تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803306232




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جايگاه و تأثير آيين مسيحيت در آفريقا (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جايگاه و تأثير آيين مسيحيت در آفريقا (2)
جايگاه و تأثير آيين مسيحيت در آفريقا (2)   نويسنده: محمدرضا شكيبا*   دوره هاي ورود مسيحيت به آفريقا   آفريقاشناسان معتقدند كه مسيحيت در سه مرحله در آفريقا فعاليت و تلاش داشته است: نخستين دوره، همان هنگام پيدايش مسيحيت در قرن دوم ميلادي بود. دوره دوم، از قرن پانزدهم به بعد و با حضور پرتغالي ها و سپس هلندي ها و ديگر ملل اروپايي آغاز گرديد. از قرن پانزدهم به بعد، اروپايي ها خود را براي كشف، گسترش تجارت و استعمار آمريكا، آسيا و آفريقا آماده نمودند. اروپايي ها هميشه فرض مي كردند كه بخشي از مسؤوليت آنها تغيير مذهب مردم بومي به مسيحيت مي باشد. پرتغالي ها ابتكار اين كار را به دست گرفته و استحكاماتي در مغرب، مركز و جنوب آفريقا براي خويش تأسيس نمودند. آنها تقريباً طي يكصد سال حاكميت گسترده و چهارصد سال حاكميت محدود خود در جنوب، شرق و غرب آفريقا، علاوه بر تغيير برخي باورها و معرفي شيوه نوين تجاري بازرگاني، در گسترش آيين مسيحيت نيز كوشيده و در اين راه سختي هاي بسياري را متحمل شدند. البته اروپايي ها و بيشتر هلندي ها از قرن شانزدهم تا نيمه هاي قرن نوزدهم، در بخش هاي محدودي از آفريقا فعال بودند. آنها علاوه بر تلاش براي مسيحي كردن مردم، به اين امر تجارت و به ويژه تجارت برده نيز اشتغال داشتند و كسب ثروت و قدرت را سرلوحه كار خويش قرار داده بودند؛ از اين رو عملاًً تلاش هاي ديني آنها سودمند نبوده و با استقبال مردم رو به رو نمي گرديد. براي مثال، قلعه مربوط به حضرت مسيح (ع) در مومباسا، محل تجمع و حضور مسيحيان بوده و به مدت يك قرن پابرجا بود؛ ولي سرانجام پس از حمله حكمرانان مسلمان منطقه به آن قلعه، تنها 600 پيرو آيين مسيحيت در آن قلعه حضور داشته و مردم از گرايش به آن آيين امتناع مي كردند. در اين خصوص، نژادپرستي اروپايي و تجارت برده، نقش عمده اي در عدم استقبال مردم به آن آيين داشت. گفتني است كه اين گروه از سوي واتيكان حمايت و پشتيباني مي شدند. به همين دليل، آنها تلاش هاي خود را يك امر مذهبي و مقدس قلمداد كرده و از انجام رفتار غير اخلاقي و مغاير با كرامت انساني نسبت به پيروان ديگر اديان، ابايي نداشتند. البته بايد اذعان كرد كه مسيحيت به عنوان يك تمدن و آيين، اولين عامل تأثيرگذار خارجي در تاريخ آفريقا محسوب شده و نخستين سنگ بناي جهاني شدن را در قاره ايجاد كرد. اكنون نيز علما و انديشمندان مسيحي، براي خود وظيفه و رسالتي بيش از آموزش دين قائل بوده و خواهان رهبري و اداره جامعه هستند. دوره دوم حضور مسيحيان در اروپا، براي مردم آفريقا خوشايند نبود؛ زيرا موجب رواج بازار برده و و افزايش ناآرامي هاي داخلي به دليل اتخاذ رويكرد سلطه جويانه و تجارت برده گرديد و به اين دليل نيز آيين مسيحيت در اين دوره چندان رواج نيافت. البته دليل اصلي آن، ناتواني دولت استعماري پرتقال در دستيابي به اهداف و حفظ سلطه خود بر كشورهاي شرق و جنوب قاره بوده است. اما دوره سوم حضور مسيحيت در آفريقا كه از نيمه دوم قرن نوزدهم آغاز گرديد، در توسعه و رواج آيين مسيحيت بسيار مؤثر بود؛ به گونه اي كه گرايش مردم آفريقا به مسيحيت موجب شگفتي ارباب كليسا شده و آنها انديشه آفريقاي مسيحي تا سال 2000 را در سر پروراندند؛ از اين رو به دليل تلاش بي وقفه مبشران در پايان سال 2000، از هر پنج مسيحي، يك نفر آفريقايي بوده است؛ در حالي كه در ابتداي قرن، تنها 5 ميليون نفر از جمعيت 