واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شهود عهدنامه امام رضايکي از خوارج که پذيرفتن مقامات دولتي را با شئون معنوي پسر پيامبر منافي مي ديد با خشم از حضرت سؤال کرد: چگونه قبول ولايت عهدي مأمون ستمکار نمودي؟ و حضرتش فرمود: آيا خلفاي عباسي در نزد توکافرند يا عزيز مصر و مملکتش؟
در طرف راست عهدنامه، مفتي اعظم و عالم بزرگ دربار مأمون، يحيي بن اکثم چنين نوشت: يحيي پسر اکثم به صحت اين نوشته و آنچه در پشت و روي آن آمده گواه است و از خداوند مسئلت داردکه خليفه و همه مسلمانان را از برکت اين عهد نامه به خوبي آگاه و بهره مندگرداند. در طرف چپ عهد نامه وزير اعظم و سپهسالار و ديوان سالار دربار مأمون فضل بن سهل سرخسي ذوالرياستين چنين نوشت: خليفه فرمان داده است که اين عهد نامه هر دو صفحه اش در مدينه بين «روضه و منبر» [محل دفن و محل گفتار و ابلاغ وحي پيغمبرگرامي] خوانده شود تا همگي بني هاشم و شخصيت هاي برجسته قريش و سرشناسان عرب از مضمون آن آگاهي يابند تا اعتراضات سفهاء و جهال و مشتي ياوه سرا پيش نيايد و البته راه حق آشکار خواهد شد. در آخرش هم تذکر دادکه: اين چند سطر را فضل به دستور خليفه اميرالمؤمنين در همين تاريخ نوشته است. قرار شد اجراي تشريفات رأي و اعلام وفاداري و بيعت در روز دهم رمضان همان سال (201 ق، 196 ش) انجام شود. نخستين کسي که دست بيعت در دست امام رضا عليه السلام گذاشت به دستور خليفه «عباس فرزند مأمون» بود و بعد از او فضل بن سهل وزير، يحيي بن اکثم قاضي دستگاه خلافت، عبدالله بن طاهر ذواليمينين فرمانده بزرگ سپاه مأمون بودند و سپس عموم اشراف و رجال بني عباس که در مرو حاضر بودند دست بيعت به آن حضرت دادند. بعد نوبت شعرا، مداحان، واعظان و... گرديد در خطبه هاي نماز جمعه خطيبان درباره آن حضرت سخن مي گفتند و براي اينکه عامه مردم از اين تحول بنحوي اطلاع يابند و تغيير محسوس و چشمگيري را احساس کنند قرار شد لباس و رنگ سياه که شعار آل عباس بود به رنگ سبز شعار علويان تبديل شود مأمون در پيوند واگذاري و انتقال امر خلافت بدين موارد کوشش و جذيت روا داشت: 1- نوشتن عهدنامه جامع وکامل. 2- ارسال و الصاق عهدنامه به مدينه و مکه و عراق. 3- گواهي و صحه گذاردن بر عهدنامه توسط وزير اعظم فضل بن سهل و سپهسالار اعظم طاهر ذواليمينين و قاضي القضات خود يحيي بن اکثم. 4- بيعت گرفتن از عباس پسر خود در حضور مامون و ساير بزرگان علوي و عباسي. 5- علني بودن مراسم واگذاري امر خلافت به حضرت رضا عليه السلام در حضور بزرگان عباسي و علوي. 6- سکه زدن به نام حضرت رضا عليه السلام. 7- به عقد در آوردن دختر خود براي حضرت جواد عليه السلام و نيز خواهرش براي حضرت رضا عليه السلام. 8- تغيير لباس از رنگ سياه عباسيان به رنگ سبز علويان.9- فراخواني کليه بزرگان عباسي و علوي به مرو براي شناختن و معرفي برترين و شايسته ترين فرد از اين دو خاندان يعني حضرت رضا عليه السلام.10- عفو و امان دادن به سران شورش ها و قيام هاي کوفه، مکه، بصره که از برادران يا عموهاي امام رضا عليه السلام بودند و مأمون در محکم نمودن پيوند امر خلافت به حضرت رضا عليه السلام جديت تمام نمود. قطب راوندي و ديگران نويسند: يکي از خوارج که پذيرفتن مقامات دولتي را با شئون معنوي پسر پيامبر منافي مي ديد با خشم از حضرت سؤال کرد: چگونه قبول ولايت عهدي مأمون ستمکار نمودي؟ و حضرتش فرمود: آيا خلفاي عباسي در نزد توکافرند يا عزيز مصر و مملکتش؟ اينها با همان حالتي که دارند باز خود را اهل توحيد مي شمارند، فراعنه مصر نه اهل توحيد بودند نه خدا را مي شناختند. يوسف بن يعقوب، پسر پيامبر بود با وجود اين از عزيز مصر خواهش نمود. «واجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم» مرا به خزانه داري برگمار که نگهبان و نگهدار و دانا و با اقتصادم. حضرت يوسف با آنکه مقام پيغمبري داشت با فرعونيان نشست و برخواست نمود، اينک من تنها يکي از فرزندان پيامبرم و رسالت ندارم و زيربار اين کار به خواست خود نرفتم و مرا گناهي نيست که تو بر من کينه گرفته اي. منبع: السلطان و سلاطينبخش حريم رضوي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 648]