تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه منافق اين است كه بدى اش ناراحتش نمى كند و خوبى اش او را خوشحال نمى سازد. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805451983




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خواستگاري بي‌رحمانه از زن آرايشگر


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خواستگاري بي‌رحمانه از زن آرايشگر به يكباره از كوره در رفته و با تصور اينكه قصد ازدواج با مرد ديگري را دارد با او جر و بحث كردم. تا به خودم آمدم ديدم دستانم دور گلوي وي است . مژگان خود را ازدست من خلاص كرد و خواست فرار كند كه سرش محكم به ميز آرايش خورد و روي زمين افتاد. من هم چادر نماز را دور گردن وي پيچيدم . چند ثانيه بعد ديدم ديگر نفس نمي‌كشد. تهران امروز- زن جوان توسط خواستگار خود ازپا درآمد.عصر 24 دي ماه مردي با پليس 110 تماس گرفته و از پيدا شدن جسد زني در مغازه آرايشگري در بلوار شكوفه خبر داد.با حضور ماموران كلانتري 152خاني‌آباد در محل، همسايه‌ها هويت مقتول به نام «مژگان.ت» را به عنوان صاحب آرايشگري شناسايي كردند.همسايه‌ها همچنين گفتند زن فوت شده حدود دو سالي است اين مغازه را اجاره كرده و طي اين مدت بيشترين رفت و آمد را با برادر خود به نام حسين داشته است كه دكان وي نيز همين نزديكي است.براي نهار دعوتم كرده بودحسين بلافاصله شناسايي و تحقيقات از وي درباره مژگان كه با گزارش پزشكي قانوني به قتل رسيدن وي اثبات شده بود آغاز شد. اين مرد 31ساله نحوه مطلع شدن از اين قتل را اينطور بيان كرد: خواهرم صبح به من زنگ زد و گفت براي نهار به مغازه‌اش بروم. من هم سر نهار مغازه‌ام را بسته و پيش او رفتم اما هرچه در آرايشگاهش را زدم باز نكرد. تماس با موبايلش هم بي‌فايده بود. از همسايه‌ها سراغش را گرفتم اما همه مي‌گفتند صبح او را ديده‌اند كه كركره آرايشگاهش را بالا مي‌كشيده است. نگران شدم، سنگي برداشته و شيشه آرايشگاه را شكستم . صحنه را كه ديدم دادي زدم و ديگر هيچ نفهميدم. مژگان بي‌جان روي زمين افتاده بود و معلوم بود چند ساعتي از مرگش مي گذرد.ماموران البته با شك به اين حرف‌ها گوش دادند چرا كه آنها با بررسي مدارك شناسايي مقتول فهميده بودند كه وي هيچ‌گونه نسبت خواهري با اين جوان ندارد.وقتي از حسين در اين‌باره سوال پرسيده شد وي اين‌بار خود را برادرزاده مقتول معرفي كرد ولي توضيح محكمه پسندي براي جعل عنوان خود نداد.خريد نحس!به همين خاطر حسين به اداره دهم پليس آگاهي منتقل شد و در آنجا مورد بازجويي تخصصي قرار گرفت.برادر سابق و برادرزاده مقتول اين‌بار بخشي از واقعيت را اعتراف كرد و خود را خواستگار مقتول معرفي كرد: من در مغازه فروش و كرايه لباس عروس كار مي‌كنم. حدود دو سال پيش وقتي مژگان براي خريد يك دست لباس به آنجا آمده بود با وي آشنا شدم. چند روزي از آشنايي ما نگذشته بود كه وي گفت از همسر سابق خود طلاق گرفته و به همراه دخترش زندگي مي‌كند.مدتي كه از ارتباط شغلي ما گذشت من به وي علاقه‌مند شده و مغازه‌اي را در بلوار شكوفه كرايه كرده و پيشنهاد كردم آرايشگاهش را به نزديكي محل كار من بياورد. من قرابت روحي خاصي بين خودم و مژگان حس مي كردم چرا كه خود نيز چند سال پيش از خانمم جدا شده بودم و شديدا احساس تنهايي مي كردم.تصميم گرفتن مژگان را از فكري كه در سر داشتم با خبر كنم به همين خاطر يك روز رسما از وي خواستگاري كردم اما پاسخ او برايم غير قابل هضم بود، مژگان جوابش منفي بود.چون براي ازدواج با مژگان مصر بودم و نمي‌خواستم ارتباطم با وي قطع شود خود را پيش در و همسايه برادر وي جا زدم تا از حرف و حديث‌هاي احتمالي جلوگيري شود. مرحوم مژگان هم براي حساس نشدن مردم مرا داداش خطاب مي‌كرد.طاقت شنيدنش را نداشتممتهم ادامه داد : روز حادثه تصميم گرفته بودم پيش مژگان رفته و هر طور شده رضايت وي را براي ازدواج جلب كنم.او تازه وضو گرفته و قصد نماز داشت . با اصرار خواستم كه با پيشنهاد من موافقت كند ولي او دو مرتبه سرش را به علامت نه تكان داد.به يكباره از كوره در رفته و با تصور اينكه قصد ازدواج با مرد ديگري را دارد با او جر و بحث كردم. تا به خودم آمدم ديدم دستانم دور گلوي وي است . مژگان خود را ازدست من خلاص كرد و خواست فرار كند كه سرش محكم به ميز آرايش خورد و روي زمين افتاد. من هم چادر نماز را دور گردن وي پيچيدم . چند ثانيه بعد ديدم ديگر نفس نمي‌كشد. به سرعت از آرايشگاه خارج شدم و براي اينكه پليس پس از كشف جسد به من مشكوك نشود خود را به مغازه‌ام رساندم. ساعتي بعد هم سراغ مژگان را از همسايه هايش گرفتم و گفتم وي به تماسم پاسخ نمي‌دهد و به همين خاطر نگرانش شده‌ام.بر‌اساس اين گزارش متهم پس از اين اقرارها روانه زندان شد تا پس از صدور كيفرخواست روانه دادگاه كيفري استان تهران شده و به اتهام قتل مورد محاكمه قرار گيرد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن