واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عاشقان شهادت کجایند؟
آنها که سالهاست میشنوند رهبر انقلاب بر مفاهیمی چون «جهاد علمی و فرهنگی» تأکید میکنند، آیا میدانند که وجه اشتراک امروز و دیروز، همین مسأله یعنی «جهاد فی سبیل الله» است. عاشقان شهادت کجایند؟ آنها که سالهاست میشنوند رهبر انقلاب بر مفاهیمی چون «جهاد علمی و فرهنگی» تأکید میکنند، آیا میدانند که وجه اشتراک امروز و دیروز، همین مسأله یعنی «جهاد فی سبیل الله» است.جنگ، در سطوح بالاتر نیز تحولهایی را ایجاد کرده بود. مدلهایی از مدیریت در جنگ بروز کرد که مسبوق به سابقه نبود. فرماندهای که وقتی میشنید غذایش با غذای نیروها متفاوت است لب به آن نمیزد و برمیآشفت و فرماندهای که پس از بازگشت از عملیات های شناسایی متعدد، خسته و کوفته، به نیروها سرمیکشید و وضعیت اسکان و گرمایش آنان را کنترل میکرد در کجای تاریخ دیده شده بودند؟از طرفی ما که باور داریم این «جهاد» است که به «شهادت» ختم میشود، اگر براستی مشتاق شهادت باشیم، با تمام توان تلاش خواهیم کرد که یکی از مجاهدان فی سبیلالله امروز تاریخ باشیم، شاید که شهادت نصیبمان شد و چونان آوینی یا دانشمندان هستهای شهیدمان، به خیل عظیم شهدای پرافتخار انقلاب پیوستیم و یا به مصداق حدیثی که عالمان ربانی مجاهد را گر چه بر روی بسترهاشان جان دهند، شهید میخواند به مقام شهید خواهیم رسید ان شاء الله : «إنهم شهید ولو ماتو علی فروشهم». راستی چه غافلانه است اگر راه شهادت را بسته و منحصر در جبهه نظامی بدانیم! حال باید بدانیم که چقدر جهادگریم؟!اینک که منظر ما مشخص است، بهترین راه آن است که از منابع متقن دینی و سیره بزرگان تاریخ، «روش» و «منش» و «بینش» یک «مجاهد» را استخراج کنیم و البته از آن نزدیکتر و سادهتر، رجوع به اسوه حسنه معاصر و مصداق عینی و تحقق بارز «آرمانشهر» و «انسان انقلاب اسلامی» در دوره جنگ تحمیلی است. باید بدانیم چه فضایی بر سیره رزمندگان و فضای جبههها حاکم بود که جوانان رهاشده از بند فساد دوران شاهنشاهی را چنان رشد داد و تا جایی بالا برد که در دوره حاکمیت شیطان و تمدن انسانسوز غربی، خود خدا طالب خون آنان شد و آنان را به حضور خود طلبید.متأسفانه عدم واکاوی ابعاد سیره شهدا و توجه صرف به بعد ایثارگری و رشادت آنان در مواجهه نظامی، یکی از دلایل عدم الگوگیری ما از آنان و تک بعدی و ناقص ماندن ماست چرا که امروز، دیگر آن عرصه نظامی وجود ندارد که قابل پیروی باشد. مسأله مغفول امروز «مدل زندگی جهادی» شهدای ماست که باید بدان توجه داشت. در این مجال اندک به چند نکته از این مدل زندگی اشاره میکنیم که برخی به ویژگیهای سطح فردی باز میگردند و برخی نیز فضای حاکم را توصیف میکنند:جهاد شبانهروزی: جهادگر در مسیر حقتعالی آن کسی نیست که به صورت معمولی و بدون تلاش مضاعف در حال انجام خدمت است. جهاد، نوعی کوشش مضاعف است که همراه با تحمل سختیها و گذشتن از خوشیهاست. اگر در خاطرات جنگ نمیتوانی از تنبلی و تنپروری و راحتی چیزی بشنوی بدین معنا نیست که آنجا، کارها بیشتر بودهاند و سختتر و الآن اینطور نیست! خیر! همان روزها هم کم نبودند کسانی که به هیچ زحمتی نمیافتادند!! اینکه میشنوی ساعات خواب فرماندهان و شهدای بزرگ ما حتی در ایام غیرعملیاتی، کمتر از پنج شش ساعت بوده، همه و همه نشانههایی بر این تلاش دغدغهمند سختکوشانه اند و نشانگر ظهور این ویژگی میباشند. تصور نکنیم که این بچهها وقتی به خانه برمیگشتند دیگر آسوده بودند، هرگز! متأسفانه خاطرات رزمندگان ما بدلیل ثبت ناقص تاریخ شفاهی جنگ، کمتر به زندگی رزمندهها در شهر یا حتی قبل از جنگ پرداختهاند تا مشخص شود که این ویژگی هماره با آنان بوده است چنانچه آن شهید والامقام گفت: «هر وقت مردیم وقت خوابیدن داریم، حالا وقتش نیست!» یا آن یکی میگفت: تا پرچم لاالهالاالله را در آن سوی افق نزنیم آرام نخواهیم گرفت.
معنویت مدام: برخی از ما، امروز، بحمدالله دارای ویژگی فوق هستیم ولی متأسفانه از روح اصلی حاکم بر مجاهدان خدا بیبهره یا کمبهرهایم! اینکه از آن مادر شهید شنیدی که فرزندم از شدت خستگی، آخر شب در حالی که شاماش را کامل نخورده بود، غش میکرد تتمهای هم دارد و آن اینکه، هم او، پاسی پیش از اذان صبح، برای مناجات با خدا بیدار میشد و این یعنی قلب بیدار این جوانان خدایی، اجازه غفلت از پروردگار را در عین شلوغی کار و خستگی تن به آنها نمیداده است چرا که به راستی، همه آن اقدامات برای معبود انجام میشدند و نفسانیتهای کودکانه در آنها راهی نداشتند. این ذکر دائم، چیزی نبود که فقط شبها همراه رزمندگان باشد و لحظه لحظه زندگیشان را پر کرده بود و به همین دلیل بود که زیبا و دیدنی شده بود. در جامعه جبهه، محملهای تذکر بسیار بودند و در جامعه امروز اندک! حتی شوخیهای اهل جبهه که اتفاقاً پررنگ هم بود، به دوری از خدا منجر نمیشد و به مدل صحیح خود نزدیک شده بود نه مانند امروز که مزاح بچههای مذهبی، بعضاً به اتلاف وقت و دوری دلها و غفلت از واجبات نیز میانجامند! بصیرت اجتماعی: فرزندان انقلاب، وجه ممیزهای فراوانی از مذهبیهایی داشتند که گر چه در نماز جماعت اول وقت و روزه مستحبی و قرائت قرآن با آنان مشترک بودند اما قرآنشان فقط در موزهها کاربرد نداشت و آن را برای جهانی عاری از شیاطین جنی و انسی میخواستند. از همین رو بود که گوش به دهان ولی خدا بسته بودند و از آنجا که او را «صائنا لنفسه مخالفا علی هواه...» دیده بودند به فرمانش به خط میشدند. مبارزه با مقدسنمایان متحجر و منافقین و... از سختترین مبارزاتی بود که بچههای جنگ با آن درگیر بودند. نیمنگاهی به خاطرات اوایل انقلابشان نشان میدهد که چه خوب خود را از نظر معرفتی مهیای مباحثه با دشمنان ساخته بودهاند و چنانچه میدانیم چه خوب از پس فتنههای سخت آن روزها برآمدند و این نبود جز با اطلاع از جریانات و اخبار روز و تحلیل دقیق آنها مبتنی بر رهنمودهای امام و اندیشمندانی که در خط انقلاب محسوب میشدند. اخوت اسلامی: در قبال رفتارهای اجتماعی رزمندگان در جبههها بسیار شنیدهایم. پیشی گرفتن در انجام امور دیگران –برعکس امروز- و ایثار حداکثری در قبال برادران رزمنده، تمثل روح اخوت اسلامی در آنان بود. اگر شنیدهای که لباس پرعرق همرزم خود را میشست و حال وقتی به خود مینگری برایت سخت یا شاید حتی چندشآور(!) مینماید یعنی اخوت اسلامی نه فقط صمیمیت و محبت و شوخی و همدلی که نشانههایی عملی نیز دارد که متاسفانه امروز کمتر از آنها خبری هست. به تعبیر آیتالله شاهآبادی، استاد حضرت امام خمینی«ره»: « برادر، کسی است که بر پایه یکرنگی با تو انس میگیرد و بر پایه یگانگی، به تکمیل نقص و رفع جهل تو میپردازد و بر پایه فروتنی، تو را عزیز میدارد و بر پایه جوانمردی، تو را یاری میدهد. » (ر.ک: شذرات المعارف)از معجزات جنگ تحمیلی این بود که توانست برخی رفتارهای دارای ریشه تاریخی در ایرانیان را برای مدتی منحل سازد که یکی از آنها «کار جمعی» بود. یکی از موفقیتهای جنگ، کار جمعی و همدلانه بسیجیها و فرماندهها و ارتشیها و سپاهیها در بسیاری از عرصهها و صحنهها بود که خود نشان از یک تحول فرهنگی شگرف داشت. مدیریت اسلامی: جنگ، در سطوح بالاتر نیز تحولهایی را ایجاد کرده بود. مدلهایی از مدیریت در جنگ بروز کرد که مسبوق
به سابقه نبود. فرماندهای که وقتی میشنید غذایش با غذای نیروها متفاوت است لب به آن نمیزد و برمیآشفت و فرماندهای که پس از بازگشت از عملیات های شناسایی متعدد، خسته و کوفته، به نیروها سرمیکشید و وضعیت اسکان و گرمایش آنان را کنترل میکرد در کجای تاریخ دیده شده بودند و امروز نیز در کدام یک از فرماندهان و مدیران دیده میشوند؟! آیا پشتمیزنشینانی که مردم و حتی کارمندان رنگ آنها را هم نمیتوانند ببینند و به ماشینهای مجلل آنها نزدیک هم نمیتوانند بشوند میتوانند خود را پیرو شهدا بنامند!؟از سوی دیگر مدیریت در جنگ بر اساس استحقاقها و کارآمدیها بود. داشتن درجه زیاد یا سابقه طولانی و رفاقتها یا زد و بندهای سیاسی و ... هیچ کدام در انتخاب مدیران نقش نداشتند و آن مدیر نیز تمام تلاش خود را برای تحقق بهترین وضع مطلوب به کار میگرفت و از همین رو بود که در خط مقدم نیز دیده میشد!اگر روابط انسان با خدا، روابط انسانها با هم و روابط مردم و مسؤولان سامان یابد به سامان یافتن روابط انسان با طبیعت نیز منجر میشود و آنگاه به الگوی مطلوب جامعه آرمانی اسلام نزدیک میشویم. در موارد فوق، دهها شاهد و اماره وجود دارد که نشان میدهد، جنگ، مدلی کوچک از تحقق این آرمان بوده است. در این مجال اندک صرفاً به برخی از آن ابعاد اشاره شد. باشد که علاقمندان به تکمیل آنها بپردازند.بخش فرهنگ پایداری تبیان منبع : مشرق نیوز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]