تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى‏نمايد و روزى را زياد مى‏كند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806758790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حافظ و کتاب التاج منسوب به او


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جاحظ و کتاب التاج منسوب به او
حافظ و کتاب التاج منسوب به او   نويسنده:محمدکاظم رحمتي*   چکيده يافت شدن نسخه هاي خطي جديد و اهميت آنها در مواردي براي شناخت هويت اثري مجهول، يکي از نکات بديهي در لزوم شناخت و تلاش براي يافتن نسخه هاي خطي جديد است. از ميان آثار منتشر شده در حوزه انديشه سياسي يا به عبارت دقيق تر، سياست نامه نويسي، کتاب التاج في اخلاق الملوک منسوب به اديب و عالم معتزلي عمروبن بحر مشهور به جاحظ (متوف 255 ق) از کهن ترين آثاري است که محققان ديرزماني است با آن به واسطه چاپ محققانه احمد زکي پاشا (قاهره 1914) آشنايي دارند. فهرست شدن برخي نسخه هاي تازه، باعث شناخت هويت اصلي مؤلف کتاب شد که اينک مي دانيم عالمي از قرن سوم به نام حارث بن محمد تغلبي/ ثعلبي بوده است. نوشتار حاضر بررسي در اين خصوص است. کليد واژه: جاحظ، سياست نامه، علي بن رزين، حارث بن محمد ثعلبي، ساسانيان، عباسيان. انتقال دولت اسلامي از امويان به عباسيان، همانگونه که محققان اشاره کرده اند، تنها انتقال دولت از يک خاندان به خانداني ديگر نبوده است. تغييرات شگرفي که در ساختار و بدنه دولت عباسيان به نسبت دولت امويان پديد آمد به نحوي جدي باعث تمايز اين دلت از امويان بود. به تعبير ديگر همان گونه که برخي کسان نيز اشاره کرده اند، ناتواني دولت امويان در تأسيس نهادهاي لازم براي ادارة جامعه و اتکاء به همان شيوه هاي کهن خود در اداره جامعه، بي شک يکي از دلايل سقوط آنها بوده است. عباسيان که بر دوش دهقانان ايراني خراسان به خلافت دست يافته بودند، براي اداره جامعه و لزوم بهره گيري از سنتي جديد در اداره جامعه به تقليد از نهادهاي ساسانيان پرداختند و اين کار را با بهره گيري از نظام اداري ـ اجرايي ساسانيان انجام دادند(1). اين تحول تنها با سپردن امور به کارگزاران ايراني انجام نشد، بلکه حرکت مهمي در ترجمة ميراث ساسانيان در زمينه هاي مختلف آغاز شد(2). با وجودي که اين حرکت به نحو جسته و گريخته در اواخر عصر اموي نيز آغاز شده بود، اما تنها در عصر عباسي اول بود که حجم عظيمي از ميراث عصر ساسانيان که قطعاً در آن روزگار متون فراواني از آنها موجود بوده، توسط مترجمان ايراني به عربي ترجمه شد(3). در اين ميان از متون بيشتر مورد علاقه عباسيان، آثار نگاشته شده در باب سياست ملک داري بود. از متون فراواني که در اين عصر به عربي ترجمه شده، ابن نديم در الفهرست گزارش مفصلي آورده است اما با تأسف تنها تعداد معدودي از اين گونه متون تا به امروز به نحو مستقل باقي مانده و برخي از آنها در اختيار ما قرار گرفته است، هر چند بخش اعظمي از اين گونه متون تا قرن هاي هفتم و هشتم موجود بوده و در آثار نگاشته شده در باب آداب الملوک از آنها استفاده شده است(4). از جدّي ترين دشواري هاي تصحيح متون خطي، در مواردي عدم شناخت هويت مؤلف واقعي آن اثر است که به دلايل مختلفي چون افتادگي صفحه اول، دست بردن کاتبان و انتساب کتاب به مؤلف مشهور، باعث عدم شناخت مؤلف اصلي مي گردد. در حوزه کتاب هاي نگاشته شده در انديشه سياسي، آثار فراواني وجود دارد که به افرادي نسبت داده شده اند که به جز آنکه افرادي شاخص در نگارش در اين باب بوده اند و اثري مشهور نگاشته اند، ارتباط ديگري با کتاب نسبت داده شده ندارند. از جملة اين آثار کتاب مشهورالتاج