200 ميليوني قاره، مسيحي بودند. در مورد گسترش مسيحيت در قرن بيستم، علاوه بر تلاش هاي دولت هاي استعماري بايد به نقش هيأت هاي تبشيري نيز اشاره نمود. در واقع، كليساهاي تبشيري، عامل مهم توسعه و سلطه فرهنگي استعمار به شمار مي رفتند؛ زيرا آنها داراي امكانات سركوب كننده و آگاهي بخش بودند؛ بدين معني كه همزمان سلطه استعمار و مدرنيسم را ترويج مي كردند. كليساهاي تبشيري به آموزش كه آفريقايي ها آن را عامل مهم پيشرفت استعمارگران مي دانستند، اهميت فراواني مي دادند. رجينالد بابي در كتاب خود «كليساهاي پويا» به تلاش خودجوش و ارزشمند اربابان كليسا اشاره كرده است. در آفريقا نيز تأثير پويايي كليسا بر گسترش آن آيين و جلب نظر مردم، امر بسيار مهمي است كه مي تواند مورد استفاده ديگر مبلغان قرار گيرد. گفتني است كه در تاريخ آفريقا، حوادثي كه بين سالهاي 1880 تا 1935 به وقوع پيوست، بي سابقه بوده است و تأثيرات آن، چنان ژرف و پايدار بود كه كل آفريقا را تحت تأثير قرار داد. در نيمه هاي قرن نوزدهم، بسياري از مبشران و مكتشفان به اقصي نقاط آفريقا سفر نموده و نقشه هاي مناسب و دقيقي از منطقه فراهم آوردند. هيأت هاي تبشيري همچنين با تأسيس كليسا و توسعه خدمات جانبي آن، درصدد مبارزه با برده داري و برده داران برآمده و كليساها را به مركز حمايت از برده هاي فراري تبديل كردند. هيأت هاي تبشيري با ترويج مذهبي و تلاش براي تربيت افراد نخبه در راستاي عمومي ساختن آيين خويش برآمدند. به طور كلي، در پايان قرن نوزدهم به استثناي اتيوپي و ليبريا، تمام مناطق آفريقا تحت سلطه استعمار قرار گرفته و آفريقايي ها به طور مستقيم و آشكار فشار و ظلم استعمارگران را احساس مي كردند. اين امر گاهي به صورت ماليات هاي مستقيم و يا مصادره زمينها و اعزام افراد براي بيگاري وگاهي نيزغيرمستقيم به صورت سركوب و تحقير آداب و سنن و ترويج مباني فرهنگي و ديني كشور مسلط، صورت مي گرفت. سومين دوره گسترش مسيحيت، به دليل تحول در رويكرد كليسا از اهميت بسياري برخوردار بوده و خود به سه دوره تقسيم مي شود. در اين دوره، مبشران مسيحي به صورت گروهي، با امكانات مادي فراوان، حمايت دولت ها و برخورداري از عشق و ايثار نسبت به آيين خود، وارد آفريقا شده و به تبليغ مواضع ديني و اصول آيين خويش پرداختند. در همين دوره بود كه مذاهب كاتوليك، لوتران، پروتستات، انگليكن، فرانسيسكن و ديگر فرقه ها كه هر يك به كشوري وابستگي داشتند، در آفريقا رواج پيدا كرده و با استقبال رو به رو شدند. گفتني است، تاكنون مسيحيت آفريقايي صاحب نفوذ و اعتباري فراتر از مسيحيت كشور مادر بوده و خود را صاحب رسالت تبليغ و پاك كردن دين از زنگارهاي زمان و افراد غير علاقمند مي داند. بخش دوم،حدوداً سال 1910 تا 1960 را در بر مي گيرد كه دوران تثبيت، سازماندهي و بومي سازي مسيحيت تبشيري بود. در اين دوران، علاوه بر كليساهاي مدرن و جهاني، فرقه هاي مستقل مسيحي نيز رشد و گسترش يافته و بسياري از مردم آفريقا به آن كليساها گرويدند. دوره سوم از 1960 تاكنون است كه مي توان آن را دوران رشد سريع، گسترش و استقلال انديشه مسيحي قلمداد كرد و آن را دوران كليساي مدرن ناميد. نقش آموزش در ترويج فرهنگ و تمدن غربي   براي استعمار و مسيحيت تبشيري، آموزش از عوامل مهمي به شمار مي آمد كه آفريقايي ها را در پذيرش سلطه استعمار و يا همراهي با غرب كمك كرده و مي كند. مبشران مسيحي در گذشته و نهاد آموزشي وابسته به آنها حتي در همين زمان، همواره گروهي از نخبگان آفريقايي، معلمان، روزنامه نگاران، تجار، وكلا، متخصصان و منشي ها را تربيت كرده و مي كنند و اكثر آنها با تأييد برتري فرهنگي اروپايي و فرودستي خويش، سلطه اروپايي ها را پذيرفته و شخص اروپايي را به خاطر قدرت، ثروت و فناوري تحسين مي كردند؛ از آن جمله مي توان به تلاش هاي كشيش تيوسويا (71-1829) كه مؤسس كليساي مگوال بود، اشاره كرد كه بدون توجه به اصول حيات بخش آيين مسيحيت و صرفاً به دليل انگيزه هاي فردي و مادي شرايط دشواري را براي مردم آفريقا به وجود آورد. واقعيت اين است كه شيوه و رويكرد استعماري موجب نوعي فرهنگ زدايي از اذهان نخبگان، روشنفكران و تحصيل كردگان آفريقايي شده و همين امر به تدريج راه را براي نفوذ و حتي هجوم فرهنگ غرب هموار كرد. در واقع هنگامي كه زبان، فرهنگ، انديشه و باورهاي ديني سفيد پوستها به مردم آفريقا آموزش داده مي شد، به تدريج نوعي فراموشي از هويت پيشين به وجود مي آورد و انساني جديد پديدار مي شد كه نه ريشه در فرهنگ بومي داشت و نه كاملاً به فرهنگ جديد وابسته بود، ضمن اينكه امكانات سياسي، اقتصادي قاره نيز موقعيت مناسب را براي مردم فراهم نمي آورد. همان گونه كه قوام نكرومه گفته است: جامعه ما ديگر يك جامعه باستاني نيست، بلكه جامعه نويني است كه با تأثيرپذيري از مسيحيت اروپايي و اسلام، گسترده و فربه شده است؛ از اين رو به يك باور و انديشه جديدي نياز است تا هويت ما را در قالب يك تعريف جديد معرفي كند؛ آرماني كه گذشته و اصول ما را تحت الشعاع قرار ندهد، آرمان و انديشه اي كه موجب تثبيت و انسجام تجربه آفريقايي در زمينه آيين هاي اسلام و مسيحيت و جوامع سنتي آفريقايي گردد.» باورها و اصول ديني سنتي آفريقايي از آنجايي كه از يك سو با انسان و از سوي ديگر، با مظاهر و نمادهاي طبيعت پيوند خورده، برداشت هاي شخصي از آيين هاي بومي به تعداد نفوس آدميان است. اما اديان الهي داراي اصول و ارزش هاي ثابت بوده كه حتي ساختار جامعه را بر اساس نياز و اصول خود شكل مي دهند. همين مسأله، موجب برخورد برخي آفريقايي ها با آيين هاي الهي شده؛ زيرا هويت فرهنگي و ديني آنها به صورت آشكار مورد تعرض قرار گرفته و حتي گاهي مورد مسخره واقع مي شد. كتاب جومو كنيانا به نام «پيش به سوي كوه كنيا» و زمان چينوا آچب با عنوان «هيچ چيز در جاي خود قرار ندارد»، نشانگر اين نگراني است. از آنجايي كه رشد و مقبوليت عمومي آيين مسيحيت پيوند نزديكي با سلطه استعمار داشت، آن آيين در راستاي محو برخي باورها و معرفي فرهنگ و زبان كشور استعمارگران گام برداشته و نوعي نگراني و تنش در بين مردم به وجود آورد؛ حال آنكه اسلام از اين ويژگي برخوردار نبوده و رشد آن حساسيت برانگيز نبود. در چند دهه اخير، كشورهاي آفريقايي شاهد رشد تلاش هاي ديني گسترده و متمركز بوده اند. مبلغان و علماي مسيحي كه يا در داخل كشور و يا در خارج، آموزش ديده بودند، باجديت درصدد گسترش آموزه هاي خود بوده و در راستاي بومي كردن آيين خود گام بر مي داشتند. در واقع، به دليل معرفي شيوه آموزش استعماري (آموزشي كه توسط مسيحيان اداره و هدايت مي شد) و پيدايش ساختار اجتماعي كنوني، مسيحيان از موقعيت مناسب تري برخوردار شده و در امور اقتصادي و سياسي قاره مؤثرتر واقع شدند. گفتني است كه به دليل سلطه استعمار و حمايت آنها از انديشه مسيحي، آموزش و پرورش از قديم الايام همواره يكي از عوامل نگراني و ناراحتي مردم مسلمان بوده و از شرايط آن شكايت و انتقاد مي كردند. ساختار و سازمان بندي آموزشي رسمي، موجب تقويت و تثبيت وجوه تمايز و تقسيم بندي موجود اقتصادي و اجتماعي در جوامع شرق آفريقا شده و به برتري و اولويت بخشيدن برخي گروه هاي نژادي كه از سابقه و ارتباط بيشتري با گروه هاي تبشيري برخوردار بودند، منجر شده است. پي نوشت ها :   *کارشناس مسائل آفريقا منبع:پایگاه نور35 ادامه دارد... /ع  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن