واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عبور از ولايت فقيه زنگ خطرافروغ عماد افروغ معتقد است: انتساب غير روش مند، نا مستند و نا مستدل همه چيز به امام زمان يعني عبور از ولايت فقيه.
به گزارش تبيان، عماد افروغ در يادداشتي در روزنامه روزگار نوشت:اين يادداشت را به عمد از لابلاي اشارات و نوشته هاي قبلي خود برگزيدم تا مؤيد زخم کهنه خرافه گرايي از يک سو و هشدارهاي برخي از دل سوختگان و ارادتمندان نظام از سوي ديگر باشد. باز هم چند صباحي است که شاهد عوام زدگي و غلبه نوعي احساس گرايي و خرافه گرايي در قالب ها و اشکال متفاوت آن و با نيت ها و اغراض مختلف هستيم و تاسف بار آن که همه اين ها به اسم دينداري به مردم غالب مي شود. از تمثال گرايي و استفاده از مضامين خرافي و غيرمستند گرفته تا داغ کردن ماجراهاي ظهور امام زمان.اصلا کسي از خودش مي پرسد که چه عاملي سبب شده است که در کشور توهم و سمبوليسم رفتاري اين قدر رواج يابد ؟ ايا همين اتفاق ها را دلسوزان کشور 5 سال پيش تذکر ندادند ؟باز دوباره نشانه هاي فراواني از تلقي احساسي از دين به وجود آمده است و عده اي مي خواهند مردم را به جاي عقل گرايي و دفاع روش مند و مستدل از دين به سمت و سوي تلقي هاي صرفا احساسي هدايت کنند. مدتي است چند چيز را در اين کشور به طور گسترده مي بينيم . يکي تمثال گرايي است ، گرچه از قبل هم وجود داشته اما باز شدت گرفته است . دوم انتظار گرايي هاي نامعقول و نا موجه و تعيين زمان ظهور ؛ برخوردهاي احساسي و هيجاني که پشتوانه مستحکم معرفتي و ديني ندارد.مدتها پيش گفتم اگر قرار باشد انقلاب مخملي اي در ايران صورت بگيرد از طريق همين تفکرات سطحي،جمود گرايانه حجتيه اي و شبه حجتيه اي خواهد بود. متوليان اين نگرش خيلي آرام در دستگاههاي رسمي رخنه کرده و عقبه اين دستگاهها را تحت الشعاع قرار داده اند. وقتي همه چيز به امام زمان منسوب مي شود، وقتي که از عقل و خلاقيت عمومي سلب اراده مي شود، آيا اين ترجماني از همان انفعال گرايي منتسب به انجمن حجتيه نيست؟ آيا ريشه هاي آن به عاطفه گرايي و پرهيز از عقلانيت ، همراه با نوعي قدرگرايي و انتظار گرايي نامعقول و خرافه گرايي و عنصر مرتبط ظاهر گرايي بر نمي گردد؟ آيا اگر جامعه از رشد فکر ي و عقلاني لازم برخوردار بود و اعتلاي معرفت ديني مردم به صورت جدي تر و عقلاني تر در دستور کار عالمان ديني قرار گرفته بود ما شاهد اين قبيل توهمات روز افزودن بوديم ؟ولايتي هاي ديروز و مدعيان امروز به تعبير حضرت امام در منشور روحانيت چه کساني هستند؟ کساني که ولايت فقيه و تلفيق دين و سياست را برنمي تافتند، امروزه همان تفکر را در قالب ارادت ظاهري به ولايت فقيه عرضه مي کنند. به هر حال اين ها يا آگاهانه چنين رويکردي را در پيش گرفته اند يا ناآگاهانه. اگر آگاهانه باشد، مصيبت ما دو چندان مي شود و اگر هم ناآگاهانه باشد، چرا ناآگاهان حاکم باشند؟ نبايد فراموش کرد که در زمان غيبت تنها راه اتصال عقل با وحي از طريق اجتهاد است که تجلي آن در نظام ديني و سياسي ما ولايت منضبط فقيه است. عماد افروغ معتقد است: انتساب غير روش مند، نا مستند و نا مستدل همه چيز به امام زمان يعني عبور از ولايت فقيه.انتساب غير روش مند، نا مستند و نا مستدل همه چيز به امام زمان يعني عبور از ولايت فقيه . بنده شخصاً در اين جريان هيچ ارادت مبنايي به ولايت فقيه نمي بينم. ممکن است در انتساب اين جريان به انجمن حجتيه حرف و حديث هايي وجود داسته باشد.اما سخن بنده بيش از آن که اتصال گروهي باشد پيوند فکري و جرياني است و البته ما از انجمن حجتيه و به ويژه انفعال گرايي آن تصوري داريم که متعلق به زماني است که اين انجمن به قدرت نرسيده بود. بنابراين ضمن آن که اين تصور هم چنان مشهود است ، ما نمي توانيم صرفا بر اساس ادعاهاي قبل از قدرت درباره اين جريان قضاوت درستي داشته باشيم. خيلي ها قبل از به قدرت رسيدن حرفهايي مي زنند اما وقتي به قدرت مي رسند، جور ديگري عمل مي کنند. شايد اين هايي که امروز به قدرت رسيده اند، تجلي عيني همان عمل منفصل از شعار باشند. به هر حال ما در زمان غيبت چه داريم که بتوانيم به صورت قاعده مند، منضبط و روش مند و مشمول قاعده بيناذهنيت به آن استناد کنيم؟ يعني کسي که بتوان او را مورد سنجش و پرسش قرار داد و او هم خودش را در معرض پاسخ قرار دهد. آن فرد ولايت فقيه است. ما در زمان غيبت هستيم. در زمان غيبت آن چه در دسترس ما قرار دارد، ولايت فقيه است. البته ولايت فقيه ماذون از امام زمان(ع) است؛ حالا ولايت فقيه چيست؟ ولايت فقه است. فقه چيست؟ فقه از جنس قانون
است. يعني بيانگر يک امر ربطي است و روشمند و قاعده مند و به لحاظ روش شناختي مشمول بيناذهنيت است. ما مي توانيم از ولي فقيه سئوال کنيم که ادله فقهي ات چيست و منابع فقهي ات کدام است و چگونه به اين راي خاص رسيدي؟ آيا ما از امام زمان هم مي توانيم اين سئوالات را بپرسيم؟ اگر بپرسيم، امکان جواب شنيدن داريم؟ در غير اين صورت عملاً به يک تقديرگرايي خام و کور مي رسيم. يعني هر اتفاقي که رخ دهد، بايد بگوييم مشمول اراده امام زمان است. اين رويکرد به معناي تعطيل شدن عقل و اسلام و حتي تعطيلي روايات منسوب به امام زمان است. بنابراين من فکر مي کنم کساني که بحث ولايت امام زمان را به اين شکل مطرح مي کنند، مشمول همان حکم حضرت امام هستند که فرمود ولايتي هاي ديروز، مدعيان امروزند. درست است که اعتقاد به امام زمان صرفا يک باور نيست و يک حقيقت مبرهن ديني و هستي شناختي و حتي با نگاه فرايندي يک حقيقت هستي شناختي اجتماعي است اما نبايد اين حقيقت را ابزار قدرت ، عوام فريبي ، توجيهات ناروا و انتساب هاي ناموجه قرار داد و براي هر چيزي خرج کرد .ما به تاسي از انديشه هاي امام خميني هميشه نسبت به نفوذ مقدس ماب ها و متحجران از جمله انجمن حجتيه هوشيار هستيم . انجمن حجتيه در شرايط کنوني امکان بهره برداري دارد . انجمن حجتيه هميشه معتقد بوده بايد فساد گسترش يابد تا امام زمان ظهور کند. خوب لابد وقتي وارد دولت شوند با قدرتي که در اختيار دارند عملا فساد را گسترش مي دهند. استاد شهيد مرتضي مطهري با استناد به آموزه هاي ديني يکي از شرايط هاي ظهور امام زمان را تکامل عقل بشري مي دانند. بنابراين اگر کسي مي خواهد شرايط ظهور را فراهم کند بايد عقل بشر را نشانه بگيرد و زمينه اعتلاي فکري او را فراهم کند و از برخوردهاي احساسي و هيجاني و خداي نا کرده انگيزه هاي قدرت طلبانه بپرهيزد.مدتها پيش گفتم اگر قرار باشد انقلاب مخملي اي در ايران صورت بگيرد از طريق همين تفکرات سطحي،جمود گرايانه حجتيه اي و شبه حجتيه اي خواهد بودمتاسفانه سکوت گذشته و تا حدودي کنوني جامعه علمي و روشنفکري ما به مانور اين جريان کمک نموده است. اما کدام دسته از افراد مطلوب جامعه بوده و تحقق بخش و پيش برنده اهداف انقلاب و اسلامند، کساني که با اتکا به مباني انقلاب اسلامي و با تکيه بر عقلانيت و بهره گيري از تجارب ارزشمند بشري به نقد درون گفتماني ديد گاه ها ، برنامه ها و عملکردها مي پردازند و ارائه راه حل مي کنند و يا کساني که به هر دليلي چه از سر نابينايي و عدم بصيرت، چه از سر عشق و ارادت، چه از سر دنياطلبي و چه از سر عناد و بي مهري به سکوت، توجيه و حتي تطهير عملکردها و مواضع غلط و غيرقابل دفاع مي پردازند؟ متاسفانه درد آنجا مضاعف شد و مي شود که توجيه کنندگان چشم بسته با تمسک به ابزار اخلاق و با انواع و اقسام تهمت ها و انگ هاي غير اخلاقي و اجتماعي که البته شائبه قدرت طلبي هاي دنيوي نيز در مورد آنها منتفي نيست، با تحريک احساسات مذهبي توده ها کو شيدند و مي کوشند تا اين دسته از افراد و يا به اصطلاح رقيبان را از صحنه خارج کنند، باشد که از اين نمد کلاهي براي خود دست و پاکنند.همواره گفته ايم که گوشه گيري و انزواي منتقدان انقلابي و دلسوز به مويي بسته است و به راستي چه کساني از انزواي آنان سود خواهند برد، و چه کساني ضرر خواهند ديد؟ رسالت الهي و انقلاب به آنها آموخته است که بمانند، بسوزند و بسازند که تعز من تشاء و تذل من تشاء (خدا هر که را بخواهد عزيز مي دارد و هر آنکه را بخواهد خوار مي گرداند).بخش سياست تبيانمنبع: روزنامه روزگار/دکتر عماد افروغ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]