واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پای درس آداب انتظار
كسى كه انتظار تولد فرزندى عزیز و یا مهمانى محبوب را دارد، بىتفاوت، بىخیال، بىتوجه و بىمسئولیت نیست. انتظار، در حالت و در رفتار و عمل تأثیر مىگذارد و منتظر، آدابى را ناخواسته و حتى بىتوجه دنبال مىكند . توجه ،عهد ،انس ،توسل و آماده باش از منتظر جدا نخواهد شد . توجهروى آوردن و وجاهت یافتن در مفهوم توجه و وجاهت نهفته است و در باب تفعّل، به خود بستن و تمرین كردن هم اضافه مىشود .چه مىشود كه به دلدار، به قبله و به بت و محبوبى روى مىآوریم؟ این یك سؤال. و چگونه مىشود كه با این توجه، وجاهت بگیریم و آبرومند شویم؟ این هر دو سؤال در بررسى توجه دخالت دارد .آنچه كه باعث مىشود تا به دلدارى روى بیاوریم، تجربهى جمال و جلال و كمال و تجربهى محبّت و عنایت اوست. سپس مقایسهى دلدارها با هم و مقایسهى دلدار با خویش، زمینهاى براى انتخاب و ترتیب اهمیتها مىشود. تجربهى محرومیت و نقص و یا تجربهى خشونت و ضعف و یا زشتى و پستى، باعث روى برگرفتن و رخ برتافتن مىشود و این تجربه عامل زهد و آزادى و رهایى از تعلقهایى است كه با عادت و یا غریزه و یا تلقین در وجود ما ریشه گرفته است .توجه به مهدى كه در این دعا مىخوانیم انا توجّهنا و استشفعنا و توسّلنا بك الى اللّه،1 از آنجا شكل مىگیرد كه ما محبوبهاى دیگر و رهبران دیگر را تجربه مىكنیم و به ضعفها و محدودیتها و یا پستىها و زشتىهاى آنها راه مىیابیم. و از آنجا شكل مىگیرد كه مىبینیم دیگران ما را براى خویش نردبان مىخواهند و از ما پل مىسازند. نمىخواهند كه ما با كارهامان رفعتى بگیریم، كه مىخواهند كارها پیش برود و سامان بگیرد.و از آنجا شكل مىگیرد كه مىبینیم در دستهاى كوچك و آلوده و حتى پاك آنها، جا نمىشویم و در حوض كوچك آنها جایى نداریم. آدمهایى كه توسعه یافتهاند و پوستهها و دیوارها را شكستهاند نمىتوانند دوباره به زندانها باز گردند و نمىتوانند سر بر دامان كسانى بگذارند كه زندانبان آنها هستند. محدودیت با توسعه سازگار نیست .استثمار با رشد آدمها سازگار نیست .توجه به مهدى این رشد و توسعه را مىطلبد. كسى كه سر در لاك تعلقها و بتها قرار دارد، نمىتواند به مهدى روى بیاورد و نمىتواند كه همراه حجّت بیاید و نمىتواند كه دوام بیاورد. از میان راه مىبُرّد و به خاطر تعلقها مىماند. كسانى كه همراهى و معیت ولىّ را مىخواهند و دعا مىكنند : واجعل لى مع الرسول سبیلا، 2 خواستهاى بالاتر از كسانى دارند كه راهى به سوى رسول مىخواهند و مىگویند: واجعل لى الى الرسول سبیلا. راهى به سوى رسول یافتن، با همراه رسول ماندن و از او جدا نشدن و در چند راهى خواستهها از او نبریدن، برابر نیست. همراهى رسول، همراهى در اهداف را مىخواهد. و من كه به هدفهایى كوتاهتر از اهداف رسول دل بستهام، ناچار از رسول جدا مىشوم. ناچار از ولى جدا خواهم شد، همانطور كه آن سوار در عصر عاشورا و در هنگام تنهایى حسین از او جدا شد، و سوار بر اسبى كه در میان خیمهها پنهان كرده بود و آن را از تیرها و نیزهها محفوظ داشته بود، به تاخت از حسین رو بر گرفت و توجیه هم داشت كه با حسین بر نصرت او بیعت كرده بود و در چنین شرایطى دیگر نصرتى كارآمد نیست و مرگ است و شهادت. پس باید به سوى زندگى رفت و براى خوردن و خالى كردن و مشك كثافت را به هق كشیدن، سواره تاخت برداشت و خیمهى زندگى تكرار را برافراشت .آداب انتظار، توجه بود و پیمان و انس و ارتباط و توسّل و بهرهبردارى در جایگاههاى مناسب و اهداف هماهنگ. و مرور بر روایات و ادعیه در زمان غیبت، ما را به این آداب راهنمایى مىنماید و به حقیقت انتظار كه تهیُّأ و آمادهباش است مىرساند توجه به مهدى تجربهى بن بستها و احساس تنگناها را مىخواهد .
براى كسى كه هنوز دنیا وسعت دارد، در خیمهى مهدى جایى نیست. و براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معیّت مهدى ضمانتى نیست كه در منفرق الطرق و بزنگاهها، اسبها و مركبهاى آماده شده، ما را جایى مىخواند و به زندگى دعوت مىنماید .اللهم اجعلنى عندك وجیها بالحسین 3براى كسى كه وجاهت و آبرو را در حوزهى خانواده و فامیل و شهر و منطفه و مملكتى و یا تمام زمین مىخواهد، وسیلههاى وجاهت مىتواند محبت و بخشش و خدمت و شهرت و طرفداران و هواخواهان و تأثیر و تبلیغات باشد. اما براى كسى كه از حوزهى زمین فراتر مىرود و عظمت در آسمانها و وجاهت عندالله و در حضور حق را خواستار مىشود، وسیلهى وجاهت هم متفاوت خواهد شد و دیگر نمىتواند به وسائلى در سطح خانواده و بستگان و همشهرىها و هموطنها و اهل خاك دل خوش كند. كه وجاهت در حضور او و در محضر او براى كسانى است كه با سر رفتهاند و جام را تا آخر نوشیدهاند و توجه از غیر او برداشتهاند و به وفا راه یافتهاند و یا با وفاداران و سرافرازان پیوندى بستهاند و رشتهاى در میان رشتهها انداختهاند .آدمها با انتخابها و پیوندها و وفا و سرشار كردنشان به ارزش و آبرو مىرسند و خریدار پیدا مىكنند «انّ اللّه اشترى من المؤمنین »، 4خدا از عاشقها خریدار است و این چنین متاعى را از خاك بر مىدارد «معاذ الله ان نأخذ الّا من وجدنا متاعنا عنده ». 5 عهد با جهتگیرى و انتخاب به ارزش و وجاهت راه مىیابیم و با همین جهتگیرى متعهد مىشویم و بیعت مىكنیم و عهد مىبندیم وابذل مالى و اهلى و نفسى و جمیع ما خوّلنى ربى بین یدیك و هذا عهدى الیك و میثاقى لدیك اذ انت نظام الدین و یعسوب المتقین. 6 تو آنچه دارى نزد ولى مىگذارى، چون آنچه در نزد تو بماند رفتنى و گم شدنى و ضایع شدنى است، كه «ما عندكم ینفد و عند الله باق ». 7 تو از مهدى توقع ندارى، كه تعلقى ندارى. تو مىخواهى آنچه خدا به تو بخشیده در راه او ببخشى و اینگونه، دارایىها را از تباهى نجات بدهى و نسیهها را نقد كنى و همراه با خود داشته باشى .فرق است میان كسى كه مىخواهد در قرارداد ریش بگیرد و یا آن كه ریش بگذارد و راه بازگشت را بر خود ببندد كه مىبینیم یاران حسین تمامى پلها را پشت سر خراب كردند و زنها را طلاق دادند، كه مبادا باز گردند و یا مشكلى از ناحیهى آنها بر زنهاشان پیش بیاورند .در هر حال، پیمان بر ساختن و سوختن و جان باختن و هستى به پاى دوست انداختن، پیمان كسانى است كه پناهى جز مهدى نمىبینند و جز قلعهى توحید و ولایت پایگاهى ندارند .آنها كه از ولىّ تمنایى دارند، در واقع ولىّ را نردبان خواستهها و واسطهى هوسهاشان كردهاند كه سوختگان عشق مىخواندند: ما را از تو به جز تو تمنایى نیست.آداب انتظار، توجه بود و پیمان و انس و ارتباط و توسّل و بهرهبردارى در جایگاههاى مناسب و اهداف هماهنگ. و مرور بر روایات و ادعیه در زمان غیبت، ما را به این آداب راهنمایى مىنماید و به حقیقت انتظار كه تهیُّأ و آمادهباش است مىرساند انس
در راه هدفهاى بزرگ، درگیرىهاى بزرگ و تنهایىها و غربتهاى وهمآلودِ وحشتناك، هست و در این هنگامهى وحشت و غربت و تنهایى، انسان، كه مىگویند از انس ریشه گرفته، دلگرمى و پناه و نجوا و گفتوگو مىخواهد. و آنها كه از همهى تعلقها گسستهاند و یا مىخواهند بگسلند چگونه انس بگیرند و با چه دلگرم شوند؟ انس آنها در وحشت و نور آنها در سیاهى و ظلمت و تكیهگاه آنها در زیر بار مصیبت، چه مىتواند باشد؟ چه تشویقى، چه درجهاى، چه پستى، چه نامى و چه نشانى مىتواند به این دلهاى فارغ و سرهاى بلند، گرمى و شور بدهد ؟آنهایى كه مىخواهند تا دستهاى ولىّ خونها را از چشمهاشان پاك كند، جواب این سؤال را دادهاند، كه براى آنها جز دیدار محبوب خواستهاى نیست و جز همین خواسته براى این دلهاى فارغ چشم اندازى نیست . توسّلباید مهم را فداى مهمتر كرد و از آن براى رسیدن به اهمیتها وسیله ساخت. ولىّ، وسیلهى هدایت و قرب و لقاء و رضوان است. حال اگر از ولىّ، كار زمین و زراعت و تجارت را بخواهى، نمىگویم كه بهره نمىگیرى، ولى بهرهى بیشترى را از دست مىدهى. از ولىّ باید كارى را خواست كه از دیگران ساخته نیست كارى كه از تجربه و علم و عقل و غرایز فردى و جمعى ساخته است، نیاز به این وسائل هدایت و قرب ندارد. كه استاد ما مىگفت: كار مرجع، ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان و نیست، اینها كارهایى است كه از یك ثروتمند هم ساخته است. كار مرجع، تربیت عالمِ عادلِ عاقل است و این كارى است كه از ثروتمندان و از دیگران ساخته نیست. باید به هر كس در كارى كه براى آن ساخته شده و خلقت یافته توسل جست و بهره گرفت و از امكانات و نیروها، بىحساب و كتاب و با چشم بسته، برنداشت كه چه بسا توسّلها، اهانت باشد و هتك حرمت باشد و باعث دورى و محرومیّت باشد . پیمان بر ساختن و سوختن و جان باختن و هستى به پاى دوست انداختن، پیمان كسانى است كه پناهى جز مهدى نمىبینند و جز قلعهى توحید و ولایت پایگاهى ندارند انتظار و آمادهباشآداب انتظار، توجه بود و پیمان و انس و ارتباط و توسّل و بهرهبردارى در جایگاههاى مناسب و اهداف هماهنگ. و مرور بر روایات و ادعیه در زمان غیبت، ما را به این آداب راهنمایى مىنماید و به حقیقت انتظار كه تهیُّأ و آمادهباش است مىرساند .انسان منتظر آن محبوب و دلدار عزیز، اقدام مىنماید و در خود و در محیط اطراف، نشان و اثر مىگذارد. منتظر مهدى و قائم آل محمد كه براى تمامى آدمها و براى تمامى قدرتها طرح دارد و حرف دارد و برخورد دارد، چگونه مىتواند آماده نشود و زمینهسازى ننماید كه در حدیث آمده یوطّئون للمهدى سلطانه. 8 و این آمادهباش و زمینهسازى در فكر، در روحیه، در طرح و عمل اثر مىگذارد و در واقع تقدیر جدید و برنامهریزى و تدبیر جدید و مدیریت و تربیت مهرههاى كارآمد و جاسازى این مهرهها در جاى مناسب كه با كار كم، بهرهى زیاد بیاورند و با قطرههاى محدود حركت و شور ایجاد كنند. و از اینها گذشته، جایگزینى نیروها، كه اگر یارى افتاد یارى دیگر برخیزد و بار را به دوش بگیرد. اینها همه و همه از مظاهر انتظار و آمادهباش و زمینهسازى سلطان و تسلط مهدى است. بخش مهدویت تبیان( 1) مفاتیح الجنان، دعاى توسّل.( 2). كافى، ج 4، ص 74.( 3) مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.( 4) توبه، 111.( 5) یوسف، 79.( 6) مصباح كفعمى، ص 495.( 7) نحل، 96.( 8). بحارالانوار، ج 51، ص 87.برگرفته از: تو می آیی، تالیف علی صفایی حائری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]