واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تفاوت نفس امّاره و شیطان راه ورود شیطان بر انسان به دست خود انسان است و شیطان بدون کمک خود انسان نمی تواند تسلّطی بر او داشته باشد،خداوند متعال می فرماید: «بی شک شیطان و گروهش شما را از آنجا یی می بینند که شما آنها را نمی بینید، ما شیاطین را دوست و سرپرست کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آوردند. آیا بین نفس اماره و شیطان تفاوتی هست؟
نفس اماره درجه و مرتبه ای از مراتب نفس و روح انسان است. که در آن حال نفس انسان به دلیل عدم رشد و تعالی حقیقی، در رتبه ای است که او را امر به بدی و پلیدی می کند و از عقل او فرمان نمی برد.همانطور که نفس لوامه یا نفس مطمئنه نیز هر یک مربوط به مرتبه ای از مراتب نفس انسان هستند، یعنی نفس انسان گاهی اماره است، گاهی همان نفس، لوامه است و گاهی به درجه ای می رسد که به آن نفس مطمئنه می گویند. شهید مطهری می گوید:این جور نیست که انسان چند «خود» جدا داشته باشد، یک کار را نفس امّاره مىکند، یک کار دیگر را نفس لوّامه و یک کار دیگر را نفس مطمئنّه. نه، نفس انسان گاهى در یک حدّ پایین است؛ در آن حدّ پایین که کار مىکند، آنجا که تحت فرمان عقل نیست، اسمش مىشود «نفس امّاره». همین نفس در یک درجه بالاتر چشمهایش را باز مىکند و هشیارتر مىگردد، مىشود «نفس لوّامه» که خودش خودش را ملامت مىکند. اگر دو تا بود که دیگر ملامت [خود] معنى نداشت. خودش کار بدى کرده، بعد خودش خودش [را محاکمه مىکند] ، در آن واحد خودش مىشود قاضى، خودش مىشود مدّعى، خودش مىشود مدّعى علیه، و علیه خودش حکم صادر مىکند. محاسبة النفس معنایش همین است. «لا اقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ» . این را در ردیف قیامت هم ذکر کرده که همانطور که در قیامت خداست که به حسابها رسیدگى مىکند، خداوند به انسان یک درجهاى از روح و روان داده که از خود انسان در دنیا حساب مىکشد. «یا ایتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى الى رَبِّک». این است که انسان یک شخص واحد و یک شئ واحد است که این پلّهها را طى مىکند. نفس امّاره همان نفس لوّامه است و نفس لوّامه همان نفس مطمئنّه است امّا اینها در درجات مختلف هستند، درجاتش هم مربوط به این است که در چه درجهاى از توجّه و آگاهى و تذکر و صفا و نبودن حجابها و داشتن ایمان و یقین بیشتر و امثال اینها باشند، و الّا همان یکى است. ( مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج3 ص 595 و 596 )باشد،خداوند متعال می فرماید: «بی شک شیطان و گروهش شما را از آنجا یی می بینند که شما آنها را نمی بینید، ما شیاطین را دوست و سرپرست کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آوردند.» و فرمود: « هر که از یاد خدای رحمان دل بگرداند، شیطانی بر او بگماریم که همدم او گردد.» و باز فرمود: «همانا تو را بر بندگان من هرگز تسلّطی نیست مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می کنند.»اما شیطان موجودی حقیقی است که در خارج از وجود انسان تحقق دارد؟ شیطان، از نوع جن است: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ». (کهف، 50) ؛ به یاد آرید زمانى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» آنها همگى سجده کردند جز ابلیس - که از جن بود - و از فرمان پروردگارش بیرون شد آیا (با این حال،) او و فرزندانش را به جاى من اولیاى خود انتخاب مىکنید، در حالى که آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبردارى از شیطان و فرزندانش به جاى اطاعت خدا،) چه جایگزین بدى است براى ستمکاران!
و جنّ ها از آتش خلق شده اند « وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍٍ؛ و جن را از تشعشعى از آتش خلق کرد». (الرحمن، 15) و گویا جانّ اولین شخص از جنّ بوده است همان گونه که حضرت آدم اولین شخص از انسان است. (ر.ک: مجمع البحرین لغت جنّ و کشّاف، ذیل آیه 56 الرّحمن) و آتش جسم است - حتّی اگر مراد از آتش، انرژی باشد باز از نظر فلسفی جسم است - بنابراین مادّه ی ثانیه جنّ ها- به اصطلاح فلسفه - جسم است و محال است مادّه ی ثانیه یک چیز جسم باشد و جنس و نوع و شخص آن موجود، جسمانی نباشد. همچنین جن ّها مکلّفند و لازمه ی مکلّف بودن - افزون بر روح داشتن و عقل داشتن - امکان تکامل اختیاری است. بنابراین شیطان موجودی است جسمانی؛ لکن جسم جنّ و شیطان به گونه ای است که برای ما نامرئی است.البته شیطان برای تأثیر گذاشتن در انسان، قوای احساسی و ادراکی او را تحریک می کند. و تا از درون ما پذیرشی برای شیطان نباشد، او قدرت تأثیر در ما را ندارد.از آیات قرآن استفاده می شود که راه ورود شیطان بر انسان به دست خود انسان است و شیطان بدون کمک خود انسان نمی تواند تسلّطی بر او داشته باشد، خداوند متعال می فرماید: «بی شک شیطان و گروهش شما را از آنجا یی می بینند که شما آنها را نمی بینید، ما شیاطین را دوست و سرپرست کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آوردند.»(اعراف:27) و فرمود: «هر که از یاد خدای رحمان دل بگرداند، شیطانی بر او بگماریم که همدم او گردد.»(زخرف:36) و باز فرمود: «همانا تو را بر بندگان من هرگز تسلّطی نیست مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می کنند.»(حجر:42)شیطان خود نیز اعتراف کرده است که بر بندگان خالص خدا سلطه ای ندارد. «شیطان گفت پس سوگند به عزّتت که همه ی بندگان را اغوا می کنم مگر بندگان مخلص تو را.»(ص/82و83) بخش قرآن تبیان منبع : پرسمان دانشجویی(اخلاق و عرفان)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]