واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فيلم شلخته کارگردان متعصب«يکي از ما دو نفر» يکي ديگر از مانيفيست هاي اجتماعي زنان عليه مردان دنياي تهمينه ميلاني است؛ فيلمي که مانند برخي از کارهاي گذشته ميلاني نه از داستان منسجم و استخوان دار بهره برده و نه از بازي خوب بازيگر و به يقين مي توان گفت ضعيفترين اثر کارنامه ميلاني است.
به نظر مي رسد که در دل ريتم کند داستان که البته در برخي بخش هاي فيلم بطور افسار گريخته تند مي شود، با حس عجولانه اي از طرف کارگردان روبرو هستيم. فيلم از انتها به آغاز شروع مي شود. يعني در سرتاسر فيلم با يک فلاش بک روبرو هستيم. فلاش بکي که به هيچ عنوان تکليف مشخصي ندارد و با ريتم سرگردان و بازي گم بازيگران مدام مخاطب را مي آزارد. در اينجا به کليت داستان و نقد نگاه صاحب اثر اکتفا کرده و تماشاي کامل فيلم را به خودتان واگذار مي کنيم. کليت داستان اينست؛ سارا (السا فيروز آذر) که مهنديست خارج رفته، کارآمد و مبادي آداب، براي شروع فعاليت در شرکتي استخدام مي شود که بابک (بهرام رادان) مديريت آن را برعهده دارد. بابک مردي متمول، زن باره و درعين حال خود شيفته است که به زنان به چشم کالا نگاه مي کند. اين يعني روشن کردن تکليف دو عنصر اوليه و اصلي داستان در مواجهه با مخاطب. تمامي فيلم حول محور به اصطلاح جهان بيني اين دو شخصيت مي گذرد و پيام قابل توجهي ندارد مگر اينکه «خانواده ها مراقب دختران خود باشيد» و «دختران حقوق برابر خود در محيط کار را بگيريد» و... سارا سعي در تغيير نگاه بابک دارد و هرگز در اين کار توفيقي نمي يابد. گفتمان دو شخصيت در سراسر فيلم، کمدي لطيف خود را داراست و شايد همين تنها نقطه مثبت فيلمنامه باشد و نه بازيگري. شخصيت تعريف شده سارا هيچ همخواني با رفتار او نسبت به بابک ندارد. و پايان فيلم نيز پايانيست «ول»؛ بلاتکليف و سرگردان.کاراکترهاي تکراري و بازيهاي ضعيفبازي بهرام رادان که در آثار پيشين وي تحت کنترل دو کارگردان زن ديگر همچون رخشان بني اعتماد و پوران درخشنده داراي چهارچوب و اصول بود، اين بار با وجود تنوع شخصيت، دچار تکرارپذيري خسته کننده شده است: همان خودخواهي هاي کودکانه و الفاظ نه چندان جذاب. ميلاني نه تنها نتوانسته است نگاه خود را نسبت به تعاملات موجود در جهان بيني(؟!) دو جنس مخالف تلطيف کند، بلکه اين بار با نگاهي خشن تر، لزوما مردان را جانوراني قسي القلب و بي توجه به اصول زندگي نشان مي دهد و مثل بسياري از آثارش با نگاهي ناعادلانه و خارج از دايره انصاف، داستان را روايت مي کند.السا فيروزآذر هم که در نهايت کج سليقگي تهمينه ميلاني به اشتباه براي اين نقش انتخاب شده است، با بازي ابتدايي، تصنعي و بسيار بي نمک خود که بدون شک توانايي بيان شخصيت آکادميک و منطقي يک مهندس تحصيلکرده در خارج را ندارد، سنگ تمام گذاشته و از عهده نقش خود بر نيامده است. بازي دانيال عبادي مثل هميشه نچسب و دوست نداشتني است و انتظار بيشتري از او نمي رود. سمانه پاکدل در اين فيلم طبق تعريف فيلمنامه بايد نقشي تاثيرگذار داشته باشد، اما عملا در روند داستان نقشي ندارد. پيام صالحي که نقش دوست صميمي بابک را ايفا مي کند، مانند دوست صميمي شخصيت اول داستان «آتش بس» از جمله افراديست که شديدا مخالف با جنس زن است و باز شاهد يک تيپ تکراري ديگر از ميلاني هستيم و نمي دانم چه اصراريست در کار ميلاني که حتما بايد چنين شخصيتي باز تجسم پيدا کند.
اين حق يک کارگردان است؛ اما...ميلاني نه تنها نتوانسته است نگاه خود را نسبت به تعاملات موجود در جهان بيني(؟!) دو جنس مخالف تلطيف کند، بلکه اين بار با نگاهي خشن تر، لزوما مردان را جانوراني قسي القلب و بي توجه به اصول زندگي نشان مي دهد و مثل بسياري از آثارش با نگاهي ناعادلانه و خارج از دايره انصاف، داستان را روايت مي کند. بي شک در جامعه ما مرداني از جنس و تيره بابک زيادند. اما آيا زناني از جنس سارا در پرورش و قوت يافتن اين مردان مقصر نيستند؟ سارايي که خود صاحب اثر او را دختري پاک و پايبند به اصول و آداب معرفي مي کند و در عين حال شاهد طنازي و علاقه مندي نهاني او به مردي زن باره هستيم. اگر سارا قاعده مند زندگي مي کند، پس اين تناقض عيني چيست؟ نه تنها تکليف شخصيت هاي داستان با خودشان مشخص نيست، بلکه کارگردان بيننده را به چالشي کور و گم پرت مي کند و از او مي خواهد که تکليف برداشت خود از فيلم را مشخص کند. در اينکه ميلاني حق دارد که از دنياي زنانه خود دفاع کند، شکي نيست. اما حرکت بر مدار انصاف از وظايف کارگردان مشهوريست که نسل هاي امروز و فردا از آثار وي تاثيرپذيرند. آيا شايسته نيست که با نگاهي ديگر به اين عارضه و معضل اجتماعي پرداخته شود. آيا وقت آن نرسيده که تهمينه ميلاني دغدغه هاي زنانه خود را به شکلي معقول و منصفانه مطرح کند؟ دفاع از زناني که به ناحق مورد اين رفتار مخرب و سو قرار مي گيرند خوب است و هيچ عقل سليمي منکر آن نيست؛ اما ابزار بيان چنين عوارضي نبايد مغرضانه و يکطرفانه بکار گرفته شود و هر چيزي راه و رسم خودش را دارد. چرا تعصب، خانم کارگردان؟تهمينه ميلاني در نشست خبري خود سخن از قوانين يکطرفه عليه زنان مي کند و بحث مفهوم يا همان Concept را پيش مي کشد و مدعي است منتقدين او اين مهم را نمي دانند و با توسل بر اين ادعاها، نقد صريح و صحيح آنها که هم به قوانين و هم به وجه مفهوم آگاهند را به چالش مي کشد. گفتمان دو شخصيت در سراسر فيلم، کمدي لطيف خود را داراست و شايد همين تنها نقطه مثبت فيلمنامه باشد و نه بازيگري.نحوه برخورد ميلاني با انتقاد غيرمغرضانه مجري و منتقد يک برنامه معتبر سينمايي که با ادبيات گفتاري صلح جويانه به کاستي هاي فيلم وي مي پردازند، ادبياتي خودخواهانه، پرخاشگرانه و لجبازگونه (که البته خاصه فيلم ها و سليقه دروني اوست) و سفسطه هاي عجيب بود. آيا اگر از واژه «شلخته» در نقد اثر کارگردان استفاده شود، اين بي حرمتي به اثر او و ايجاد بار منفي در مخاطب است. پس با اين حساب بايد از نقد آزادانه و سازنده به اتهام اينکه منتقد بي ادب است، يا نگاه مغرضانه دارد و يا حرف او بار منفي در مخاطب و کارگردان ايجاد مي کند، صرفنظر کرد. براستي اگر فيلم را بدقت نگاه کنيم چيزي جز شلختگي در ساختار و ساختمان معلول آن مشاهده نخواهيم کرد. در فرهنگ سينمايي بسياري از نقاط دنيا هم مي بينيم که منتقدين از واژگاني به مراتب تندتر استفاده مي کنند و چنين واکنش ناآرامي شکل نمي گيرد. تاريخ سينما، پيوسته نشان داده است که سينما جايي بالنده مي شود که ظرفيت ها، توانايي جذب انتقاد حتي اگر ناخوشايند را داشته باشند و خالقان اثر با سفسطه گرايي هاي عجيب و غريب و ايجاد جو نامساعد عليه ديگران به دفاع از آثار خود نپردازند.محمدرضا صامتيبخش سينما وتلويزيون تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]