واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گل توحید
برخیز! كه بر هودج (اسرى) بنشینیمدر مكّه فرود آمده، آنجا بنشینیم در بزم (اطعنا) و (سمعنا) بنشینیم پاى سخن سیّد بطحا بنشینیم بر درگه لطفش، به تمنّا بنشینیم انوار خدا را، به تماشا بنشینیمكز طلعت زهرا كند امروز تجلّىاى بیت خُوَیلد! گل زیباى بهشتى! وى مادرِ انسیّه حوراى بهشتى! آیند به امداد تو، زنهاى بهشتى با جامه اسْتَبرق و، دیباى بهشتى طوبى لك! ازین نخله طوباى بهشتى كامروز كند جلوه به سیماى بهشتى در مركز ایمان و، حرمْخانه تقوا احمد كه به معراج، بسى راز نهان دید ز آن راز نهان در رخِ این طفل، نشان دید در فاطمهاش، نور خداوند جهان دید دید آنچه به چشم بشریَّت نتوان دید آن جلوه كه در (سِدرَه) بر او تافت، عیان دید و آن نور كه در (غارِ حَرا) دید، همان دید آیات خداوند درین چهره زیبا دریاى نبوَّت بخروشید و، گهر داد
نخل احدیَّت گل توحید، ثمر دادآمد به جهان، آنكه شرافت به بشر داد عزَّت به پسر داد و، كرامت به پدر داد در خلقت این طفل، خداوندْ نظر داد جبریل به هر عصر، ازین طفل خبر داد شد خلقت او، معجزه امَّ ابیها اینست نهالى كه شفاعت، ثمر اوست پروردن گلهاى شهادت، هنر اوست بحر شرف و لؤلؤ و مرجانْ، گهر اوست در عالم هستى نظر حق نظر، اوست ما كانَ محمَّد به مدیح، پدر اوست و آن مُنتَقِم آل محمّد، پسر اوست مهدى كه بوَد مصلح كل، مُنجىِ دنیا اى اهل قلم! وصف نگویید ستم را در سرّ و علن، مدح كنید اهل كرم را در جاى صمد، چند گزینید صنم را؟ آلوده به اصنام نسازید حرم را بر خون شهیدان، مگذارید قدم را
با اشك ندامت، همه شویید قلم راو آنگاه بسازید رقم، مِدحتِ زهرا منظومه عصمت، كه كشد ناز رسالت احسان الوهیَّت و، اعجاز رسالت در بحر شرف، گوهر ممتاز رسالت دلسوز رسولُ اللَّه و، دمساز رسالت همگام ولىُّ اللَّه و، همراز رسالت بوسیدن دستش، پرِ پرواز رسالت در بارگه قرب خداوند تعالى اى دایره گردش ایّام به دستت! زد بوسه رسولُ اللّه از اكرام به دستت در حشر، كه اجرا شود احكام به دستت دارند همه، دیده انعام به دستت آزادى ما هست سرانجام، به دستت اى مصلحت ملَّت اسلام به دستت كن لطف به ما، آنچه بوَد مصلحت ما بر ملّت ما بار دگر، یك نظر انداز پیروزى ما را، هِله طرح دگر انداز
سجّاده حاجت، سرِ قبرِ پدر اندازپیراهن احمد پدرت را به سر اندازدر محكمه عدل خدا، چنگ دراندازآهى كش و بر هستى دشمن، شرر اندازاى آه تو، تو فانى و، اشك تو چو دریااى نام تو بسم اللَّهِ دیوان شفاعتپیش از تو، نباشد به كس امكان شفاعتبىاذن تو آن روز، به فرمان شفاعت كس را نرسد دست به دامان شفاعتاى از برِ حق یافته پیمان شفاعتروزى كه كنى روى به میدان شفاعتحاشا كه (مؤیّد) رود از یاد تو، حاشا!بخش عترت و سیره تبیانشاعر: سیّد رضا مؤیّد ( مؤیّد)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]