تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و ني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803863376




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دویدیم و دویدیم به یه ترکش تو گردن رسیدیم!


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان  - وقتی طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم میان ایران و عراق آغاز شد، جدا از مشکلات حاصل از آنکه می‌توانست پیامد هر جنگ دیگری هم باشد، این انتظار می‌رفت که نسلی نو از هنرمندان و نویسندگان از دلش بیرون بیایند که فصلی کاملاً نو (از لحاظ جهان‌نگری و ارزش‌های ادبی و هنری) را رقم بزنند. این نسل، به میدان پا نهادند، اما نتوانستند به هر دلیلی به عرصه هنر جهانی راه یابند حتی در سینما هم گرچه نسل سینماگران نوین ما، یک دهه بازتاب رسانه‌ای را به خود اختصاص دادند، اما این‌ها حاصل وضعیتی «ماقبل جنگ» یعنی «انقلاب»‌ بودند و البته، گزارشگران دقیقی هم نبودند و گزارشی دقیق از وضعیت زمانه و دگرگونی‌های کشورشان ندادند تا با این همه در قصه‌نویسی، باز با ثمرات بیشتری روبه‌رو بودیم، اما در شعر مگر در مواردی انگشت‌شمار، «جنگ هشت‌ساله» به تولید ادبی قابل توجهی منجر نشد و در این موارد هم اغلب دود از «کنده» بلند شد و نسل قبل آستین‌ها را بالا زدند! گرچه هنوز می‌توان یک مجموعه نازک هنوز خواندنی از «شعر جنگ» ارائه داد که سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور، بیگی‌ حبیب‌آبادی، محمدرضا عبدالملکیان، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی و چند نفر دیگر در آن حضور داشته باشند. با این همه ترجیح خود من، چند شعر مشخص است که اولی و مهم‌ترین‌شان «شعری برای جنگ» امین‌پور است، شعری که بهترین نسخه آن همانی است که در هفته جنگ سال 63 در روزنامه کیهان به چاپ رسید و باقی نسخه‌ها یا کم دارند یا زیاد! (به خود آن خدابیامرز هم گفتم که پذیرفت اما موضوع را احاله داد به برخی «فرامتن»‌ها که بگذریم.) «... اینجاگاهی سر بریده‌ی مردی راتنهاباید ز بام دور بیاریمتا در میان گور بخوابانیمیا سنگ و خاک و آهن خونین راوقتی به چنگ و ناخن خود می‌کنیمدر زیر خاک گل شده می‌بینیم:زن روی چرخ کوچک خیاطیخاموش مانده استاینجا سپور هر صبحخاکستر عزیز کسی راهمراه می‌برداینجا برای ماندنحتی هوا کم است...» دومین شعر، «نام تمام مردگان یحیی است» محمدعلی سپانلو است باز هم با تصویری در یادماندنی که از جنگ شهرها می‌دهد و با آن آغاز شگفت‌آورش: «نام تمام بچه‌های رفتهدر دفترچه دریاستبالای این ساحلفراز جنگل خوشگلدر چشم هر کوکبگهواره‌ای برپاست،بی‌خود نترس از بچه تنهانام تمام مردگان یحیی است ...» اما قبل از سرایش این شعر که زمان‌اش اسفند 66 است، در اردیبهشت 66 یک غزل داریم که اکنون دیگر واقعاً مشهور شده در حدی که مصراع اولش، در حد ضرب‌المثل، سرزبان‌هاست و نسل به نسل هم، هی خوانده می‌شود، هی خوانده می‌شود: «شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد؛خشم است و آتش نگاهش، یعنی: «تماشا ندارد!»رخساره می‌تابم از او، اما به چشمم نشسته:بس نوجوان است و شاید از بیست بالا نداردبادا که چون من مبادا چل سال رنجش پس از این!خود گرچه رنج است بودن؛ «بادا مبادا» ندارد.با پای چالاک پیما دیدی چه دشوار رفتم!تا چون رود او که پایی چالاک پیما ندارد؟تق تق کنان چوبدستش روی زمین می‌نهد مهربا آن که ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد ...» گرچه مسیر تازه‌ای را که علیرضا قزوه در غزل گشود، متأثر از پیشنهادهای بهبهانی در «دشت ارژن» بود، اما شعر منتخب من از او، در حوزه جنگ لااقل، ارتباطی با غزل ندارد و متعلق به کتابی‌ست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است: قطار اندیمشک. «و باز می‌گرددبا قطار اندیمشکبهروز مرادی با آن خروس موجی‌اشدر خط اولو آن جوانکه در تک شلمچه دیده بودمشاز شانه‌اش هنوزدو رود خون، جاری‌ستو بازمی‌گرددبا قطار اندیمشکحمید گلستانهو با همان دهان پر از ترکشمی‌خنددو بازمی‌گردند با قطار اندیمشکفرشته‌های جنوب!» و البته از یاد نمی‌برم تصویری را که یکی از شاعران نسل هفتاد در شعر «خرمشهر و تابوت‌های بی در و پیکر» ارائه داد: بهزاد زرین‌پور. «آن وقت‌ها که دستم به زنگ نمی‌رسیددر می‌زدمحال که دستم به زنگ می‌رسددیگر دری نمانده استبرمی‌گردم...یکی دور روز مانده به زنگ‌های تفریحبرنامه کودک تازه تمام شدهو ما مثل همیشه توپ را می‌بریم که ...طنین کشدار سوتی غریببازی را متوقف کردصدای گنجشک‌ها را بریدجنین کال ‌زنی به زمین افتادکارون یک لحظه زیر پل ایستادو ما به بازی جدیدی دعوت شدیمکه توپ‌هایش به جای گل، آتش می‌شدند ...»




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن