واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهي متفاوت به مجموعههاي نوروزيبا فاصله گرفتن از ترافيک پخش مجموعه هاي تلويزيوني نوروز90 حال مي توان با حوصله و دقت بيشتر درباره نقاط ضعف و قوت اين مجموعه ها سخن گفت.وظيفه رسانه ملي در جنگ نرم فرهنگي (که از مدتها قبل آغاز شده) دشوارتر از پيش ميشود، با هجوم گستره رسانهاي غرب و تجلياش در «فارسي وان»، اهميت سرگرمسازي و به قول فرنگيها «انتيمنت» در تلويزيون بايد استراتژي مهم جنگ نرم تلقي شود و بايد سرفصل اين مواجه باشد. اما امسال ترافيک سريالهاي نوروزي اين پيش فرض را تقويت ميکرد که باز هم با سريالهايي کاملا سطحي روبرو هستيم و شتابزدگي در توليد اين سريالها، در فرم و محتوايشان پيش فرض مذکور را به يقين رساند و تهنشيني خلاقيت به مفهوم واقعي در سريالهاي نوروزي مصداق پيدا کرد. بدين ترتيب تلويزيون همان مسيري را ميپيمايد که سينماي سوپر مارکتي (سينماي فرحبخش و بابائيان) مروج آن است.سعيد اقاخاني برخلاف سايرين فيلمنامه بسيارخوبي از مصطفي کيايي در دست داشت اما متاسفانه اين فيلمنامه که مبتنيبر شکار موقعيتهاي ناب براي طرح موقعيتهاي طنز است در فرمول کليشهاي آقاخاني (درهم ريختن شخصيت هاي متعدد) کاملا از دست ميرود. اگر قرار است که باکس تلويزويون را انبوهي از تله فيلم و سريالهاي کمدي هزلآميز پرکند در اين ميان مسئوليت مديران معاونت سيما در مواجه با جنگ نرم چيست؟ شنيدهها نيز هميشه حاکي از آن است که فيلمنامههاي اين مجموعهها، همچون راه درو و پايتخت در دقيقه نود به تصويب رسيدهاند و متاسفانه ماحصل عمليات توليد، هماني ميشود که ميبينيم. امسال رسانه ملي تنها رويکردش توليد محصولات هزل و هجوي است که اتفاقا حق انتخاب را از تماشاگر ميگيرد و مخاطبگريزي و ريزش تماشاگران به دليل همين تصميمات دقيقه نودي و اعتماد کردن به دفاتر توليد مشخص رخ ميدهد.
پايتخت (سيروس مقدم )مقدم يکي از پرکارترينهاي سيماست اما سريالش در راستاي همان مخاطبگريزي توليد شدهاست. غير از شتابزدگي در نوع پرداخت و تکيه به ايده اوليه روايت، مبتنيبر کوچ عدهاي از شهرکوچک عليآباد و استفاده از کليشه پديده مهاجرت به کلان شهر تهران، هيچ چيز ديگري نداشت، ضمن اينکه مسئولين فراموش کردهاند بينندگان رسانه ملي منحصر به پانزده ميليون ساکنين پايتخت نميشوند و تعريف بيننده ايراني يعني چهل قوم که در چهل تکه از فلات ايران زمين زندگي ميکنند و نگاه فاشيستي برخي سريالهاي تلويزيوني (براي خنده گرفتن از تماشاگران ايراني) که دست به دامن لهجه و اقوام ميشوند را بايد هزاران مرتبه نکوهش کرد، مديران سيما در تعاملي گسترده با توليدکنندگان سريالهاي تلويزيوني بايد اين نکته را به آنان گوشزد کنند که در برنامهاي کوتاه مدت از سريالهاي سيما لهجهزدايي شود و پرسوناژها و تيپهاي مشخص سريالهاي طنز لزوما با زبان فارسي تکلم کنند، مگر سريال از يک درام جدي برخودار باشد، به عنوان نمونه سريال در مسير زايندهرود با به تصوير کشيدن خانوادهاي اصفهاني با همان گويش (درست و يا غلط) ريشه اصيل اين قوم را تقديس ميکند و ايراني با ديدن آن سريال اشتياقش به سرزمين زايندهرود افزون ميشود اما متاسفانه هر پرسوناژي که درسريالهاي نوروزي امسال با لهجه ظاهر شده بود گويا اختلال شخصيتي داشت و اين موضوع در سريال پايتخت نمودي پرنگتر دارد. تلويزيون همان مسيري را ميپيمايد که سينماي سوپر مارکتي (سينماي فرحبخش و بابائيان) مروج آن است. اگر قرار است که باکس تلويزويون را انبوهي از تله فيلم و سريالهاي کمدي هزلآميز پرکند در اين ميان مسئوليت مديران معاونت سيما در مواجه با جنگ نرم چيست؟ گذشته از اين موضوع، با ناديده گرفتن اين توهين در سريال پايتخت، مقدم در پرداخت کمدي– تراژدي تبحر خاصي دارد؛ پيامک از ديار باقي موفقترين اثر مقدم در چهارچوب گونه مورد اشاره به حساب ميآيد، اما چهارديواري و پايتخت کارنامه او را زير سئوال ميبرد. سال گذشته در يک برنامه راديويي در شبکه راديو گفت و گو (برنامه صداي تصوير) نگارنده و مقدم بر سر همين موضع بسيار جدل کرديم که در همان ايام مشروح کامل اين جدال راديويي در مجله سروش نيز به چاپ رسيد و بنده فکر کنم هنوز نتوانستم کارگردان رستگاران را قانع کنم که ايجاد لابيرنتهاي مختلف روايي براي ايجاد موقعيتهاي کميک را به سرانجام نرسانده، رها ميکند و بر روي کنش شخصيتها متمرکز ميشود.
بچهها نگاه ميکنند (حميدرضا صلاحمند) کمدي نصفه و نيمه موفق صلاحمند (نيش زنبور) از شبکه استاني پخش شد و سه درجه تب فيلم ديگرش نيز بروي پرده سينماهاست، سريال «بچهها نگاه ميکنند» در واقع نشان داد بهرغم سالها بودن در سينما، صلاحمند براي کارگردان شدن راه بسياري طولاني در پيش دارد. کافيست گفتگوهاي صلاحمند را هنگام اکران نيش زنبور مطالعه کنيد تا متوجه شويد پزهاي روشنفکري از پاراجانوف تا تارکوفسکي و سولاريس هيچ ربطي به کمدي نيش زنبور نداشت، وي هنوز زير و زبر مهم و فوت استادي را در کارگرداني نميداند. در اين سريال ضعف جدي در فيلمنامه و کارگرداني کاملا مشهود است، اين سريال گرتهبرداري مستقيمي از فيلم سينمايي خروس جنگي (مسعود اطيابي) است که تعدد شخصيتها و آپارتماني کردن قصه و آوردنش به معرکه تقابل سنت و فمنيست، حجم داستان را کمي افزايش داده است و اگر قصه فيلمنامه را ساده کنيم جدال بر سر تعويض جايگاه زن و مرد است، با اين تفاوت که در خروس جنگي قصه در يک سالن عروسي ميگذشت اما اينجا مجادله بر سر تصاحب مديريت يک رستوران سنتي صورت ميپذيرد. شخصيتها نيز مثل سينماي سوپرمارکتي ماسکه هستند و هيچ اتفاق خاصي که سبب نشاط دراماتيک لحظات کمدي شود وجود ندارد.
راه در رو (سعيد آقاخاني) سعيد اقاخاني برخلاف سايرين فيلمنامه بسيارخوبي از مصطفي کيايي در دست داشت اما متاسفانه اين فيلمنامه که مبتنيبر شکار موقعيتهاي ناب براي طرح موقعيتهاي طنز است در فرمول کليشهاي آقاخاني (درهم ريختن شخصيت هاي متعدد) کاملا از دست ميرود. تيپسازي و بداههپردازي هم کماکان همانند خوشنشينها و سريال عيدانه سال گذشته آقاخاني جايگاه خويش را حفظ کرده بود. متاسفانه بسياري از بازيگران سريال آقاخاني هيچ خلاقيتي از خود براي دور شدن از رفتارهاي تيپيکال نشان ندادند و پورمخبر و حليمه سعيدي حتي مرجانه گلچين هماني بودند که پيش از اين در ساير سريالهاي آقاخاني از آنان ديده بوديم، در اين ميان تنها محسن کيايي نشان داد که متدهاي ايفاي نقشهاي متعدد کمدي را بلد است و تنها بازيگر متفاوت اين سريال بود. اگر خود کيايي فيلمنامه را کارگرداني ميکرد ميتوانست اثر بهتري بسازد.
موج و صخره (مجيد صالحي) نگارنده متاسفانه ساکن جزيره کيش است و حدس من از سريال مجيد صالحي بهرهگيري از طبيعت کيش و جاذبههاي توريستي اين شهر و لوکيشنهاي بکر بود، متاسفانه ضعف کارگرداني سبب شده بود که جغرافياي متفاوت در اين سريال ديده نشود ضمن اينکه اصل مجموعه کاسبکارانه و آگهي تبليغاتي پانزده قسمتي براي بانک اسپانسر اين مجموعه بود، مجيد صالحي نيز همانند ساير همکارانش در عرصه کمدي کارشان را با ارائه آثار آيتماتيک آغاز کردهاند و زمانيکه فيلمنامهاي در کار نباشد و خلق اثر مبتنيبر همان فضاي آيتماتيک گردد، سازندگان اين مجموعه دست به دامان خلق تکهکلام و بداههپردازي ميشوند. موج و صخره تنها سريالي بود که ميتوان حدس زد چرا چهار صفحه فيلمنامه مدون ندارد، ضمن اينکه ساخت چنين مجموعهاي در جزيره کيش هزينههاي گزافي را به تلويزيون تحميل خواهد کرد، تلاش سازندگان ضمن آب بستن در محتواي سريال و جذب مخاطب از طريق مسابقه و جايزه دادن به سياق مجموعه مديري حرکت زشت و زنندهاي بود. البته اين هم گزينهاي معقول براي سخره گرفتن شعور مردم از طريق رسانه ملي به حساب ميآيد. عليرضا پورصباغبخش سينما وتلويزيون تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 375]