في اخلاق الملوک منسوب به ابوعمرومحمدبن بحر مشهور به جاحظ (متوفي 255 ق) است. شهرت فراوان جاحظ به عنوان اديبي برجسته باعث شده که اين اثر به نام او شهرت يابد، کاري که نتيجه آن عدم شناخت هويت مؤلف اصلي آن گرديده است. کما اينکه اثر ديگر به نام المحاسن والمساوي تأليف عيسي بن موسي کسروي با انتساب نادرست به جاحظ منتشر شده است(5). تلاش براي شناخت هويت اصلي مؤلف کتاب التاج و يا حتي شايد عنوان اصلي اين کتاب از همان آغاز انتشار اين کتاب توسط محقق و مصحح نامدار آن احمد زکي پاشا (قاهره 1914 ق) آغاز شد که به تفصيل در مقدمه کتاب از اين موضوع بحث کرده است. اما محققان نتوانستند در اين باب به مطلب جديدي برسند. تنها برخي از آنها با تکيه بر متفاوت بودن سبک کتاب از ديگر آثار جاحظ، اين را دليلي متقن بر عدم تأليف کتاب از سوي جاحظ ذکر کرده اند(6). *** فرانتس روزنتال در مقاله اي با عنوان «کتاب سرخسي در باب آداب الملوک؟» به بررسي دو نسخه اي خطي در باب آداب الملوک پرداخته است که در يکي از آنها کتاب به فيلسوف مشهور احمدبن طيب سرخسي نسبت داده شده است(7). در حقيقت داستان ورود اين نسخه ها به عالم تحقيق به زماني کهنتر بازمي گردد. مرحوم مجتبي مينوي در بيست و هفتمين نشست خاورشناسان که در شهر آن آربور ايالت ميشگان در آگوست 1967 م برگزار شده بود، در مقاله اي خبر از يافت شدن نسخه اي از احمدبن طيب سرخسي در آداب الملوک داده بود که وي در يکي از کتابخانه هاي ترکيه يافته بود. اهميت سرخسي به عنوان شاگرد کندي و جايگاه وي در شکل گيري فلسفه اسلامي بر اهميت اين کشف در صورت صحت آن مي افزود. متأسفانه مرحوم مينوي نتوانست حتي صورت مکتوب سخنراني خود را براي چاپ به آن مجموعه برساند و ظاهراً حتي به فارسي نيز در آثار آن مرحوم، مطلبي در گزارش از اين نسخه نيامده باشد. با اين حال تصويري از اين نسخه در ميان نسخه اي که مينوي گردآوري کرده، موجود است(8). اين نسخه که عنوان آن آداب الملوک و ذوي الالباب معرفي شده توسط فردي به نام يوسف بن عماد در 10 ذي الحجه سال 847 ق/ 3 مارس 1444 م کتابت شده است. نکته جالب توجه اين کتاب سواي انتساب آن به سرخسي در اين نسخه، ارتباط آن با کتاب التاج است. همانگونه که مينوي نيز در بررسي خود از اين نسخه دريافته بود، اين کتاب عملاً مبتني بر کتاب التاج است. براساس برخي نقل قولها که در اين کتاب آمده و شادروان محمدتقي دانش پژوه متفطن آن شده بود، نشان مي داد که مؤلف کتاب التاج فردي به نام محمدبن حارث ثعلبي/ تغلبي است که دانش پژوه همو را مؤلف التاج معرفي کرده است و گفته که در حدود 247 ق/ 861 م به تأليف کتاب خود مشغول بوده و عنوان کتاب او نه التاج که اخلاق الملوک است(9). در سال 1980 م گرگور شولر در مقاله اي، معرفي نسخه اي از کتابخانه برلين به شماره 2673 با انتساب به علي بن زرين کاتب منتشر کرده است که اين نسخه توسط فردي به نام محمدبن خضربن محمد انصاري در رمضان 63 ق کتابت شده است(10). شولر اشاره کرده که در آن نقل قول هايي از کتاب التاج منسوب به جاحظ آمده و اين مطالب به نقل از فردي به نام محمدبن حارث ثعلبي است. و براساس آن نتيجه گرفته که کتاب التاج که عنوان درست آن اخلاق الملوک مي باشد، از تأليفات ثعلبي است(11). روزنتال در بررسي خود از اين نسخه، اشاره کرده که نسخه اي که مرحوم مينوي با عنوان تأليفي از سرخسي معرفي کرده همان نسخه اي است که شولر معرفي کرده با اين تفاوت که در نسخه برلين، کتاب به شخصي به نام ابوالحسن علي بن رزين نسبت داده شده و نسخه اي کهن تر از نسخه شناخته شده توسط مينوي است. آنچه که روزنتال در تحقيق خود درباره اين دو نسخه سعي کرده تا پاسخي براي آن بيابد، هويت علي بن رزين و ارتباط آن با سرخسي است که البته او پاسخ قطعي در اين باب نيافته است(12). *** چاپ و نشر متون کلاسيک در باب آداب الملوک يا آيين شهرياري چندي است که وجهه همت جليل عطيه، محقق لبناني ساکن در فرانسه قرار گرفته که انتشارات دارالمغرب و دارالطليعه متصدي انتشار آنها شده اند. از جمله آثاري که اين محقق تا به حال منتشر کرده، کتابي است به نام آداب الملوک تأليف فردي به نام ابوالحسن علي بن رزين کاتب براساس نسخه اي به گمان عطيه منحصر به فرد از اين کتاب در کتابخانه برلين. ابن رزين در مقدمه اي کوتاه بر کتاب خود از تأليفات نگاشته شده در باب آداب الملوک سخن گفته و از تطويل و گاه راه يافتن افسانه به اين گونه آثار اشاره کرده است. از آثار مختصري که در باب آداب الملوک نگاشته و توجه ابن رزين را بيشتر به خود جلب کرده، دو کتاب به نام کتاب بزرجمهر و آنچه که محمدبن حارث ثعلبي نگاشته بوده است. ابن رزين در اشاره به اين دو کتاب مي نويسد: واخصر ما رايناه في ذلک کتاب بزرجمهر و ما وضعه محمدبن الحارث التغلبي، لانه اخذ جملا من اخلاق الملوک السالفه و اخبارهم المشهوره، المعروفه فجمعها في کتابه، فاختصرنا هذا المختصر و زدنا فيه بدقر الا انه ذکر من استماله طبايع الملوک و حث علي تبذير الاموال بما تنبو عنه الاسماع و تنکره القلوب و ما کان ينبغي لمثله رسم ذلک في کتاب. براساس اين گفته، ابن رزين در تأليف کتاب خود، براساس کتاب ثعلبي و با حذف برخي مطالب مثل توصيه وي به صرف بي حد و حساب اموال از سوي پادشاه، تحريري مختصر از کتاب او گرد آورده است. همانگونه که اشاره شد کتاب تغلبي/ ثعلبي که ابن رزين آن را تلخيص کرده همان متن مشهور منتشر شده با نام التاج منسوب به جاحظ است که ابن رزين به صراحت از انتساب آن به تغلبي سخن گفته است. اين مطالب باعث شده تا جليل عطيه چاپ ديگر از کتاب التاج ارائه دهد و آن را با عنوان درست آن يعني اخلاق الملوک و با انتساب درست به محمدبن حارث ثعلبي روانه بازار کند. درباره ثعلبي اشارات اندکي در منابع آمده است. مسعودي از کتاب وي يعني اخلاق الملوک به عنوان يکي از منابع خود ياد کرده و اخباري از آن نقل کرده است(13). بيهقي مؤلف کتاب المحاسن والمساوي نيز هر چند از نام اين کتاب يادي نکرده، اما مطالب فراواني را از آن نقل کرده است. ظاهراً تنها جايي که شرح حال تغلبي آمده است، کتاب الفهرست ابن نديم باشد که به اختصار از وي چنين ياد کرده است: الثعلبي، اسمه محمّدبن الحارث، و کان في جمله الفتح بن خاقان، و له من الکتب کتاب اخلاق الملوک (الفه للفتح)، کتاب رسائله، کتاب الروضه (الفهرست، ص165). جليل عطيه در چاپ جديد خود از اين کتاب از نسخه هاي چندي بهره برده از جمله نسخه اي از اخلاق الملوک در کتابخانه اياصوفيا به شماره 2827 در 166 برگ که در آن نام کتاب به درستي کتاب اخلاق الملوک ذکر شده و بعدها کسي عبارت «التاج... في امور الرياسه» را بر آن افزوده است، مطلبي که در تصوير اين کتاب که مرحوم زکي پاشا در آغاز کتاب التاج آورده، به وضوح نمايان است. با توجه به اين مطالب ديگر جاي ترديدي در اين نيست که کتاب التاج اثري از جاحظ نبوده و بايد آن را همان کتاب اخلاق الملوک تأليف عالم و اديب احتمالاً ايراني محمدبن حارث تغلبي/ ثعلبي دانست. اخلاق الملوک و نگاهي به ساختار آن حرکت ترجمه متون عصر ساساني در دوره اسلامي موضوعي است که تحقيقات چندي در باب آن منتشر شده است که از ميان آنها بي شک نگاشته هاي مرحوم محمّد محمدي ملايري جايگاه ويژه اي دارد. از جمله مقالات آن مرحوم نوشته اي عالمانه در باب کتاب التاج جاحظ و ارتباط آن با کتاب تاج نامه هاي عصر ساساني است(14). همانگونه که محمدي اشاره کرده نگارش آثاري با عنوان نصيحه الملوک يا آداب السلطانيه که در عصر نخست عباسي رواج يافت در ادبيات عرب پيشينه اي نداشت و مبناي نگارش چنين آثاري در دوره اسلامي، الگو گرفتن از ترجمه متون عصر ساساني به عربي بود که در جريان اين ترجمه ها متأثر از اعتقادات اسلامي تغييراتي نيز در آن رخ داده است(15). کتاب اخلاق الملوک، يعني يکي از معدود متون باقي مانده از عصر ترجمه متون ساساني به عربي است که در آن حتي ساختار متني کهن که مترجم مطالبي را از خود بر آن افزوده، قابل تشخيص است. مباحث کتاب اخلاق الملوک را همانگونه که محمدي اشاره کرده به سه بخش مي توان تقسيم کرد: قوانين و قواعدي که بخش اصلي کتاب را تشکيل مي دهد. و يا به عبارت هاي چون «من حق الملک کذا و کذا»، «ليس من اخلاق الملوک» بيان شده است. بخش دوم نمونه ها و شواهدي از دوره ساساني و شيوه اجراي اين قواعد در آن دوره است که با بيان حکايات و داستان هايي از آن عصر بيان شده است. بخش سوم شواهد و نمونه هايي از عصر اسلامي است که در آن با بيان حکايات و داستان هايي از عصر اسلامي همان مطالب ذکر شده در داستان هاي عصر ساساني را بيان مي دارد. اين تقسيم بندي به خوبي نشان مي دهد که دو بخش اول کتاب با هم مرتبط بوده و اين احتمال را مي توان پذيرفت که اين دو بخش برگرفته از يک متن ساساني باشد. اين مطلب که محمدبن حارث ثعلبي مترجم و مؤلف کتاب در حقيقت کتاب اخلاق الملوک خود را براساس ترجه متني از عصر ساساني با افزودن مطالبي از خود بر آن (بخش سوم) گرد آورده است با شواهد ديگري نيز تأييد مي گردد. مؤلّف اصلي متن ساساني در آغاز کتاب خود در بيان علت تأليف کتاب خود چنين نوشته است: و بعد فان اکثر کلامنا في هذا القالب انما هو علي من دون الملک الاعظم اذلم يکن في استطاعتنا ان نصف اخلاقه، بل نعجز عن نهايه ما يجب له لو رمنا شرحها. و ايضا فان من تکلف ذلک بعدنا من الناس باقصي تکلف و اغور ذهن و احد فکر، فعلعه ان يعتذر بمثل اعتذارنا. و ليس لاخلاق الملک الاعظم نهايه تقوم في وهم، و لا يحيط بها فکر، و انت تراها تتزايد مذ اول ملک ملک الدنيا الي هذه الغايه. و من ظن انه يبلغ اقصي هذا المدي فهو عندنا کمن قال بالتشبيه مثلاً و بالجسم معارضه (اخلاق الملوک، ص35). اين عبارات به خوبي نشان مي دهد که تغلبي متني از عصر ساساني را به عربي ترجمه کرده چرا که در متون عصر اسلامي از خليفه با القابي چون «ملک الاعظم» ياد نمي شود. همانگونه که تغلبي خود در آغاز کتاب در وصف فتح بن خاقان از وي با عنوان مولي اميرالمؤمنين ياد کرده و در جايي ديگر تصريح مي کند که خليفه را بايد با عنوان «خليفه الله» يا «امين الله» و يا «اميرالمؤمنين» ياد کرد. تغلبي خود بعد از ترجمه اين دو بند، در تصريحاتي مي نويسد: و لعل قائلا يقول اذا رآنا قد حکينا في کتابنا هذا بعض اخلاق الملوک الماضين من آل ساسان و ملوک العرب و قد ناقض واضع هذا الکتاب اذ زعم انه ليس لاخلاق الملک الاعظم نهايه فيظلم في اللفظ و يعتدي في المقال. و اولئک الملوک هم عندنا کالطبقه الوسطي عند النمط الاعلي. انت تجد ذلک عيانا و تشهده عينک بيانا، و علي ان هذه المقاله لايقولها من نظر في سير من مضي و سير من شاهد و بالله التوفيق. دليل ديگري که مي توان بر اين مدعا که تغلبي متني از عصر ساساني را ترجمه کرده و از خود مطالبي بر آن افزوده، ذکر مطالبي است که منعکس کننده فضاي ديني عصر ساساني است که هيچ گونه تناسبي با دوره اسلامي ندارد و آن لزوم رعايت برخي شعائر عصر ساساني است. نمونه اي از اين گونه تصريحات عبارت زير است: و من حق الملک هدايا المهرجان و النيروز. و العله في ذلک انهما فصلا السنه. فالمهرجان دخول الشتاء و فصل البرد، و النيروز اذن بدخول فصل الحر. الا ان في النيروز احوالا ليست في المهرجان، فمنها استقبال السنه و افتتاح الخراج و توليه العمال و الاستبدال و ضرب الدارهم الدنانير و تزکيه بيوت النيران و صب الماء و تقريب القربان و اشاده البنيان و ما اشبه ذلک(16). پی نوشت ها :   * دانشجوي دکتري دانشگاه تربيت مدرس. 1ـ مهم ترين متني که گزارش هاي دست اولي از جريان به قدرت رسيدن عباسيان ارائه کرده کتاب اخبارالدوله العباسيه است. اين کتاب را عبدالعزيز الدوري و عبدالجبار مطلبي براساس نسخه اي ناقص از کتاب با عنوان اخبارالدوله العباسيه: کتاب فيه اخبار العباس و ولده (بيروت 1971، 1997 م) منتشر کرده اند. دوري پيش از انتشار اين کتاب، در مقاله اي با عنوان «ضوء جديد علي الدعوه العباسيه»، مجله کليّه الآداب و العلوم (بغداد 1957)، ص 64-82 گزارش مفصلي از اين کتاب ارائه کرده بود. 2ـ در زمينه اهميت ايدئولوژيک چنين ترجمه هاي ديمتري گوتاس بررسي در باب آثار يوناني و ترجمه هاي آن به عربي انجام داده، احسان عباس نيز در مقالات و نگاشته هاي پراکنده خود از اهميّت آثار عصر ساساني و ترجمه هاي آن بحث کرده است. ر.ک: ديمتري گوتاس، تفکر يوناني، فرهنگ عربي، ترجمة محمدسعيد حنايي کاشاني (تهران 1381 ش). در ساليان اخير کساني سعي کرده اند تا کتاب شناسي از ميراث سياسي مسلمان ارائه دهند. در اين آثار آنچه که به خوبي مشهود است بي توجهي کامل به تأثير و اهميت تاريخي تکوين ميراث سياسي اسلامي در قرون اوليه و تأثير و اهميت متون عصر ساساني است. 3ـ عموماً به منظور سهولت در بحث از تاريخ دولت عباسيان، دوره خلافت آنها را به چهار دوره تقسيم مي کنند. عصر نخست از تأسيس خلافت عباسيان توسط ابوالعباس سفاح در 132 تا مرگ واثق در 232 ق است. دورة دوم که به دليل نفوذ جدي ترکان به اين نام مشهور است، از خلافت متوکل در 242 آغاز مي شود و تا ورود آل بويه به بغداد در 334 ق به طول انجاميده است. عصر سوم عباسي دوره تسلط آل بويه است که از سال 334 تا سال 449 ق، زمان ورود طغرل بيگ سلجوقي و پايان دادن به تسلط آل بويه است. از سال 447 تا سقوط بغداد در 656 ق عصر چهارم عباسي تلقي مي شود. 4ـ از نمونه هاي جالب توجه داستاني در باب بلاش پادشاه ساساني و جريان خواستگاري وي از دختر پادشاه هند است که دو ترجمه کهن از آن از متن فارسي عصر ساساني در متون عربي باقي مانده است. برگرداني که در کتاب المحاسن و الاضداد منسوب به جاحظ، ص 143-148 (ترجمه عيسي بن موسي کسروي) و برگرداني ديگر احتمالاً از عبدالله بن مقفع باقي مانده، در کتاب نهايه الارب في اخبار الفرس و العرب، تحقيق محمدتقي دانش پژوه (تهران 1375)، (دربارة اخبار ايران باستان در کتاب نهايه الارب ر.ک: ابوالفضل خطيبي، نگاهي به کتاب نهايه الارب و ترجمه فارسي قديم آن، نامة فرهنگستان، سال دوم، شمارة چهارم (زمستان 1375، ص 140-149). اين دو ترجمه که براساس متني واحد هستند از معدود ترجمه هاي متعدد از يک متن عصر ساساني است که اينک متن آن ها در اختيار ما قرار دارد. دربارة کسروي منبع مهمي که در اختيار داريم، گفته هاي حمزه بن حسن اصفهاني در کتاب تاريخ سني ملوک الارض و الانبياء است که در نقل تاريخ ساسانيان و ايران پيش از اسلام از خداي نامه ها و البته ترجمه هاي عربي آن از جمله اثر از کسروي استفاده کرده است. کسروي در آغاز کتاب خود بنابر نوشته اصفهاني چنين نوشته است: «اني نظرت في الکتاب المسمي بخداي نامه، و هو الکتاب الذي لما نقثل من الفارسيه الي العربيه سمي کتاب تاريخ ملوک الفرس، فکررت النظر في نسخ هذا الکتاب و بحثتها بحث استقصاء فوجدتها مختلفه، حتي لم اظفر منها بنسختين متفقين و ذلک کان لاشتباه الامر لي الناقلين لهذا الکتاب من لسان الي لسان». تاريخ سني ملوک الارض و الانبياء (بيروت: مکتبه الحياء 1961 م)، ص20. وي در ادامه از ديدار خود از مراغه و حضور خود در نزد فردي به نام حسن بن علي همداني رقام سخن گفته که در نزد علاءبن احمد رييس مراغه که او را به فردي که داناتر از او به تاريخ ايرانيان نديده ياد کرده، به تصحيح اختلافات ميان اين نسخه ها پرداخته که اصفهاني به طور کامل گزارش او را نقل کرده است. کسروي در باب اختلاف ميان نسخه به اين مطلب اشاره کرده که گاهي مترجمان به دليل تشابه اسمي پادشاهان ساساني، به گمان تکرار در نسخه از ذکر برخي پادشاهان خودداري کرده اند که وي نام اين افراد را به فهرست خود افزوده است. اصفهاني تمام مطالبي را که کسروي نقل کرده، آورده است. 5ـ يکي از مهمترين دلايل در انتساب اين گونه آثار به مؤلفان مشهور، جلب توجه افراد براي خريداري نسخه بوده است. همين مشکل درباره ماوردي وجود دارد و آثار مختلفي با انتساب به وي موجود است. از جمله اين آثار کتاب بسيار مهم نصيحه الملوک است که تا به حال عليرغم دو چاپ مختلف توجه دقيق محققان حوزه انديشه سياسي را به خود جلب نکرده است. اين کتاب که احتمالاً در حوزه خراسان بزرگ و در دوره سامانيان تأليف شده، از حيث ارائة اطلاعاتي که از متون متداول در عصر خود که عموماً ترجمه از متون عصر ساساني بوده اند، اهميت فراواني دارد. نقل قول هاي فراواني در اين کتاب از عهد اردشير آمده است. نگارنده در مقاله اي جداگانه از اهميت اين کتاب سخن خواهد گفت. کتاب المحاسن والمساوي عيسي بن موسي کسروي که با انتساب با جاحظ به کوشش فوزي عطوي (بيروت 1969 م) به چاپ رسيده که نمونه اي ديگر از اين گونه انتسابات نادرست است. اين کتاب حاوي نکات ارزشمندي از دوره ساساني و رسوم متداول آن عهد است. اين مطلب که مؤلف اين کتاب موسي بن عيسي کسروي است نخستين بار مورد توجه کانستانتين ايناسترانتيف خاورشناس روس قرار گرفت که کتابي مهم در باب زبان فارسي بر زبان عربي به زبان روسي نگاشته که ترجمه انگليسي آن با عنوان زير در دست است: M. Inostranzev, Iranian Influence on Moslem Literature, TR. By G.K, Nariman, (Bombay: D.B. Taraporevals Sons and Co. 1918). 6ـ براي بحث از عدم انتساب اين کتاب به جاحظ ر.ک: جميل جبر، الجاحظ في حياته و ادبه و فکره (بيروت 1999)، ص 58-59؛ عليرضا ذکاوتي قراگزلو، زندگي و آثار جاحظ (تهران، 1397)، ص79. 7- Franz Rosenthal, As-Sarakhsi (?) On The Appropriate Behavior for Kings, Journal of the American Oriental Society 115.1 (1995), pp. 105-109. 8ـ محمدتقي دانش پژوه و ايرج افشار (به کوشش)، فهرستواره کتابخانه مينوي و کتابخانه مرکزي پژوهشگاه (خطي، عکسي، ميکروفيلم، يادداشتها) (تهران 1374) ص137، 155. در معرفي اين نسخه گفته شده که عکسي از نسخه موجود در دانشکده ادبيات آنکارا Mustapa Con 70 است و آن را تأليفي از احمدبن طيب سرخسي دانسته اند. 9ـ دانش پژوه در اشاره به اين مطلب مي نويسد: «آداب الملوک ابن الطيب سرخسي، کشته در 286 ق، که از روي آداب الملوک بزرگمهر و در 40 باب ساخته است، و کتاب التاج منسوب به جاحظ (160-255) که به گواهي همان سرخسي (ص48، 93، 126، 129) محمّدبن حارث ثغلبي يا تغلبي آن را براي فتح بن خاقان در 247 ق، آن هم بي گمان از روي نوشته هاي پهلوي، ساخته است». همو، فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله در زبان فارسي (تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1367)، ص140. 10- Gregor Schoeler, Verfasser und Titel des dem Gahiz zugeschriebenen sog. Kitab at-Tag, Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft, Band 130 Heft 2 (1980), ss. 217-225. 11ـ در يکي از نسخه هايي که زکي پاشا نيز تصوير آن را آورده، به وضوح مشخص است که کسي بعدها در عنوان کتاب تغييري داده و عبارت «التاج في» را به عنوان نسخه «اخلاق الملوک» افزوده است. دليل ديگري که مي تواند به عنوان تأييدي بر عنوان کتاب يعني اخلاق الملوک ارائه کرد، نقل قولي از اين کتاب با همين عنوان در کتاب رسل الملوک ابن فراء است که مرحوم محمدي ملايري در مقاله اي که درباره کتاب التاج جاحظ نگاشته است، به آن اشاره کرده و گفته که اين عبارت به همان صورت با تغييري اندک در کتاب التاج نقل شده است. بنگريد به: همو، الترجمه و النقل عن الفارسيه في القرون الاسلاميه الاولي (تهران 1374)، ص 223-224. مسعودي از کتاب اخلاق الملوک در مروج الذهب با انتساب آن به محمدبن حارث تغلبي ياد کرده است. سخاوي در اعلان بالتوبيخ لمن ذم اهل التاريخ (ترجمه فارسي آن در کتاب فرانتس روزنتال، تاريخ تاريخ نگاري در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد (مشهد، 1368)، ج2، ص 235، 351) از اين کتاب ثعلبي ياد کرده اما مشخص است که کتاب را نديده چرا که از اين کتاب در زمره آثار تاليف شده در تاريخ دولت هاي اسلامي نام برده در حالي که کتاب در حوزه انديشه سياسي و سياست نامه نويسي تعلق دارد. 12ـ در منابع تا آنجا که جستجو کردم، همانند مصحح کتاب آداب الملوک، اطلاعاتي درباره علي بن رزين نيافتم و ظاهراً جز همين کتاب مطالبي درباره اين رزين در منابع موجود نتوان يافت. جليله عطيه در مقدمه خود بر کتاب آداب الملوک ابن رزين، از حيات او در قرن ششم يا هفتم سخن گفته (ص 10-11) در حالي که شواهد موجود در کتاب دلالت از تأليف آن در زماني کهن تر و خلافت واثق (متوفي 232 ق) دارد. ابن رزين کاتب در صفحه32 با لفظ اخبرني، خبري از قول عبيدالله بن سعد زهري (متوفي 260 ق) نقل کرده و در صفحه110 از حارث بن ابي اسامه (= ابومحمّد حارث بن ابي اسامه بغداد (متوفي 282 ق). درباره وي بنگريد به: خطيب بغدادي، تاريخ مدينه الاسلام، تحقيق بشار عواد معروف (بيروت 1422 ق/ 2001 م)، ج9، ص 114-115؛ بدري محمد فهد، شيخ الاخباربين ابوالحسن المدائني (نجف، 1975 م، ص195) با همين لفظ و در صفحات117 و119 بلفظ اخبرني مطالبي نقل کرده است. آنچه که باعث شده تا عطيه از حيات ابن رزين در قرن ششم يا هفتم سخن بگويد، گفته خود ابن رزين در آغاز کتاب است که کتابش تلخيصي از کتاب اخلاق الملوک ثعلبي و دو اثر ديگر است. اما عبارتي که ابن رزين در آغاز کتابش آورده تنها اشاره اي به مهمترين منابع اوست نه تمام منابع وي. نکته جالب توجه همانگونه که عطيه نيز متفطن آن شده اين است که برخي از اين مطالب نقل شده از طريق اين افراد در متن کتاب اخلاق الملوک ثعلبي موجود نيست که او نتيجه گرفته که نسخه هاي اخلاق الملوک موجود ناقص هستند که البته اين گمان نادرست است و اين مطالب در حقيقت افزوده هاي ابن رزين از منابع ديگر به کتابش است. از عبارت آغازين ابن رزين نيز مي توان دو نکته را دريافت. نخست هم عصري او با ثعلبي است و ديگر اشاره او به کثرت متون تأليف شده در باب ملک داري نشاني است از هم عصري او با زمان ترجم اين متون در قرن سوم. همچنين در دو جا فهرستي از خلفاي عباسي آمده که اين فهرست تا واثق است و از ديگر خلفاي بعد از وي يادي نشده است. بنگريد به آداب الملوک، ص38، 91. 13ـ مسعودي در فهرست آثار نگاشته شده در تاريخ و اخبار گذشتگان از تغلبي ياد کرده و در باب او نوشته است: «و محمّدبن الحارث التغلبي صاحب الکتاب المعروف بالاخلاق الملوک المولف للفتح بن خاقان و غيره». همو، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق شارل پلا (بيروت 1965 م)، ج1، ص 13-14. 14ـ محمّد محمدي، کتاب التاج للجاحظ و علاقته بکتب تاجنامه في الادب الفارسي الساساني، الدراسات الادبيه، العدد الاول (ربيع 1959/ بهار 1338 ش)، ص 29-67. 15ـ حارثي در آغاز کتاب اخلاق الملوک به نبود متني که شيوه رفتار درست با خليفه را بيان کند، اشاره کرده و مي نويسد: «... ان اکثر العامه و بعض الخاصه، لما کانت تجهل الاقسام التي تجب لملوکها عليها و ان کانت متمسکه بجمله الطاعه حصرنا آدابها في کتابنا هذا لنجعلها قدوه و اماما لتادبها. و ايضا فان لنا في ذلک اجرين: اما احدهما فلما نبهنا عليه العامه من معرفه حق ملوکها، و اما الآخر فلما يجب من حق الملوک علينا من تقويم کل مائل عنها و رد کل نافر اليها». محمدبن حارث الثعلبي، اخلاق الملوک، تحقيق جليل العطيه (بيروت: دارالطليعه للطباعه و النشر 1424 ق/ 2003 م)، ص32. 16ـ اخلاق الملوک، ص 154-155. مرحوم محمدي در ادامه بحث خود از اين موضوع سخن گفته که چه متني از عصر ساساني مبناي ترجمه تغلبي بوده است. وي معتقد است که متن عصر ساساني از نگاشته هاي در باب آيين نامه يا گاهنامه بوده است. محمدي متذکر شده که کتاب هاي آيين نامه مشتمل بر قواعد و دستورها و سنن در هر موضوع از جمله ملک داري بوده و گاهنامه نيز مشتمل بر وصف جايگاه و مرات رجال دربار ساساني بوده است. بنگريد به: محمد محمدي، کتاب التاج الجاحظ و علاقته به کتب تاجنامه في الادب الفارسي الساساني، الدراسات الادبيه، العدد الاول، ربيع 1959 م/ بهار 1338 ش، ص 56-59. در ادامه اين مقاله مرحوم محمدي ملاحظاتي در باب برخي توضيحات و قرائت برخي کلمات در چاپ احمد زکي پاشا آورده است. جليل عطيه برخي از اين موارد را به چاپ کتاب اخلاق الملوک اعمال کرده است جز يک مورد که کار شگفتي انجام داده است. در جايي از کتاب اخلاق الملوک (ص167)، مؤلف در اشاره به سنت متداول از عهد اردشير تا روزگار يزدگرد آخرين پادشاه ساساني مي نويسد: «فلم يزل الناس علي هذا من عهد اردشير ابن بابک ثمن هلم جراحتي ملکهم يزدجرد الاثيم، و هو البحس الباربکر، فغير سنن آل ساسان و عاث في الارض». بي نقطه بودن دو کلمه که بايد از القاب يزدگرد سوم باشد، يکي از معدود مواردي است که زکي پاشا از تصحيح آن درمانده است. مرحوم محمدي (ص67) با توجه به القاب متداول براي يزدگرد سوم اين دو کلمه را خشن بزهگر خوانده که قرائت مرجحي است اما جليل عطيه در تصحيح اين عبارت بي هيچ توضيحي تمام اين کلمات را بدون هيچ اشاره اي حذف کرده است. مرحوم محمدي، در بخشي از کتاب مهم خود به نام الترجمه و النقل عن الفارسيه في القرون الاسلاميه الاول: الجزء الاول کتب التاج و الآيين (تهران 1374/ 1995)، در بحث مستقل ديگري به نام کتاب التاج الذي بني علي کتاب التاج في اخلاق الملوک، ص 209-228 تقريباً همان مباحث ذکر شده در مقاله خود در مجله الدراسات الادبيه را تکرار کرده است. دربارة يزدگرد بنگريد به: عبدالله بن مسلم مشهور به ابن قتيبه، المعارف، حققه و قدم لم ثروت عکاشه (قاهره: 1960)، ص 659-660. ابن قتيبه در اشاره به يزدگرد نوشته است: «و کان فظا خشن الجانب شديدالکبر، فعسف و خبط، و لم يشاور في اموره، فاجتمعوا و دعواالله عليه، و شکوا اليه ما هم فيه من الجور و الظلم».   منبع:نشريه پايگاه نور شماره 28  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3253]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن