واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سریال چهارچرخ و تکرار کلیشه های کسالت آور مشکل اساسی این است هنوز برای بسیاری از تولید کنندگان برنامه های تلویزیونی این باور به وجود نیامده که از خلال طنز،اتفاقا بایستی به بیان مشکلات اجتماعی و ارائه راهکار پرداخت.چرا که طنز زمینه و بستری بسیار مناسب است برای تاثیرگذاری و برای بیان نکاتی که در حالت عادی نمی توان آنرا به سادگی به مخاطب منتقل کرد
پخش سریال طنز شبانگاهی با عنوان «چهارچرخ»، از ـ سوم اردیبهشت ماه ازشبکه سوم سیما، آغاز شد.به گزارش ایسنا، «چهارچرخ» مجموعه ای است به کارگردانی جواد مزدآبادی و تهیهکنندگی محمدرضا شجاعی که در 15 قسمت 35 دقیقهای توسط محمدرضا فاضلی نوشته شده و قصه این فیلم، دربارهی مردی به نام ذبیح است که سالهاست آرزوی خرید یک اتومبیل را دارد، اما در حین خرید ماشین، اتفاقاتی رخ میدهد که تصمیم او را تحت شعاع قرار میدهد. پولی که برای خرید ماشین تهیه کرده،دزدیده می شود و او به خواسته اش نمی رسد.حمید لولایی، مریم امیرجلالی، بهنوش بختیاری، محسن قاضیمرادی، شهرام قائدی، مجید یاسر، مصطفی طاری و اصغر سمسارزاده از جمله بازیگران «چهار چرخ» هستند.بازیگرانی که در اغلب طنزهای تلویزیون،شاهد حضور آنها بوده ایم و ایفای نقش برخی از انها بسیار تکراری شده و ویژگی تازه ای برای مخاطب به همراه ندارد.نگاهی به نحوه ایفای نقش افراد حاضر در این سریال یادآور دوباره این نکته است که فرهنگ جامعه ما و در ادامه،تلویزیون ملی ما، هنوز نتوانسته خود را از نمایش نقش ها و باورهای تکراری،کلیشه ای و اشتباه، رها سازد.با توجه به اینکه اکنون در عصر نوگرایی به سر می بریم اما مجموعه های طنز تلویزیونی در زمینه بازتولید و بازنمایی و تثبیت کلیشه های سنتی و جنسیتی، همچنان فعالانه عمل می کنند.در طنز چهارچرخ باز هم شاهد حضور دخترانی هستیم که پدیده شوهر خواهی و شوهردوستی در درونشان موج می زند.دخترانی که به نظر می رسد بیشتر از انکه در عالم واقعیت وجود داشته باشند،در فیلم ها و سریالها وجود دارند. یا اینکه لااقل اگر باور کنیم که هنوز از این دست دختران در جامعه حضور داشته باشند،نحوه نمایش دادن آنها به نحوه ای شدیدا اغراق آمیز است. به گونه ای که مخاطب نمی تواند باور کند که دختران امروز با هر سطح فکر و شعور اجتماعی،تا این حد خواهان شوهرکردن باشند که داشتن خواستگاری شیرین عقل هم برایشان مایه خوشحالی و ذوق زدگی باشد. در طنز چهارچرخ باز هم شاهد حضور دخترانی هستیم که پدیده شوهر خواهی و شوهردوستی در درونشان موج می زند.دخترانی که به نظر می رسد بیشتر از انکه در عالم واقعیت وجود داشته باشند،در فیلم ها و سریالها وجود دارند درست است که همه مخاطبان مجموعه های طنز با این پیش فرض ذهنی پای تلویزیون می نشینند که با دیدن طنز قرار است لحظاتی شاد شوند و خنده بر لبانشان نقش بندد،اما به چه قیمتی قرار است فقط مخاطب را خنداند؟ مشکل اساسی این است هنوز برای بسیاری از تولید کنندگان برنامه های تلویزیونی این باور به وجود نیامده که از خلال طنز،اتفاقا بایستی به بیان مشکلات اجتماعی و ارائه راهکار پرداخت.چرا که طنز زمینه و بستری بسیار مناسب است برای تاثیرگذاری و برای بیان نکاتی که در حات عادی نمی توان آنرا به سادگی به مخاطب منتقل کرد.این یک نظریه بسیار مهم است که به لحاظ علمی نیز به اثبات رسیده که افراد در لحظات گذران اوقات فراغت،بیشترین زمینه برای تاثیرپذیری را دارند و مغز و فکر افراد در طی این لحظات،قابلیت بالایی برای یادگیری و تلقین دارد. بنابراین نباید نسبت به این نکته دچار غفلت شویم که اگر برنامه ای طنز است پس وجود هر نوع رفتار و سخنی در آن جایز است.تثبیت و گسترش کلیشه های مخدوش و غلط در بسیاری از مواقع توسط برنامه های طنز صورت می گیرد و این مساله ای قابل تامل است.مساله ای که متاسفانه به بخشی از فرهنگ ما تبدیل شده و تبعات منفی به همراه دارد. برای فهم بهتر موضوع کلیشه ها به تعریفی در این رابطه توجه کنید.
کلیشه چیست؟این اصطلاح در ساده ترین حالت، بر ویژگی هایی ثابت و تکراری دلالت میکند.کلیشهها در واقع ایده ها و فرضیاتی هستند که دائما در جریان می باشند و درباره گروههای خاصی از افراد هستند. کلیشهها به مانند دو روی یک سکه عمل میکنند؛ آنها از یک سو به طبقه بندی گروهها میپردازند و از سوی دیگر به ارزیابی آنها اقدام میکنند. بنابرین کلیشهها در بر گیرنده سویه ای ارزشی هستند که قضاوتی جهت دار را در بر دارند. گرچه کلیشهها به دو شکل مثبت و منفی دیده میشوند اما اغلب آنها دارای بار منفی هستند و سعی میکنند از مجرای موضوعاتی سهل الوصول، ادراکی از موقعیت یک گروه را فراهم آورند که به شکل قطعی و مشخصی، تفاوت های موجود در بین گروهها را برجسته سازند. این امر در حالی از خلال فرایند های کلیشهسازی تحقق می یابد که از طیف وسیعی از تفاوت ها در بین گروههای مد نظر چشم پوشی میشود و کلیشهها از خلال فرایند های سادهسازی سعی در یکدست سازی این تفاوت ها دارند.در حالت کلی کلیشهسازی فرایندی است که بر اساس آن جهان مادی و جهان ایده ها در راستای ایجاد معنا، طبقه بندی میشود تا مفهومی از جهان شکل گیرد که منطبق با باورهای ایدئولوژیکی باشد که در پسِ پشتِ کلیشهها قرار گرفته اند.استوارت هال،نظریه پرداز مشهور مطالعات فرهنگی، کلیشهسازی را کنشی معنا سازانه میداند و معتقداست "اساساً برای درک چگونگی عمل بازنمایی نیازمند بررسی عمیق کلیشهسازی ها هستیم " ((hall, 1997, p. 257) ). در حالت کلی کلیشهسازی فرایندی است که بر اساس آن جهان مادی و جهان ایده ها در راستای ایجاد معنا، طبقه بندی میشود تا مفهومی از جهان شکل گیرد که منطبق با باورهای ایدئولوژیکی باشد که در پسِ پشتِ کلیشهها قرار گرفته اند.به عقیده هال کلیشه ها با طبقه بندی متفاوت هستند و او این تفاوت ها اینطور بیان می کند که:اولاً کلیشهها تفاوت ها را تقلیل داده، ذاتی، طبیعی و نهایتاً تثبیت میکنند، ثانیاً با بسط یک استراتژی منفک سازی و شکاف طبیعی و قابل قبول را از آنچه که غیر طبیعی و غیر قابل قبول است تفکیک میکنند ... ثالثاً کلیشهها از نابرابری های قدرت حمایت میکنند. قدرت همواره در مقابل فرودستان و گروههای طرد شده قرار میگیرد. بنابرین کلیشهها نگهدارنده نظم اجتماعی و نمادین اند و بسیار سفت و سخت تر از طبقه بندی ها عمل میکنند.به این ترتیب می توان اینطور بیان کرد در سریالی همچون چهارچرخ،کلیشه هایی مثل شوهر دوستی،شوهرخواهی و انتظار دختران جوان برای ورود خواستگار و به طور کلی فرودست بودن زنان در زمینه ازدواج به نمایش درامده است و به بازتولید این معانی می پردازد. سوال اینجاست که به کارگیری این رویه ارزشی در سریالهای تلویزیون،در شرایطی که در جامعه ما مشکلات متعددی در امر ازدواج جوانان وجود دارد،قرار است به حل کدامین مشکل بپردازد؟آیا تکرار و تثبیت برخی از معانی و تفکرات مخدوش از طریق شخصیت های تلویزیونی می تواند به اصلاح تفکر و الگوهای عمل برای جوانان ما بیانجامد؟آیا بهتر نیست با بهره گیری از منابع غنی و ارزشمند اعتقادی،به ارائه جایگاه واقعی و شایسته زنان بپردازیم؟آنچه مسلم است اینکه توانایی و قابلیت ساخت مجموعه های پرمحتوا و سودمند برای تهیه کنندگان داخلی وجود دارد.از طرفی خوشبختانه دارای تمدنی قدیمی و فرهنگی غنی هستیم که مایه مباهات ما به جهانیان است. آیا نمی توانیم از این فرهنگ غنی و اعتقادات صحیح که به حفظ شخصیت و اقتدار هویت جوانان،کمک می کند،بهره ببریم؟ تا کی باید شاهد داستان های تکراری،خسته کننده و سرشار از بدآموزی های مختلف،باشیم؟.... آیا بهتر نیست به تاثیر دراز مدت بیشتر بیندیشیم تا صرفا جذب تعداد بیشتری مخاطب؟؟؟پی نوشت:استریناتی،دومنیک.مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه.ترجمه پاک نظرسروی زرگر،محمد.نظریه بازنمایی در مطالعات فرهنگی.روزنامه همشهری،بهمن 1389فاطمه ناظم زاده بخش ارتباطات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]