تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيّت مؤمن بهتر از عمل او و نيت منافق بدتر از عمل اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850018692




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش قندهار در روابط ايران و هند ( صفويان و گورکانيان )(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش قندهار در روابط ايران و هند ( صفويان و گورکانيان )(1)
نقش قندهار در روابط ايران و هند ( صفويان و گورکانيان )(1)   نويسنده:رضيه رضويان   مقدمه   مقاله حاضر، نقش قندهار را در روابط دو دولت صفويه و گورکانيان ( از زمان جلوس شاه اسماعيل اول تا جلوس شاه عباس اول ) با توجه به موقعيت جغرافيايي و اهميت نظامي و تجاري اين شهر و بر اساس رويارويي نظامي و مذاکرات سياسي ميان صفويه و گورکانيان،مورد بررسي قرار مي دهد. تشکيل دولت صفويه، نه تنها براي ايران و کشورهاي همجوار،بلکه براي اروپاييان نيز يک رويداد مهم تاريخي به حساب مي آمد. در آستانه به قدرت رسيدن « شاه اسماعيل اول »، ايران به صورت حکومت هاي محلي اداره مي شد و هر يک از شاهزادگان يا اميران در نقطه اي از اين کشور به صورت هاي گوناگون ادعاي حکومت داشته و مستقل عمل مي کردند. بيشتر اين حکومت هاي محلي، قدرت چنداني نداشتند و نتوانستند در برابر شاه اسماعيل مقاومت جدي از خود نشان دهند و پادشاه صفوي در مدت کوتاهي توانست رقبا و مدعيان را از ميان بردارد و حکومت متمرکز و واحدي تشکيل دهد. تنها منطقه اي که در اين زمان از حمله و تهاجم شاه اسماعيل مصون مانده بود، نواحي شرقي ايران، يعني خراسان بود. از آن جا که شاه اسماعيل اول به خاندان تيموري احترام مي گذاشت و « سلطان حسين بايقرا » نيز با فرستادن سفير و نامه، شاه اسماعيل را راضي نگاه مي داشت، شاه اسماعيل قصد تصرف خراسان نکرد، اما با انقراض خاندان تيموري و تصرف نواحي شرقي ايران توسط « شيک خان ازبک »، شاه اسماعيل چاره اي جز تصرف اين منطقه و سرکوبي ازبک ها نداشت و توانست در جنگ مرو، آنان را شکست دهد و سراسر خراسان را تصرف نمايد. پيش از تأسيس سلسله گورکاني در هند، قندهار به عنوان کانون مهمي در سياست دو کشور ايران و هند شناخته شده بود، زيرا هر دولتي که قندهار را در اختيار داشت، بر استحکامات و توان نظامي و دفاعي آن مي افزود و آن را به صورت دژي تسخير ناپذير درمي آورد. هر چند که قندهار در زمان حيات « ظهيرالدين محمد بابر » اهميت زيادي در روابط دو کشور نداشت، اما در زمان جانشينان وي، از عهد « همايون » به بعد، به عاملي اختلاف برانگيز در روابط عمومي دو کشور تبديل شد و روابط سياسي دو کشور، اعزام سفرا و رفت و آمد هيأت هاي دو طرف، حول محول قندهار چرخ زد و زمامداران وقت دو کشور، به محض به دست آوردن فرصت، براي تصرف آن جا اقدام مي کردند. $موقعيت جغرافيايي و اهميت نظامي قندهار قندهار در 64 /68 درجه و 8/ 51 دقيقه و 10/ 12 ثانيه طول شرقي و 34/ 29 درجه و 13 /12 دقيقه و 25/ 20 ثانيه عرض شمالي، ميان اراضي « وادي توتک » واقع شده و از درياي توتک با دامنه يک سلسله کوه جدا مي شد. اين کوه ها، قسمت پايين تر وادي را به دو بخش تقسيم کرده بود که آن را « فورکان » يعني « سنگ سياه » مي ناميدند. قندهار از سه طرف به وسيله دامنه کوه هاي بلند احاطه شده بود، اما وادي آن فوق العاده حاصلخيز و داراي باغ ها و تاکستان هاي بي نظير بوده است.(1) ولايت قندهار از نظر تقسيمات کشوري و جغرافيايي سياسي ايران درعهد صفوي، جزء خراسان محسوب مي شد. اين شهر داراي قلعه اي مستحکم و استراتژيک بود که از جنبه نظامي بر اهميت اين شهر مي افزود. مورخان ايراني، هندي و اروپايي، بر اين امر اعتراف داشته اند. « مرعشي » در کتاب « مجمع التواريخ »،آن را مستحکم ترين قلعه مشهور عالم معرفي نمود. صاحب « شاه جهان نامه » نيز قلعه قندهار را از « حصون منيعه » باختر زمين که از حصانت ضرب المثل است، مي دانست. « لاهوري »، نيز اين قلعه را از قلاع مشهور مي داند که به « متانت و دشوارگشايي »، شهرت ويژه دارد. « تاورنيه »، سياح معروف، اين شهر را از نظر استحکامات نظامي، نخستين قلعه ايران مي ناميد. (2) قلعه قندهار در دوران پيش از صفويه، از استحکامات چنداني برخوردار نبود، اما پس از اين که بين پادشاهان صفوي و سلاطين گورکاني هند بر سر اين شهر نزاع و اختلاف افتاد، اين قلعه از مستحکم ترين قلعه ها گرديد. زماني که پادشاهان صفوي يا گورکاني، قلعه را به تصرف خود در مي آوردند، کوشش بسياري براي محکم تر کردن اين قلعه انجام مي دادند. به اين ترتيب، قلعه به يکي از قلاع مشهور آسيا تبديل گرديد. « قزويني » در اثر خود، « عباسنامه »، اين قلعه را چنين توصيف کرده است: « اين قلعه گردون آسا که مشتمل بر هفت قلعه وسيع الفضا است، در دامن کوه « لکي » که از غايت رفعت و اعتلا، با گنبد خضرا، لاف همتا مي زند، واقع شده است. تيغ آن کوه منيع، محصور به حصاري رفيع و عريض [است] که ارتفاع آن شش زرع مي تواند باشد. در آن حصار وسيع، زمين مرتفعي است که قلعه حاکم نشين آن موسوم به « ارگ » است، بر بالايي واقع شده؛ از ديوار شمالي قلعه، حصاري مشتمل بر سنگ انداز عريض که به ديوار ارگ کشيده شده و در زمين هاي ديوار مذکور که متصل به ارگ است، دو ديوار يکي « شيرحاجي » و ديگري « بدن »، مخاذي هم در نهايت استحکام، و خندق عريض و عميق به ديوار شرقي اتصال يافته و از رکن قبلي ارگ نيز به همين هيأت، ديوار متصل به ديوار جنوبي قلعه سرانجام يافته و ديوار غربي ارگ که کوه لکي در آن سمت واقع شده، مشتمل بر سه ديوار متين و عريض است که به محاذات يکديگر به فاصله بسياري کشيده شده، چنان که مابين هردو ديوار، قلعه وسيع عريضي، صورت يافته و هر يک از جدار مزبور، هفت قلعه متين محکم که هر يک از ديگري مغرور و نهايت استحکام موصوف است، به هم رسيده و در هر يک از قلاع مزبوره، برکه هاي آب که ساکنين و رهگذران استفاده کنند، کشيده [و] مهيا باشد.» ( 3) « قلعه قندهار مشتمل بر هفت قلاع بزرگ و مستحکم بوده. قلاع منيعه و رفيعه گرديده، بينندگان از مشاهده آن حيران و عقل از اصفاء آن در باديه، سرگردان».(4) مرعشي هفت قلعه قندهار را به شرح زير نام برده است: 1. حصار دور شهر که آن را « بند حاجي » مي گويند. 2. قلعه اي که هنديان آن را « دولت آباد » و ايرانيان آن را قلعه « بدن » مي نامند . 3. قلعه مندوي 4. قلعه ارگ 5. قلعه فراز کوه قتيل 6. حصاري که « علي مردان » آن را وضع کرده بود. 7. کوه « چهل زينه » که بين شمال و شرق قلعه قندهار قرار داشته است.(5) قلعه قندهار داراي پنج دروازه به شرح زير بود: 1.دروازه « ماشوري » که در غرب قندهار قرار داشت. 2.دروازه « بابا » که در سمت شرق واقع بود. 3. دروازه « خواجه اويس » که در شمال قرار داشت. 4. دروازه « خواجه خضر » که در سمت جنوب واقع بود. 5.دروازه « علي قايي ». برج هاي مشهور قلعه قندهار به سه دسته تقسيم مي شد که عبارت بودند از: 1.« برج ستانه درويش مجنون قتال ». 2.« برج خاکستر ». 3.« برج دده » و « برج امير » که از پست ترين برج هاي قلعه محسوب مي گرديد و برج هاي هفت گانه قلعه قندهار، متجاوز از پنجاه برج بود.(6) بنابراين، فرماندهي توانا مي توانست شهر قندهار را براي مدت طولاني در اختيار خود نگهدارد. قندهار، قلعه اي مستحکم بود که دفاع نيروي انساني و طبيعت، آن را تا اندازه زيادي، تسخير ناپذير مي ساخت و تصرف اين قلعه با حمله اي ناگهاني، مشکل بود. « اسفزاري » درباره استواري اين قلعه، نوشته است: « شهر بر روي کوه، بندي عظيم و استوار دارد و يکي از حالات غريبه آن است که هر گاه لشکري آن شهر را محاصره کرد، در نظر ايشان، شهر و بند او، بلندتر از آن مي نمايد که معمور است و بسيار وقت ها اين صورت را ملاحظه کرده اند».(7) قندهار در محل به هم رسيدن راه هاي منتهي به کابل و هرات واقع شده بود و بر تمامي افغانستان غربي حکومت داشت و داراي موقعيت استراتژيکي بسيار مهمي بود که به آساني قابل دفاع بود و به راحتي به آب دسترسي داشت که اين خود عامل مهمي در جنگ هاي شرقي محسوب مي شد. اين قلعه براي مغولان هند اهميتي بسزا داشت (8) و به قدري مهم بود که به عنوان ناموس سلطنت از آن ياد مي کردند.(9) با قرار گرفتن کابل، غزنه و قسمتي از بلوچستان در قلمرو حکومت امپراتوري مغولان هند، قندهار براي ايشان اهميت بيشتري يافت. خط کابل، غزنه و قندهار، نيروي استراتژيک مهمي را تشکيل مي داد. آن سوي کابل و خيبر، هيچ خط دفاع طبيعي وجود نداشت. همچنين، تصاحب قندهار، کنترل قبايل افغان و بلوچ را آسان مي ساخت. هنگامي که « بابر » در سال 910ق/ 1504 م . قدم به کابل گذاشت، به اين قلعه چشم دوخت و اين قلعه مهم و نيرومند، نتوانست چشمان زيرک و آشنا به فنون نظامي وي را از خود منحرف سازد. او ادعا کرد که: « قندهار بخشي از غزنه است و غزنين در قلمرو حکومت او قرار داشت. بنابراين، اين قلعه را تصرف نمود، اما به زودي آن را از دست داد، با اين حال، به علت اهميت اين قلعه، حمله ديگري را براي تصرف آن تدارک ديد. ازبکان نيز در اين زمان به اهميت و موقعيت قلعه قندهار پي برده بودند و براي تصرف آن به تکاپو افتادند. « شيبک خان» ازبک که خبر تصرف قلعه مستحکم قندهار را به وسيله بابر شنيد، بلافاصله دست به کار شد و در همان سال (913ق/ 1507م) به اين شهر يورش برد و آن جا را تصرف نمود.(10) صفويان، هرات و قندهار را ميراث خود مي دانستند. قندهار براي ايران، نه تنها اهميت حراستي و حفاظتي داشت، بلکه پايگاهي اساسي در يک سيستم دفاعي محسوب مي گشت. اما ملاحظات ديگري موجب شده بود که ايرانيان، بيش از مغولان به اين قلعه توجه نمايند. « شجاع بيگ »، فرزند « ارغون »، که به کمک شيبک خان ازبک، دوباره قندهار را به دست آورده بود، به امر شاه اسماعيل صفوي دستگير شد. گويا مهم ترين دليل اين اقدام پادشاه صفوي، درک وي از اهميت حياتي قندهار براي حفظ هرات و نگراني او از ماندن اين شهر در دست شاهزادگان ضعيف و نيمه مستقل و آگاهي از تمايل بابر براي تصرف قلعه قندهار بود.(11) اهميت ارتباطي و تجاري قندهار   اين شهر در سده هاي 16 و 17، در سيستم ارتباطي و راه هاي تجاري ايران و هند، موقعيت بسيار مهمي داشت و به مدت دو سده، محل نزاع و کشمکش بود. صاحب « آيين اکبري » در اين زمينه نوشته است: « خردپژوهان باستان، کابل و قندهار را دروازه هندوستان برشمرده اند » از يکي به توران روند و از ديگري به ايران و از اين دو به هندوستان. از بيگانه ايمن يابد و نيز جهان بدين دو راه، سزاوار».(12) بابر در خاطرات خود نوشته است: « در ميان هندوستان و خراسان، به راه خشکي، دو بندر است: يکي کابل و ديگري قندهار. از راه فرغانه، ترکستان، سمرقند، بخارا، بلخ، حصار و بدخشان، کاروان به کابل و از خراسان به قندهار مي آيد. ميان خراسان و هندوستان، واسطه اين ولايت است. بسيار سودا خانه خوب است. اگر به روم و ختا روند، نهايت همين قدر سود بتواند کرد. هر سال هفت هشت هزار اسب به کابل مي آيند و از جانب هندوستان هم پانزده بيست هزار خانه وار کاروان به کابل مي آيد.» (13) کاروان هاي عرب، هندي و بازرگانان يهودي در مسير اين راه ها، به قندهار رفت و آمد مي کردند. تاورنيه نوشته است: « راه اصفهان به قندهار که راه معمولي است، تجار اغلب آن راه را ترجيح مي دهند که در آن راه، همه جا آب است و براي مسافر چندان زحمت و اشکال پيش نمي آيد.»(14) اين کاروان ها، کالاهاي ارزشمند و گران بهاي هندي، مانند: ادويه جات، شکر، عاج و جواهرات را بدون زحمت به اين شهر مي آوردند و اقلام عمده تجاري مانند: قالي، پوست، اسب، قاطر و انواع ميوه نيز از افغانستان و از راه قندهار به هند مي رفت. از جمله اجناسي که ايران به هند صادر مي کرد، « روناس » بود که براي ساختن رنگ قرمز به کار مي رفت و در اطراف اردبيل به دست مي آمد و مقدار زيادي از آن، از راه قندهار، به هند صادر مي شد. مقدار زيادي از ابريشم خراسان که براي صدور به اروپا نامناسب بود، از راه خشکي ( قندهار ) به هند صادر مي شد. مس که براي ساخت انواع ظروف به کار مي رفت و پرتغالي ها تجارت آن را ممنوع کرده بودند، به ميزان زيادي از راه خشکي ( قندهار ) و از هند، وارد ايران مي شد. عبور و مرور در طول جاده هاي اصلي که به قندهار مي رسيد، بيشتر به صورت کاروان هاي بزرگ بود که بعضي مواقع به وسيله نگهبانان مسلح محافظت مي شد. کالاهاي تجاري در قزوين و اصفهان بار شتر شده و مسافران سوار اسب مي شدند و يا به صورت کاروان با قافله حرکت مي کردند. عبور کاروان ها از نواحي کم جمعيت، بي آب و مناطق قبيله اي، بدون خطر نبود. يکي از وظايف حاکم قندهار، تامين امنيت و جلوگيري از دستبردهاي قبايل غارتگر و محافظت از مسافران و بازرگانان بود، اما وي هميشه نمي توانست اين امنيت را تامين نمايد و وظيفه خود را به درستي انجام دهد. بعضي مواقع، حاکمان قندهار از عبور يا توقف کاروان ها در شهر، سود سرشاري به دست مي آوردند. تاورنيه درباره ثروتي که « علي مردان خان »، حاکم صفوي قندهار، در اين شهر به دست آورده بود، نوشته است: « سبب عمده ثروت بي پايان علي مردان و اسلافش، حمله و دستبردي بود که بر کاروان هاي تجارتي مي بردند. چون آن موقع، رفت و آمد تجار، بيشتر از راه قندهار بود، وقتي قافله اي مي رسيد، علي مردان خان پذيرايي شاياني از آن ها مي کرد. چند روزي آن ها را مشغول مي نمود و ارائه مال التجاره را به تعويق مي انداخت و هر وقت مي توانست، اسباب تاخير حرکت آن ها را فراهم مي ساخت. پس از اين که کارشان تمام مي شد، مي خواستند از قندهار باربندند، ... قبل از حرکت، به تجار پيغام مي داد: « من مکرر شما را مهمان کردم و منتظر بودم که شما هم مرا مهمان کنيد». تجار هم چنين خواهش مودبانه [اي] را رد نمي کردند.»(15) بعضي از پادشاهان صفوي، توسط حاکمان منصوب خود در قندهار، عوارض گمرکي را به عنوان حق ترانزيت از کالا مي گرفتند، به طوري که يکي از سياحان انگليسي، پس از تصرف قندهار به وسيله « شاه عباس دوم »، نوشت: « شاه ايران، حقوق گمرکي زيادي از قندهار دريافت مي کند، چون از راه « سند »، راه ديگري وجود ندارد که از راه زميني، هند را از قسمت شمالي مولتان و ساير نواحي به ايران متصل سازد.»(16) در سال 1024ق/ 1615 م . دو نفر تاجر انگليسي که از قندهار مي گذشتند، نوشتند: « شهر قندهار به دليل رفت و آمد زياد کاروان ها، وسيع تر شده و حومه آن، بزرگ تر از خود شهر گرديده است. در اين دو سال که راه هرمز به دليل جنگ ايران و پرتغال بسته شده، همه کاروان هايي که در بين راه ايران و هند در رفت و آمد هستند، مجبورند در اين شهر اقامت گزينند. آن ها در قندهار براي سفر به هند، شتر کرايه مي کنند و موقع بازگشت به ايران هم اين کار را انجام مي دهند. تجارت اين جا محلي نيست، بلکه گاه اتفاق مي افتد که بازرگانان هند، ايران و ترکيه که خواهان سود بيشتر از بيست درصد هستند، در اين جا با يکديگر ملاقات مي کنند.» در اواسط سده هفدهم ميلادي، راه هاي خشکي بين ايران و هند تا اندازه اي اهميت پيشين خود را از دست داد، اما به کلي متروک نشد و برخي از کاروان ها در اين راه رفت و آمد مي کردند. تاورنيه که در اواخر دوره صفوي به ايران مسافرت کرد، دراين زمينه نوشت: « در راه هندوستان، از جانب قندهار، راهي بس قديمي است و سابق بر اين، قبل از اين که پرتغالي ها مالک هرمز شوند، از آن جا خيلي بيشتر از اين زمان رفت و آمد مي شد. از وقتي که کشتي هاي فرنگيان که هر سال به بندرعباس مي آيد، راه مسافرت بحري را ميان ايران و هند تسهيل کرده اند، آن تقريبا متروک شده است. قبل از آن، در درياي بندرعباس، هيچ گونه کشتي جز چند تا قايق ناچيز، ديده نمي شد و کفايت حمل و نقل مال التجاره فراواني که از هندوستان خارج مي شد را نمي کرد، اما با وجود سهولت [مسافرت] با کشتي، بعضي از تجار، از راه خشکي مسافرت مي نمايند و پارچه هاي ظريف و اعلاي هندوستان از آن راه به ما مي رسد. » (17) تعدادي از کاروان هاي تجاري، با همه جذابيت راه هاي دريايي در سراسر سده هفدهم، از راه خشکي بين ايران و هند در حال حرکت بودند و فقط در زمان بروز جنگ بر سر قندهار، حرکت کاروان ها متوقف مي شد. در اوايل سده دوازدهم هجري قمري، بر اثر حمله هاي بلوچ ها و اغتشاش هاي ناشي از تهاجم افاغنه، راه ها نا امن شد و حجم تبادل اجناس و کالا کاهش يافت. پی نوشت ها :   1.خانبان مياني، تاريخ نظامي ايران در دوره صفويه، تهران: انتشارات ستاد بزرگ ارتشتاران، 1353: ص 9-438؛ شيخ ابوالفضل علامي، آيين اکبري، تصحيح ايچ بلخمن. ام . اي، لکنهو: مطيع نول کشور ، 1869، ص7-586. 2. محمد خليل مرعشي نجفي، مجمع التواريخ، تصحيح عباس اقبال آشتياني، تهران: طهوري، 1363، ص 10؛ محمد صالح گنبد لاهوري ، عمل صالح شاه جهان نامه، بنگال: بي نا، 1923، ج 2، ص 285؛ عبدالحميد لاهوري، پادشاه نامه، تصحيح مولوي کبير الدين احمد و مولوي عبدالرحيم معلمين، ج 1، ص 374؛ ژان باتيست تاورنيه، سفرنامه تاورنيه، ترجمه ابوتراب نوري، تصحيح حميد شيراني، تهران: کتابخانه سنايي، 1336، ص 698. 3. محمد طاهر بن حسين وحيد قزويني، عباس نامه، تصحيح ابراهيم دهگان، اراک: داودي، 1329،ص 8-127 . 4. پيشين، ص 128. 5. پيشين، ص 8-127. 6. محمد خليل مرعشي نجفي، پيشين، ص 3-12. 7. معين الدين محمد اسفزاري، روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات، تصحيح سيد محمد کاظم امام، تهران: دانشگاه تهران، 1339، ص 340. 8. رياض الاسلام، تاريخ روابط ايران و هند، ترجمه محمد باقر آرام و عباس قلي غفاري فرد، تهران: امير کبير، 1374، ص 264. 9. معتمد خان بخشي، اقبال نامه جهانگيري، تصحيح مولوي عبدالحي و مولوي احمد علي صاحبان، کلکته: کالج، 1865، ص 199. 10. ظهيرالدين محمد بابر، بايرنامه، ترجمه خان خانان بيرام خان، بي جا، ملک الکتاب، 1380، ص 81 . 11. ژان باتيست تاورنيه، پيشين، ص 659. 12. پيشين، ص 689. 13. دانشگاه کمبريج، تاريخ ايران دوره صفويه، ترجمه يعقوب آژند، تهران: جامي، 1380، ص 265. 14. تاورنيه، پيشين، ص 659. 15. فضل الله روزبهان خنجي، مهمان نامه بخارا، به اهتمام منوچهر ستوده، تهران: بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1355، ص 184؛ مجهول المؤلف، جهانگشاي خاقان، اسلام آباد: ويپ پرنترز – راولپندي، 1986، ص 8-347. 16. رياض الاسلام، پيشين، ص 264. 17. شيخ ابوالفضل علامي، پيشين، ص 592.   منبع: نشريه پايگاه نور شماره 25 ادامه دارد...  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 712]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن