجاد تغييراتي در نظريه هاي بنيادين خود پرداختند . در حقيقت ، قبول برخي از ناكامي ها در عرصه كاركردها ، راه بقاي فمينيسم را در انعطاف و ايجاد چرخش ممكن نمود ؛ اما با همه اين مسائل موج سوم هنوز به شهرت زياد و حمايت پرشوري كه موج دوم از آن برخوردار بود ، دست نيافته است. فمينيسم از آنچه سلطه مردان بر زنان می خواند ، يک تلقی «هستی شناسانه» ندارد به تعبير ديگر اين وضعيت را شکل يافته می‏داند و نه امر وجودی. جوهره فمینیسم آن است که حقوق، مزیت‌ها، مقام، و وظایف نبایستی از روی جنسیت (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) مشخص شوند. به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بوده‌اند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیستها زن بوده‌اند. تمام فمینیستها به اصـل موضوع تلاش برای احقـاق حقـوق زنان معتقد هستند ولی در مورد علل این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسأله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شده ‌است. power1121st June 2006, 01:27 PMاين مبحث اجتماعيه يا روانشناسي!!؟ salina21st June 2006, 01:37 PMسیندرلای عزیز اولا ممنون از مطلبت ( اخطار نده چیزای دیگه هم میخوام بگم ...)اینکه قسمتهایی از مطلب رو رنگی نوشته باعث میشه که متن هر چقدر هم طولانی باشه باز هم خواننده ترغیب بشه که بخونه دوما با توضیحاتی که دادی فکر کنم همه زنان ( شاید 95%) فمنیست باشن من الان فهمیدم که یک فمنیست تمام عیارم ... در حال که من این جنبش رو خیلی خوب میدونم ولی برام عجیبه که چرا الان در قرن 21 هنوز خیلی از مردها با این موضوع مخالفن elada27th June 2006, 12:23 AMدر خيلي از موارد مسائل اجتماعي با روانشناسي گره خورده اند نميشه مرز دقيقي براش تعيين كرد چه بسا بسياري از كساني كه در مورد اجتماع تحقيق ميكنند مطالعه روانشناسي رو هم به ناچار پيش گرفته اند.حتي در دروس دانشگاهي روانشناسي هم اين مسئله بارز مي باشد. غنچه1st July 2006, 12:53 PMبا اين همه تلاش براي حقوق زنان و مردان باز مي بينيم كه هنوز حق برابري با هم ندارن يه نگاه به پستهاي بالاي مديريتي تو جامعه خودمون بندازين كمتر از 1% زن هستند حتي اگه شايستگيش شو هم داشته باشي باز نمي ذارن تا اونجائي كه توانائيشو داري پيشرفت كني.يكي هم كه مي خواد حرفي در اين مورد بزنه مثل تهمينه ميلاني سريع هزار و يك مشكل براش درست ميشه . خلاصه كه حرف و درد دل در اين باره خيلي زياده كاش گوش شنوا هم باشه god_girl25th June 2007, 12:48 AMفمينيست بودن خوب است؟ 1) فمينيست بودن خوب است يا بد؟! مهم نيست! من يک زماني اعلام مي‌کردم فمينيست هستم،‌ اما الان ديگر چنان ادعايي ندارم. درست همان‌طور که خودم را آنارشيست يا ليبرال معرفي نمي‌کنم. از همه‌ي اين‌ها چيزهايي را مي‌پسندم و چيزهاي ديگري را نه. برچسب‌ها –برخلاف نظر خيلي‌ها- گاهي خوب‌اند! بدون نياز به بررسي‌ي مورد به مورد مسايل مشخص مي‌کند که با چه آدمي طرف‌ايم. درست است که خيلي دقيق نيست، اما مگر لازم است خيلي هم دقيق باشيم وقتي خود شخص نمي‌داند به چه باور دارد؟ آدم‌ها خود نيز با يک سري برچسب خود را مي‌شناسند. 2) برابري‌ي حقوق زن و مرد، امر بديهي‌اي نيست. پيش از آن بايد بگوييم چه "حق"اي مورد نظرمان است. حق در دستگاه قضايي؟ حق در اداره؟ يا چيز ديگر؟ مرد از زن باهوش‌تر است؟ زن از مرد باهوش‌تر است؟ مهم نيست! فعلا فرض را بر اين مي‌گذاريم که مي‌خواهيم يک سري حقوق "اوليه" را –همان چيزهايي که زياد در مورد لزوم وجودشان فکر نمي‌کنيم و يک ضرب قبول داريم- به هر دو جنس بدهيم. مثلا وقتي يک نفر مي‌ميرد، ديه‌اش برابر باشد و از اين حرف‌ها. باشد! بياييم تلاش کنيم. من موافق‌ام! 3) حق از کجا مي‌آيد؟ حق، به گمان‌ام، از هيچ سيستم ماترياليستي‌اي قابل استنتاج نيست. يک سري فرض، اما، مي‌تواند خيلي کمک‌مان کند. مثلا فرض اين‌که "حق آن‌چيزي است که طبيعت به آن سمت تمايل دارد" مي‌تواند ما را نهي کند از کشتن ديگران (البته نه الزاما با همين فرض). حق اگر از باوري متافيزيکي ناشي شود، کلي از حرف‌هاي‌مان متفاوت خواهد بود. آن وقت مي‌توانيم بنشينيم به تفسير متون ماوراي طبيعي‌مان و ببينيم که آيا مي‌شود "خواست"مان را در آن‌ها پيدا کنيم يا خير. 4) تا به حال با چند فمينيست مواجه شده‌ام؟ راست‌اش نمي‌دانم. فمينيست‌ها –مثل خيلي‌هاي ديگر- دو دسته‌اند: آن‌هايي که بوق دارند و آن‌هايي که بوق ندارند. آن‌هايي که هي در بوق‌شان فوت نمي‌کنند، خب،‌ به راحتي شناسايي نمي‌شوند. اما عده‌ي ديگري هستند که آن‌قدر در بوق‌شان مي‌دمند که گوش همه کر مي‌شود. خب،‌ چند تايي از اين‌ها را مي‌شناسم. بياييد بررسي‌شان کنيم: الف) اين مورد يک دختر است. يک دختر قوي و شجاع. تجربه‌هايي مي‌کند که از متوسط دختران انتظار نمي‌رود. گاهي دچار دوره‌هاي افسردگي‌اي مي‌شود که قابل تحمل نيست (البته براي من هيچ مشکلي ايجاد نمي‌کند). او نه در حضور چهره به چهره، اما در نوشته‌هاي‌اش ضد مرد است. زن را جنس برتر مي‌داند. او اگر نگوييم يک مردستيز، يک رقيب مرد محسوب مي‌شود. ب) يک دختر ديگر. تنها از وبلاگ‌اش مي‌شناسم. دو سه سالي از من کوچک‌تر است. وبلاگ‌اش پر است از ابراز تنفر به مرد يا مرداني. با اين‌که شايد در نوشته‌هاي تئوري‌اش –که بارها سعي کرده فمينيسم را توضيح دهد- خلاف اين موضوع را بيان کند، اما ابراز تنفر راه و بي‌راه‌اش به مردان مرا اذيت مي‌کند. پ) اين دختر بعيد است قبول کند که فمينيست باشد چون او هيچ برچسبي را برنمي‌تابد. با اين‌همه، گمان‌ام در جلسه‌ي هفتگي‌ي فمينيست‌ها شرکت مي‌کند و از قابليت‌هاي زن دفاع مي‌کند. اعتقاد داشت که پسرهاي دانش‌کده‌اش "بي‌شعورتر" از دختران همان‌جا هستند. اما جالب آ� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 809]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن