واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: بلد نيستم فيلم تجاري بسازم
ابوالفضل جليلي به خاطر فيلمهاي خاصش معروف است؛ فيلمهايي كه البته بيشترشان امكان اكران عمومي نيافتند. او يكي از كارگردانهايي است كه با قلبش فيلم ميسازد.
ابوالفضل جليلي به خاطر فيلمهاي خاصش معروف است؛ فيلمهايي كه البته بيشترشان امكان اكران عمومي نيافتند. او يكي از كارگردانهايي است كه با قلبش فيلم ميسازد. فيلمهاي او آميزهاي از چيزهايي بودند كه او به آنها باور داشت. با وجود اين، انگار جشنوارههاي آن سوي آب، قدر او و فيلمهايش را بيشتر دانستند. او هنوز خاطره خوش پخش فيلمهايش را در اوايل دهه 80 از تلويزيون در ذهن دارد. «حافظ» و «گل يا پوچ» فيلمهايي بودند كه جليلي در سالهاي اخير جلوي دوربين برده است و فكر كنم اين دومي در جشنواره فيلم فجر چند سال گذشته روي پرده آمد
. مدتي پيش خبر آمد كه جليلي درصدد است فيلم «جلال آلاحمد» را براي يكي از شبكههاي تلويزيون بسازد. اميدواريم كه جليلي هرچه زودتر اين فيلم را جلوي دوربين ببرد
. سينماي ما وضعيت عجيب و غريبي دارد. همان طور كه به سينماي تجاري نظر دارد از سينماي هنري حرف ميزند. سايهاي كه از آن روي ديوار افتاده از ماهيت وجودي آن به مراتب بزرگتر است. به عنوان كسي كه اين سينما را از بيرون هم رصد كرده است، بد نيست درباره ماهيت وجودي سينماي ما بخصوص در سالهاي اخير صحبت كنيم
. آيا تا به حال از خود پرسيدهاي كه در كشورمان به چه دليل اينقدر مديران زود عوض ميشوند؟ ما بدون برنامه جلو ميرويم و هر وقت به مشكلي برميخوريم، آدمها را عوض ميكنيم. به مرور متوجه ميشويم كه ديگر كسي مسووليت انجام كاري را نميپذيرد. در سينما هم وضع همين طور است. زماني كه محمد بهشتي مديرعامل فارابي بود اما به نظر من در آن زمان همه كاره سينما او بود اين آدم چه اشكالي داشت كه او را برداشتيم كه دوباره برگشتيم به همان اوايل انقلاب؟ آن موقع ميرحسين موسوي به محمد بهشتي گفته بود كه بچههاي انقلاب را جمع كنيد و به آنها جهت بدهيد. فكر ميكنم سال 65 يا 66 بود كه يك گردهمايي گذاشتند از بچههاي بعد انقلاب كه تا آمد اين حركت شكل بگيرد، اتفاقاتي افتاد كه در عمل اين حركت شكل نگرفت.
سينماي انقلاب از صفر شروع كرد؛ ولي بنياد سينماي فارابي سعي كرد سليقه مردم را شكل دهد و فيلمهايي مثل «نار و ني»، «گال»، «بايسيكلران» و كارهاي بيضايي، نادري، تقوايي و همه اينها پس از مدتي در جهان صدا كرد اما بعد بهشتي را برداشتند. همين جا بگويم كه من دفاع از شخص نميكنم. دفاع از يك تفكر و حيثيت ميكنم. همين آقاي بهشتي 6 فيلم مرا در آن زمان توقيف كرد. پس من درباره كل سينماي انقلاب صحبت ميكنم. در حال حاضر بايد بگويم وضعيت سينماي ما ده پرده از سينماي زمان محمد بهشتي عقبتر است.
تفاوتهاي اين دهه با سينماي دهه 60 در چه چيزهايي است؟
در حال حاضر سليقه مردم خيلي نازل شده است!
چرا؟
من ميگويم حاكميت بايد برنامهريزي كند نه اين كه فقط سينما براي خودش برنامهريزي كند.
محمد جعفريجلوه، معاونت سينمايي وزارت ارشاد يكي از بهترين نظريه پردازان اسلامي است. او زير لواي حاكميت ميتواند كار كند و خودش به تنهايي نميتواند كار كند، پس حاكميت كه شامل دولت و سياستهاي دولت است، بايد برنامهريزي داشته باشد. آن موقع كه ميرحسين موسوي نخستوزير بود، در واقع كار برنامهريزي و جهتدهي اركان مختلف را به عهده داشت. چون خودش هنرمند و دلسوز بود به خيلي از كارها اشراف داشت.
فكر نميكني اين اتفاقي كه افتاده محصول شرايط است و خيلي به مسوولان فرهنگي ربطي نداشته باشد؟
نه!
پس بگذاريد برايتان مثال بياورم. مخاطب امروز سينما نسبت به مخاطب دهه 60 حق انتخاب و آزادي بيشتري دارد. اينترنت، ماهواره، شبكه توزيع فيلمهاي خارجي همه و همه باعث شده شرايط نسبت به دهه 60 يك تفاوت ماهوي داشته باشد.
حرفت را قبول دارم؛ اما واژه گناه هميشه وجود داشته است و هر انساني با گناه و ثواب روبهرو بوده است. آن زماني كه ما دو كانال تلويزيون داشتيم، عشق پشت سرش بود و هدفمند بوديم. الان به خاطر كانالهاي مختلف ماهواره تنها تعداد كانالهاي تلويزيون را افزايش دادهايم. الان فقط كميت اهميت دارد.
البته ما الان داريم درباره سينما صحبت ميكنيم.
بله. ولي يادت باشد تلويزيون تربيت ميكند، اما سينما توليد ميكند. يعني گوينده اخبار 8 شب، هر شب راس ساعت 8 شب بدون اين كه بخواهي يا نه وارد حريم شخصي شما ميشود. به شما سلام ميگويد و هر چقدر هم به آن كماعتنايي كنيد، يواش يواش جزو خانواده تو ميشود و روي تربيت خانواده تو تاثير ميگذارد. اما سينما اين گونه نيست، بلكه انتخابي است.
از كجا معلوم كه اگر همان طرحهاي دهه 60 در حيطه سينما اجرا ميشد، براي مردم اين زمان هم جذابيت داشت. اين جواب شما خيلي كلي است كه پشت سر تلويزيون آن زمانها عشق بود. فكر نميكنيد اين حرف خيلي شعاري و خيلي ايدهآليستي است؟
نه، ايدهآليستي نيست.
شما ميگوييد احساس در همه زمانها مشترك است. حرف شما درست، اما ذائقه مردم دهه 80 با ذائقه مردم دهه 60 فرق كرده است.
نه اين طوري نيست. من ميگويم كسي كه به عنوان مدير از سال 57 شروع كرد و باعث شد سينماي دهه 60 متحول شود و فيلمهاي هنري ارزش پيدا كند، اگر آن آدم هماكنون در راس كار بود، در حال حاضر هم به همان اندازه جلو ميآمديم و سينماي ما پيشرفت ميكرد. من ميگويم چرا ما مديران را عوض ميكنيم. اگر مديري بر فرض در پست و سمتي بد عمل ميكند، اگر او را عوض ميكنيم، پس او را مدير يك پست مشابه ديگر نكنيم. در سينما هم همينطور است. آقاي جعفريجلوه، زماني كه محمد بهشتي مديرعامل بنياد فارابي بود، در ارشاد بود و جزو تصميمگيران و صاحبنظران بود. الان هم هست منتها جايش عوض شده است، اما آن كسي كه خط و جهت ميدهد، وجود ندارد.
كشور ما در مقايسه با كشورهاي ديگر توليد سينمايي زيادي دارد؛ ولي عرضه اين فيلمها در سينماهاي كشور خيلي محدود است. اين يعني بحران در سينماي كشور، يعني اين چرخه فيلمسازي ما مشكل دارد. شما به چنين چيزي اعتقاد داريد؟
بله، اعتقاد دارم. به نظرم ما بايد يك مسالهاي را با خودمان حل كنيم.
و آن مساله چيست؟
اين كه مسوولان اين مساله را حل كنند كه موسيقي حلال است يا حرام؟ سينما حرام است يا حلال؟
يعني اين هنرها در كشور ما تعريف نشدهاند.فرض كنيد فردا آقاي صفارهرندي حكم معاونت سينمايي وزارت ارشاد را به اسم شما زدند، شما از پسفردا چه كار ميكنيد؟
ميگويم من صاحب تفكرم و طرحهايم را به مسوولان تصميمگيرنده ميدهم و ميگويم ميخواهم سينما را از اين نقطه به آن نقطه برسانم. ميخواهيد ميمانم، نميخواهيد ميروم!
يعني چي؟ ميخواهيد سينما را به سمت سينماي تجاري ببريد يا سينماي هنري؟
آقا! اصلا ما چيزي به نام سينماي هنري و تجاري نداريم. ما وقتي ميگوييم اسلام، منظورمان اسلام است. يعني چي اسلام تجاري يا اسلام هنري؟ سينماي ما هم سينماي جمهوري اسلامي است. سينماي هاليوود كه نيست.
ما يك انقلاب فرهنگي كرديم به نام جمهوري اسلامي و اين يك تعريفي دارد، مثلا حجاب بخشي از اين ايدئولوژي است. اگر من معاون سينمايي وزارت ارشاد شوم، تلاش ميكنم سينماي ايران متعالي شود.
متعالي بودن، از نظر شما يعني چي؟
متعالي يعني اين كه نفس هنرپيشه نفس عرفاني باشد، چشم فيلمبردار چشم عرفاني باشد.
فكر نميكنيد با چنين نگاهي باز به سال 57 برگرديم؟
نه اصلا سال معني ندارد. مثل اين ميماند كه بگوييد اسلام در سال 40 قشنگتر از سال 60 بوده است. اشكال ما اين است كه تعريفي از فرهنگ انقلاب وجود ندارد. هركس ميآيد ميگويد حالا موسيقي را بگذار، ولي صدايش را كم كن!
خب طبيعي است. سينماي اسلامي قبلا اصلا وجود نداشته. اين چيزي كه شما ميگوييد بايد قبلش الگو وجود داشته باشد، در حالي كه ما چنين الگويي نداشتهايم.
ما بايد ابتدا فيلمساز الگو بسازيم. هر فيلمسازي كه محاسن داشت، فيلمساز مسلمان نميشود. بايد ابتدا به او تعاليم اسلامي را ياد بدهيم. بايد عرفان اسلامي را بشناسد.
وقتي آقاي جليلي معاونت سينمايي شود، آيا به جليلي فيلمساز اجازه ميدهد، فيلمش را بسازد و اكران كند؟
بله. من به همه اجازه ميدهم، حتي به فيلمي كه عليه خودم باشد هم اجازه ساخت ميدهم. الان سياست غلط اين است كه فكر ميكنند فيلمهاي ما تافته جدا بافته است، چون اينقدر بد عمل كردهايم كه هر وقت جلوي فيلمي گرفته ميشود، مردم فكر ميكنند اين فيلم، فيلم خوبي است.
فكر ميكنيد اگر فيلمهاي شما امروزه اكران شوند، مخاطب خواهند داشت؟
بله. موقعي كه در سال 80، 6 فيلم من از تلويزيون پخش شد ببينيد از اول انقلاب تاكنون برنامهاي اينقدر طرفدار داشته است؟ از دفتر مديريت با من تماس ميگرفتند و ميگفتند تمام تلفنها اشغال است. شما ببينيد فيلمي بوده كه اينقدر طرفدار داشته باشد؟ بهترين تعريف را هم هفتهنامه يالثارات الحسين و كيهان از فيلمها انجام دادند.
توي صحبتهاي شما بود كه تلويزيون همه جا وارد ميشود و مردم مجبورند آن را ببينند. اگر فيلمهاي شما را در سينما اكران ميكردند و مردم حق انتخاب داشتند، فكر ميكنيد باز هم فيلمهاي شما را انتخاب ميكردند؟
نه. به خاطر اين كه ميگويند هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد. من فيلمهايم را براي تلويزيون ساخته بودم، نه براي سينما. اما اگر بخواهم براي سينما فيلم بسازم، نگاهم جور ديگر خواهد بود.
حافظ را براي سينما ساختيد؟
حافظ را براي سينماي جهان ساختم.
پس براي جشنواره ساختيد.
نه براي سينماي هنري جهان. وقتي شما به فرانسه برويد، هم فيلم امريكايي هست هم فيلمي بر فرض از سينماي ليتواني. به اينها ميگويند سينماي Art يعني سينماي كوچكي كه مردم فرانسه را با انواع فيلم در جهان آشنا ميكند، اما اگر بخواهم براي سينما فيلم بسازم، با همين تفكر اسلامي ميتوانم فيلم بسازم.
چرا ابوالفضل جليلي در اين سالها اينقدر كمكار بوده است؟
من كمكار نبودهام، چون اگر بخواهيم فيلم تجاري بسازيم، صرفا بايد يك داستاني سر هم كنيم و آن داستان را جلوي دوربين تكرار كنيم.
تا حالا پيشنهاد اين گونه به شما نشده؟
چرا شده، اما انجام ندادم؛ چون بلد نيستم. يكدفعه به ژان ميشل فرودون كه الان رئيس كايه دو سينماي فرانسه است، گفتم كه توي ايران به من ميگويند براي روكمكني هم كه شده يك فيلم تجاري بساز، گفت خب تو چه گفتي؟ گفتم نميسازم. گفت: تو نميتواني بسازي. بعدا فهميدم كه منظورش اين است كه از نظر فرهنگي نميتوانم چنين كاري انجام دهم.
اگر كسي بگويد آقاي جليلي كه براي آن طرف آب فيلم ميسازد، دليلي ندارد درباره فيلمسازي اين طرف آب، نظر و حكم بدهد، چه ميگوييد؟
آره من براي آن طرف فيلم ميسازم، اما اجازه دارم براي اين طرف حكم بدهم. براي اين كه من مال اين طرف هستم. من فرزند اين انقلاب هستم و توي اين تلويزيون بزرگ شدهام
غم و شادي مشترك است
حس غم و شادي در همه جا مشترك است و اگر شما بتوانيد بخوبي آن را اجرا كنيد، روي مردم تاثير ميگذارد. چه جوري ميتواني آن را خوب اجرا كني؟ وقتي كه به آن موضوع اعتقاد داشته باشي. الان ميگويند فيلم فتنه عليه دين اسلام ساخته شده و بايد به آن جواب دهيم. خيلي وقتها از كساني كه ميخواهند چنين كاري بكنند، پرسيدهام كه آيا واقعا در درون خودت به اين مساله رسيدهاي كه بايد جواب بدهي يا ميگويي ما هم چيزي بگوييم كه گفته باشيم!
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]